سیمای صلابتسعید بن مسیب بن حزن مخزومی، قرشی بود; ابومحمد کنیه داشت ومادرش امحبیب خوانده میشد. وی یکی از فقهای هفتگانه مدینه واز یاران برجسته حضرت علی بن الحسین(ع) بود. سعید بن مسیب تاپایان عمر پیرو اهلبیت عصمتباقی ماند. در تاریخ ولادت و وفاتش اندکی اختلاف است. به نوشته مورخان، اودر سال 15 هجری دیده به جهان گشود و در سال 94 یا 95 هجریبدرود حیات گفت. سال رحلت او را «سنه الفقهاء» مینامند; زیرا در این سالبسیاری از عالمان وارسته و فقهای برجسته شیعه وفات یافتند. در آیینه دیگران اسحاق بنجریر میگوید: سعید بن مسیب، قاسمبنمحمد بن ابیبکر و ابوخالد کابلی در شمار افراد مورد اعتمادعلی بن الحسین امام زینالعابدین(ع) جای داشتند. امام سجاد(ع) درباره شخصیت علمی وی میفرماید: «سعید بن المسیب اعلم الناس بما تقدمه من الاثار وافقههم فیزمانه.» سعید بن مسیب داناترین مردم به تاریخ پیشینیان ودانشورترین آنها در زمان خود بود. یحیی بن حیان میگوید: سعیدبن مسیب در مدینه «فقیه الفقهاء» بود. افزون بر این، او رابا عبارتهای زیر نیز ستودهاند: سعید بن مسیب در عصر خود عالمالعلما (دانشمند دانشمندان) بود. سعید بن مسیب از عمر و عثمانآگاهتر بود. دانش سعید در طلب دانش و فرهنگ اهلبیت(ع) بسیارکوشید. به همین دلیل، دانشمندترین دانشمندان مدینه به شمارمیآمد. سعید میگوید: چه بسیار اتفاق میافتاد که برای به دست آوردن یک حدیثشبها وروزها راه میرفتم. او همچنین میگوید: «ما بقی احد اعلم بکل قضاء قضاه رسول الله(ص) ولا ابوبکر وعمرمنی.» کسی باقی نماند که به تمام قضایایی که رسول خدا(ص) وابوبکر و عمر قضاوت کردهاند، از من داناتر باشد. سعید در دانش از بسیاری از یاران رسول خدا پیشی گرفت. با آنکهدر زمان حیات اصحاب پیامبر قاعدتا نباید نوبتبه تابعین برسد،سعید فتوا میداد. هر گاه کسی از عبدالله بن عمر مسالهایمیپرسید و او نمیتوانست پاسخ دهد، میگفت: برو از سعید بپرس وپاسخش را برایم بیاور; و چون فردا باز میگشت و پاسخ مساله رابرایش بازگو میکرد، میگفت: نگفتم که او [سعید] در شماردانشمندترین دانشمندان جای دارد. عبادت در «حلیه الاولیاء» چنین می خوانیم: سعید بنمسیب میگفت: پنجاه سال نماز با جماعت گزاردم و تکبیرهالاحرام امام رادرک کردم و در این مدت پشتسر هیچ یک از نماز گزاران راندیدم. دراین زمینه روایات اختلاف دارد. مراد از این جمله (پشتسرهیچ یک از نماز گزاران را ندیدم) آن است که در اول وقت قبلاز دیگران وارد مسجد شدم و در صف اول قرار گرفتم و پس از همهنماز گزاران، مسجد را ترک کردم. غلام سعید بنمسیب می گوید: سعید، چهل سال، قبل از صدای موذن، در مسجد حاضر میشد. درباره او همچنین گفتهاند: وی پنجاه سال با وضوی اول شب، نماز صبح را به جای آورد و چهلحج و عمره انجام داده است. بکربن خنیس می گوید: به سعید بن مسیب گفتم: می بینی، این مردمخدا را عبادت میکنند و نماز می خوانند; چرا همراه این گروهعبادت نمی کنی؟ سعید گفت: فرزند برادرم; اینها عبادت نیست. گفتم: پس عبادت چیست؟ گفت: تفکر در امر خدا، پرهیز از محارم ، انجام دادن واجبات ونیز تفقه در دین. خوی و منش سعید از نظر اخلاق و آداب و رسوماسلامی سرآمد روزگار بود. یکی از برجستگیهای اخلاقی او فروتنیبود. با اینکه از رجال نامی مدینه به شمار میآمد گاه پایبرهنه راه می رفت. وبه هرکس می رسید دست می داد. نظافت را بیشاز همه مراعات می کرد; ناخنهایش را به موقع می گرفت، هموارهبا وضو بود و از خنده بسیار خود داری می کرد. نمازهای مستحبیرا در خانه انجام می داد و نمازهای واجب را در مسجد با جماعتمی خواند. لباسهای تمیز و سفید میپوشید. با گذشت و بردبار بود; در امور مادی سخت گیر نبود. تمام ایام،جز اعیاد و روزهای یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذی حجه، روزه میگرفت; طبعی بلند و همتی عالی داشت; حتی هنگام افطار، با خودنوشابه به مسجد میآورد و از دیگران چیزی نمی پذیرفت. خاطرهها لیثخزاعی در باره حادثه غارت مدینه، از سعید پرسید: سعید گفت: وقتی سواران مهاجم، مدینه را غارت کردند و اسبهایخود را به ستونهای مسجد پیامبر بستند، من در خدمت امامسجاد(ع) بودم، بسوی قبر پیامبر می رفتیم. حضرت، هنگام ورود برتربت جدش سخنانی فرمود که من در نیافتم; ولی به سبب آن بین ماو سربازان مهاجم حایلی به وجود آمد که ما آنها را می دیدیم ولی آنها ما را نمیدیدند. وقتی مشغول نماز شدیم مردی سوار براسبی سیاه و سفید و زیبا در برابر ما آشکار شد. این مردحربهای در دست داشت. جامهای سبز پوشیده بود. او در محضر امامایستاد و شمشیرش را سمت دشمنانی که در صدد نزدیک شدن به حرمرسول خدا(ص) بر می آمدند، دراز کرد. مهاجم، قبل از آنکه شمشیربه وی اصابت کند، می مرد!! چشم بینا ابوبکر بن عبداللهاصفهانی می گوید: مردی به نام خالد بنعبدالله، که خود را بهخاندان بنی امیه نسبت می داد، پیوسته به علی(ع) ناسزا می گفت. روز جمعهای که خطبه نماز جمعه را ایراد می کرد، گفت: بخداسوگند، پیامبر اکرم(ص) میدانست علی چگونه مردی است; ولی چوندامادش بود، کارها را به او می سپرد. سعید، که در پای منبر بهخوابی سبک فرو رفته بود، چشمانش را گشود و گفت: وای بر شما،این خبیث چه می گوید؟ قبر رسول خدا را دیدم که شکافته شد و آنحضرت فرمود: دروغ گفتی، ای دشمن خدا. گر تو را از غیب چشمی باز شد با تو ذرات جهان همراز شد نطق خاک و نطق آب و نطق گل هست محسوس حواس اهل دل جمله ذرات عالم در نهان با تو می گویند روزان و شبان ما سمیعیم و بصیرو با هشیم با شما نا محرمان ما خامشیم تعبیر خواب سعید افقه اهل حجازبود و در تعبیر رویا داناترین مردم شمرده می شد. بر اساسروایات مردی گفت: خواب دیدم عبدالملک بن مروان چهار بار درمسجد النبی(ص) بول کرد; سعید گفت: اگر راست گفته باشی و چنینخوابی دیده باشی، از او چهار (نانجیب) پدید می آید. البتهچنین نیز شد. ولید، سلیمان، هشام و یزید فرزندان عبدالملکبودند که بعدها به حکومت رسیدند. شریک می گوید: سعید را گفتم: خواب دیدم دندانهایم افتاد وآنها را دفن کردم. سعید گفت: اگر راست گفته باشی، بستگانت رادفن میکنی. مردی گفت: خواب دیدم در دستم بول می کنم. گفت: همسرت از محارم تو است! مرد تحقیق کرد و دریافت که همسرشخواهر رضاعی او است! عمر بن حبیب بن قلیع می گوید: روزگار برمن سخت و بسیار مقروض شدم. دستم از همه جاکوتاه بود و کسی راسراغ نداشتم که تقاضای وام کنم. نمی دانستم کجا بروم. به محفلسعید بنمسیب رفتم. نزدش نشسته بودم که مردی آمد، سعید رامخاطب قرار داد و گفت: خوابی دیدهام برایم تعبیرکن، آنگاهادامه داد: خواب دیدم که با عبدالملک بن مروان درگیر شدم; اورا با صورت بر زمین خوابانیدم و چهار میخ در پشتش فرو کردم. سعید گفت: این خواب تونیست، راستبگو؟ مرد گفت: آری، عبدالله ابن زبیر چنین خواب دیده و مرا فرستادهتا تعبیرش را از شما جویا شوم؟ سعید گفت: عبدالملک، ابن زبیر را می کشد! هیهات من الذله مسلم بن عقبه به فرمان یزید از مردم مدینه بیعتبردگی می گرفت و هرکس بیعت نمی کرد، می کشت. بعد از آنکه محمد بن ابی جهم و یزیدبن عبدالله را به سبب سرپیچی از بیعتبه قتل رساندند، مسلم بنعقبه، سعید بن مسیب را احضار کرد و از او خواست که بیعت کند. سعید گفت: لا ابایع عبدا و لاحرا. من نه به عنوان برده و نه به عنوانآزاد، بیعت نمی کنم. عوامل یزید گلویش را گرفتند و آن قدرفشردند تا به زمین افتاد! به تصور اینکه سعید مرده است، او رابه گوشهای افکندند. وقتی سعید به حال آمد، گفت: لا والله، نهبه خدا; هرگز بیعت نمی کنم. وقتی او را چنین استوار یافتند،مروان و عمر، پسر عثمان، نزد فرستاده یزید شهادت دادند کهسعید دیوانه است. مسلم بن عقبه گفت: من فکر می کردم واقعادیوانه باشد. گفتم او را رها کنند. چون سعید به خانه رفت،مروان و عمر بنعثمان نزدش شتافتند و گفتند: خدای را سپاس کهتو را سالم می بینیم! سعید گفت: گم شوید، به دروغ شهادت دادیدکه من دیوانهام; درحالیکه من سالم و هوشیارم. هرگز با شما سخن نخواهم گفت! شانههای زخمی سعید بن مسیب چندبار به وسیله فرمانروایان ستمگر شکنجه شد و شلاق خورد. یک بادر حادثه حره و دومین بار در سال 85 وقتی که عبدالعزیز; مروانولیعهد و برادر مروان درگذشت. عبدالملک به فرماندار مدینههشام بن اسماعیل دستور داد برای فرزندانش از مردم بیعتبگیرد،سعید از بیعت امتناع ورزید. هشام نوشت همه بیعت کردهاند، جزسعید. عبدالملک دستور داد: او را به قتل تهدید کنید. چنینکردند، باز هم نپذیرفت. دستور آمد پنجاه ضربه شلاق بزنید و سپساو را در بازار مدینه بگردانید. از طرف فرماندار سه مامورنزد سعید آمدند و گفتند: عبدالملک مروان دستور داده اگر بیعتنکنی، تو را گردن بزنند; ما سه پیشنهاد می کنیم. اگر یکی ازآنها را بپذیری، حاکم را به همان مرتبه قانع می سازیم. 1 وقتی نام خلیفه را برایت می خوانند، سکوت کن و هیچ نگو. سعید: اگر چنین کنم، مردم خواهند گفت: سعید بیعت کرده است. این کار را نمی کنم. 2 در خانهات بنشین و چند روز در مسجد قدم مگذار. اگر تو رادر مسجد نیایند، تعقیب نمی کنند. سعید: صدای اذان را بشنوم و به نماز نروم!؟ صدای حی علیالصلوه را بشنوم و در مسجد حاضر نشوم؟ نه قبول نمی کنم! 3 محل نشستن خویش را در مسجد تغییر ده و در گوشهای دیگربنشین. اگر به محل همیشگیات مراجعه کنند و تو را نیابند، درپیات نمی گردند. سعید: آیا از مخلوقی بترسم و فرار کنم؟ نه یکوجب جلو و نه یک وجب عقب می نشینم. همه برای نماز ظهر رفتند، سعید هم مانند همیشه در مسجد در محلمعین نشست. پس از نماز ظهر، حاکم کسی را به سراغ سعید فرستادو او را نزد حاکم بردند. هشام: امیر مومنان عبدالملک دستور داده اگر بیعت نکنی، تو راگردن بزنم. چون سعید، بیعت را نپذیرفت او را به خارج شهربردند. جلاد شمشیر را آماده کرد. ولی مشاهده کردند سعید از مرگنمیهراسد. او را برهنه کردند تا شلاق بزنند، دیدند در زیرلباسهای نرم، لباس خشن پوشیده است! سعید گفت: اگر این حالت راپیش بینی می کردم، لباسم را عوض می کردم تا اسرارم فاش نشود. آنگاه پنجاه ضربه بر پیکر نحیفش زدند و او را در شهرگرداندند. سعید دید مردم از نماز عصر بر می گردند، خطاب بهآنان گفت: چهل سال است این چهرهها را ندیدهام. آنگاه اعلامداشتند، هیچ کس حق رفت و آمد و نشست و برخاستبا سعید ندارد. ابو یونس غزی گوید: وارد مسجد مدینه شدم، سعید را دیدم کهتنها نشسته است، علت را پرسیدم. گفتند: سعید ممنوع الملاقاتاست! ازدواج دختر عبدالملک مروان دختر سعید بن مسیب را برایولیعهد و فرزندش ولید خواستگاری کرد، ولی سعید نپذیرفت ودخترش را، در برابر دو درهم مهریه، به عقد مردی تهیدست درآورد! عبدالملک از این داستان سختخشمگین شد. دستور داد صدضربه شلاق بروی زدند، در هوای سرد آب بر بدنش پاشیدند و لباسپشمین بر او پوشاندند. اقتصاد در معاش هنگامی که سعید بن مسیب را به زندان بردند،دخترش غذای بسیار تهیه کرد و برایش فرستاد. سعید ابو امیهاسلم را که از هم پیمانان بنی مخزوم و مردی مورد اعتماد بودخواست و گفت: به دخترم بگو، دیگر چنین مکن; هدف هشام بناسماعیل و عبدالملک همین است که تهیدستشویم و نیازمند آنانگردیم; نمیدانم تا کی در زندان خواهم بود; بنا بر این، همانمقدار غذا که خانه می خورم، برایم بفرست. سعید حتی از گرفتن سهم خود از بیت المال هم خود داری می کرد. تا مرهون ستمگران زمان خود نباشد. سی و پنج هزار درهم یادینار سهمیه او در بیت المال موجود بود و هرچه اصرار میکردند، آن را نمی پذیرفت. او با سرمایهایکه داشت تجارت می کردو در برابر زمامداران خودسر سر بلند و استوار بود. برخورد تربیتی ابن حرمله گوید: صبحگاهی از خانه خارج شدم، مستی رادیدم که در کوچه افتاده است. پایش را گرفتم و بر زمین کشیدم وبه خانهام بردم. آنگاه سراغ سعید رفتم و گفتم: اگر کسی مستیرا بیابد، باید او را تحویل حکومت دهد تا حد بر او جاری شودیاخیر؟ سعید گفت: اگر می توانی، پرده پوشی کنی بهتر است. به خانه برگشتم، دیدم مرد هوشیار شده است. همین که مرا دید،شرمنده شد. گفتم: شرم نمیکنی! اگر تو را به آن حال میدیدند،بر تو حد جاری میشد. آنگاه از جامعه طرد میشدی و جای پایینداشتی. گفت: به خدا قسم، توبه میکنم; و عهد میبندم که دیگرمرتکب خلاف نشوم. پند حکیمانه سعید بن مسیب، که جانش از کوثر کلام معصوم سیرابشده است، سخنان نغز و حکیمانهای دارد که ذکر نمونههای آنضروری می نماید: ان الدنیا نذله و هی الی کل نذل اصیل و انذل منها من اخذ بغیرحقها و طلبها بغیر وجهها و وضعها فی غیر سبیلها. دنیا پست است و به پست فطرتان بیشتر گرایش دارد; پست تر از آنکسی است که دنیا را به ناحق به چنگ آورد و از راه نامشروع طلبکند و در راه باطل مصرف نماید. او همچنین فرمود: به یاوران ستمگران چشم ندوزید، مگر آنکه دردل از آنان تنفر داشته باشید; و گرنه کارهای نیکتان نابودمیشود. ماهنامه کوثر شماره 24
سید حسن احمدی نژاد بلخی
سعید بن مسیب فقیه مدینه
سعیدبن مسیب، از شخصیتهای بزرگ علمی و دینی قرن اول هجریاست. او از بزرگان تابعان و نخستین فقیهان مدینه به شمارمیرود. بلکه فقیه الفقهاء و موسس مکتب فقهی مدینه میباشد; درعالم شیعه نیز از عالمان و محدثان شیعه است; از جمله افرادیاست که عصر چهار معصوم; امام علی، امام حسن، امام حسین و امامسجاد علیهم السلام را درک کرده است; از جمله معدود اصحاب اولیهامام سجاد(ع)به شمار میرود. تولد سعید بن مسیب، در سال 15 یا17 هجری در عهد خلافت عمر، در شهرمدینه متولد شده و در همان شهر به تحصیل علم و دانش پرداخته واز محضر اصحاب پیامبر(ص)و اساتید و محدثان این شهر بهره برده وهمانگونه که از شرح احوال او بر میآید، غالب عمرش را در مدینهگذرانده و جز برای حج از آن خارج نشده است ولی با توجه به اینکه او چهل دفعه به حج مشرف شده، میتوان گفت که از محدثان مکهنیز بهرهها برده است. خاندان سعید بن مسیب از قبیله بنی مخزوم است و پدر او مسیب و جدشحزن، هردو پیامبر(ص)را درک کردهاند و از کسانی هستند که در فتحمکه اسلام آوردند و به نقلی مسیب از مهاجران بوده و در غزوهحدیبیه و بیعت رضوان، حضور داشته است. پیامبراکرم(ص)به حزن بنابیوهب، جد سعید، پیشنهاد کرد که نامش را به سهل تغییر دهد ولیاو نپذیرفت و گفت: میخواهم به نامی که پدر و مادرم برای مننهادهاند، خوانده شوم. خاندان سعید، نوعی رابطه و خویشی سببی با بنیهاشم داشتهاند; زیرا برادر حزن، هبیره بن ابیوهب، شوهر امهانی، خواهرامیرمومنان علی(ع)بود. فرزندان هبیره، خواهرزادگانعلی(ع)شیعیان خوبی بودند و از یاران امیرالمؤمنین(ع)به شمارمیآمدند. مصقلهبن هبیره والی منطقه اردشیر خره در عصر حکومت آنحضرت بود. همچنین جعدهبن هبیره از سوی علی(ع)در خراسان والیبود. از این رو در خاندان سعید، احتمالا گرایش ضد هاشمی کهتمایل غالب قریشیان بود، کمتر بوده است. به استثنای یک مورد کهزبیربن بکار نقل کرده: حزن، جد سعید در جریان سقیفه، از خالدبنولید که علیه انصار سخنرانی کرده بود، طرفداری نموده و درتعریف و مدح او شعر سروده بود. البته این مساله، بیشتر جنبه قبیلگی و تعصب قومی داشته است; زیرا خالد نیز از قبیله بنی مخزوم بوده است. مسیب، پدر سعیدتاجر بوده و خرید و فروش روغن میکرده است. ویژگیها 1- سید تابعان تابعان کسانی هستند که محضر رسول خدا(ص)را درک نکردند، ولیاصحاب آن حضرت را دیدند; لذا تمام کسانی که بعد از رحلتپیامبراکرم(ص)به دنیا آمدند، از تابعان به شمار میآیند. بدینمعنی که به تدریج اصحاب پیامبر(ص)از دنیا رفتند و مردم درمسائل شرعی به فقهای تابعان رجوع میکردند که سعید بن مسیب ازمهمترین فقیهان این عصر بود و به گفته ابن خلکان، سیدالتابعینبه شمار میآمد. 2- فقیه مدینه در اواخر قرن اول هجری دو مکتب و مدرسه فقهی در میانمسلمانان پدید آمد: مکتب عراق و مکتب مدینه. مکتب عراق را مکتب رای و مکتب مدینه را مکتب حدیث میگفتند. فقهای عراق بیشتر بر رای و استدلال عقلی تکیه میکردند ولیفقهای مدینه بر احادیث و روایات فقهی تکیه داشتند. از میانفقهای چهارگانه اهل سنت، ابوحنیفه نماینده مکتب عراق و مالک بنانس نماینده مکتب مدینه بود. سعید بن مسیب در عصر خود یکی از مهمترین فقیهان مدینه بهشمار میآمد و به گفته ابن سعد، رئیس فقیهان مدینه بود.بلکهموسس مکتب فقهی مدینه به شمار میآمد. 3- اهل ورع و عبادت سعید بن مسیب از عابدان و زاهدان عصر خود بود; ابن خلکان درمورد او میگوید: او میان فقه و حدیث و زهد و عبادت و ورع راجمع کرده بود. سعید پیوسته ملازم مسجدالنبی بود و سی سال نماز جماعت آنجا راترک نکرده بود. روزی چشمش درد میکرد، آب و هوای وادی عقیق رابه او توصیه کردند، ولی او از رفتن به آنجا امتناع کرد و گفت: پس چگونه به نماز جماعت صبح و عشای مسجد النبی برسم؟! 4- تعبیر کننده رویا سعید بن مسیب علاوه برآشنایی با فقه که در مفهومی وسیعتر ازمعنای امروزیاش به کار میرفت، در تعبیر رویا نیز مهارت داشت وبه گفته ابن سعد، از همه اهل زمانش در تعبیر رویا ماهرتر بود. جایگاه علمی سعید بن مسیب از دانشمندان بیبدیل عصر خویش بود و عالم علیالاطلاق مدینه به شمار میرفت و از جمله فقهای هفتگانه اولیهمدینه بود که عبارتند از: عروهبن زبیر، ابوبکربن عبدالرحمنمخزومی، سلیمان بن یسار، عبیداللهبن عتبه، خارجهبن زید، قاسمبن محمدبن ابیبکر و سعیدبن مسیب که دو نفر اخیر را از پیرواناهلبیت علیهم السلام و شاگردان امام سجاد(ع)دانستهاند. در مورد مکانت علمی سعید بن مسیب همین بس که امامزینالعابدین(ع)در باره او فرمود: «سعیدبن مسیب آگاهترین مردم به آثار گذشتگان است و از لحاظفهم و درک مسائل از همه قویتر میباشد.» اساتید سعید بن مسیب در تحصیل علم و دانش و گردآوری حدیثسعی بلیغ ورنج فراوان برده بود; چنان که خود میگوید: «شبها و روزها رادر جستجوی یک حدیث صرف میکردم.» در این راه از تمام راویان اخبار و محدثان عصر خود و صحابیانپیامبر(ص)سود برده بود، حتی گاهی خدمت همسران پیامبر(ص)میرسیدو از آنان اخذ حدیث میکرد. اشخاصی از بزرگان صحابه چون جابرابنعبدالله انصاری و سلمان فارسی، از اساتید او به شمار میرفتند.ولی را از محضرامیرمومنان علی(ع)بیشترین استفاده را کرده بود وبه نقل کشی تربیتشده آن حضرت به شمار میرفت. بعد از شهادت علی(ع)از محضر فرزندان آن حضرت بهره میبرد و بهنقل کلینی در عصر امامت امام سجاد(ع)، از حواریون و شاگرداننزدیک آن امام به شمار میرفت.و پیوسته از محضر آن حضرت استفادهمیکرد و احادیثی از آن جناب نقل کرده است. شاگردان سعید بن مسیب استاد و سرپرست مکتب فقهی مدینه بود و غالب علمجویانی که به مدینه میآمدند، پای درس او مینشستند و از آراءفقهی و نظرات علمی او بهره میبردند و در معضلات و مشکلات فقهیمحل رجوع مردم بود. عمربن عبدالعزیز آنگاه که حاکم مدینه بود،در هیچ امری قضاوت نمیکرد، مگر این که درباره آن از سعید بنمسیب استفتاء میکرد. اشخاصی از اصحاب ائمه علیهم السلام چون ابوحمزه، ابوغالباسدی، ثمالی و ابان بن تغلب از شاگردان سعید بن مسیب بودند وبه واسطه او روایاتی از امام سجاد(ع) نقل کردهاند. احادیثسعیدبن مسیب از طریق اکثر صحابه پیامبر(ص)از جمله علی(ع)،عمر، عثمان، زید بن ثابت، عبدالله بن عمر، سعدبن ابیوقاص،ابوموسی اشعری، ابوهریره، جبیربن مطعم، عبدالله بن زید مازنی،عایشه و امسلمه احادیث پیامبر(ص)را نقل کرده است و قاطبهمحدثان اهلسنت از طریق او احادیث پیامبر(ص)را نقل کردهاند. چنان که در کتاب الوافی بالوفیات آمده، همه جماعت محدثان از اونقل حدیث کردهاند. در کتابهای شیعه نیز روایات و احادیثسعید به چهارده موردمیرسد که بعضی را بدون واسطه از امام زین العابدین(ع) نقل کردهو بعضی دیگر را به طریق جابربن عبدالله، سلمان و علیبن ابیرافعنقل کرده است. از جمله روایات سعیدبن مسیب این که او نقل کرده: «سالیهمراه امام سجاد(ع) برای حجبه سوی مکه روانه شدیم. امام دریکی از منازل دو رکعت نماز خواند و سجده کرد و در سجده تمامسنگها و سنگریزههای اطرافش، با او تسبیح گفتند. من وحشت کردم. امام سربرداشت و آنگاه فرمود: سعید! ترسیدی؟ گفتم: آری یابنرسول الله! فرمود: این تسبیح اعظم است.» او پیوسته میگفت: «علی بن الحسین(ع)نفس زکیه است و من برایاو نظیری نمیشناسم.» و آنگاه که جوان قرشی در مورد امامسجاد(ع)از او پرسید، گفت: «او سیدعابدین، علی بن حسین بن علیبن ابیطالب علیهم السلام است.» تشیع شیخ طوسی سعیدبن مسیب را در زمره اصحاب امام سجاد(ع)ذکر کردهاست. و مرحوم کلینی از امام صادق(ع)نقل کرده که سعید بن مسیب،قاسم بن محمدبن ابیبکر و ابوخالد کابلی از افراد مورد وثوق علیبن الحسین(ع)بودند. یکی دیگر از دلائل تشیع سعید بن مسیب، مواضع سیاسی کاملا ضداموی اوست. وی حکومت اموی را باطل و حاکمان آن را غاصب میدانست و در موردیزید سخن او مشهور است که سالهای حکومتیزید را سالهای شوممعرفی کرده بود. سعید به جهت چنین مواضعی پیوسته مورد آزار و اذیت امویانقرار میگرفت. زمانی به خاطر مخالفتبا عبدالملک و اباء از بهرسمیتشناختن فرزندان او، ولید و سلیمان، به عنوان ولیعهدتازیانه میخورد و به زندان میافتد. زمانی هم تحت نظر قرارمیگیرد و از معاشرت با مردم محروم میشود. سعیدبن مسیب علاوه بر مخالفتبابنی امیه، در سایر مواضع سیاسینیز با ائمه اطهار علیهم السلام همسویی داشت. چنان که در فتنهابن زبیر، با او بیعت نکرد و مورد آزار و اذیت عمال وی بود. برخی در مورد تشیع سعید اشکال کرده گفتهاند: فتاوای او بیشتربا فقه اهلسنتسازگار است تا طریقه اهلبیت علیهم السلام. دومیناشکالی که بر او گرفتهاند، عدم حضور او در تشییع جنازه امامسجاد(ع)میباشد. صاحب منتهی المقال از این دو اشکال به نحو زیرپاسخ گفته است: «مخالفت طریقه او با طریقه اهلبیت علیهم السلاممنافاتی با تشیع او ندارد، چرا که بسیاری از اصحاب ائمه اطهارعلیهم السلام و اعاظم شیعیان آنها در بیشتر مسائل فقهی و فتاوایشرعی موافق اهلسنت هستند. بلکه بعضی از نظریاتی که بعضی ازعلمای شیعه مثل ابن جنید قائل شدند مانند قیاس، به ضرورت مذهبباطل است.; به ویژه اصحاب امام سجاد(ع)که به جهتشدت تقیه،قادر به اظهار اصول و فروع مذهب شیعه نبودند، مگر خیلی مسائلاندک، آن هم برای عدهای قلیل; چنان که شیعیانی که امامت امامباقر(ع)را نپذیرفتند (مثل زیدیه)در فروع دین از فقهای عامهپیروی کردند. شخصی چون ابن عباس که تشیع او مسلم است، بیشترآراء و نظریاتش مخالف اصول شیعه است، اما حاضر نشدن سعیدبنمسیب در تشیع جنازه امام سجاد(ع)به احتمال قوی به خاطر تقیه ودفع تهمتبوده است.» وفات بالاخره این فقیه بزرگوار و محدث عالی مقام، پس از عمری بندگیو اطاعت و تحصیل و تدریس و نشر فرهنگ محمدی(ص)در سال 94 ه . در شهر مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع مدفون شد. این سال رابه جهت مرگ عدهای از فقهاء در آن، «سنهالفقهاء» نامیدند. البته در مورد تاریخ مرگ سعید سالهای 92،93، 95 و 105 هجرینیز نقل شده است. ماهنامه کوثر شماره 39
غلامحسین محرمی