اصحاب و شاگردان ائمه معصومین (علیهمالسلام) نقش بزرگی در اخذ و انتقالآثار و روایات آنان، به جهان اسلام داشتهاند. اگر این حاملان آثار امامت و ناقل آن اخبار ولایت نبودند، آثار گرانبهای اهلبیت علیهمالسلام از بین میرفت و بازرگانان حدیث و واضعان مکتب جهل، میدانرا برای عرضه متاع بیارزش غرور خود، بلامانع احساس کرده و بازار دین سازی را، رونق میبخشیدند. در میان اصحاب ائمه معصومین (علیهمالسلام) کسانی هستند که در میادین مختلفی بهپاسداری از حریم تشیع و حفظ آثار امامان پرداخته، و گسترش فرهنگ امامت راوظیفه خود میدانستند. «علی بن یقطین» یکی از نمونههای بارز این مردان سختکوش است او برای رسیدنبه رشد و تعالی و رضوان الهی مرارتها و سختیها کشیده، از هیچ مانعی نهراسیده،و در دامان ولایت پرورش یافتهاست. او عنصری بود که در دستگاه خلافتبه استخدام آنها و اهدافشان در نیامد وابزاری برای اجرای مقاصد آنها نبود، بلکه; امکانات و ابزار دستگاه خلافت را بهاستخدام خود در آورد و اهداف مقدس امامت و اندیشههای پربار امام کاظمعلیهالسلام را، در حوزه مسئولیتخود، بارور ساخت و کمکهای زیادی به جامعه شیعهکرد و با موقعیتی که داشت، موانع زیادی را، از سر راه آنان برداشت. لذا بر مالازم است زندگی علی بن یقطین خادم اهل بیت علیهمالسلام، را مورد مطالعه قرارداده تا از آن درس بگیریم. زندگی علی بن یقطین بر اساس آنچه در کتابهای رجال و تاریخ آمده استیقطین بنموسی دارای چهار فرزند پسر، به نامهای علی، عبید، یعقوب و خزیمه بود که علیاولین فرزند وی محسوب میشده است و همه فرزندان یقطین بن موسی، از اصحاب امامکاظم علیهالسلام به شمار میرفتند. علی کوفی، فرزند یقطین بن موسی در سال 124هجری قمری در کوفه متولد شد;3 تولد وی همزمان با آغاز شورشهای مردمی علیهحکومت و خلافتبنیامیه و بنی مروان بود. پدرش از جمله شخصیتهای انقلابی بود که علیه خلافت امویان مبارزه میکرد لذا تحتتعقیب ماموران حکومت قرار گرفت و مخفی شد. همسر و دو فرزندش علی و عبید برای مصون ماندن از دستگیری و آزار و اذیتمروانیان، از کوفه فرار کرده و به مدینه پناه بردند. پس از انقراض خلافتبنیامیه و تاسیس خلافت عباسیان، یقطین ظاهر شد، و همراه همسر و دو فرزندش علیو عبید به کوفه بازگشت. علی بن یقطین در دوران امام صادق(ع) دوران کودکی ونوجوانی «علی بن یقطین» همزمان با دوران امامت امام صادق علیهالسلام بودهاست; که مدت این دوره به 24 سال میرسد. چرا که تولد وی همان طور که گذشتسال 124 هجری بوده، و شهادت امام صادق علیهالسلام در 25 شوال سال 148 هجریاتفاق افتاده است. او در این مدت چند بار خدمت امام و مقتدای خود رسیده، وبهرهها برده و مورد دعای خیر آن حضرت واقع شده است. «علی بن یقطین» با وجوداین که در طول دوران زندگی پربار خود کارهای حساس دولتی و فعالیتهای گستردهسیاسی، داشته و در دولتباطل، وزیری شیعه، و پایگاه مطمئنی برای ابلاغاندیشههای امامت و ولایتبوده; فقیه و مورخ و محدث نیز بوده است. روایتی را شیخ کلینی از زبان علی بن یقطین نقل نموده، که شایان توجه است اثرکافی و وافی را بگذارد. «الکلینی باسناده عن علی بن یقطین عمن رواه عن ابی عبدالله – علیهالسلامقال: اوحی الله عزوجل الی موسی – علیهالسلام ، اتدری لم اصطفیتک بکلامی دونخلقی؟ قال: یا رب و لم ذاک؟ قال: فاوحی الله تبارک و تعالی الیه ان یا موسی انی قلبت عبادی ظهرا لبطن فلماجد فیهم احدا اذل لی نفسا منک، یا موسی انک اذا صلیت وضعتخدک علی التراب اوقال: علی الارض». امام صادق (ع) فرمود: خداوند به موسای کلیم وحی کرد: آیا میدانی چرا تو را از میان خلق برای سخنگفتن با خود برگزیدم؟ موسی علیهالسلام گفت: پروردگارا نمیدانم. خداوند به موسی علیهالسلام وحی فرستاد: ای موسی! من تمام بندگانم را زیر و روکردم و در میان آنها از تو ذلیلتر و متواضعتر در برابر خود ندیدم; ای موسی: توهر گاه نماز میگزاری، گونههایت را بر خاک یا زمین میسایی. علی بن یقطین در زمان امام موسی کاظم(ع) «علی بن یقطین» از اصحاب برجستهامام کاظم علیهالسلام و مورد اعتمادو از شیعیان پرهیزکار بود. و از کسانی استکه حدیث امامت امام رضا علیهالسلام را از پدر خود امام کاظم علیهالسلام روایتکرده است. وی، ارتباط محکمی با امام کاظم علیهالسلام داشت، و با راهنمایی وارشاد آن حضرت به فریاد مظلومین میرسید. او در عین حال که وزیر هارون، شخصدوم ممکلتبود، اما در حقیقت، مطیع محض امام کاظم علیهالسلام و شیعه آن حضرتبود. امام کاظم علیهالسلام توانستبا نفوذ دادن علی بن یقطین. در هیاتحاکمه خلافت عباسی، تشکیلات منسجم خود را، تا قلب سنگرهای دشمن، گسترش داده وامید و تلاش و تحرک را در میان اصحاب و یاران خود، بیفزاید و در بالاترین ردهاداره حکومت، پناهگاه و فریاد رسی برای شیعیان مستضعف خود، ترتیب دهد. شخصیت والای علی بن یقطین از نظر امام کاظم(ع) امام کاظم علیهالسلام خالصتریندوستی و محبت را نسبتبه «علی بن یقطین» در دل داشت، و در بعضی از موارد آنرا ابراز میکرد: 1 عبدالله فرزند یحیی کاهلی گوید: خدمت امام کاظم علیهالسلام بودم. در آن هنگام «علی بن یقطین» از دور نمایانشد. امام علیهالسلام فرمود هر کس با دیدن مردی از اصحاب رسول خدا (ص) خوشحالمیشود، به این مرد علی بن یقطین که دارد میآید، بنگرد. یکی از حاضران روبه امام علیهالسلام کرد و گفت: آیا وی اهل بهشت است؟ امام علیهالسلام فرمود: آری، من گواهی میدهم که وی اهل بهشت است. 2-«علی بن یقطین» به حضورامام کاظم علیهالسلام رسید و از آن حضرت اجازه خواست تامنصب خود را، ترک کند. امام او را از این کار منع کرد، و فرمود: این کار را نکن. زیرا ما به تو انس داریم و برادران دینیات به وسیله تو درعزت میباشند. امید است که خداوندبه وسیله تو، صدمه دیدهای را، جبران کرده وبهبود بخشد. و یا آتش خشم مخالفان را از اولیای خود فرو نشاند. یا علی! کفاره اعمال شما، احسان و نیکی به برادرانتان میباشد. تو برای من یکچیز را ضمانت کن، من برای تو سه چیز را ضامن میشوم، تو قبول کن که کسی ازدوستان ما را نبینی مگر این که نیاز او را برآوری و مورد احترام قرار دهی; ومن برای تو ضمانت میکنم که سقف زندانی ، هرگز بر تو سایه نیفکند، و هرگز تیزیشمشیری، به بدن تو نرسد، و هرگز تنگدستی وارد خانه تو نشود … یا علی! هر کس مومنی را خوشحال کند، در درجه اول خدا را خشنود کرده و بعدپیامبر را، و سپس ما را. قبول ولایت از ناحیه ظالم این یکی از مسائلی است که در فقه، مورد بررسی قرار گرفته، و فقها و اندیشمندان شیعه پیرامون آن تحقیقاتشایانی انجام دادهاند، فقهای نامدار شیعه موارد وجوب قبول ولایت و مسولیت، ازناحیه دستگاه خلافت و حکومت غاصب و همچنین موارد غیر مجاز ورود در دستگاه آنانرا، به طور استدلالی بیان کردهاند. شیخ انصاری(ره) ابتدا روایات این باب را، بررسی کرده، و میگوید: ظاهر روایاتاین است که قبول ولایت از طرف ولی جائر و ستمگر با قطع نظر از ترتیب گناه ومعصیتبه خودی خود حرام است; علاوه بر این که ولایت و حکومت از طرف جائر جدای ازمعصیت نیست. سپس میفرماید: یکی از موارد اتفاقی و اجماعی، که قبول ولایت از طرف ولی جائررا، مباح و جایز میسازد; قیام به مصالح مردم است…. و برای این مطلب سه دلیلاقامه شده است: اول: اجماع، دوم: سنت، سوم: قرآن. آنجا که خداوند از قولیوسف علیهالسلام میفرماید: «قال اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم»یعنی; یوسف گفت: مرا به خزینهداری مملکت منصوب کن، که من در حفظ دارایی و مصارف آن دانا و بصیرم. لذا شیخ انصاری(ره) فرموده: اگر دو واجب: امر به معروف و نهی از منکر، متوقفبر ورود به دستگاه ظلم و حکومت غاصب باشد، ورود به دستگاه ظلم واجب خواهد بود. زیرا وقتی انجام واجبی متوقف بر امری باشد، آن امر، از باب وجوب مقدمه واجب،واجب است. بخاطر همین است که امام کاظم علیهالسلام نیز، بر باقی ماندن علی بنیقطین در پست وزارت اصرار داشت. خدمات علی بن یقطین 1-به طور کلی، علی بن یقطین در طول دوران وزارت ومسوولیتش در دستگاه خلافت، سعی میکرد به طور مخفیانه، مطابق مقتضیات و شرایطموجود، نظریات امام کاظم علیهالسلام را یادآوری کند. 2-اخبار و تصمیمهای دستگاه حکومت غاصب را، به اطلاع امام علیهالسلام میرساند.مخصوصا هنگامی که نقشههای دستگاه حکومت غاصب، بر ضد امام علیهالسلام بود، ویخیلی سریع، امام علیهالسلام را با خبر میساخت. 3-ارسال کمکهای مالی برای امام کاظم علیهالسلام; ابوعمر کشی روایت کرده استچه بسا علی بن یقطین صدهزار درهم تا سیصد هزار درهم به رسم هدیه، به حضور امامکاظم علیهالسلام میفرستاد. و آن حضرت درهمها را، در بین فقرای شیعه و اهل وعیال خود قسمت مینمود. تقوی و تواضع علی بن یقطین ابراهیم جمال که یکی از شیعیان موسی بن جعفر علیهالسلام بود، روزی خواستخدمت علی بن یقطین برسد. چون ابراهیم ساربان بود و علی بن یقطین وزیر، به حسب ظاهر، شان ابراهیم نبودکه; وارد شود لذا علی بن یقطین او را راه نداد. اتفاقا در همان سال علی بن یقطین به حج مشرف شد. در مدینه خواستخدمت امامکاظم علیهالسلام شرفیاب شود، حضرت او را راه نداد. روز دوم، در بیرون خانه،حضرت را ملاقات نمود. و عرضه داشت; که ای سید من، تقصیر من چه بود که مرا راهندادید؟! امام – علیهالسلام فرمود: به این دلیل که برادرت ابراهیم جمال رابه حضور نپذیرفتی، من نیز از ورود تو مانع شدم; و خداوند عمل تو را قبولنخواهد کرد و فرمود مگر آن که ابراهیم جمال تو را ببخشد. سرانجام به دستور امام علیهالسلام علی بن یقطین، خود را به درب خانه ابراهیمرسانید و گفت: اگر تو مرا عفو نکنی، و مرا نبخشی، سرورم موسی بن جعفرعلیهالسلام مرا قبول نکرده و به حضور نخواهد پذیرفت. ابراهیم گفت: خدا تو را ببخشد و بیامرزد. سپس علی بن یقطین صورت خود را روی زمین گذاشت و با اصرار زیادی خواست کهابراهیم پای خود را روی صورت او بگذارد! در این هنگام پیوسته میگفت: «خدایاشاهد باش». وی همان شب، خود را به درب خانه امام علیهالسلام رسانید، آن حضرت به او اجازهورود داده و او را به حضور پذیرفت! دستور امام کاظم(ع) به تقیه امام موسی بن جعفر علیهالسلام دستور داده بود که علی بن یقطین در جاهای خلوت و دور از اغیار،طبق روش اهل سنت وضو بسازد. به هارون خبر داده بودند که علی بن یقطین شیعه استو دلیل آن طرز وضو گرفتن است. روزی هارون تصمیم گرفت که طرز وضو گرفتن علی بنیقطین را ببیند. مخفیانه تماشاگر وضوی او شد و دید که او به روش اهل سنت وضومیگیرد و کسی هم نزد او نیست. از این جهتیقین پیدا کرد که علی بن یقطین شیعه نیست، قسم خورد که حرف دیگرانرا درباره او باور نکند. بعد، موسی بن جعفر علیهالسلام به او گفت از این به بعد، به روش شیعه وضو بگیرد. علی بن یقطین و حج حج و مراسم و مناسک آن از نظر اسلام اهمیتبسزایی دارد. وهمین اهمیت ویژه باعثشده که مسلمانها در طول تاریخ احترام خاصی برای آن قائلشده و نسبتبه انجام آن توجه داشته و تلاش نمایند. علی بن یقطین که به عظمتحج و اجتماع عظیم زائران و نقش تبلیغی و سرنوشتسازآن واقف و آگاه بود، همواره سعی میکرد حضور خود را، دراین مراسم باشکوه حفظکند و در این سنگر بزرگ الهی از اهداف و آرمانهای بلند تشیع دفاع نماید. او هر ساله طرح جالب و بسیار مؤثری در این راستا اجرا میکرد. کاروانی متشکلاز دویست و پنجاه الی سیصد نفر از شیعیان زبده را، تجهیز میکرد، تا از طرف اوحج مستحبی انجام دهند. این عمل علی بن یقطین پیامدهای مهمی داشت: اولا حضور شیعیان را، که در آن زمان تحت فشار دستگاه خلافت و در حال مبارزه وتعقیب و گریز بودند وامکان فراهم آوردن زاد و توشه برای سفر حج نداشتندتضمین میکرد. ثانیا با اجرتی که به آنها پرداخت مینمود، بنیه مالی و اقتصادی شیعیان را بالامیبرد. بطور خلاصه این یار فداکار امام موسی بن جعفر علیهالسلام در هر زمینهای، اگرکاری از دستش برمیآمد، که به نفع شیعیان بود، انجام میداد. به خاطر همین بودکه امام علیهالسلام او را مورد لطف خود قرار میداد، و او را جزء اولیاء الهیمیدانست، و میفرمود: «خدایا! علی بن یقطین را در اعلی علیین مورد آمرزش خود قرار ده» وفات علی بن یقطین سرانجام علی بن یقطین پس از عمری تلاش و مبارزه و صبر و مقاومت دربرابر حوادث ناگوار، در سن 58 سالگی، در سال 182 هجری قمری، در بغداد، در حالیکه امام کاظم علیهالسلام در زندان هارون به سر میبرد; وفات کرد. وی در طول حیات طیب و طاهر خود، توانست رضایت امام کاظم علیهالسلام را کسب نماید، تاآنجایی که امام علیهالسلام بهشت را برای او تضمین کرد، و درباره او فرمود: «انی احب لک ما احب لنفسی» یعنی: برای تو آن را دوست دارم که برای خوددوست میدارم. براستی او شهید زندهای است که همیشه در تاریخ ، مانند شمعی فروزان، خواهددرخشید. چرا که خاتم پیامبران محمد مصطفی (ص) فرمود: «الا و من مات علی حب آلمحمد مات شهیدا» یعنی: هر کس حب ما خاندان را در دل داشته باشد و بمیرد،شهید مرده است. (درود خدا و رسول بر علی بنیقطین) ماهنامه کوثر شماره 15
مصطفی غلامحسینی