حدیث امامان اثنی عشر – اهل بین از منظر پیامبر اسلام
4- حدیث امامان اثنا عشرحدیث دیگری که موقعیت اهلبیت (ع) را در مسأله ولایت و امامت به طور عام آشکار میسازد، و میتواند بسیاری از سؤالاتی راکه در این زمینه است پاسخ گوید، حدیث ائمه اثنا عشر است که از معروفترین و مشهورترین احادیث اسلامی است و در اکثر کتب صحاح نقل شده، و در واقع قولی است که جملگی برآنند!نخست به طور خلاصه به سراغ اسناد حدیث میرویم، سپس به طور فشرده به محتوای آن میپردازیم:این حدیث از گروهی از صحابه پیامبر (ص) نقل شده است که بیشترین اسناد آن به «جابربن سمره» میرسد، و سپس به «عبداللّه بن مسعود» و «عبداللّه بن عمر» و «عبداللّه بن عمروبن عاص» و «عبدالملک بن عمیر» و« ابی الجلد» و «ابی جحیفه» (و حداقل هفت نفرند)ولی حفاظ و ناقلان حدیث که آن را در کتابهای خود نقل کردهاند بالغ بر دهها کتاب میشود، اکنون به قسمتی از آن توجه فرمائید.1- در صحیح مسلم از جابربن سمره نقل شده که میگوید:سمعت رسول الله (ص) یقول: لایزال الاسلام عزیزا الی اثنی عشر خلیفه – ثم قال کلمه لم افهمها! فقلت لابی ما قال ؟فقال کلهم من قریش!:«اسلام پیوسته عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه بر مسلمانان حکومت کنند،سپس سخنی فرمود که من نفهمیدم، پس به پدرم (که در آنجا حاضر و از من به پیامبر(ص) نزدیکتر بود)گفتم: پیامبر (ص) چه فرمود؟گفت: فرمود: «تمام آنها از قریشند».(105)در همین کتاب با سند دیگری از «جابر»تعبیر دیگری نقل میکند و به جای «لایزال هذا الدین عزیزا»،«لایزال هذا الامر»آمده است .ودر تعبیر سومی باسند دیگری «لایزال هذا عزیزا منیعا»آمده است .و در تعبیر چهارمی از عامرین سعدبن ابی وقاص نقل میکند که به جابربن سمره نامهای نوشتم که بعضی از اخباری را که خودت از پیامبر(ص) شنیدهای برای من بنویس، او چنین نوشت که من از پیامبر(ص) شنیدم میفرمود:لایزال الدین قائماحتی تقوم الساعه، او یکون علیکم اثنی عشر خلیفه کلهم من قریش :«دین اسلام بر پا است تا قیام قیامت، یا اینکه بر شما دوازده خلیفه خکومت میکنند که همه از قریشند».و نیز شیندم فرمود: عصیبه من المسلمین یفتنحون بیت ابیض، بیت کِسری اوآل کسری: «گروه کوچکی از مسلمانان کاخ سفید، کاخ کسری یا خاندان کسری را فتح میکنند».و نیز شنیدم فرمود:ان بین یدی الساعه کذّابین فاحذروهم:«قبل از قیامت دروغگویانی آشکار میشوند از آنها دوری کنید».(106)و در طریق دیگری در همان صحیح مسلم از«جابر»آمده است :لا یزال هذا الدین عزیزا منیعا الی اثنی عشر خلیفه:«این دین قدرتمند و شکستناپذیر خواهد بود تا دوازده خلیفه بر آن حکومت کنند»و در آخر این حدیث نیز همان جمله «کلهم من قریش» دیده میشود.(107)2- همین حدیث در صحیح بخاری با عبارت مشابهی آمده است، جابرمی گوید از پیامبرخدا(ص) شنیدم میفرمود:یکون اثنی عشر امیرا فقال کلمه لم اسمعها، فقال ابی انه قال کلهم من قریش:«بعد از من دوازده امیر خواهند بود، سپس سخنی فرمود که آنرا نشنیدم، پدرم گفت فرمود: همه آنها از قریشند».(108)3- همین معنی درصحیح ترمذی نیز با تفاوت جزئی ذکر شده و ترمذی بعد از نقل آن میگوید: هذا حدیث حسن حصیح «این حدیث نیکوی، صحیح است».(109)4- در صحیح ابی داود نیز همین معنی با تفاوت مختصری آمده است، و لحن حدیث نشان میدهد که پیامبر(ص) آن را در حضور جمعیت فرموده زیرا درآن وارد شده است وقتی پیامبر(ص) فرمود: همواره این دین نیرومند و عزیز است تا دوازده خلیفه» مردم با صدای بلند تکبیر گفتند.(110)5- در میند احمد حنبل نیز در چندین مورد این حدیث ذکر شده است که بعضی از محققان شماره طرق آن را در این کتاب به جابر، سی و چهار طریق ذکر کردهاند!(111)در یک مورد میخوانیم که مسروق میگوید:ما نزد عبدالله بن مسعود نشسته بودیم، و او برای ما قرآن میخواند، کسی از او سؤال کرد آیا از رسول خدا (ص) هرگز سؤال کردید که چند خلیفه بر این امت حکومت میکنند؟عبدالله بن مسعود گفت: از زمانی که به عراق آمدهام، قبل از تو کسی این سؤال را از من نکرده است! سپس افزود: آری ما از رسول خدا(ص) سؤال کردیم فرمود: اثنی عشر کعده نقباء بنی اسرائیل:«دوازده نفر به تعداد نقبا و رؤسای بنی اسرائیل».(112)آنچه در بالا نقل کردیم مربوط به معروفترین و معتبرترین کتب اهل سنت است که این حدیث از طرق مختلف در آن شده و بعد از اینها در کتابهای متعدد دیگری نیز آمده است که برای پرهیز از طولانی شدن کلام به قسمتی از نامهای آنها اشاره میکنیم و شرح بیشتر را میتوانید از کتابهای «احقاق الحق»«فضائل الخمسه»،«منتخب الاثر»ومانند آنها به دست آورید.* * *
محتوای حدیث ائمه اثنی عشر(ع)تعبیراتی که در این روایات آمده، متفاوت است، در بعضی تعبیر به «اثنی عشر خلیفه» شده (دوازده جانشین)، و در بعضی «اثنی عشر امیرا» آمده، و دربعضی سخن از ولایت و حکومت دوازده مرد است (ما ولاهم اثنی عشر رجلا)ولی غالبا تعبیر به «خلیفه»شده است، و در بعضی نیز تنها عدد«اثنی عشر کعدهنقباهبنی اسرائیل»: یعنی دوازده نفر مانند رؤسای قبائل بنی اسرائیل آمده، و در بعضی نیز تعبیر به «دوازده قیم» شده است.ولی روشن است که همه اینها اشاره به مسأله خلافت و ولایت و حکومت میباشد، و در نتیجه یکسانند.از سوی دیگر در بعضی لایزال هذا الدین عزیزا منیعا (پیوسته این دین قدرتمندو شکست ناپذیراست…)آمده .و در بعضی لایزال امر امتی صالحا» پیوسته کار امت من بر صلاح است اگر…»و در بعضی لایزال امر هذه الامه ظاهرا:«پیوسته کار این امت غالب و پیروز است…».ودر بعضی «ماضیا»(رو به راه است).و دربعضی لا یضرهم خذلهم (کسی نمیتواند به آنها زیان برساند و آنان را خوار کند.و تعبیرات دیگری از این قبیل که باز همه اشاره به یک واقعیت دارد و آن صلاح امر امت و قدرت پیروزی و نجات آنها است.،از سوی سوم در غالب این روایات که به طرق مختلف نقل شده جمله کلهم من قریش (همه از قریشند)دیده میشود، تنها در بعضی از روایات، مانند روایتی که قندوزی حنفی در ینابیع الموده نقل کرده، در ذیل همان روایت «جابربن سمره» از کتاب «موده القربی» نقل میکند که پیامبر (ص) فرمود: کلّهم من بنی هاشم:«همه از بنی هاشمند»!(113)در غالب این احادیث آمده که پیامبر (ص) به هنگام بیان جمله اخیر صدای خود را آهسته کرد، و جمله فوق را مخفیانه گفت، و این به خوبی نشان میدهد که افرادی با بودن دوازده جانشین پیامبر(ص) در قریش یا بنی هاشم مخالف بودند تا آنجا که پیامبر (ص) به طور مخفی این را بیان فرمود!به هر حال تفسیر این حدیث شریف که در منابع معروف و دست اول آمده و همه علمای اسلام به آن معترفند، برای پیروان مکتب اهل بیت (ع) روشن است، و آنها مفهوم آن را چیزی جز دوازده امام معصوم نمیدانند، ولی تفسیر آن برای پیروان مذاهب دیگر اسلامی به صورت یک مسأله بغرنج و بسیار پیچیده و معضل درآمده است، به طوری که با اطمینان و یقین میتوان گفت هیچیک از آنان تفسیر روشنی برای آن بیان نکردهاند، دلیل آن هم معلوم است: خلفای نخستین چهار نفر بودند.حکام بنی امیه چهارده نفر بودهاند.(114)و حکام بنی عباس بالغ بر سی و هفت نفر.و هیچکدام ازاینها بر ائمه اثنی عشر تطبیق نمیکند، همان گونه جمع و تفریق آنان نسبت به یکدیگر نیز مشکلی را حل نخواهد کرد، مگر آنکه پیش خود بنشینیم و بعضی را به میل خویش حذف کنیم و بعضی را بپذیریم، و با تکلف عدد دوازده را زنده کنیم که آن هم با هیچ منطقی سازکار نیست.بهتر است در اینجا زمام سخن رابه دست «حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی» بسپاریم، او در کتاب معروف «ینابیع الموده» میگوید:«بعضی از محققین گفتهاند احادیثی که دلالت میکند خلفاء بعد از پیامبر اکرم (ص) دوازده نفرند، در طرق کثیره مشهوره نقل شده است و با گذشت زمان دانسته میشود مقصود رسول خدا (ص) از این حدیث امامان دوازده گانه از اهل بیت و عترت او هستند، زیرا این حدیث را نمیتوان بر خلفای نخستین بعد از او تطبیق نمود، زیرا عددشان کمتر از دوازده نفر میباشد و نیز نمیتوان آن را منطبق بر پادشاهان بنی امیه دانست زیرا از یک سو بیش از دوازده نفرند، و از سوی دیگر همه آنها مرتکب ظلم و ستمهای آشکاری شدند، جز عمربن عبدالعزیز، و از سوی سوم آنها از بنی هاشم نیستند (در حالی که در بعضی از طرق حدیث آمده آنها همه از بنی هاشمند) این روایت مخصوصا با آهسته گفتن این جمله از سوی پیامبر (ص) سازگارتر است، زیرا گروهی از آنها خلافت بنی هاشم را دوست نداشتند.ونیز نمیتوان آنها را بر پادشاهان بنی عباس تطبیق کرد،چرا که تعداد آنها از دوازده نفر بیشتر است، و به علاوه هرگز رعایت آیه قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده القربی و همچنین حدیث کساء را رعایت نکردند، بنابراین راهی جز این نمیماند که این حدیث را بر امامان دوازده گانه اهلبیت پیامبر(ص) و عترتش منطبق بدانیم، زیرا آنها آگاهترین مردم زمان خود و بزرگوارترین وباتقواترین آنها بودند و حسب و نسب آنها از همه برتر بود.(115)دکتر محمد تیجانی سماوی که نخست در زمره اهل سنت بوده و سپس تشیع را انتخاب کرده، در کتابی که به عنوان دلیل تشیع خود نگاشته و آن را به نام «لا کون مع الصادقین» نامیده است، در چند جمله کوتاه و پر معنی در این زمینه میگوید: این احادیث(احادیث ائمه اثنی عشر) به هیچوجه قابل تصحیح و تفسیر نیست، جز هنگامی که آن را به امامان دوازده گانه اهل بیت (ع) که شیعه امامیه به آن معتقدند تفسیر کنیم، بزرگان و پیشوایان اهل سنت باید این معما را حل کنند، زیرا عدد ائمه اثنی عشر که روایت آن را در کتب صحاح خود نوشتهاند تا امروز به صورت لغز و معمائی باقی مانده است که هیچ جوابی برای آن نیافتهاند.(116)عجب اینکه بعضی خواستهاند این حدیث شریف را تفسیر کنند بی آنکه اعتقاد پیروان اهل بیت (ع) را در این زمینه بپذیرند گرفتار تکلفات شگفت آوری شدهاند، از یک سو یزیدو مانند او در زمره دوازده نفر شمردهاند که اسلام به وسیله آنها سربلند و عزیز و قدرتمند شده! و از سوی دیگر تعدادی از خلفارا به میل خود حذف کردهاند.به عقیده ما حداقل اگر سکوت میکردند از این توجیهات آبرومندانهتر بود.و از همه شگفت انگیزتر تفسیری بود که در یکی از سفرهای زیارت بیت الله الحرام از یکی از علمای مکه در مسحدالحرام شنیدیم و آن اینکه: امامان دوازده گانه چهار نفرشان، همان خلفاء چهارگانه نخستین بودند، و هشت نفر در زمانهای آینده ظهور خواهند کرد!در حالی که هر کس این حدیث را بخواند میداند که منظور وجود دوازده جانشین پی در پی است، و تعبیرهایی همچون لا یزال هذا الدین، منیعا، عزیزایا تعبیر لایزال هذا الدین قائما حتی تقوم الساعه، به وضوح و با صراحت این معنی را میفهماند که سلسله خلفای دوازده گانه پیامبر(ص) تا پایان جهان تداوم خواهد یافت.این بحث را با حدیثی از حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب حلیه الاولیاء پایان میدهیم او با سندش از ابن عباس نقل میکند که پیامبر (ص) فرمود:من سره ان یحیی حیاتی و یموت مماتی، و یسکن جنه عدن غرسها ربی، فلیوال علیا من بعدی، و لیوال ولیه ولیقتد بالائمه من بعدی فانهم عترتی :«کسی که دوست دارد همانند من زندگی کند و همانند من بمیرد و در جنات عدن که پروردگارم درختان آنها را نشانده است ساکن شود بعد از من علی (ع) را دوست بدارد و همچنین ولی او را به دوستی برگزیند و به امامانی که بعد ازمنند اقتدا کند که آنها عترت من هستند».(117)نکته :در اینجا نکته مهمی وجود دارد که با یک اشاره از آن گذشته، شرح آن را به مباحث آینده موکول میکنیم، و آن اینکه در روایات متعددی که از طرق اهل سنت و شیعه نقل شده نام امامان دوازده گانه – به همان گونه که پیروان مکتب اهل بیت معتقدند آمده است، و در بعضی طرق این روایات تنهابه نام اولین آنها علی (ع) و آخرین آنها حضرت مهدی (ع) به عنوان اولهم علی و آخرهم مهدی، و دربعضی از آنها اشاره به سومین آنها یعنی امام حسین (ع) شده است به این صورت که از پیامبراکرم (ص) نقل شده که اشاره به او کرد و فرمود:هذا ابنی امام، ابن امام، اخو امام، ابوا ائمه تسمعه:«این فرزندم امام است، و فرزند امام، و برادر امام، و پدر امامان نهگانه)(118)و به این ترتیب به همه امامان دوازده گانه اشاره شده است.* * * زمین از حجت الهی خالی نمیماند از مسائل مهمی که در روایات اسلامی روی آن تکیه شده این است که زمین از نماینده الهی خالی نمیشود، در روایات فراوانی که از منابع اهل بیت (ع) به ما رسیده است، این مضمون به طور مکرر آمده است که صفحه روی زمین از امام (یا پیامبر) یا به طور کلی حجت الهی خالی نمیماند، و در کتاب شریف کافی دو باب در این زمینه منعقد شده است، در یک باب تحت عنوان ان الارض لا تخلو من حجه سیزده روایت از امام باقر (ع) و امام صادق(ع) و امام علی بن موسی الرضا(ع)و بعضی از ائمه دیگر نقل شده، و در باب دیگر تحت عنوان انه لو لم یبق فی الارض رجلان لکان احدهما الحجه:«اگر در روی زمین تنها دو نفر باقی بماند یکی از آنها حجت الهی است»،و در آن پنج روایت به همین مضمون آمده است (119) که ذیلا به بعضی از روایات هر دو باب اشاده میشود.در یکی ازاین احادیث از امام صادق (ع) میخوانیم که :ان الارض لا تخلو الا و فیها امام کیما ان زاد المؤمنون شیئا ردهم و ان نقصوا شیئا اتمّه لهم :«زمین هرگز خالی نمیشود مگر اینکه در آن امامی است تا اگر مؤمنان چیزی (ناآگاهانه بر تعلیمات الهی) بیفزایند آنها را باز گردانند و اگر چیزی کم کنند آن را تکمیل نماید».(120)باز در حدیث دیگری از همان حضرت میخوانیم: ان الله اجل و اعظم من ان یترکالارض بغیر امام عادل:«خداوند بزرگوارتر از آن است که زمین را بدون امام عادلی رها سازد»(121) حتی در بعضی از این احادیث آمده است که اگر امام و حجت الهی ساعتی در زمین نباشد، زمین متزلزل میشود، و اهلش را فرو میبرد.(122)و در حدیث دیگری از امام صادق (ع) میخوانیم که میفرمود:لو کان الناس رجلین لکان احدهما الامام:«اگر مردم (جهان) تنها دو نفر باشند یکی از آنها امام است»، و در ذیل همین حدیث آمده است :و ان آخر من یموت الامام:«آخرین کسی که در جهان از دنیا میرود امام است».(123)علاوه بر هیجده حدیث بالا در نهج البلاغه نیز با صراحت به این معنی اشاره شده است، در بیانات مهمی که علی (ع) به کمیل بن زیاد فرمود، چنین میگوید: اللهم بلی لا تخلو الارض من قائم لله بحجه،اما ظاهرا مشهورا و اما خاوئفا مغمورا، لئلاً تبطل حجج الله و بیناته :«آری هرگز روی زمین خالی نمیشود از کسی که با حجت الهی قیام کند، خواه ظاهر باشد و آشکار و یا ترسان و پنهان، تا دلائل خداوند و نشانههای روشن او از میان نرود».(124)مرحوم علامه مجلسی نیز در جلد 23 بحارالانوار در باب «الاضطرارالی الحجه»(باب «نیاز به وجود حجت الهی»)نیز 118 حدیث دراین زمینه نقل کرده که قسمتی از آن همان احادیث اصول کافی است و قسمتهای زیادتری از کتب دیگر بر آن افزوده است.(125)به این ترتیب مسأله وجود یک حجت الهی در هر عصر و زمانی در روی زمین یکی از مسائل مسلم در مکتب اهل بیت (ع) است، تا آنجا که در حدیثی از امام موسی بن جعفر (ع) میخوانیم که زمین حتی برای یک چشم بر هم زدن از حجت خدا خالی نمیشود یا ظاهر است و یا پنهان ان الله لا یخلی ارضه من حجه طرفه عین، اما ظاهر و اما باطن.(126)* * * اشارات قرانی ومنطقی بر لزوم حجت الهی آنچه در روایات فوق آماده است با دلیل عقلی نیز قابل تطبیق است، زیرا «برهان لطف »که در آغاز بحث درباره لزوم وجود امام یا پیامبر الهی در هر عصر و زمان ذکر شد، و همچنین مفاسدی که بر نبودن آن ظاهر میشود، در همه جا صادق است حتی در آنجا که در کره زمین تنها یک جامعه دو نفری باشد.قاعده لطف میگوید:کسی که انسان را برای سعادت و تکامل آفریده، و تکالیفی بر دوش او افکنده، لازم است مقدمات هدایت و تربیت انسان را فراهم سازد و وسائل کافی برای رسیدن به این هدف در اختیار او بگذارد، زیرا اگر چنین نکند نقض غرض کرده است، و خداوند حکیم هرگز چنین کاری نمیکند.شک نیست که وجود عقل برای انسان، یا وجود رهبران عادی به تنهایی او را از خطاها و اشتباهات و گناهان حفظ نمیکند، و به تعبیر دیگر علم انسان به تنهایی نمیتواند وصول او را به سر منزل مقصود یعنی اطاعت الهی و سعادت همیشگی رهنمون شود بلکه علاوه بر این نیاز به وجود کسی دارد که با علم الهی ارتباط داشته باشد و از خطا و اشتباه و گناه مصون باشد، تا بتواند به خوبی اتمام حجت کند و راه را بی کم و کاست به انسانها نشان دهد.این دلیل در هر عصر و زمان و برای هر جامعه بزرگ و کوچک حتی یک جامعه دو نفری نیز صادق است، بنابراین اگر در روی زمین جز دو نفر نباشد باید یکی از آن دو پیامبر الهی یا امام معصوم باشد.به هر حال همان گونه که در احادیث قبل خواندیم خداوند بزرگوارتر از این است که انسانهایی را موظف به وصول به سرمنزل سعادت بنماید و راه صحیح و خالی از خطا را به آنها نشان ندهد.در پارهای از آیات قرآنی نیز اشاراتی به این معنی دیده میشود.آیه شریفه انما انت منذر و لکل قوم هاد(سوره رعد آیه 7 )نشان میدهد که هر قومی در هر عصر و زمانی هدایتگری دارند(هدایتگر به معنی واقعی کلمه که هدایت کامل و خالی از هر گونه خطا را ارائه میدهد)به همین دلیل در حدیثی از امام باقر (ع) میخوانیم که در تفسیر این آیه فرمود:«…وفی کل زمان امام منا یهدیهم الی ما جاء به رسول الله (ص)»:«در هر زمانی امامی از ما است که مردم را هدایت میکند به سوی چیزی که رسول خدا (ص) آورده است».(127)تعبیری که در روایت نهج البلاغه آمده بود نیز یک دلیل منطقی در بر دارد و آن اینکه یکی از وظائف امام حفظ آثار نبوت و تعلیمات الهی از هر گونه تحریف است، و به تعبیر دیگر اگر فرضا تمام مردم روی زمین کافر شوند باز باید کسی باشد که تعلیمات و آثار نبوت را حفظ کند و به اقوام آینده که میخواهند راه هدایت را بپویند منتقل سازد، در غیر این صورت حجتهای الهی محو و نابود میشود، و دلائل روشن و بینات او از میان میرود (لئلا تبطل حجج الله و بیناته).و در اینجا میرسیم به پایان بحثهای مربوط به ولایت عامه، و هم اکنون به سراغ شرایط و ویژگیهای آن میرویم .105- صحیح مسلم، جلد 3، ص 1453، طبع بیروت (داراحیاء التراث العربی).
106- صحیح مسلم، جلد 3، ص 1453.
107- صحیح مسلم، جلد 3، ص 1453.
108- صحیح بخاری، جلد 3، جزء نهم، ص 101 (در بابی که آن را قبل از باب اخراج الخصوم و اهل ریب، آورده است) طبع دارالجیل بیروت.
109- صحیح ترمذی، جلد 4، ص 501، طبع داراحیاء التراث العربی بیروت – باب ماجاء فی الخلفاء، حدیث 22223.
110- صحیح ابی داود جلد 4، طبع بیروت داراحیاء السنه النبویه (کتاب المهدی).
111- به کتاب منتخب الاثر، ص 12 و احقاق الحق جلد 13 مراجعه شود.
112- مسند احمد، جلد 1، ص 398، طبع دارالصادق بیروت.
113- ینابیع الموده، ص 445، باب 77.
114- آنها عبارتنداز: 1-معاویه اول، 2- یزید اول، 3- معاویه دوم، 4- مروان اول، 5، عبدالملک، 6- ولید اول، 7- سلیمان بن عبدالملک، 8- عمر بن عبدالعزیز، 9- یزید دوم، 10- هشام بن عبدالملک، 11- ولید دوم، 12- یزید سوم، 13- ابراهیم بن ولید، 14- مروان دوم و اما امویین اندلس، تعداد آنها از این هم بیشتر است (دائره المعارف دهخدا).
115- ینابیع الموده، ص 446، دنباله باب 77.
116- لاکون مع الصادقین، ص 146.
117- حلیه الاولیاء، جلد 1، ص 86 (مطابق نقل فضائل الخمسه من الصحاح السته، جلد 2، ص 34).
118- مرحوم علامه در کشف المراد (شرح تجرید العقاید) میگوید: این حدیث به طور متواتر از پیامبر اکرم نقل شده است (کشف المراد، صفحه 314) ط مکتبه المصطفوی قم.
119- اصول کافی، جلد اول، ص 178 و 179.
120- همان مدرک حدیث 2 و 6 از باب اول.
121- همان مدرک حدیث 2 و 6 از باب اول.
122- همان مدرک حدیث 11 و 12 و 13.
123- همان مدرک حدیث 3 (باب انه لو لم یبق الا رجلین احدهما الامام).
124- نهج البلاغه، خطبه 147.
125- بحارالانوار، جلد 23، از ص 1 تا 56.
126- بحارالانوار، جلد 47، ص 41.
127- بحارالانوار، جلد 23، صفحه 5، حدیث 9.پیام قرآن ،جلدنهم ،آیه الله مکارم شیرازی با همکاریجمعیازفضلاء