در دوره غیبت صغری (260ـ329) تا اواخر قرن چهارم سه گرایش گوناگون فقهی در جامعه شیعی وجود داشته است: (أ) اهل الحدیثـاین گرایش دنباله رو و استمرار گرایش سنت گرای دوره حضور بوده،و همت خود را بر جمع آوری احادیث و ضبط و حفظ آن مصروف میداشته است.هواداران این مکتب عموما چنان که پیشتر دیدیم با اجتهاد به صورت یک عمل و کوشش فکری بر اساس استنباط تعقلی میانهای نداشتند و حتی استدلالات عقلی کلامی را که برای تقویت مذهب و در حمایت از نقطه نظرهای شیعی به کار میرفت محکوم مینمودند (1) .درست حالتی که در میان پیروان مکتب اهل الحدیث سنی وجود داشت و احمد بن حنبلـبه عنوان مثالـحتی از آن قسم کلام که در دفاع از اسلام به کار رود نیز نهی مینمود (2) . فقهاء مکتب اهل الحدیث از رهگذر پیروی از احادیث به دو گروه تقسیم میشدهاند:گروهی که روایات را با اصول درست علم رجال و علم حدیث نقادی مینمودند و هر روایتی را با هر کیفیت و وضع نمیپذیرفتند و به روایات وارده درمسائل فقهی احاطه و اطلاع داشتند و چه بسا قواعد و ضوابط اصول فقه را در مورد حالات مختلف ادله،و لو به صورت ساده آن میدانستند (3) و حتی قسمتی از این ضوابط را که در روایات راهنمایی شده است عملا به کار میبستند (4) .با این همه به رعایت شیوه محافظهکارانه و سنت گرای خود هرگز به فکر جدا کردن فقه از حدیث،و تدوین و ترتیب کتابهای فقهی مستقل برنیامدند و از نوشتن مطالب فقهی با عباراتی جز نص عبارات روایات مذهبی هراس و وحشت داشتند (5) . نوشتههای فقهی این گروه از محدثان مجموعهای از متون روایات بود که به ترتیب موضوعی دسته بندی شده،و گاه اساتید روایات نیز حذف گردیده بود (6) . محدثانی چون محمد بن یعقوب کلینی (م 329) ،محمد بن الحسن بن احمد بن الولید (م 343) و محمد بن علی بن بابویه قمیـصدوق (م 381) از این گروه بودهاند (7) . گروه دیگر طرفدار پیروی بیقید و شرط از احادیث بوده و با مبانی اصول فقه و قواعد جرح و تعدیل حدیثی یک سر بیگانه،و از قوانین استدلال و آداب بحث به کلی بیاطلاع بودهاند (8) .تمایلات افراطی این گروه در جانبداری از احادیث،همطراز گرایش افراطی حشویه در مذهب سنی بود که از گرایش اصحاب الحدیث در همان مذهب افراطیتر،انحرافیتر و خشکتر بود (9) هر چند در تألیفات متکلمان شیعی قرنهای چهارم و پنجم و ششم اصطلاحاتی از قبیل حشویه (10) و مقلده (11) ،در کنار اصطلاحاتی چون اصحاب الحدیث (12) و اخباریه (13) بر تمامی هواداران گرایش محدثان در این دوره اطلاق شده است. در کتابهای علم رجال از برخی از فقهاء این مکتب و گرایش آنان صریحا یاد شده است مانند ابو الحسین الناشی،علی بن عبد الله بن وصیف (م 366) که گفتهاند در فقه به روش اهل ظاهر سخن میگفت (14) .لیکن به خاطر عدم وجود استدلال و مبنای اجتهادی در این مکتب،و نبودن هیچ گونه فکر نو و تازهای در میان آنان،آراء و انظار فقهی هواداران این روش که چیزی جز مفاد احادیث مذهبی نبوده است ارزش فقهی مستقل نیافته و در متون و مآخذ مربوط بدان اعتنا نشده است (15) ،ولی نظرات کلینی و صدوق از گروه اول در منابع فقهی نقل میشود (16) . این مکتب که نخست در دوره حضور یکی از دو گرایش رایج در جامعه علمی شیعه بود در روزگار غیبت صغری اندک اندک بر مراکز علمی و محیط فکری شیعی چیره گردید و گرایش عقلی کلامی و فقهی را که براساس اجتهاد و استدلال متکی بود بالکل مغلوب ساخت.مرکز علمی قم که در آن هنگام بزرگترین و مهمترین مجمع مذهبی شیعی بود به طور کامل در اختیار این مکتب قرار داشت و فقهاء قمیین همگی از محدثان (17) ،و مخالف با هر گونه استدلال و اجتهاد و تفکر عقلانی در جامعه شیعی بودهاند.اکثریت قاطع فقهاء شیعی در این دوره تا اواخر قرن چهارم جزء پیروان این مکتب قرار داشتهاند (18) . این مکتب چنان که خواهیم دید در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم با کوشش و تلاش شیخ مفید و شاگردش شریف مرتضی در هم کوبیده شد و گرچه چند تنی به صورت پراکنده تا دورههای بعد از هواداران آن باقی مانده بودند (19) لیکن دیگر هیچ گونه اثر و تأثیری در محیط علمی شیعه نداشتند. در آثار مفید و مرتضی شیوه فقهی و اصول معتقدات هواداران این مکتب به خوبی نشان داده شده است (20) . (ب) قدیمینـهم زمان با استیلاء محدثان بر محیط علمی و مذهبی شیعه در نیمه دوم قرن سوم و قسمت عمده قرن چهارم،دو شخصیت بزرگ علمی در میان فقهاء شیعی پدیدار شدهاند که هر یک دارای روش فقهی خاصی بودهاند.نقطه مشترک در روش فقهی این دو،استفاده از شیوه استدلال عقلی است. بنابر این کار این دو به نوعی ادامه فقه تحلیلی و تعقلی دوره حضور امام بوده،و نخستین دوره فقه اجتهادی شیعی به صورت مجموعهای مدون و مستقل شمرده میشود (21) .مستقل از حدیث و جدا از آن،لیکن بر اساس آن و در چهارچوب آن،به شکل تفریع فروع از اصول به کمک استدلال عقلی و إعمال فکر و اجتهاد و نظر. این دو شخصیت با آن که هر یک از گروهی دیگر،و دارای روش و خط مشی مختلف بودهاند لیکن در بسیاری موارد در تصمیمگیریهای حقوقی به نتیجه واحدی رسیده و نظر مشترکی اتخاذ نمودهاند .از این رو در مآخذ فقهی معمولا با عنوان قدیمین به آراء فقهی آنان اشاره میشود (22) .این دو عبارتند از: 1ـابن ابی عقیل،ابو محمد حسن بن علی بن ابی عقیل العمانی الحذاء،دانشمند نیمه اول قرن چهارم (23) ،نگارنده اثر فقهی مشهوری به نام المتمسک بحبل آل الرسول که در قرنهای چهارم و پنجم از مشهورترین و مهمترین مراجع فقهی بوده (24) و بندهایی از آن در مآخذ فقهی متأخرتر نقل شده است (25) . 2ـابن الجنید،ابو علی محمد بن احمد بن الجنید الکاتب الاسکافی،دانشمند میانه قرن چهارم (26) ،نگارنده تهذیب الشیعه لاحکام الشریعه و الاحمدی فی الفقه المحمدی (27) . چنان که دیده میشود این دو دانشمند تقریبا در یک زمان میزیستهاند.ابن ابی عقیل که اندکی بر ابن الجنید تقدم زمانی دارد (28) از نظر گروه علمی در زمره متکلمان شیعی قرار داشته (29) و در واقع نخستین شخصیت در مکتب فقهی متکلمان است که دوره سوم فقه شیعی را تشکیل میدهد و ویژگیها و روش کار آنان را پس از این خواهیم دید.او نیز مانند متکلمان دیگر،احادیث غیر مسلم مذهبی راـکه در اصطلاح اصول فقه خبر واحد خوانده میشودـمعتبر و حجت نمیدانسته است.روش فقهی او بنابر آنچه از آراء و فتاوای وی بر میآید بر قواعد کلی قرآنی و احادیث مشهور و مسلم استوار بود.در مواردی که قاعدهای کلی در قرآن و احادیث مشهور و مسلم استوار بود.در مواردی که قاعدهای کلی در قرآن وجود داشته و در احادیث استثناهایی برای آن ذکر گردیده است وی عموم و کلیت قاعده مزبور را حفظ مینمود و به آن احادیث اعتنا نمیکرد مگر آن که آن احادیث قطعی و تردید ناپذیر باشد (30) .البته در دوره وی به خاطر نزدیکی به روزگار حضور امام،وضع بسیاری از احادیث روشن و مشخص بود (31) و نظرات امامان در اصول و مبانی بنیادی حقوقی به خاطر اختلافات روایتی دچار ابهام فراوان نشده بود،و به همین دلیل بسیاری روایات که او در کتاب خود به امامان نسبت داده مورد قبول مطلق دانشمندان شیعی پس از او قرار گرفته است (32) .روش فقهی ابن ابی عقیل مورد احترام و تحسین دانشمندان پس از او قرار داشته (33) و آراء حقوقی او در همه مآخذ شیعی نقل شده است.اما شخصیت دوم در این طبقه یعنی ابن الجنید اقبالی بلند نیافته،و روش فقهی وی مورد انتقاد معاصران و متأخران از وی قرار گرفته است . ابن الجنید نیز از متکلمان پر اثر شیعی بوده و آثار و مؤلفات کلامی متعددی داشته است (34) از جمله کتابی در دفاع از فضل بن شاذان متکلم مشهور شیعی قرن سوم (35) که چنان که پیشتر دیدیم از هواداران مشی تفکر عقلانی در شیعه و از پیروان روش استدلالی و تحلیلی در فقه بود.با این همه ابن الجنید از نظر گرایش فقهی پیرو مکتب اصحاب الحدیث شمرده میشد (36) چه مانند آنان احادیث مذهبی غیر قطعی را حجت میشمرد و بدان عمل میکرد.لیکن از طرف دیگر در استنباط و استخراج احکام فقهی از منابع آن،به روش تحلیلی و استدلالی عقلی معتقد بود و بر عکس محدثان که ظاهر روایت را به تنهایی پیروی میکردند او گویا درک کلی حقوقی از هر روایت را در مقایسه با اشباه و نظائر آن ملاک عمل قرار میداد (37) .کشف قطعی علت یک حکم که در فقه شیعی متأخر،حجت و معتبر شناخته شده است گویا در روش فقهی او نیز مورد استفاده قرار میگرفته (38) و پیشتر گفته شد که این روش حقوقیـکه موجب تأسیس ضوابط و قواعد کلی در مسائل،و بینیازی از دستور و نص خاص حدیثی در هر مورد استـدر قرون اولیه نوعی قیاس شمرده میشد (39) و اصحاب الحدیث آن را نیز مانند قیاس مصطلح سنی ناروا میدانستند.از این رو ابن الجنید نیز مانندهواداران گرایش تعقلی و استدلالی فقه دوره حضور امام از جمله فضل بن شاذان به پیروی از قیاس (40) و همچنین رای (41) متهم گردید و این نکته موجب شد که تألیفات او بر عکس آثار فقهی ابن ابی عقیل متروک شود (42) و نظرات فقهی وی در دوره سوم و چهارم فقهـکه تا حدود زیادی از بینشهای مکتب اهل الحدیث متأثر بودـچندان مورد توجه قرار نگیرد (43) . ابن الجنید برای دفاع از خود و روش فقهی خویش کتابهایی نوشته که نام برخی از آنها مانند کشف التمویه و الالباس علی اغمار الشیعه فی امر القیاس و اظهار ما ستره اهل العناد من الروایه عن ائمه العتره فی امر الاجتهاد (44) خود بیانگر شیوه او در فقه است.او در کتاب المسائل المصریه خود نیز از روش خویش دفاع نمود (45) . مفید،دانشمند معروف شیعی آغاز قرن پنجم که خود شاگرد وی بود (46) و هوش و استعداد فقهی او را میستود (47) با روش فقهی وی سخت به مبارزه برخاست و آن را در برخی آثار خود از قبیل المسائل الصاغانیه (48) و المسائل السرویه (49) و دو رساله خاص یکی در رد المسائل المصریه وی با نام نقض رساله الجنیدی الی اهل مصر (50) و دیگری با نام النقض علی ابن الجنید فی اجتهاد الرأی (51) تخطئه نمود.شاگردان مفید نیز آراء فقهی ابن الجنید را در آثار خویش نقل نموده و آن را رد کردند (52) .روش فقهی ابن الجنیدـکه از یک سو بر خلاف دوره سوم فقه،حجیت و اعتبار احادیث مذهبی را به عنوان منبع اساسی فقه میپذیرفت و از طرف دیگر عقل را به مثابه ابزار اساسی استنباط احکام به رسمیت میشناختـچنان که گفته شد با روشهای تکامل یافتهتر فقه شیعی دورههای بعد سازگارتر و هماهنگتر بود (53) از این رو دو قرن پس از او،آراء فقهی وی برای نخستین بار وسیله ابن ادریس فقیه شیعی اواخر قرن ششم با حرمت نقل گردید (54) .سپس از نیمه دوم قرن هفتم که استدلالات دقیق عقلی راه خود را در فقه شیعی بیشتر گشود آثار این دانشمند با اعجاب و تحسین و حرمت بسیار نگریسته شد.علامه حلی دانشمند معروف شیعی آغاز قرن هشتم او را در عالیترین رتبه فقاهت دانست (55) و آراء فقهی او را در آثار خود نقل کرد (56) . فقهاء دوره پنجم به خصوص شهید اول،فاضل مقداد و ابن فهد به آراء او توجه و اعتناء بسیار داشته و تمامی نظرات او را در مسائل مختلف فقهی در آثار خود نقل نمودهاند.شهید دوم از پیروان همین دوره فقهی درباره وی میگوید که او در میان فقهاء قدیم شیعی از رهگذر تحقیق علمی و دقت نظر کم نظیر بوده است (57) . در هر صورت به شرحی که دیدیم کار تدوین و ترتیب مستقل مجموعه فقه شیعی،و جدا کردن آن به صورت دانشی کاملا مجزا و ممتاز از حدیث،برای نخستین بار در این دوره و به وسیله این دو دانشمند انجام گرفت (58) . (ج) مکتب واسطهـدر همین دوره قشری از فقیهان صاحب فتوی (59) در مراکز علمی شیعه بودهاند که گرچه با اجتهاد دقیق به سبک مکتب قدیمین آشنا نبوده و فقه را به صورت کاملا مستقل از متون روایت،و بر اساس تحلیلات دقیقحقوقی تلقی نمیکردهاند لیکن از روش محافظه کارانه و مقلدانه و سنت گرای اهل الحدیث نیز پیروی نمینموده و در مسائل فقهی به نظر و اجتهاد قائل بودهاند و به اختصار از مکتبی متوسط میان دو گرایش ذکر شده فوق پیروی میکردهاند. اجتهاد در این مکتب به شکل استخراج احکام جزئیتر از قواعد عمومی حدیثی،یا انتخاب یکی از دو طرف یا چند طرف در مورد تعارض اخبار با یکدیگر انجام میگرفت.روشن است که تصمیمگیریها در این مورد همواره با یکدیگر برابر نبود و همین مطلب به این مکتب فقهی نوعی تحرک ملایم و معتدل میبخشید که گاه در مورد برخی از مسائل مورد ابتلاء،شدیدتر و جدیتر میشد. مسأله عدد در مورد ماه رمضان (یعنی این بحث که آیا تعداد روزهای ماه رمضان مانند همه ماهها تابع شرائط نجومی است یا دارای یک میزان ثابت و تغییر ناپذیر است) از جمله این مسائل بود که دانشمندان این مکتب در موضوع آن اختلاف نظر داشتند و رسائل متعددی در رد یکدیگر و انتقاد از نظر مخالف خود پرداختهاند (60) . مهمترین شخصیتهای این گرایش متوسط که از آراء آنان در برخی متون فقهی جا به جا یاد شده است عبارتند از: 1ـعلی بن بابویه قمی (م 329) . 2ـابو الفضل محمد بن احمد الصابونی الجعفی،صاحب الفاخر (نیمه اول قرن چهارم) . 3ـجعفر بن محمد بن قولویه قمی (م 369) . 4ـمحمد بن احمد بن داود بن علی قمی (م 368) . پینوشتها: 1.اعتقادات صدوق:74.نیز ببینید تصحیح الاعتقاد مفید:169ـ171/غیبت شیخ: .32.ابن الجوزی،مناقب احمد:205.دانشمند حنبلی،ابن قدامه موفق الدین عبد الله بن احمد جماعیلی مقدسی دمشقی (م 620) رسالهای دارد در تحریم مطالعه کتابهای کلامی (ابن العماد،شذرات الذهب 5:90ـ91) که به چاپ رسیده است. 3.عده شیخ: .2484.کشف القناع:207ـ214/تونی،رساله فی صلاه الجمعه: .975.مبسوط شیخ 1: .26.از باب نمونه مقنع صدوق (ر ک:ص 2 همین مأخذ) . 7.فهرست شیخ:135 و 156 و 157/تستری،رساله فی سهو النبی:9.نیز ببینید رسائل شیخ انصاری : .878.عده شیخ:248/کشف القناع: .2029.افصاح مفید:77/اوائل المقالات همو:65/تبصره العوام رازی: .4610.المسائل العکبریه مفید:59 ر/اوائل المقالات او:86/جواب اهل الحائر همو:114/النقض :3 و 236 و 272 و 285 و 529.نیز معتبر:6 و از آنجا در الاصول الاصیله فیض: .6111.جواب اهل الحائر:112/عده شیخ: .5412.و مشابهات آن.ببینید رساله فی الرد علی اصحاب العدد مفید:124/اوائل المقالات او:80 و 81 و 87 و 88 و 89 و 92 و 101 و 108 و 118/تصحیح الاعتقاد او:186 و 222/سرویه او:222 و 223/الموصلیه الثالثه مرتضی:40 الف/التبانیات او:2/الطرابلسیات او:110/رساله فی الرد علی اصحاب العدد همو:130/سرائر:5 و 249/عده شیخ:248/غیبت او:3 (نیز مبسوط از همو 1:2) . 13.النقض:3 و 236 و 272 و 285 و 458 و 529 و 568ـ569/علامه،نهایه الوصول:200 پ.نیز شهرستانی :169 و 178/سید شریف،شرح مواقف:629 و 178/محصول فخر رازی (به نقل کشف القناع:203) . 14.فهرست شیخ:89/قهپایی 4: .23315.رساله فی الرد علی اصحاب العدد،مرتضی:130 ب/التبانیات او:2/جوابات المسائل الموصلیه الثالثه:40 الف. 16.معتبر محقق حلی:7/هدایه الطالبین صاحب مدارک:4 پ/مقابس کاظمی: .2317.رساله فی ابطال العمل باخبار الآحاد،مرتضی:142 ب/فتونی،تنزیه القمیین:4.نیز ببینید فهرست شیخ: .15718.عده شیخ:248/علامه،نهایه الوصول:200 پ. 19.النقض: .56820.رجوع شود به سرویه مفید:222 و 223/تصحیح الاعتقاد او:222/عکبریه او:59 ر/جواب اهل الحایر همو:112 و 116/رساله فی الرد علی اصحاب العدد او:124/الموصلیه الثالثه مرتضی :140 الف/تبانیات او:2/رساله فی الرد علی اصحاب العدد او:130 ب/رساله فی ابطال العمل باخبار الآحاد:142 ب.نیز شیخ،عده:54 و 248/غیبت او:3/مبسوط 1:2/النقض:529 و .56821.بحر العلوم 2: .21822.این اصطلاح وسیله ابن فهد حلی فقیه شیعی قرن نهم (م 841) ابداع شده است.ببینید المهذب البارع وی:3 ر.نیز المقتصر:2 ر.سپس مدارک:463 و سایر مآخذ متأخر از آن. 23.او در نامهای که به جعفر بن محمد بن قولویه (م 369) نوشت به وی اجازه داد که تألیفات او را روایت کند (نجاشی:38) .پس خود از دانشمندان نیمه اول این قرن خواهد بود. 24.نجاشی:38/ذریعه 19: .6925.از جمله سرائر:102 (نیز ببینید صفحه 398) و مختلف علامه در بسیاری از موارد و در آثار شهید اول. 26.او در سال 340 در نیشابور بوده و مورد توجه اهالی آن شهر قرار داشت (صاغانیه مفید :17) .در جزء آثار این دانشمند از کتابی در پاسخ سؤالات معز الدوله دیلمی (م 356) یاد شده است (نجاشی:301) .بنابر این روزگار مرجعیت علمی و مذهبی او برابر با دوره فرمانروایی معز الدوله است که مصادف با دهههای چهارم تا ششم این قرن بود (بحر العلوم 3:222) . 27.بسیاری از عبارات این کتاب عینا در مختلف علامه و آثار شهید اول هست. 28.بحر العلوم 2: .21829.نجاشی:38/فهرست شیخ:54 و 194/ابن داود: .11130.قاموس الرجال تستری 3: .19831.ببینید مدارک: .21932.مختلف علامه 2:157 و 167/تنقیح مقداد:88 پ. 33.نجاشی:38/سرائر:99 و 102 و 297 و .39834.فهرست شیخ:134/نجاشی:301ـ .30235.نجاشی: .30136.المسائل السرویه مفید: .22337.تأسیس الشیعه سید حسن صدر: .30238.بحر العلوم 3:214/قاموس الرجال 11: .9439.باید انصاف داد که برخی از مبانی حقوقی فقه شیعی در ادوار اخیر که بر اساس آن علت قطعی حکم با نوعی تحلیل عقلی کشف میگردد با آنچه اهل سنت عملا به عنوان قیاس پیروی مینمودهاند فرق بسیار ظریفی دارد که درک آن کاری آسان نیست.فی المثل،اساس حقوقی«تنقیح مناط»و تناسب حکم و موضوع که گاهی با إعمال آن یک قاعده کلی بسیار وسیع از حکمی خاص در موردی مخصوص استنباط و کشف میشود (عجالتا برای یک نمونه دیده شود فقه الامام جعفر الصادق مغنیه 3:29ـ40) و اکنون از پایهها و ارکان اساسی فقه شیعی است. 40.المسائل الصاغانیه مفید:19/المسائل السرویه او:222ـ223/فهرست شیخ:134/نجاشی:302/معالم العلماء ابن شهر آشوب:87/خلاصه علامه:145/ابن داود:292/بحر العلوم 3:207/ابو علی:346/امین استر ابادی:30/یحیی البحرانی:306/حسین بن شهاب الدین کرکی،هدایه الاخیار،فصل هشتم. 41.انتصار مرتضی:238/المسائل السرویه مفید: .22342.المسائل الصاغانیه مفید:19/فهرست شیخ:134/رجال ابن داود: .29243.المسائل الصاغانیه مفید:19/کشف القناع:297ـ .29844.نجاشی: .30145.المسائل السرویه: .22446.فهرست شیخ: .13447.المسائل الصاغانیه:18ـ .1948.ایضا:17ـ .2249.المسائل السرویه:222ـ .22450.نجاشی:312/المسائل السرویه مفید: .22451.نجاشی: .31552.از جمله مرتضی در انتصار:77ـ78ـو 80ـ81 و 83 و 217 و 227 و 237ـ243 و 244 و 246/همو،المسائل الموصلیه الثانیه:34 الف/ابن البراج،شرح جمل العلم و العمل:244 و .25153.قاموس الرجال تستری 11: .9454.سرائر: .9955.ایضاح الاشتباه علامه:88ـ89.نیز ببینید بحر العلوم 3:205ـ206/ذریعه 4:510 و 20: .17756.خلاصه او:145/ایضاح الاشتباه همو: .8957.مسالک 2: .22258.بحر العلوم 2:218.نیز دیده شود المسائل السرویه مفید: .22259.المعتبر محقق حلی:7/هدایه الطالبین صاحب مدارک:4 پ. 60.ببینید به خصوص اقبال سید بن طاوس:6.نیز کشف القناع:139 و ذریعه 5:236ـ .238زمین در فقه اسلامی ص 45حسین مدرسی طباطبایی