جو حاکم در دوران حکومتهای بنیامیه و بنی عباس و نظیر آنها سبب گردید که بسیاری از حقایق اسلامی به دست فراموشی سپرده شود و در میان مسلمانان ترویج نشود و در مقابل بسیاری از چیزها که در مسیر سیاست آنها قرار میگرفتبه وجود آمد و تبلیغ شد. نظیر مساله جبر، خلق قرآن و امثال آنها. جلالالدین عبدالرحمان سیوطی (1) در حالات «یزیدبن عبدالملک بن مروان» که بعد از «عمر بن عبدالعزیز» به حکومت رسید مینویسد: او چون خلافت را به دست گرفت، گفت: مانند عمربنعبدالعزیز رفتار کنید، اطرافیان او چهل نفر شیخ (عالم درباری) را پیش او حاضر کردند و همه آنها شهادت دادند که بر خلفا حساب و عذابی نیست! و او بعد از چهل روز از خلافتش (از عدالت و تقوا به ظلم و بیبندو باری) برگشت . «زمانی که منصور عباسی از مالک بن انس امام مذهب مالکی خواست کتاب «موطا» را بنویسد تا مردم را بر فقه او وادار نماید، با او شرط کرد که باید در کتابت از علی بن ابیطالب(ع) حدیثی نقل ننمایی! و نیز (2) به او گفت: از «شواذ بن مسعود» و «شدائد بن عمر» و رخصتهای «ابن عباس» اجتناب کن » به هر حال در اثر جریانهای اشاره شده و (3) انزوای امامان: و شهادت، تبعید و زندانی شدن آنها و مخالفت صد درصد خلفا با مطرح شدن اهلبیت(ع) سبب گردید که مساله مهدویت در میان برادران اهل سنتبه دست فراموشی سپرده شود و این مقدار که در کتابها نقل شده و محفوظ مانده از کرامات بلکه از معجزات است که خداوند خواسته استحجتبر همه اهل اسلام تمام شود. امروز که وضع زمان عوض شده امید است دانشمندان اسلامی این حقایق را ترویج کرده و وظیفه الهی خویش را در رابطه با این حقیقت ادا نمایند. با توجه به آنچه گذشت در این مقاله سعی شده است که با استفاده از منابع اهل سنت اثبات شود که شیعه و اهل سنت درباره امام زمان(ع) متفقالقولاند وحدت نظر دارند. به عبارت دیگر: اهل سنت نیز مانند شیعه میگویند: مهدی موعود(ع) فرزند نهم امام حسین و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل امام حسن عسکری(ع) است و در سال 255 هجری در شهر سامرا از مادری به نام نرجس متولد شده است و در آخرالزمان ظهور کرده و حکومت جهانی واحدی تشکیل خواهد داد. پس به طور خلاصه میتوان گفت در این مقاله در ضمن دو گفتار دو مطلب اساسی به اثبات میرسد: در گفتار اول اثبات میشود: مهدی موعود «که آمدنش به طور متواتر از رسولالله(ص) نقل شده، فزرند نهم امام حسین و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل حضرت امام حسن عسکری: است و یک شخص مجهول و نامعلومی نیست. در گفتار دوم با بررسی اقوال تنی چند از بزرگان اهل سنت که همه آنها ولادت امام زمان(ع) را نوشته و ولادت او را بطور قطع و یقین بیان داشتهاند معلوم میشود که شهرت عدم ولادت آن حضرت و نسبت مجهول بودنش بیاساس بوده است. چنانکه گفته شد همه مطالب بدون استثناء از کتب برادران اهل سنت جمع آوری شده و نگارنده از این کار دو نظر داشته استیکی اینکه: برادران اهل سنت موقع مطالعه آن عذری نیاورند و نگویند که این مطالب در کتابهای ما نیست دیگر آنکه مطالعه کنندگان شیعه مذهب را سبب تحکیم اعتقاد باشد و بدانند آنچه که آنها عقیده دارند مورد تصدیق اهل سنت نیز میباشد. این مزیتبه نظر من سبب نزدیک شدن اهل سنت و شیعه نسبتبه یکدیگر خواهد گردید. مهدی شخصی ، نه مهدی نوعی برادران اهل سنت در رابطه با مهدی موعود « میگویند: ما به مهدی نوعی عقیده داریم. به عبارت دیگر ما منکر موعود نیستیم . احادیثی که از رسول خدا(ص)درباره او صادر شده مورد قبول ماست ولی میگوییم، او هنوز متولد نشده و معلوم نیست چه کسی است اما در آینده متولد میشود و بعد از برزگ شدن قیام میکند و حکومت جهانی واحد تشکیل میدهد. او از نسل فاطمه واز فرزندان حسین (ع)است. (4) مثلا شبراوی شافعی در الاتحاف (5) میگوید: شیعه عقیده دارد مهدی موعود که احادیث صحیحه در رابطه با او وارد شده ، همان پسر حسن عسکری خالص است و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد ولی صحیح آن است که او هنوز متولد نشده و در آینده متولد شده و بزرگ میشود واو از اشراف آل البیت الکریم است.» «ابن ابی الحدید» در شرح نهجالبلاغه (6) ذیل خطبه16 میگوید: «اکثر محدثین عقیده دارند مهدی موعود از نسل فاطمه(ع) است و اصحاب ما معتزله آن را انکار ندارند و در کتب خود به ذکر او تصریح کردهاند و شیوخ مابه او اعتراف کردهاند. فقط فرق آن است که او به عقیده ما هنوز متولد نشده و بعدا متولد خواهد گردید. ناگفته نماند که: اهل سنتبر این گفته خود دلیلی از احادیثیا آیات نیاوردهاند. فقط شهرتی است که در میان ایشان به وجود آمده است و این از نتایج منزوی شدن اهل بیت(ع)و برگشتن خلافت اسلامی از آنهاست چنانکه در مقدمه مقاله به آن اشاره شد. وانگهی احادیث منقوله در کتب اهل سنت عینا عقیده شعیه را میرساند و در آن احادیث میخوانیم که: مهدی موعود(ع) دوازدهمین امام از ائمه دوازدهگانه و نهمین فرزند امام حسین(ع) و چهارمین فزرند امام رضا(ع) و فرزند بلافصل امام حسن عسکری(ع) است. و نیز روایات اهل سنت میگویند که آن حضرت در سال 255 هجری در نیمهشعبان در شهر سامرا از مادری به نام نرجس به دنیا آمده است. بنابراین شیعه و اهل سنت در مهدی موعود شکی ندارند و هر دو عقیده به مهدی شخصی دارند. منتها، دورانهای تاریک و انزوای اهل بیت و عصر حکومتسیاه بنیامیه و بنیعباس مانع از آن شد که اهل سنت چیزی را که در کتابهای خود نوشته و نقل کردهاند در میان خود شهرت بدهند و مانند شیعه منتظر آمدن مهدی شخصی(ع) باشند. ما اینک بعضی از دلایلی را که دلالتبر مهدی شخصی دارند از کتب برادران اهل سنت نقل کرده و درباره آنها توضیح میدهیم: 1- محمد صالح حسینی ترمذی حنفی از سلمان فارسی نقل کرده میگوید: «دخلت علی النبی (ص) فاذاالحسین علی فخذه و هو یقبل عینیه و فاه و یقول: انتسید ابن سیدانت امام ابن امام، نتحجهابن حجه ابوحجج تسعه من صلبک تا سعهم قائمهم.» (7) «یعنی داخل محضر رسول خدا(ص) شدم ناگاه دیدم که حسین(ع) بر روی زانوی آن حضرت است. حضرت چشمها و دهان حسین را میبوسید و میفرمود: تو آقایی فرزند آقایی، تو امامی، پسر امامی، تو حجتی فرزند حجتی. پدر نهنفر حجتی از صلب تو که نهم آنها قائم آنهاست. این حدیثشریف صریح است در اینکه مهدی موعود(ع) نهمین فرزند امام حسین(ع) است علی هذا متولد هم شده است. بنابراین حدیث نمیشود گفت معلوم نیست مهدی چه کسی است و هنوز متولد نشده است. «عبدالله بسمل» نیز همین حدیث را عینا نقل کرده است. (8) 2- «ابوالموید موفق خوارزمی حنفی» (متوفای 568) آن را با کمی تفاوت از «سلیم بن قیس» از «سلمان محمدی» چنین نقل میکند: «قال دخلت علی النبی(ص) واذاالحسین علی فخذه و هو یقبل عینیه و یلثم فاه و یقول انک سیدابن سیدابوساده انک امام ابن امام ابوائمه، انک حجه ابن حجه ابوحجج تسعه من صلبک تاسعهم قائمهم (9) «مهدی موعود(ع) در کلام رسول خدا(ص) به احسن وجه تعیین شده و آن نهمین فرزند امام حسین(ع) است.» 3- حافظ شیخ سلیمان حنفی قندوزی حدیث فوق را در ینابیعالموده باب 54 ص 168 و نیز در باب56 ص 258 از کتاب موده القربی تالیف سید علی بن شهاب همدانی شافعی (متوفای786) نقل کرده است و نیز در باب77 ص 445 باز از مودهالقربی و در باب 94 ، ص 492 از خوارزمی به دو سند از سلمان فارسی و امام سجاد(ع) از پدرش امام حسین(ع) نقل کرده که دومی چنین است: «عن علی بن الحسین عن ابیه الحسین بن علی: دخلت علی جدی رسولالله(ص) فاجلسنی علی فخذه و قال لی: ان الله اختار من صلبک یا حسین تسعه ائمه تاسعهم قائمهم و کلهم فیالفضل و المنزله عندالله سواء» «امام میفرماید: به محضر جدم رسولالله(ص) داخل شدم مرا روی زانوی خویش نشانید و فرمود خداوند از صلب تو نه نفر امام اختیار کرده که نهم آنها قائم آنهاست و همه در فضیلت و مقام پیش خداوند یکسانند». بنابراین مهدی(ع) یک مهدی معین و نهمین فرزند امام حسین(ع) است. ناگفته نماند که کتاب «موده ذویالقربی» تالیف سید علی بن شهاب همدانی شافعی (متوفای786) حاوی چهارده فصل است که شیخ سلیمان حنفی همه آن کتاب را در «ینابیعالموده» آورده و آن را باب پنجاه و ششم این کتاب قرار داده است و در فصل دهم تحت عنوان «الموده العاشره فی عدد الائمه و ان المهدی منهم» حدیث مبارک فوق را چنانکه گفته شد – در ص 258 از سلیم بن قیس هلالی از سلمان فارسی از رسولالله(ص) نقل کرده است. پس بنابر آنچه ما به دست آوردهایم حدیث فوق در کتابهای «مقتل خوارزمی» در «ارجحالمطالب» «مناقب مرتضوی» ، «موده ذویالقربی» و «ینابیع الموده» نقل شده است و دلالتبر مهدی شخصی دارد یعنی مهدی موعود(ع) فرزند نهم امام حسین(ع) است. 4- حموئی جوینی شافعی از عبدالله بن عباس نقل کرده که گفت: «سمعت رسول الله(ص) یقول انا و علی و الحسن و الحسین و تسعه من ولدالحسین مطهرون معصومون» (10) «شنیدم که حضرت میفرمود من ، علی ، حسن ، حسین ، و نه نفر از فرزندان حسین همه پاک شده از طرف خدا و معصوم هستیم». و نیز همین حدیث را از اصبغ بن نباته از عبدالله بن عباس نقل کرده است (11) وهمچنین در «ینابیع الموده» (12) از کتاب «موده القربی» (مودت دهم) واز فرائدالسمطین (13) نقل شده است. از این حدیث نیز روشن میشود که مهدی موعود(ع) فرزند نهم امام حسین(ع) است و اگر بگویند چه مانعی دارد که فرزند امام حسین باشد ولی بعدا در آخرالزمان متولد شود؟! میگوییم به قرینه روایات گذشته و روایات آینده، نه نفر پشتسر منظورند. یعنی امام دوازدهم فرزند نهم امام حسین(ع) است. 5 – شبراوی شافعی مصری (متوفای 1172) در کتاب «الاتحاف بحبالاشراف» (14) وابن صباغ مالکی در «فصول المهمه» (15) نقل میکنند که:دعبلبنعلیخزاعی میگوید: چون به محضر حضرت رضا(ع) رسیدم و در ضمن قصیده خود این دو شعر را خواندم که : خروج امام لا محاله خارج یقوم علی اسم الله و البرکات یمیز فینا کل حق و باطل و یجزی علی النعماء النقمات حضرت رضا(ع) با گریه سرش را بلند کرد و فرمود: ای دعبل! در این دو شعر جبرئیل به زبان تو سخن گفته است آیا میدانی آن امام کدام است که قیام میکند؟ گفتم: نمیدانم، فقط شنیدهام که امامی از شما اهل بیت قیام کرده زمین را پر از عدل خواهد کرد. «فقال: یا دعبل الامام بعدی محمد ابنی و بعده علی ابنه و بعده ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه الحجهالقائم المنتظر فی غیبه المطاع فی ظهوره و لو لم یبق منالدنیا الایوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج فیملاء الارض عدلا کما ملئت جورا». «ای دعبل! امام بعد از من پسرم محمد و بعد از او پسر او ست و بعد از او حسن و بعد از حسن پسرش حجت قائم منتظر است. در غیبت مورد اطاعتخواهد بود و در وقت ظهورش اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز ، خدا آن روز را بلند خواهد کرد تا خروج نموده و زمین را پر از عدل و داد گرداند همانطور که از ظلم پر شده باشد.» شایان ذکر است که این حدیث را شیخالاسلام حموئی در فرائدالسمطین از ابوالصلت عبدالسلام هروی (16) و حافظ قندوزی حنفی از فوائد حموئی شافعی (17) نقل کرده است6- شیخالاسلام حموئی جوینی شافعی در فرائد السمطین (18) از حسین بن خالد نقل کرده که [امام] علیبنموسیالرضا(ع) فرمود کسی که ورع ندارد، دین ندارد و کسی که تقیه ندارد ایمان ندارد و «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» یعنی عمل کنندهتر به تقیه. گفته شد یابن رسولالله تا کی تقیه کنیم؟ فرمود: تا روز وقت معلوم و آن روز خروج قائم ماست هر کسی تا قبل از خروج قائم تقیه را ترک کند از مانیست . «فقیل له یابن رسولالله و من القائم منکم اهل البیت؟ قال: الرابع من ولدی ابن سیده الاماء یطهر الله به الارض من کل جور و یقدسها من کل ظلم و هوالذی یشک الناس فی ولادته و هو صاحب الغیبه قبل خروجه فاذا خرج اشرقت الارض بنوره» «گفته شد یابن رسولالله کدامیک از شمااهل بیت، قائم است؟ فرمود: فرزند چهارم من ، پسر خانم کنیزان . خداوند به وسیله او زمین را از هر ظلم پاک و از هر ستم خالی میگرداند. او همانست که مردم در ولایت وی شک کنند و او صاحب غیبت است و چون خروج کند زمین بانورش روشن میگردد.» او همانست که زمین برای وی پیچیده شود و برای وی سایهای نباشد و او همان است که منادی درباره وی از آسمان ندا میکند. ندایی که خدا آن را به گوش همه اهل زمین میرساند. منادی میگوید:بدانید حجتخدا در نزد کعبه ظهور کرده تابع او شوید که حق در او و با اوست و آن است قول خدای عزوجل که میفرماید: «ان نشا ننزل علیهم منالسماء آیه فظلت اعناقهم لها خاضعین» (19) این حدیث مانند حدیثسابق دلالتبر مهدی معین دارد. حافظ قندوزی همین حدیث را از فرائد السمطین نقل کرده و میگوید: «قال الشیخ المحدث الفقیه محمد بن ابراهیم الجوینی الحموئی الشافعی فی کتابه فرائد السمطین عن دعبل الخزاعی … » (20) 7- ابن صباغ مالکی در «الفصولالمهمه» (21) که آن را در معرفت ائمه نگاشته است میگوید: «و روی ابنالخشاب فی کتابه موالید اهل بیتیرفعه بسنده الی علیبنموسیالرضا(ع) انه قال: الخلف الصالح من ولد ابی محمد الحسن بن علی و هو صاحب الزمان القائم المهدی» «ابن خشاب ابومحمد عبدالله بن احمد بغدادی در کتاب خود که سندش را به امام رضا(ع) رسانده که آن حضرت فرمودند: خلف صالح (مهدی موعود) از فرزندان ابی محمد حسن بن علی عسکری است و او صاحب الزمان و قائم مهدی است». 8 – شیخ الاسلام حموئی شافعی در فرایدالسمطین (22) و موفق بن احمد خوارزمی حنفی در کتاب «مقتلالحسین» (23) (ع) نقل میکنند از ابیسلمی که شترچران رسول خدا(ص) بود (24) میگوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: در شب معراج از خدای جلیل خطاب آمد: «آمن الرسول بما انزل الیه من ربه» (25) گفتم: «والمومنون» خطاب رسید: راست گفتی ای محمد ، کدام کس را در میان امتخود گذاشتی؟ گفتم:بهترین آنها را خطاب رسید: علیبنابیطالب را؟ گفتم: آری پروردگارا! خطاب رسید: یا محمد! من توجه کردم به زمین، توجه کاملی و تو را از اهل زمین اختیار کردم. نامی از نامهای خود رابرای تو مشتق کردم. من یاد نمیشوم، مگر آنکه تو هم با من یادشوی .منم محمود و تویی محمد. بعد دفعه دوم به زمین نظر کردم از آن «علی» را برگزیدم و نامی از نامهای خود برای او مشتق کردم و منم اعلی و اوست علی یا محمد! من تو را و علی ، فاطمه و حسن، حسین و امامان از فرزندان حسین را از شبح نور آفریدم (26) و ولایتشما را بر اهل آسمانها و زمین عرضه کردم . هر که قبول کرد در نزد من از مؤمنین است و هر که انکار نمود نزد من از کفار است. ای محمد! اگر بندهای از بندگان من مرا عبادت کند تا از کار افتد و یا مانند مشک خشکی گردد. پس در حال انکار لایتشما پیش من آید ، او را نمیآمرزم تا اقرار به ولایتشما کند. ای محمد! آیا میخواهی اوصیای خود را ببینی؟ گفتم: آری بار خدایا ، خطاب آمد: به طرف راست عرش خدا بنگر: «فالتفت فاذا انا بعلی و فاطمه والحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و المهدی فی ضحضاح من نور قیاما یصلون و هو – یعنیالمهدی – فی وسطهم کانه کوکب دری و قال یا محمد هولاء الحجج و هو الثاثر من عترتک و عزتی و جلالی انه الحجهالواجبه لا ولیائی والمنتقم من اعدائی». «من به طرف راست عرش خدا نگاه کردم ناگاه دیدم: علی ، فاطمه ، حسن ، حسین ، محمد بن علی ، باقر ، جعفربن محمد صادق ، موسی بن جعفر کاظم ، علی بن موسیالرضا، محمد بن علی جواد ، علی بن محمد هادی ، حسن بن علی عسکری و مهدی در دریایی از نور ایستاده و نماز میخوانند و مهدی در وسط آنها مانند ستاره درخشانی بود. خدا فرمود: ای محمد ! اینها حجتها هستند، مهدی منتقم عترت توست . به عزت و جلال خودم قسم او حجتی است که ولایتش بر اولیای من واجب است و او انتقام گیرنده از دشمنان من است». حافظ حنفی قندوزی ، این حدیثشریف را در «ینابیع الموده» (27) از خوارزمی نقل کردهو میگوید: حمویی نیز در فرائد آن را نقل کرده است و در ینابیع به جای «والمهدی» عبارت «و محمد المهدی بن الحسن» آمده است. این حدیث گذشته از دلالتبر مهدی شخصی حاوی اسامی مبارک همه امامان صلواتالله علیهم اجمعین – است. 9- «موفق بن احمد خوارزمی» در «مقتل الحسین» (28) و «شیخ الاسلام حمویی شافعی» در «فرائدالسمطین» (29) «سعید بن بشیر» از علی ابن ابیطالب(ع) نقل کردهاند که فرمود: قال رسولالله(ص)انا واردکم علی الحوض و انتیا علیالساقی و الحسن الرائد (30) والحسین الامر و علیبن الحسین الفارط و محمد بن علیالناشر و جعفر بن محمد السائق و موسی بن جعفر محصی المحبین و المبغضین و قامع المنافقین و علی بن موسی معین المؤمنین و محمد بن علی منزل اهل الجنه فی درجاتهم و علی بن محمد خطیب شیعته و مزوجهم الحور العین والحسن بن علی سراج اهلالجنه یستضئون به والمهدی شفیعهم یومالقیامه حیث لایاذنالله الا لمن یشاء و یرضی». من پیشتر از شما وارد (31) حوض کوثر میشوم تو یا علی ساقی کوثر هستی و حسن مدیر آنست ، حسین فرمانده آن میباشد، علی بن الحسین سابق بردیگران در رسیدن به آن ، امام باقر مقسم آن ، جعفر صادق سوقدهنده به آن ، موسی بن جعفر شمارنده دوستان و دشمنان و زایلکننده منافقان ، علی بن موسی یار مؤمنان ، محمد بن علی جواد نازل کننده اهل بهشت در درجاتشان و علی بن محمد هادی ، خطیب شیعه و تزویج کننده حورالعین به آنهاست، حسن بن علی عسکری چراغ اهل بهشت است. مردم از روشنایی آن روشنایی میگیرند و مهدی موعود شفاعت کننده آنهاست در مکانی که خدا اجازه شفاعت نمیدهد مگر به کسی که بخواهد و از او راضی باشد». این حدیث مبارک نیز که برادران اهل سنتبه صورت قبول ، آن را نقل کردهاند حاوی نامهای پاک دوازده امام: است. 10- حافظ سلیمان قندوزی از جابربن یزید جعفی نقل کرده میگوید: شنیدم جابر بن عبدالله انصاری میگفت: رسول خدا(ص) به من فرمود: «یا جابر! ان اوصیایی و ائمه المسلمین من بعدی اولهم علی ، ثمالحسن ، ثم الحسین، ثم علی بن الحسین ، ثم محمد بن علی المعروف بالباقر ستدرکه یا جابر فاذالقیته فاقرئه منیالسلام ، ثم جعفربن محمد، ثم موسی بن جعفر ، ثم علی بن موسی ، ثم محمد بن علی ، ثم علی بن محمد، ثم الحسن بن علی ،ثم القائم، اسمه اسمی و کنیه کنیتی ابن الحسن بن علی ذاک الذی یفتحالله علی یدیه مشارق الارض و مغاربها ذاکالذی یغیب عن اولیائه غیبه لا یثبت علی القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للایمان» (32) «ای جابر! اوصیای من و امامان مسلمین بعد از من اول آنها علی بن ابیطالب است. بعد از او حسن ، بعد از او حسین ، بعد از او علی بن حسین ، بعد از او محمد بن علی معروف به باقر . ای جابر! تو او را درک خواهی کرد و چون به خدمتش رسیدی سلام مرا برسان ، بعد از او جعفر بن محمد ، بعد از او موسیبن جعفر ، بعد از او علی بن موسی ، بعد از او محمد بن علی، بعد از او علی بن محمد ، بعد از او حسن بن علی، بعد از او قائم آل محمد که نامش نام من و کنیهاش کنیه من است پسر حسن بن علی ، او همانست که خدا با دست وی شرق و غرب زمین را فتح میکند، او همانست که از دوستان خویش مدت زیادی غایب میشود، تا حدی که در اعتقاد به امامت او باقی نمیماند مگر آنان که خداوند قلوبشان را با ایمان امتحان کرده است» جابر میگوید: گفتم یا رسولالله! آیا مردم در زمان غیبت از وجود وی منتفع میشوند؟ فرمود: آری به خدایی که مرا به حق فرستاده، مردم در زمان غیبت از نور ولایتش روشنایی میگیرند. چنانکه مردم از آفتاب بهره میبرند با آنکه زیر ابرهاست. ای جابر! اینکه گفتم از مکنونات سر خداست و از علم مخزون خدا میباشد آن را اظهار مکن مگر به کسی که اهلیت دارد. در اینجا بدلیل ضیق مجال به ذکر موارد یادشده اکتفا کرده و طالبان را برای مطالعه بیشتر در این زمینه به کتاب «اتفاق در مهدی موعود» از همین نگارنده ارجاع میدهیم. پی نوشتها 1- جلالالدین عبدالرحمان سبوطی ، تاریخ الخلفاء ص246 2- امام الصادق و المذاهب الاربعه ج 2 ، ص 555 به نقل از مقدمه البیض ابن عبدالبر، ص9 3- مقدمه موطا، ص 12، از عبدالوهاب و عبداللطیف 4- منظور ما از «مهدی نوعی» همین است و گر نه اهل سنت نیز آن حضرت را فاطمی و حسینی میدانند 5 – بشراوی ، الاتحاف ، باب خامس ص 180 ذیل فصل الثانی عشر منالائمه ابوالقاسم محمد 6- ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 1، ص 281 7- محمد صالح حسینی ترمذی ، مناقب مرتضوی باب دوم ص139 8- عبدالله بسمل ، ارجح المطالب فی عد مناقب اسدالله الغالب، ط لاهور، در باب منحصر بودن امامت در دوازده نفر ص436 9- مقتل الحسین ، خوارزمی ، ج 1، الفصل السابع فی فضائل الحسین، ص146 10- فرائدالسمطین ، ج 2، ص 132 ، حدیث 430 11- همان مدرک، 2، ص313، حدیث563 12- ینابیعالموده باب 58 ، ص 258 13- فرائد السمطین، باب77 ، ص 445 14- الاتحاف بحب الاشراف ، ط ادبیه مصر، ص146، 165 15- فصول المهمه، فصل 8 ، ص 265 16- فرائد السمطین ، ج 2 ، ص337 ، حدیث 591 17- ینابیع الموده ، باب 80 ، ص 454 18- فرائد السمطین ، ج 2، ص336 ، حدیث 590 19- ما اگر بخواهیم از آسمان مشیت آیت قهری نازل گردانیم که همه به جبر گردن زیر بار ایمان فرود آرند» (سوره شعراء، آیه 4) 20- ینابیع الموده ، باب 80، ص 454 و باب86 ، ص 471 21- فصول المهمه ، فصل ثانی عشر ، ص309 ، 310 22- فرائد السمطین ، ج 2 ، ص319 ، حدیث 571 23- مقتل الحسین ، ج 1، فصل سابع فی فضائل الحسن ، و الحسین ، ص96 24- ابن اثیر در «اسدالغابه» میگوید: ابوسلمی چوپان شتران رسول خدا(ص) بود ، نامش را «حریث» گفتهاند. ابن حجر نیز در «الاصابه» چنین گفته است:ناگفته نماند حدیث فوق را در فرائد از خوارزمی نقل کرده است. 25- سوره بقره ، آیه 285 26- در نسخه فرائد «شبح» و در نسخه مقتل خوارزمی «من سنح نور من نوری» است . 27- ینابیع الموده ، باب93 ، ص487 28- مقتل الحسین ، ج 1، فصل سابع فی فضائل الحسن و الحسین ، ص 94 29- فرائد السمطین ، ج 2 ، ص 321 ، حدیث 572 30- در لفظ مقتل الحسین «الزائد» با «زاء» استیعنی دورکننده دشمنان از حوض 31- «وارد» کسی است که قبل از قافله وارد محلی میشود نظیر «فارسلوا واردهم فادلی دلوه». 32- ینابیع الموده ، باب 94 ، ص 494 فصلنامه موعود پیش شماره 2
علی اکبر قرشی