آگاهی از موانع توسعه سیاسی,اجتماعی و اقتصادی یک ضرورت است. این ضرورت برای کشورهایی که حیات سیاسی اجتماعی آن ها تابع ضوابط و قواعد ایدئولوژیک است, ملموس تر به نظرمی رسد, به ویژه اگر دین و یا ایدئولوژی داعیهء اتمام و برتری داشته باشد, الزاما می باید موضعی دربارهء توسعه سیاسی اتخاذ کرده باشد.
عــده ای بــراین بــاورنــد کــه ریــشه توســعه نیافتگی سیاسی کشورهای اسلامی از نقص عقاید اسلامی و فقدان قابلیت لازم برای توسعه نیست بلکه در انحراف از اعتقادهای اصیل است. از نظر این دیدگاه, ترقی و پیشرفت جز از راه تمسک به اعتقادهای اصیل اسلامی میسر نخواهدشد.
باید گفت نقش دین و مذهب در توسعه انکارناپذیراست. زیرا دین بررفتار و روابط افراد با یکدیگر و در حیات فردی و جمعی آنان نفوذ قابل ملاحظه ای دارد. حرکت روح فردی و جمعی به سوی عقلانیت مبنای توسعه سیاسی اقتصادی خواهدبود.
طی چهاردهه تلاش برای توسعه, اهمیت خطیر فرهنگ نمایان گردیده است. در این مدت به جهت تاکید توسعه از آزادی سیاسی و مساوات اجتماعی و در نهایت استقلال فرهنگی و رشداقتصادی متحول شده است و تحقق این امر تنها از طریق تبیین صحیح و عملکرد مطلوب هویت فرهنگی امکان پذیرمی گردد.
فرهنگ هر جامعه با تمامی جلوه های زندگی, ارزش های انسانی و معرفت شناختی و هم چنین با تعاملات و تقابلات اجتماعی, در همهء زمان ها و مکان ها ارتباط می یابد و به این جهت است که هویت فرهنگی جامعه می تواند هادی اهداف حکومتی و منادی توسعهءسیاسی تلقی شود.
هر جامعه ای برهویت و شناس نامهء فرهنگی خویش تاکیددارد و می کوشد که با تمام قدرت و غرورملی, مشخصه های چنین هویتی را زنده نگه دارد و از آن دفاع کند. باید محتوا و چهارچوب فرهنگی جوامع, عوامل و موانع توسعه را شناخت و منطبق با شرائط ویژهء فرهنگ جوامع, الگو و نسخه ای ترتیب داد و در این حالت است که توسعه در چهارچوب هویت فرهنگی معنا پیدا می کند.
جامعه, محتاج برنامه و ترتیب است و برای دست یابی به انسجام درونی باید روی اعضای آن کارشود. انسان باید ارزش پیداکند و تربیت او مبنای توسعه قرارگیرد.
سرمایه های یک جامعه منحصر به منابع طبیعی, تکنولوژی و مالی آن نیست بلکه ارزش مند ترین سرمایه, انسان های بافرهنگ, آموزش دیده و با شخصیت آن جامعه هستند.
در طول تاریخ هرجا تمدنی مادی فرهنگی وجود داشته است از جنبه نظامی و نیز اجتماعی, فرهنگی و تربیتی, سرمایه گذاریهای جدی روی انسان ها انجام شده و یک سیستم اجتماعی برپا گردیده است. ساختن و پرداختن فرهنگ همگون داخلی نیازمند سال ها تلاش و کار منظم و حساب شده تربیتی و آموزشی است.
بنابراین, توسعه سیاسی نیازمند فرهنگ است و چون ماهیت فرهنگ به طور تلویحی و مستمر شکل می گیرد, باید نقش فرهنگ و هویت فرهنگی را در چهارچوب نظامی ویژه و نیز در گذر تاریخ بررسی کرد و از شناخت عوامل فرهنگی تضعیف کننده توسعه سیاسی نباید غافل شود باید گفت: با هرنوع فرهنگ در صورت دریافت محتوا و قالب روزآمد آن, می توان به توسعه رسید.
درهر جامعه سیاسی, عناصر مشترک فرهنگی توسعه را می توان باتلاش و کوشش استخراج کرد, وانگهی بایدگفت که الگوهای فرهنگی جوامع را به طور کلیشه ای و به دور از جرح و تعدیل نمی توان به یکدیگر تعمیم داد و تسری بخشید. بنابراین هویت فرهنگی جوامع از یکدیگر قابل تفکیک است.