دلائل تفرقات بسیار در مذهب شیعه

در بررسی تاریخچه فرق شیعه اولین نکته ای که عموماً توجه محقق را جل می کند تعداد و فراوانی این فرقه است. بطوری که در بعضی منابع تعداد به حدود صد فرقه می رسد (1). حال این سئوال مطرح می شود که این تفسیم بندی تا چه حد, می تواند منطبق بر واقعیت باشد؟ و چرا اصولاً تعداد این فرقه ها تا بدین حد زیاد است؟ برای انیکه بتوان تحلیل درستی از این قضیه به دست داد باید آن را از چندین بعد مورد بررسی قرار دهیم. اما قبل از این کار, لازم است ببینیم اصولاً مراد از ((فرقه)) چیست؟ و اصولاً یک جریان سیاسی, دینی و مذهبی چه خصوصیاتی را باید داشته باشد که بتوان برآن فرقه یا مذهب جدید اطلاق نمود.
در کتب لغت تعاریف مختلفی برای مذهب و ((فرقه)) ذکر کرده اند. فرقه در حالت جمع, به صورتهای مختلف از جمله فرق افراق, افارق و افاریق آمده است, دارای معانی متعددی است از جمله آن را به معنی ((گروهی از مردم (2)راه گروهی را رفتن)) ذکر کرده اند (3).
برای ((مذهب)) نیز تعاریف مختلفی ذکر شده است. مثلاً در اصطلاح علم کلام اسلامی, طریقه ای خاص در فهم مسائل اعتقادی, خاصه امامت, که منشاء اختلاف در آن توجیه مقدمات منطقی یا تفسیر ظاهر کتاب خداست. مانند مذاهب شیعه امامی, اشعری معتزلی و در اصطلاح فقهی روش خاص در استنباط احکام کلی فرعی از ظاهر کتاب و سنت, مانند شیعه, حنفی, مالکی و حنبلی و… بصورت کلی مذهب را ((روش)) طریقه, شیوه, مسیر و راه و رسم و پیشه معنی کرده اند (4).
واضح است که ین تعاریف نمی تواند مرز بندی مشخصی از ((فرقه)) یا ((مذهب)) بدان مفهوم که در کتب ملل و نحل و تاریخ مذاهب مورد استفاده قرار گرفته است به دست دهد. از این رو ناگزیریم با توجه به موارد بکارگیری این اصطلاح در کتب مربوط به مذاهب, در مقام تعریف و تحدید آن برآئیم تا از این رهگذر, بهتر بتوانیم در مورد این که کدامیک از انشعابات تاریخی فرقه ای جدید است و کدام یک از حد یک بینش تجاوز نمی کند فرق قائل شویم. به عنوان نمونه در اکثر کتب تاریخ مذاهب, از هشامیه یا نعمانیه و… نعمان, (موئمن الطاق) خود از بزرگترین متکلمان شیعه امامیه هستند, و در کتب شیعه امامیه از آنان به عنوان شاگردان و پیروان امام جعفر صادق, یاد شده است. ممکن است بعضی از آنان قبل از درآمدن در عداد یاران امام عقاید خاص داشته اند, لیکن نمی توان آنها را منشاء اختلاف و تفرق در مذهب شیعه, به حساب آورد.
با گذری اجمالی بر تاریخ فرق می توان دریافت که در مواردی تنها ارائه نقطه نظری خاص, از جانب یک فرد, باعث می شده است که او را منشاء و مبداء فرقه ای جدید بنامند حتی اگر پیروانی نداشته باشد. و یا با از بین رفتن رهبر و یا ارائه دهنده اندیشه, اندیشه و روش او در تاریخ محو شده باشد. اگر فرقه را نوعی انشعاب بدانیم و حتی انشعابات ضعیف را هم در این تعریف بگنجانیم, شاید بتوان نام فرقه بر این دسته بندیها نهاد. لیکن عموماً مراد از فرقه و علی الخصوص مذهب, اتخاذ روشی جدید است که تداوم داشته و محدود به زمان حیات ارائه دهند نظر نمی شود. اما صرف این که فردی نظری را عرضه کند و مثلاً تعدادی از افراد قوم و قبیله او به او بگروند, نمی توان این چنین انشعابی را یک انشعاب و تفرق دائمی تلقی نمود, و برآن نام مذهب یا فرقه نهاد. انقلاب اسلامی ایران موئید این مدعاست. در همین مدت اندکی که از عمر انقلاب می گذرد چه بسیار کسان عقاید و نظراتی را مطرح کرده اند که احتمالاً با محور و خط اصلی حرکت انقلاب اختلافاتی داشته است و چه بسا کسانی نیز برای مدتی پیرامون آنها جمع شده اند لیکن دادن عنوان فرقه به این تجمعات نمی تواند چندان رساننده مطلوب و مقصود باشد.
نکته دیگر اینکه عموماً مخالفان شیعه در طی تاریخ سعی کرده اند با بزرگ جلوه دادن مسئله تفرق در شیعه و تی جعل فرقه برای این مذهب, بی پایگی و بی ثباتی آن را اثبات کرده و آن را مذهبی بی بنیان, معرفی نمایند. مذهبی که پیروان آن دائماً در حال جدال و نزاع بوده و خط واحدی در آن تعقیب نمی شود! به همین سبب کوچکترین اختلاف را دلیل تفرق و انشعاب دانسته و با اضافه کردن ((یه)) به آخر اسم منشاء اختلاف یا ارائه دهنده نظر فرقه ای می ساخته اند, همچون هشامیه, نعمامیه, خشبیه, حسنیه, حسینیه, خلفیه و مرثیه و ابرقیه و… این گونه فرق سازیها علم می شد تا در نهایت نتیجه گیری شود که ((هر که از راه مستقیم هدایت انحراف نموده جیران گشت! تا در کدام وادی ضلال هلاک بیجان شود (5))). با نکه بگویند:
یا ایها الرافضه المیطله دعواکم من اصلها مبطله… (6) این فرقه سازی تصنعی تا بدآنجاست که با وجود همه وسواس نویسندگان تاریخ مذاهب, در مورد بعضی از آنها جز نام فردی که ظاهراً فرقه بدو منصوب است, (حتی در مواردی این نام نیز وجود ندارد.) مطلب دیگری در مورد آن ذکر نشده است. مثلاً فرقی چون مرثیه, ابرقیه, عقبیه, یمانیه, نعیمیه و… این چنین اند.
ذکر این نکته نیز ضروری است که فرقه سازی در میان نویسندگان تاریخ مذاهب امری رایج بوده, چرا که آنان عموماً کتابهایشان را با استناد به حدیثی که در کمتر کتاب حدیث معتبری ذکر شده شروع می کنند و می گویند, پیامبر اکرم (ص) فرمود ((جهودان به هفتاد و یک فرقه, و ترسایان به هفتاد و دو فرقه, تفسیم شدند و پیروان من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد (7). بنابراین سعی نموده اند به هر شکل شده هفتاد و سه فرقه را مشخص کنند, و حتی برای آینده نیز جائی برای تفرقه باقی نگذاشته اند! هر نویسنده و موئلف تاریخ مذاهب سعی کرده است که تا زمان خودش 73 فرقه را نام ببرد. از این رو گاه که فرقه کم میآورده اند فرقه سازی نیز می کرده اند! و در این رهگذر مسلماً فرقه ناحیه نمی تواند بیش از یکی باشد(8).
نقطه مقابل فرقه ی ناجیه, نیز روافص قرار دارند بنابراین همه تشعبات را باید متوجه آنان کرد! و در این بستر تا آنجا پیش می روند که ناگزیر این چنین اظهار نظر می نمایند که, ((بعضی گویند آن هفتاد و دو فرقه که مطاوی خبر از حال ایشان افصاح نموده فرق شیعه اند!)) (9) دلیل دیگر تصنعی بودن بعضی ازاین فرق را می توان از نامهائی که بدانان داده شده است فهمید. بسیاری از نامهای فرق شیعه مستهجن, توهینآمیز و در مواردی رکیک می باشد. به گونه ای که کاملاً مشخص است کهف ردیا افرادی, این نامها را از سر عداوت تعیین کرده به صاحب نظران شعی مذهب, می داده اند. کاملاً مشهود است که ارائه دهنده ی نظریه ظاهراً خود قصد بنیان گذاری فرقه ی جدیدی نداشته, لیکن مخالفان زیر کانه از موقعیت ها استفاده کرده و نامی برای او انتخاب می کرده اند.
مثلاً نامهائی چون مجسمه, شیطانیه, خشبیه, ابتریه, ممطوره, رافضه و… موئید این مدعاست (10).
نکته دیگر اینکه شعیه مذهب مبارزه و قیام بر علیه ظلم حکام ظالم است. از این رو تاریخ شیعه مشحون است از مبارزاتی که در قالبهای گوناگون, بر علیه حاکم ظالم صورت می گرفت. در بررسی تاریخ شیعه با قیامهائی روبرو می شویم که رهبر قیام نه داعیه تاءسیس و ایجاد فرقه جدیدی دارد و نه بدین عنوان قیام کرده است. چرا که یک تشکل و دسته بندی وقتی می تواند فرقه ای جدید باشد که تز و اندیشه ای به غیر از نظرات مذهب اصلی ارائه نماید…
متاءسفانه مورخان شیعه نیز بدون توجه به ریشه این گونه تقسیم بندیها و فرقه سازیها در کتب خویش از آنها به همان ترتیب دیگران یاد کرده اند. بدون آن که در این زمینه تحلیلی ارائه داده و موضوع را مورد رسیدگی دقیق قرار دهند.
بنابراین در کمتر کتابی می توان تقسیم بندیهائی را یافت که براساس مواضع فکری و عقیدتی و یا اصول و مبانی منطقی باشد و نویسنده خود را مقید به رساندن رقم فرق به 73 ندانسته و سعی کند اساس منطقی برای تقسیم بندی خویش انتخاب نماید.
با توجه به آنچه گفتیم و مواردی را که در ایجاد تفرق و تحزّب در شیعه نقش داشته است برشمردیم اگر بخواهیم موارد عمده تشعبات بسیار شیعه را بدانیم شاید بتوان, در کنار عوامل فوق الذکر به چند مورد زیر نیز اشاره کرد:
1ـ یکی از دلائل اختلاف و در نتیجه تشعب, اختلاف در شیوه مبارزه با حکام ظالم زمان بوده است. هر یک از رهبران گروهها, سعی کرده اند شیوه خود را در مبارزه اعمال نمایند چرا که اعتقاد داشته اند, روش کنان نتیجه بخش تر بوده, و زودتر به مطلوب می رسد. هم از اینرو منشاء اختلاف شده اند. مثلاً فرد یا گروهی مبارزه مسلحانه و جمعی مبارزه غیر مسلحانه را ترجیح می دادند. (بعنوان نمونه در این گروه می توان از بعضی فرق زیدیه و علی الخصوص قیام زید و یحیی بن زید نام برد).
اصولاً نفس مبارزه ایجاد می کند که افرادی که در مبارزه شرکت دارند اختلافاتی در شیوه نبرد و درگیری با دشمن داشته باشند بنابراین در حدی معقول و متعادل این اختلافات و تفرقات, طبیعی است و حتی شاید بتوان گفت که نقطه قوتی نیز برای یک مذهب مبارزه می باشد. چرا که, بیانگر و نشان دهنده مبارزه ی پیگیر و مداوم آن مذهب با رژیم هائی است که به گواه تاریخ جائر و جابر بوده و مشروعیتی در میان مسلمین نداشته اند.
2ـ دلیل دیگری که در این رابطه می توان ذکر کرد, این است که سیاست های تفرقه افکنانه حکام زمان باعث ایجاد اختلاف در شیعه, که مهمترین جبهه مخالفت با رژیم حاکم بود, می گردید. در این رهگذر حکام, سعی می نمودند با توجه به شرائط خاص هر دوره, از حربه های تزویر و تهدید و تطمیع برای ایجاد تفرقه در صفوف شیعیان استفاده نمایند. (بعنوان نمونه می توان از سیاست های مزورانه و تفرقه افکنانه هارون و ماءمون دو خلیفه عباسی نام برد.) 3ـ دلیل دیگری که در این رابطه می توان ذکر کرد همان تحول عظیم فرهنگی و فکری است که بواسطه اسلام, در جهان بوجود آمد. دامنه بحث و تبادل آراء و افکار آنقدر گسترش یافت که دانشمندان و فضلاء در گوشه و کنار کشور اسلامی پراکنده بودند و هر روز نقطه نظر جدیدی مطرح می شد و در عین حال مسائل جدیدتری نیز ایجاد می گردید. به دلیل عدم وجود رسانه ای که بتواند ارتباط سریع بین اندیشمندان را فراهم کند امکان هماهنگ کردن آراء و اندیشه ها کمتر میسر بود.
از این رو در آن دوران شاهد اختلافات بسیاری می باشیم که البته مذهب شیعه نیز از این قاعده مستثنی نیست. اتفاقاً یکی از دلائل انشعابات زیاد در این مذهب, همین تحرک و پویائی آن, چه در زمینه علمی فرهنگی, و چه در زمینه های سیاسی است. چرا که آزاد اندیشی و بکارگیری عقل از جمله مواردی است که در این مذهب بسیار بر آن تاءکید شده است. همین تاءکید آنرا از جمودی که بعضی از فرق دیگر اسلامی بدان مبتلا شده اند رهانیده است.
4ـ یکی از مهمترین مسائلی که باعث جدائی و تفرق در شیعه شده است, مسئله امامت و رهبری جامعه, شرایط امام و اینکه چه کسی در هر دورای صلاحیت امامت دارد, می باشد.
اگر به دقت تاریخ فرق شیعه مطالعه شود شاید بتوان ادعا کرد که در اکثر قریب به اتفاق موارد, دلیل اصلی اختلاف, دعوا بر سر امام و ولی امر مسلمین, پس از رحلت امام قبلی است. همین جاست که دنیا طلبان, مقام پرستان و سودجویان که بعضاً از طرف حکام و خلفاء نیز ماءمور به اینکار بودند, پاس در عرصه مبارزه بر سر امامت گذارده و سعی می کردند تا با مطرح کردن نظریات عوام فریبانه, مردم را بخود خوانند و احتمالاً برای مدتی موفق به اینکار نیز می شدند. از سوئی مردم نیز که هنوز با دوره پیامبر و خلفای راشدین فاصله زمانی چندانی نداشتند, همواره طالب افرادی بودند که نوید حکومتی از نوع حکومت پیامبر اکرم را به آنان بدهند. هم از اینرو برخوردی احساسی می افتادند.
در صفحات آینده, سعی شده است, حتی الامکان ضمن بیان تمام فرقی که کتب مختلف به آنها اشاره کرده اند, و توضیح افکار و عقایدشان, بی پایگی بسیاری از تشعبات و تفرقات آشکار کرد. طرح تاریخچه و عقاید هر یک از آنان, مسلماً خواننده را به این قضاوت طبیعی سوق خواهد داد که بسیاری از این فرق ساختگی و بی پایه اند.——————————————————————————–
1- ر.ک. خاندان نوبختی, صفحات پایانی کتاب.
2- الرائد, ذیل کلمه, ((فرقه)).
3- لغت نامه دهخدا, زیر عنوان ((فرقه)).
4- همان منبع, زیر عنوان ((مذهب)) _5 این مطلب را شهرستانی در ملل و نحل پس از ذکر تاریخچه فرق امامیه آورده است. (ملل و نحل, ج1 ص 125).
6- الفرق بین الفرق, ص 41.
7- الفرق بین الفرق, ص 3 همچنین ملل و نحل ص یا ایضاً بیان الادیان. لازم به ذکر است که سند این حدیث در نهایت به ابوهریره می رسد که خود ید طولائی در جعل حدیث داشته و حتی به دستور حکام اموی مبادرت به این کار می نمود.
8- الفرق بین الفرق, ص 41.
9- ملل و نحل, ج 1ص یا.
10- رجوع شود به کتاب الفرق بین الفرق همچنین ملل و نحل از صفحه 34 تا 157.

خروج از نسخه موبایل