وضعیت شیعیان در عربستان

آنچه در پی می آید گزارشی است از چگونگی وضع شیعیان در عربستان، که بر اساس آگاهی های برگرفته شده از شاهدان عینی و شیعیان آن دیار و گفتگو با مردمان آن سامان به قلم آمده است; از این رو نمی توان از آن انتظار پژوهشی دقیق و مستند بر آمار و واقعیت های ملموس و با دقت در همه جوانب را انتظار برد .
این مجموعه به قلم آمده بود تا در گزارش حج سال 1372 که با عنوان «با کاروان عشق» نشر یافته است، منتشر شود، امّا به لحاظی در آن مجموعه نیامد و اکنون مجال نشر می یابد. برای آگاهی از چگونگی وضع شیعیان در آن دیار، خواندن کتاب «الشیعه فـی المملکـه الـعـربیه السعودیه» جلـد دوّم «العهـدالسعـودی 1913 ـ 199» سودمند است.
در مدینه شهر پیامبر ـ ص ـ شهر رسالت، شهر امامت، دیاری که قرن ها چهره های بلند تشیّع و ستیغ اندیشان علوی را در کوی و برزنش جای داده بود. شهری که روزگاری کوچه بنی هاشم در قلب آن چونان دُر می درخشید، زمانی فاطمیان بر آن سلطه داشتند و مدتی زیدیان بر آن دیار حکم می راندند.
آری این شهر که روزگاری آمیخته بود با یاد علی و آل علی ـ علیهم السلام ـ اکنون چگونه است؟ شیعیان در آن دیار چه می کنند؟ جمعیت شیعیان چه اندازه است و چگونه روز می گذرانند، در گوشه و کنار دیگر حجاز و عربستان چگونه اند و بر شیعیان چه می گذرد؟! شیعیان در این دیار هماره استقلال مذهبی و هویت مکتبی خویش را حفظ کرده اند; و علی رغم محدودیت ها و دشواری هایی که در حاکمیت آل سعود بر آنها روا شده است، همچنان استوار و با صلابت ایستاده اند. یکی از آشنایان به وضع شیعیان در مدینه ـ و از شیعیان این دیار ـ در گفتگویی مستقیم می گوید:
تعداد شیعیان مدینه حدود سی هزار نفر و تعداد سادات مدینه حدود سیزده هزار نفر است در مدینه حدود 20 حسینیه وجود دارد. بسیاری از شیعیان مدینه تهیدست هستند.
وضعیت به جهات گونه گون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، چندان مناسب نیست. شیعیان «احساءِ»، «قطیف»، و «دمام» نیز وضع بهتری از اینان ندارند. گو این که آنان از آزادی عمل و فعالیت بیشتری برخوردارند.
شیعیان مناطق یاد شده به لحاظ حضور عالمان شیعه در آن دیار، آگاهی های فرهنگی خوبی دارند. گفتگو با آنان بویژه تحصیل کرده هایشان، نشان می دهد که در آگاهی از جاری های جهان اسلام ازسطح مطلوبی برخوردارند. پی گیری آنان از مسائل و مواضع سیاسی ـ فرهنگی ایران و آگاهیشان از تحوّلات درونی جامعه ایرانی و حتّی تحوّلات حوزوی، اعجاب آور است. سؤال ها از چگونگی مرجعیت و رهبری، تفکیک وظایف این دو نهاد، تحولات حوزه علمیه قم و… همه نشانگر حساسیّت و اطلاعات بالای آنان از ایران و مسائل ایران است. آشنایی آنان با وضع اجتماعی و سیاسی خودشان و لزوم موضع گیری های مناسب نیز نشان می دهد که دست کم نسل تحصیکرده آنان موضع اجتماعی و سیاسی خود را بدرستی درمی یابند. دانشجویی می گفت:
ما در دبیرستان ها در نماز جماعت شرکت می کردیم و به فتوای امام عمل می کردیم و مُهر نمی گذاشتیم تا هماهنگی خود را با آنان حفظ کنیم ولی آنان برخورد مناسبی با ما نداشتند و هیچگاه بدیده اعتماد بر ما نمی نگریستند، و با ما گرم نمی گرفتند.
بهرحال شیعیان هوشمند و آگاه آن دیار; بویژه در سه منطقه یاد شده، به نیکی دریافته اند که برای حضور عینی در اجتماع و تداوم حیات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، باید حزم، دوراندیشی و استوارنگری را پیشه سازند و چنین نیز کرده اند. آنان در موضع مذهبی با صلابت هستند اما در برخورد، با تسامح و هوشمند.
در مدینه، شیعیان در قسمت های مختلف شهر سکونت دارند، آنان پیشتر و قبل از توسعه جدید شهر در بخش های جنوبی و شرقی، در حاشیه مسجدالنبی نیز زندگی می کردند; اما اکنون بیشتر در محلّه عزیات، خیابان علی بن ابیطالب، حوالی مسجد قبا، خیابان های قربان، گاز و طالع ساکن هستند.
هنگامه حج و فرا رسیدن ایّام مراسم حج، همه ساله سبب خوشنودی آنان است، آنان در این روزها کسانی را می نگرند که براحتی می توانند در برابر آنها راز دل بگشایند و از آرمان ها، دردها و رنج هایشان سخن بگویند. در سعی صفا و مروه متوجه شدم حج گزاری که در پیش رویم حرکت می کند، از دیار دیرپای قطیف است، دست بر شانه اش نهادم و گفتم «بارک الله بقطیف» ، نگاهم کرد، چهره اش شکُفت و گفت: ایرانی هستی؟
گویا انتظار نداشت کسی جز ایرانی بر او و سرزمینش درود بفرستد. آغوشش را باز کرد و چون برادری که سال ها هجران کشیده، مرا بغل گرفت، راز دل گشود و از حقایق تلخ و شیرین بسیاری گفتگو کرد. جوانی بسیار مطلع و آگاه با درد دل های بسیار در مقابل حجر اسماعیل با ما سخن گفت. او بر این باور بود که هوشمندی شیعیان می تواند در چگونگی روابط آنان با حکومت و ایجاد مناسبات درست و سودمند کمک شایان توجهی کند.گزارش دیگر نشانگر آن است که:
رفتار اصولی و استوار شیعیان عربستان بسیاری از تبلیغات سوء وهابیان علیه آنان را خنثی کرده است. این مطلب تا بدان حدّ است که حساسیت های منفی، علیه شیعه در دانشگاه ریاض کم رنگ شده است.برخی دیگر از گزارش ها نیز نشانگر آن بود که:
وضع اقتصادی شیعیان رو به بهبودی است و بعضاً از گرفتن کمک ها خودداری کرده اند.
شیعیان قطیف و احساء از روحیّه حماسی بالایی برخوردارند. جوانی به نام «علی» از دیار قطیف که در دعای کمیل مدینه شرکت کرده بود، می گفت:من می دانم که اینها فیلم برداری می کنند و حضور ما را کنترل می کنند، امّا من هراسی ندارم.
او با این که از عدم امکان سفر به مکه اندوهگین بود امّا به موضع قاطع و انقلابیش افتخار می کرد. امسال از آغاز ایام حج بر در حسینیه شیعیان در نگاشته کوچک نوشته شده بود: که شیعیان ایران به آنجا مراجعه نکنند. این تشدید و منع در روزهای پایانی سال گذشته ایام حج نیز اعمال شده بود،1 امّا امسال از آغاز گویا چنین سختگیری ها اعمال می شده است. دو نفر از روحانیون به قصد شرکت در نماز جماعت آقای عمراوی به مسجد وی می روند از آنها خواسته می شود که در آنجا نمانند، آنان می گویند قبل از ایّام حج از آقای عمراوی خواسته اند که در ایّام حج، وی با ایرانیان ارتباط نداشته باشد.
دانشجویی از دمّام، نیز گزارش می دهد که:
فشار بر شیعیان عربستان بسیار زیاد است و آنها بخاطر شیعه بودن از بسیاری از حقوق و موقعیت های اجتماعی محرومند.
در گفتگویی دیگر شیعیان مدینه اظهار می کنند:
وضع ما در این دیار خوب نیست و ما در حالت بسیار بدی بسر می بریم، البته امسال از جهاتی وضع بهتر است و در نهایت باید بگوییم که چگونگی اوضاع ما و رفتار حکومت با ما تا حدود زیادی بستگی به چگونگی ارتباط ایران با عربستان دارد. چند تن از شیعیان را دستگیر کرده بودند که با بهبودی روابط رها کردند. همه چیز ما، حرکت، زندگی و اجتماعات ما زیر نظر است. ما نیاز شدید به کتاب های شیعی و آثار اسلامی داریم و نمی توانیم به دست بیاوریم، ما شرایط شما (ایرانیان) را درک می کنیم ولی شما هم ما را فراموش نکنید.
روزی در جمع برخی از استادان و دانشوران به آهنگ دیدار از آثار تاریخی در مدینه، به گشت و گذار پرداختیم و برای ردیابی «مسجدالشمس» به منطقه ای که آن مسجد واقع بوده است رفتیم. در کناری تنی چند از پیرمردان حصیری گسترده بودند، و با قلیانی که در وسط نهاده بودند لحظه ها را می گذراندند، از جمع ما استقبال خوشی کردند و سؤالات ما را با دقت جواب دادند، آنان می گفتند در ایام سوگواری ما به سختی جمع می شویم یکی از این خانه ها را حسینیه قرار داده ایم و عزاداری می کنیم. پس از اندکی گفتگو از چگونگی حال و هوای آنان، دریافتیم که از توقف بسیار ما بیم دارند برای آنان آرزوی توفیق کرده و جدا شدیم.
چنان که در برخی بخش های این گزارش آورده ایم2 وهابیان با ذهنی آلوده و تفکر انحرافی با شیعه برخورد می کنند، آنان به هیچ روی از حقیقت اندیشه شیعی آگاهی ندارند. یکی از عالمان سنگال در مدینه به کتابفروشی مراجعه می کند و از کتاب های شیعی جستجو می کند، او در پاسخ می گوید:
اینجا مدینه است، شهری مقدس، در این شهر مقدس اسم شیعه را که کافر هستند بزبان نیاور. با این پندار طبیعی است که شیعیان وضع مناسبی در محیط عربستان که در نهایت در سیطره فکری وهابیان است، نداشته باشند.
در پایان این گزارش گونه، گفتگوی تنبه آفرینی را که نویسنده ای به قلم کشیده است می آوریم:
از یکی از کتابفروشی های اطراف مسجدالحرام، سراغ «سفینه البحار» را گرفتم.
گفت: چنین کتابی را ندیده ام، از کیست؟
گفتم: از محدّث قمّی.
گفت: از ائمّه اهل سنت و جماعت هرچه بخواهی داریم، صحیح بخاری، سنن بیهقی و…
گفتم: ما در ایران، در کتابفروشی ها و کتابخانه هایمان به وفور، کتب شما را داریم. هم مطالعه می شود و هم خرید و فروش، شما چطور از کتب شیعه هیچ ندارید؟
گفت: ما کتب مجوسیان را توزیع نمی کنیم.
من که انتظار چنین سخنی را از یک فرد آشنا به کتاب نداشتم، گفتم:
اعتقاد و دین، مربوط به کشور و شهر خاصّی نیست، به صرف ایرانی بودن نمی توان کسی را مجوس دانست. درست است که ایران، قبل از اسلام دین زردشتی داشت، ولی ایرانیان از آیین حضرت رسول ـ ص ـ استقبال کردند و از مسلمانان راستین شدند. از جمله سلمانِ فارسی که از ایران بود.
گفت: پیامبر او را «سلمان محمدی» خطاب کرد.
گفتم: این از شدّت ایمان و بخاطر فضیلت بسیار و قرب سلمان به حضرت رسول بود.
گفت: ایرانی مجوس است.
گفتم: اوّلاً ـ ما مسلمانیم و از ایران برای زیارت خانه خدا و مرقد مطهر پیامبر ـ ص ـ آمده ایم. مجوسی ها کجا به حج می آیند؟!
ثانیاً ـ بسیاری از دانشمندان بزرگ شما اهل سنت، ایرانی بوده اند. مثلاً بعضی از نویسندگان صحاح و سنن شما، مثل بیهقی، بخاری، ترمذی، نسائی، ابن ماجه و… ایرانی هستند. ابو حنیفه، پیشوای مذهب حنفی، ایرانی است. مفسّرین مشهوری چون طبری، زمخشری، فخر رازی و… همه ایرانی بودند. اگر صِرف ایرانی بودن دلیل بر مجوسیّت است، پس باید این علما هم مجوسی باشند!
صدای اذان برخاست، خداحافظی کردم و به طرف مسجدالحرام روانه شدم.
بهرحال در فضا و محیطی که بگفته دانشمند و دانشجویی هوشمند و شیعی، حقد، کینه و یکسر کذب و جعل از شیعه در دانشگاه ها و محیط های علمی تدریس و عرضه می شود و به گفته دانشجویی منصف و کتابخوان ـ پس از گفتگو و مباحثه ـ : متأسفانه همه آگاهی ما ـ دانشجویان دانشگاه های سعودی ـ از شیعه مستند است به منابع فرقه شناسی که هیچکدام از آنها به منابع اصیل خود شیعه مستند نیست. باری، آیا در چنین فضایی جز این می توان انتظار داشت؟ خوب است اینجا خاطره ای دیگر را نیز نقل کنم:
در یک کتابفروشی بسیار بزرگ در مدینه که کتاب های متعدّدی علیه شیعه داشت، با جوانی افغانی که دانشجوی دانشگاه مدینه بود سخن گفتم. از کشورم سئوال کرد، گفتم ایرانیم، از مذهبم سؤال کرد، گفتم شیعی هستم. شانه هایش را بالا انداخت و با بی اعتنایی سخنی ناروا گفت. من با خوشرویی گفتم چرا چنین داوری می کنی، او سخنان تباه بسیاری را که از استادانش فراگرفته بود برای من بافت و در نهایت گفت شما معتقد به تحریف قرآن هستید، قرآنی جز این قرآن دارید، و روایات در منابع شما درباره تحریف بسیار است من پاسخ گفتم، و تأکید کردم که عالمان محقق شیعه بر این باور نیستند و این روایات را قبول ندارند، او گفت وعده می گذاریم و من فردا کتابی می آورم که این مطالب از منابع مهم شما نقل کرده است. گفتم لازم نیست بیاورید، من آن کتاب را دیده ام، خوانده ام سخن استواری ندارد، گفت: من نگفته ام چه کتابی، چگونه می گویی من آن را دیده ام. گفتم مگر مرادت کتاب «الشیعه والقرآن» احسان ظهیر الهی نیست؟! جوان بهتش زد، و بالمرّه آرام شد و من ادامه دادم و آنگاه گفتم اکنون با هم فارسی حرف می زنیم; و فارسی حرف زدیم و او سبکبال از آنچه فهمیده و شرمسار از داوری پیشین، مدّت زیاد با من به گفتگو نشست و برای روز بعد وعده دیدار نهاد و… .
اکنون لازم است خلاصه گزارشی را بیاوریم که از یکسوی حقایق قابل توجهی درباره حضور فیزیکی، فکری، اجتماعی و سیاسی شیعیان در عربستان دارد و از سوی دیگر نشانگر آن چیزی است که پیشتر آوردیم، از نتیجه برخوردهای هوشمندانه و دقیق شیعیان آن دیار. در این گزارش یکی از وهابیان به نام ناصر بن سلیمان العمر حضور جدّی شیعیان در عربستان را نمایانده و به مسؤولان آن کشور در این باره هشدار داده است. لحن گزارش گزنده است و کینه توزانه، ما گزارش را خلاصه کرده ایم امّا در لحن آن تغییری نداده ایم تا نشانگر جریانی باشد از برخورد با شیعیان در آن دیار.

خروج از نسخه موبایل