تشیع به مثابه یک مکتب عقیدتی در اسلام،گرایشی خاص بر اساس یک سلسله نظرات و تحلیلات کلامی و تاریخی است.حدیث«ثقلین»که وسیله محدثان شیعی و سنی از پیامبر روایت شده و وی بر اساس آن مسلمانان را پس از خود به پیروی از قرآن و خاندان خویش فرا خوانده بود همراه تعدادی دیگر از روایات نبوی،ریشه اصلی این گرایش را که بعدا با استدلالات کلامی و فلسفی و تاریخی تقویت گردید تشکیل میداد. در مباحث مذهبی،مکتب شیعی نظرات خود را عموما از رهنمودهای بزرگان و أئمه اهل بیت پیامبر الهام گرفته است.اختلاف اصلی دو مکتب فقهی سنی و شیعی در کیفیت تلقی سنت نبوی و منابع فقه است.اهل سنت،حدیث نبوی را از طریق صحابه پیامبر اخذ نمودهاند در حالی که شیعه این حدیث را از طریق خاندان وی به دستآورده است.از سوی دیگر مذاهب فقهی اهل سنت دنباله رو نظرات فقهی چند تن از فقهاء مدینه و عراقاند لیکن مذاهب فقهی شیعی تابع نظرات امامان اهل بیت هستند که از آن میان مکتب شیعی دوازده امامی که عمدهترین نحله شیعی است از آراء امامان دوازده گانه مشهور خود به خصوص امام ششم ابو عبد الله جعفر بن محمد الصادق پیروی میکند و به همین جهت به«جعفری»نیز شهرت دارد.قرآن،حدیث،اجماع و عقل منابع فقه شیعه را تشکیل میدهند (1) : قرآن در همین شکل و مفاد ظاهری خود حجت،و شکل دهنده روح حاکم بر فقه شیعی است. حدیث یعنی گفتار و کردار و تقریر پیامبر یا امام،باید با وسائط موثق و معتبر رسیده باشد که البته در این مورد وضع مذهبی راوی تأثیری ندارد.حدیثی که وسیله یک غیر شیعی راستگو نقل شده باشد به همان اندازه معتبر و مورد عمل است که حدیث شیعی راستگو. اجماع یعنی وحدت نظر همه دانشمندان شیعی در یک موضوع،به خودی خود حجت نیست لیکن گاه به تفصیلی که در کتابهای اصول فقه هست از راه آن«سنت»به اثبات میرسد. مراد از عقل به عنوان یک منبع برای حقوق شیعی (2) حکم قطعی عقل مجرد انسانی است چنان که در خوبی عدالت و بدی ستم (3) .در تعالیم اسلامی قاعدهای است که به مقتضای آن هر آنچه عقل بدان حکم کند شرع نیز برابر آن حکم خواهد نمود و از این رو،در این گونه موارد بر حکم این قاعده که«قاعده ملازمه»خوانده میشود حکم شرعی از حکم عقلی ناشی و استنتاج خواهد شد (4) .تلازم میان وجوب چیزی با وجوب مقدمات آن،یا میان امر به چیزی با نهی از ضد آن،همچنین این که امر و نهی در یک مورد نمیتواند جمع شود (که همه از مسائل علم اصول فقه و منشاء آثار و احکام فقهی است) همه از قبیل همین احکام عقلی است. از این میان،منبع دوم یعنی احادیث وارده از پیامبر و امامان اهل بیت که مهمترین منبع فقهی شیعی است در مجامیعی خاص گردآوری شده که مشهورترین آنها که مرجع فقهاء است عبارت است از: 1) کتاب الکافی،از محمد بن یعقوب کلینی (م 329) 2) کتاب من لا یحضره الفقیه،از محمد بن علی بن بابویه قمی،صدوق (م 381) . 3) تهذیب الاحکام،از محمد بن حسن طوسی،شیخ الطائفه (م 460) . 4) الاستبصار،از همو. 5) الوافی،از محمد محسن فیض کاشانی (م 1090) . 6) وسائل الشیعه،از محمد بن حسن حر عاملی (م 1104) . 7) بحار الانوار،از محمد باقر بن محمد تقی مجلسی (م 1110) . 8) مستدرک الوسائل،از حسین بن محمد تقی نوری (م.1320) . از این جمله،چهار کتاب نخست به عنوان«کتب اربعه»شناخته شده و در فن حدیث شیعی از اهمیتی همانند«صحاح سته»نسبت به مجامیع حدیثی اهل سنت برخوردار است.متداولترین کتاب از فهرست بالا در مراجعات فقهی،کتاب وسائل الشیعه است که جامع احادیث چهار کتاب نخست (کتب اربعه) و بسیاری از کتابهای حدیث دیگر است و چون منحصر به روایاتی است که در مباحث فقهی رسیده است کتاب دستی برای مراجعه هر فقیهی است. استناد به روایات این مجامیع تابع وجود شرایط خاصی است (5) .وثاقت و راستگویی همه راویان سلسله سندیک حدیث باید به ثبوت رسیده باشد.دانشی خاص به نام علم رجال که درباره روات حدیث و شرح حال آنان بحث میکند متکفل این کار است.احادیث از نظر مقدار اعتبار و سندیت بر اساس ضوابط مخصوصی که در علمی دیگر به نام علم درایه مورد بحث قرار گرفتهاست به انواع وردههای مختلفی تقسیم میشود (6) و بر همین اساس،بسیاری از روایات متون ذکر شده از نظر فقهاء ضعیف و غیر قابل استناد است . استخراج احکام شرعی از منابع یاد شده بر اساس قواعد و ضوابطی که در علم اصول فقه بیان شده است به کمک استدلال عقلی و با روش تحلیل منطقی انجام میپذیرد که نام آن در اصطلاح اسلامی«اجتهاد»است.از نظر اصول تعالیم شیعی امکان اجتهاد همواره برای دانشمندان وجود دارد و هر فقیه الزاما باید در برخورد با مسائل،دلایل و مستندات هر مسأله را شخصا ملاحظه کرده و در مورد آن نظر بدهد.تقلید و پیروی یک مجتهد از مجتهد دیگر در مسائل شرعی حرام است. استنباط و کشف حکم شرعی و فقهی از منابع یاد شده پیش که گاه در برخی موارد با یکدیگر متضاد و متعارض نیز هستند دارای نظام و سیستم خاصی است که در واقع منطق فقه است و در اصطلاح علم اصول فقه خوانده میشود. این علم مجموعه اصول و ضوابطی کلی است برای به دست آوردن حکم مسائل فقهی از منابع آن .بسیاری از این اصول و ضوابط از علوم دیگر مانند منطق و فلسفه و لغت و کلام گرفته شده و برای استفاده در یک مسیر مشخص به ترتیبی خاص با یکدیگر ترکیب،و به شکلی ویژه منسجم گردیدهاند. در دورههای نخست اسلامی رسائلی در این فن وسیله شیعیان اولیه نوشته شده بود که یاد آن در مصادر آمده (7) لیکن قدیمترین اثری که در این باب از دانشمندان شیعی در دست است عبارت است از کتاب«التذکره باصول الفقه»شیخمفید،محمد بن محمد بن النعمان البغدادی (م 413) که کراجکی تلخیصی از آن در کتاب کنز الفوائد خود درج نموده است (8) . پس از آن کتاب بزرگی در اصول فقه از شریف مرتضی علی بن الحسین الموسوی (م 436) در دست است به نام الذریعه الی اصول الشریعه (9) .کتاب مشهور شیخ الطائفه محمد بن الحسن الطوسی به نام عده الاصول (10) مشهورترین کتاب اصولی است که از آن قرن به جای مانده و مدتها در حوزههای علمی شیعی متن درسی بوده است. یکی دیگر از مصادر اصلی فن از این ادوار،بخش اصول فقه از کتاب الغنیه سید ابو المکارم ابن زهره حلبی (م 585) است (11) .کتاب المصادر فی اصول الفقه سدید الدین محمود حمصیـدانشمند و متکلم شیعی نیمه دوم قرن ششمـبه دست ما نرسیده (12) لیکن بندهایی از آن در کتاب السرائر ابن ادریس هست (13) .پس از آن معارج الاصول محقق جعفر بن الحسن الحلی (م 676) و سپس آثار اصولی علامه حسن بن یوسف بن المطهر الحلی (م 726) مانند تهذیب الاصول،مبادی الوصول و نهایه الوصول این علم را با تحولاتی تازه همراه ساخت. پس از این دوره کارهای بسیاری از جانب دانشمندان شیعی به صورت تحشیه و شرح بر آثار علامه در اصول فقه انجام گرفت که فهرست برخی از آنها در الذریعه (14) هست و از مشهورترین آنهاست شروح ضیائی و عمیدی (15) که در پیشبرد علم اصول فقه نقشی قابل توجه داشته است.شهید اول شمس الدینمحمد بن مکی العاملی (م 786) این دو شرح را در کتابی با نام جامع البین گرد آورد و خود نیز مطالبی سودمند بر آن افزود (16) . حسن بن زین الدین العاملی فقیه مشهور آغاز قرن یازدهم (م 1011) با تألیف متنی مرتب و پاکیزه در علم اصول فقه به عنوان مقدمهای بر کتاب معالم الدین خود،راه را برای بحثهای متمرکز بر روی مباحث اصول فقه به شکل تحشیه و شرح گشود و این گونه بحثها به سبب همین تمرکز و اظهار نظرها و نقد و ایرادهای دانشمندان در مورد واحد،با توجه به اظهارات و آراء دیگر در همان جا،در پیشبرد اصول فقه بسیار مؤثر افتاد.دقیقترین نظرات علمی در این باب در قرن یازدهم وسیله سلطان العلماء حسین بن رفیع الدین محمد مرعشی مازندرانی (م 1064) یکی از حاشیه نویسان بر معالم ابداع و اظهار گردیده است.زبده تألیف بهاء الدین محمد عاملی (م 1030) و وافیه تألیف عبد الله بن محمد تونی (م 1071) از متون مشهور اصولی قرن مزبور است. در قرن دوازدهم اخباریگری که دشمن سرسخت علم اصول فقه بود به مرور بر محیط مذهبی شیعه چیره شد و پیشرفت این دانش متوقف گردید.لیکن در ثلث اخیر آن قرن با ظهور عالم عالیقدری چون وحید بهبهانی،محمد باقر بن محمد اکمل (م 1205) و کوشش و سعی بلیغی که او در نشر و ترویج اصول و مبارزه با طرز فکر اخباری از خود نشان داد این علم احیاء شد و به سرعت رو به گسترش نهاد.شاگردان مکتب وحید هر یک به سهم خود در ترقی و توسعه این دانش کوشش فراوان کردند.کتابهایی چون قوانین از ابو القاسم بن حسن گیلانی،میرزای قمی (م 1231) ،فصول از محمد حسین بن محمد رحیم اصفهانی (م 1254) ،هدایه المسترشدین از محمد تقی بن محمد رحیم اصفهانی (مـ1248) ،مفاتیح از سید محمد مجاهد کربلایی (م 1242) و ضوابط از ابراهیم بن محمد باقر قزوینی (م 1262) از آثار شاگردان و پیروان این مکتب است. شیخ مرتضی انصاری دانشمند و متفکر بزرگ حقوقی این قرن (م 1281) بنای اصول فقه را تجدید کرد و با نبوغ خود آفاق جدید و گستردهای را به روی این علم گشود و آن را به شکلی بسیار دقیق و اصولی از نو پایه ریزی نمود.مجموعهرسائل او در اصول فقه که به نام رسائل یا فرائد الاصول شناخته میشود تا کنون در حوزههای سنتی فقه شیعی متن درسی است. در مکتب علمی شیخ انصاری که تا به امروز ادامه و استمرار یافته است مبانی اصول فقه همواره مورد دقتها و موشکافیهای دانشمندان قرار گرفته و با ظهور متفکرانی بزرگ چون ملا محمد کاظم آخوند خراسانی (م 1329) نگارنده کفایه الاصول،محمد حسین نائینی (م 1355) ،ضیاء الدین عراقی (م 1361) نگارنده مقالات و محمد حسین اصفهانی کمپانی (م 1361) نگارنده نهایه الدرایه و با کوششهای فکری بسیار دقیق آنان،اینک علم اصول فقه شیعی دقیقترین دانش اسلامی است که از اهمیت بسیار برخوردار بوده و کما کان مورد بحثها و بررسیها،و در معرض تحولات و تکمیل و تغییر است. پینوشتها: 1.منابع مشترک فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت عبارتند از:قرآن،سنت،اجماع و قیاس.برخی از مذاهب مزبور پارهای منابع دیگر را نیز به این لیست افزودهاند (زرقاء 1:31 و 47/عبد الوهاب خلاف،علم اصول الفقه:22) مقصود از قیاس سرایت دادن حکم یک موضوع است به موضوع مشابه بر اساس کشف و استنتاج احتمالی علت،بدون دستیابی بر علت واقعی و قطعی حکم.این کار برابر است با«تمثیل»منطقی که در استدلالات عقلی و فلسفی آن را حجت نمیدانند با«قیاس»منطقی که کشف قطعی علت،و در استدلالات عقلی معتبر و حجت است.قیاس به خاطر آن که دلیلی قطع آور نیست در اصول فقه شیعه به صورت یک منبع فقه شناخته نمیشود. 2.پس از این خواهیم دید که عقل در حقوق شیعی همچنین به عنوان ابزار فکر،اساس کار و مورد استفاده است که البته مقصود از عقل در این مورد،استدلال عقلی و شیوه تحلیل منطقی است . 3.ببینید محقق حلی،المعتبر:6/شهید اول،ذکری:5/همو،قواعد:25/مقداد،التنقیح الرائع:2 پـ3 و/صاحب مدارک،هدایه الطالبین:7 رـ11 ر/قطیفی،کشف الفوائد: .1304.برخی دانشمندان متأخر شیعی معتقدند که عقل یک منبع بالقوه برای فقه شیعی است نه یک منبع بالفعل،به این معنی که اگر چه بر اساس ضوابط علم اصول فقه عقل به تنهایی میتواند حکمی فقهی را کشف کند و ما را به یکی از احکام و تکالیف مذهبی راهنمایی نماید لیکن این مطلب عملا در هیچ موردی اتفاق نیافتاده و تمامی احکام شرعی که بر اساس احکام قطعی عقل مجرد انسانی قابل کشف است در همان حال در قرآن و سنت،مورد راهنمایی قرار گرفته و با دلیل شرعی (سمعی) بیان شده است (ببینید محمد باقر الصدر،الفتاوی الواضحه 1:98) 5.ببنید شهید دوم،الدرایه:62ـ81/ابو القاسم بن حسن یزدی 1:44ـ .616.ببینید شهید اول،الذکری:4/ابن فهد،المهذب:2 پ/مقداد،تنقیح:3 ر/کرکی،طریق استنباط الاحکام :10/شهید دوم،الدرایه:19ـ61/حسین بن عبد الصمد،وصول الاخیار:20ـ56/صاحب مدارک،هدایه الطالبین :5 ر/بهاء الدین عاملی،الوجیزه:4ـ5/همو،مشرق الشمسین:269/میرداماد،الرواشح السماویه:115ـ204/بهبهانی،تعقلیقات منهج المقال:5ـ9/ابو القاسم بن حسن یزدی 1:3ـ44/مامقانی،مقباس الهدایه:35ـ .1057.ببنید تأسیس الشیعه لفنون الاسلام از سید حسن صدر:310ـ312.پس از این خواهیم دید که یک گروه از فقهاء شیعی صدر اول و معاصر ائمه،قواعد اصولی را برای استنباط احکام فقهی به کار میبستهاند. 8.کنز الفوائد:186ـ194.نیز ببینید دیباچه عده شیخ (ص 2) و یادنامه شیخ طوسی 3: .3729.چاپ تهرانـ48/1346 ش در دو مجلد.او در کتاب الذخیره خود نیز که در اصول عقائد (کلام) ،و نسخ متعددی از آن در دست است مبحث خبر واحد از علم اصول را بسیار دقیق و محققانه طرح و بحث میکند که در عده شیخ طوسی (ص 34ـ37) نیز نقل شده است. 10.چاپ تهران 14/1313 و بمبئی 18/ .131211.چاپ شده در مجموعه الجوامع الفقهیه (تهرانـ1276) :523ـ .54912.ذریعه 21: .9513.السرائر:409ـ .41014.ج 6،ص 54ـ55/ج 13:165ـ170/ج 14:52ـ .5415.یعنی منیه اللبیب از ضیاء الدین عبد الله بن مجد الدین محمد الاعرجی الحسینی،و شرح التهذیب از عمید الدین عبد المطلب بن مجد الدین محمد الاعرجی الحسینی،خواهر زادگان علامه حلی که هر دو برادر از دانشمندان میانه قرن هشتم بودهاند (ذریعه 13:168) . 16.ذریعه 5:43ـ .44زمین در فقه اسلامی ص 24حسین مدرسی طباطبایی