روزی سفیان ثوری امام را دیدار کرد و مشاهده نمود که آن حضرت لباسی بر تن دارد سفید, همچون سفیده ء تخم مرغ .
این لباس , برازندهء شما نیست !
گوش کن ! چیزی برایت می گویم که اگر بر حق و سنت بمیری نه بر بدعت و گمراهی , برای دنیا و آخرتت مفید و سودمند خواهد بود . این را بدان که رسول الله (ص ) در عصری زندگی می کرد که فقر و نداری بر آن حاکم بود. اما پس از آنکه دوران فقر و تنگدستی جامعه پایان یافت و فراوانی و وفور نعمت پیش آمد, شایسته ترین اشخاص برای این نعمتها , نیکوکارانند نه بدکاران , مؤمنانند نه منافقان , مسلمانانند نه کافران . پس تو چه می گوئی ای سفیان ؟! به خدا سوگند با اینکه می بینی اینگونه لباسی نفیس و سفید پوشیده ام ; مع ذلک از آن روزی که به حد];ّّ< تکلیف رسیده ام , صبح و شامی فرا نرسیده است که در میان اموال و دارائی من حق خدائی بوده باشد و من آن را به جای خود پرداخت نکرده باشم (12).
روزی دیگر عده ای از مردمان صوفی مسلک و متظاهر به زهد که داعیه ای هم داشتند و مردم را به مرام و مسلک خود می خواندند و می خواستند همه مثل آنها ظاهری ژولیده , کثیف و پریشان داشته باشند, نزد امام صادق (ع ) آمدند و گفتند : دوست ما نتوانست با شما حرف بزند و دلایل آماده نبود و نتوانست مطرح سازد. (13) اکنون دلایل خود را مطرح کنید.
دلایل ما از خود قرآن است .
بسیار خوب , بیان کنید که آیه های قرآن شایسته ترین چیزی است که ما باید آن را پیروی کنیم و برنامه ء عمل خود قرار دهیم .
خداوند تبارک و تعالی دربارهء قومی از یاران پیامبر چنین می گوید:
(14)<و یوثرون علی أنفسهم ولو کان بهم خصاصه و من یوق شحّ نفسَه فاولئک هم المفلحون > (آنان بر نفس خود ایثار می کنند و هر چند که خود فقیر و نادارند (دیگران را مقدم می دارند) . و کسانی که جلوی طمع و حرص نفس خویش را می گیرند, اینان رستگارند).
و در جای دیگر فرمود:
<و یطعمون الطعام علی حبّه مسکینا و یتیماً و اسیراً ...> (15)
آنان طعام و خوراکی را با اینکه به آن علاقمند هستند و نیاز دارند , به فقیر, یتیم و اسیر می بخشند.
همین دو آیه به عنوان دلیل مسلک ما کافی است .
یکی دیگر از آنان که در گوشه ای نشسته بود, معترضانه به امام گفت : ما می بینیم شما به خودداری از طعامهای پاکیزه دعوت می کنید, مع ذلک به مردم دستور می دهید از دارائیشان بیرون روند, تا خود شما از آنها لذت ببرید و بهره مند گردید(16) .
این حرفهای بی فایده را کنار بگذارید و به من بگوئید ببینم شناخت شما نسبت به قرآن چگونه است ؟ آیا ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن را که تمام گمراهیها و تباهیها در میان امت مسلمان از همین نقطه آغاز];ّّ< می شود, می دانید؟
قسمتی را آری و نه همه را.
گرفتاری شما از همین جا شروع می شود( که ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن را نمی فهمید) و احادیث رسول خدا هم همینطور هستند. اینکه گفتید خداوند برخی یاران پیامبر را ستوده و از عملکرد نیکویشان ما را خبر داده است , کار آنان وقتی بوده که نهی و منعی از آن نبوده وپاداشی هم از این نوع ایثار (17) می بردند. بعد خداوند (جلّ و عزّ) فرمانی برخلاف فرمان اول صادر کرد. پس این فرمان , آن اولی را از بین برد و این فرمان دوم لطف و رحمتی بود از سوی خداوند در حق مؤمنان تا خود و خانواده و عیالشان به ضرر و زحمت نیفتند و در خانواده ها به بچه های کوچک , پیرمردان و پیرزنان ستم نشود که آنان حوصله و تحمل گرسنگی را ندارند(و از طریق زهدنان آورشان صدمه و آسیب نبینند).
اگر من که فقط یک قرص نان دارم , ایثار کرده و آن را به دیگری بدهم پس فرزندان من چه بخورند؟ آیا آنها از بین بروند و هلاک شوند؟ لذا رسول خدا فرمود:پنج عدد خرما, گردهء نان , دینار و یا درهمی که انسان دارد و می خواهد خرج کند بهترین مورد, خرج و انفاق بر پدر و مادر است ; بعد اهل و عیال خود آدمی و در مرحلهء سوم برای خویشاوندان فقیر و نزدیک و بعد برای همسایگان نادار و محتاج و در پنجمین مرحله که پائین ترین درجه و کم ثواب ترین همه است , خرج در راه خدا (بطور کلی ) می باشد.
روزی پیامبر دربارهء یکی از انصار که به هنگام مرگ , همهء دارائی اش را که منحصر به پنج یا شش برده بوده آزاد کرده و کودکان خردسال هم از خود باقی گذاشته بود, فرمود: اگر مرا از این جریان آگاه می ساختید نمی گذاشتم او را در کنار مسلمانان دفن کنید که او با این کارش بچه های گدا وسائل به کف از خود باقی گذاشته و رفته است .
پدرم حدیث کرد که رسول خدا می فرمود: در خرج و انفاق , اول باید از اهل و عیال شروع کنی ; سپس هر کسی نزدیکتر باشد, اولویت با اوست و این سخن قرآن است و مطلبی است که برخلاف پندار شما از سوی خداوند عزیز و حکیم مقرر گشته است :
(18)<والّذین اذا انفقوا لم یُسرِفوا و لمَ یْقتروا و کان بین ذلک قواماً> (آنان که به هنگام انفاق اسراف نمی کنند و سخت هم نمی گیر ند, بلکه روشی میانه دارند.) خداوند عمل کسانی را که اصلاً چیزی برای خود باقی نمی گذارند و همه چیز را به دیگران می بخشند و باصطلاح شما ایثار می کنند, اسراف نامیده و در بیش از یک جا فرموده : <ان الله لا یحب المسرفین > (19) خدای تعالی مؤمنان را از اسراف و زیاده روی در خرج و انفاق نهی نمود, چنانکه از سختگیری و امساک نیز منع فرمود, اما به روش میانه فرمان داد; یعنی انسان نباید همهء آنچه را که دارد خرج و یا انفاق کند; آنگاه از خدا بخواهد که به وی روزی دهد که چنین دعائی مستجاب شدنی نیست , به علت حدیثی که از رسول خدا به ما رسیده است که فرمود:
<دعای چند صنف و گروه از امت من مستجاب نمی شود: مردی که پدر و مادرش را نفرین کند و علیه آنها دعا نماید; مردی که بدهکارش را که از پرداخت بدهی خودداری می کند و یا منکر می شود, نفرین کند, در حالیکه می توانست نوشته ای از او بگیرد و یا شاهدی اقامه کند; مردی که زنش را نفرین کند, چون خداوند راه خلاصی گذاشته و طلاق را حلال دانسته و او می تواند بدین وسیله خود را رها سازد; مردی که در خانه اش می نشیند و بدون اینکه حرکتی کند و بیرون رود و به جستجو بپردازد, از خدا روزی بطلبد که خداوند جل جلاله فرماید: ای بندهء من ! آیا تو راهی برای جستجوی روزی نداری و من تن سالم به تو ندادم که می توانی در روی زمین حرکت کنی و تلاش و کوشش نمائی که در این صورت پیش من معذور بودی که به فرمان من رفتی ؟ و برای اینکه باری بر دوش خانواده ات نباشی , اگر خواستم برایت روزی می دهم و اگر خواستم از دادن روزی امساک می کنم , ولی به هر حال تو معذور نیستی که تلاش نکنی ; و مردی که خداوند به او روزی فراوان و مال کلان داده است , اما همه را بی رویه خرج کند و بعد رو به خدا نموده و گوید: پروردگارا! به من روزی بده , که خداوند در جواب گوید: آیا من به تو روزی گسترده ندادم ؟ چرا با اقتصاد و تدبیر خرج نکردی و آنگونه که فرمان داده بودم , عمل ننمودی ؟ چرا اسراف کردی ؟ مگر من تو را از اسراف و ولخرجی منع نکرده بودم ؟; و بالاخره مردی که دربارهء قطع رحم و خویشاوندان نزدیکش دعا کند که این دعا هم مستجاب نخواهد شد>.
خداوند به پیامبرش یاد داد که چگونه انفاق و خرج کند, بدین ترتیب که روزی پیامبر هفت مثقال طلا داشت و دوست نداشت که بخوابد و آن را انفاق و خرج ننماید; لذا شبانه آن را صدقه داد. صبح که شد چیزی برای خود نداشت .
اتفاقاً مرد بینوائی از او کمک خواست , ولی پیامبر چیزی نداشت که به او بدهد گدا پیامبر را ملامت کرد و پیامبر];ّّ< از این جریان غمگین شد که چرا چیزی ندارد که به او بدهد; زیرا که پیامبر بسیار دلنازک و مهربان بود. در اینجا خداوند رسولش را ادب فرمود و چنین دستور داد:
<ولا تَجعلْ یَدک مَغلُولهً الی عُنقکَ ولاَ تبسطها کلَّ البسطِ فَتقُعدَ مَلوماً مَحسوراً>(20) (دستت را به گردن مبند (زیاد ممسک مباش ) و آن را زیاد هم نگشا (ولخرجی نکن )! پس در نتیجه ملامت شده , حسرت خورده و از مال بیرون آمده می نشینی .) خداوند می خواهد به رسول خویش بفرماید که گاهی مردم از تو چیزی می خواهند و تو را در ندادن معذور نمی دانند اگر همه آنچه را که داری یکجا خرج کنی و از دارائی بیرون آئی حسرت می خوری . اینها احادیثی است که قرآن صحت آنها را تأیید می کند ; قرآن هم که مورد تصدیق مؤمنان و مردان خدائی است . …(21)
پس از او می دانید که سلمان و ابوذر دارای چه فضیلت و ارزشی در اسلام هستند که رضوان خدا بر ایشان باد.
روش زندگی سلمان چنان بوده است که وقتی سهم خود را از بیت المال می گرفت هزینهء سالانه اش را کنار می گذاشت تا سال بعد فرا رسد و دوباره سهم خود را بگیرد.
عده ای به سلمان اعتراض کردند که تو با این زهدی که داری , چرا چنین می کنی ؟ تو از کجا می دانی ؟ شاید امروز یا فردا بمیری !
او در پاسخ گفت : چرا شما امیدی برای زنده ماندن من ندارید, همچنانکه بیم دارید که من بمیرم ؟ ای بی خبران ! نمی دانید که نفس انسانی در صورت عدم تأمین معیشتش مضطرب و نگران می شود, اما وقتی که هزینه ء زندگی اش تأمین باشد, آرامش پیدا می کند؟
اما ابوذر, او چندین بچه شتر و برهء گوسفند داشت . شیر آنها را می دوشید و موقعی که خانواده اش هوس گوشت می کردند, از آنها سر می برید. و نیز هنگامی که مهمانی به او می رسید و یا از همشهریانش کسانی احتیاج به گوشت پیدا می کردند, شتری نحر می کرد و گوشت آن را تقسیم می نمود و خود هم سهمی به اندازهء دیگران نه کم و نه زیاد بر می داشت . پس چه کسی از اینها زاهدتر است ؟ اینان کسانی هستند که رسول الله درباره شان آنگونه تعریف کرده است ; مع ذلک آنان در زندگی خود روزی نبوده که مالک هیچ چیز نباشند. آیا شما می گوئید مردم لوازم زندگی خود را دور بریزند و دیگران را در استفاده از];ّّ< آنها بر خود و خانواده شان مقدم بدارند؟
ای جماعت صوفی ! شنیدم پدرم به روایت از پدرانش از رسول خدا فرمود: <آنگونه که من از وضع مؤمن در شگفت می مانم , از هیچ چیز دیگر تعجب نمی کنم : او اگر در دنیا با قیچی قطعه قطعه شود, آن را برای خود خیر می داند و اگر مالک همهء آنچه میان مشرق و مغرب است باشد, آن را نیز برای خود خیر و صلاح می داند. به هر حال , هر چه خداوند برایش بخواهد او آن را برای خود خیر و صلاح می داند>.
ای کاش می دانستم آیا همین اندازه صحبت برای شما کافی است یا بیشتر توضیح دهم ؟! آیا نمی دانید که خداوند عزوجل در امر جهاد, نخست هر یکنفر مؤمن را با ده نفر کافر برابر دانسته و واجب کرده بود که یک مؤمن به تنهائی در برابر ده تن کافر بایستد و پیکار کند و اگر به آنها پشت کند و فرار نماید, مستحق آتش می شود؟ سپس خداوند در حق مؤمنان لطف کرد و به جای ده مرد, دو مرد منظور فرمود.
پس دو مرد, ده مرد را نسخ نمود و آن تخفیفی بود از سوی خداوند عزوجل در حق مؤمنان .
زمانی که مسلمانان از مکه به مدینه هجرت کردند آنان در ابتدای ورود به مدینه هیچ چیز نداشتند, نه مسکن و پناهگاهی و نه خورد و خوراکی . لذا ایثار برای انصار یک تکلیف ضروری و لازم بود تا اینکه کم کم مهاجرین خود را جستند و وضع زندگیشان نسبتاً سامان یافت .
در این موقع بود که حکم ایثار با فرمان میانه روی در انفاق نسخ گردید و امام صادق (ع ) لزوم جهاد یک مؤمن را با ده کافر در بدو امر که مسلمانان اندک بودند و نسخ آن را با لزوم جهاد و پیکار با دو مرد که تخفیفی بود درباره ء مؤمنان , به عنوان مثال مطرح فرموده است .
به من بگوئید ببینم حکم قاضیان خود را در اینکه نفقهء زن را بر شوهر واجب می دانند, اما شوهر می گوید من زاهد هستم و چیزی ندارم , حکم عادلانه می دانید یا ظالمانه ؟ اگر آن قضاوت را, قضاوت جور بدانید و حکمشان را هم حکمی ظالمانه تلقی کنید, مردم خود شما را ظالم و ستمگر می شناسند و اگر آن قضات را جائر ندانید و حکمشان را عادلانه بدانید, حرف خود را نقض کرده اید که هر انسانی لازم است هزینهء زندگی خود و خانواده اش را داشته باشد. و همچنین این قضاوت وصیت و احسان انسان را در بیش از یک سوم مالش مردود می دانند.
به من بگوئید ببینم اگر مردم , زاهد پیشه باشند به آن معنی که شما می پندارید, پس این همه کفاره ها, نذورات و زکات طلا و نقره و خرما و کشمش و دیگر چیزهائی را که به عنوان زکات واجب می شود, مانند شتر, گاو و گوسفند چه کسانی بگیرند؟ (مگر نه این است که برداشت شما از زهد آن است که انسان گرسنه بماند و برهنه و کثیف زندگی کند؟) چون به نظر شما, هیچکس نمی تواند مال دنیا را برای خود داشته باشد و هر چند که خود نیازمند و فقیر باشد, باید آنرا به دیگری دهد.
پس چه مسلک بدی دارید شما! و چقدر نسبت به قرآن و سنت و احادیث رسول خدا که مورد تصدیق قرآنند اما شما روی ندانم کاری آنها را مردود می دانید, جاهلید! شما در آیه های غریب قرآن و در ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و امر و نهی آن دقت نمی کنید و به آنها توجه ندارید.
به من بگوئید ببینم سلیمان بن داود را چگونه می شناسید؟ او از خدا برای خود سلطنت خواست ; سلطنتی که پس از او شایسته برای هیچکس نباشد. (22)
و خداوند هم به او چنین حکومت و سلطنتی را داد و او حق می گفت و به حقیقت عمل می کرد و ما می بینیم خداوند این تقاضا و این زندگی را برای او عیب نگرفت و برای هیچ مؤمنی هم آن را عیب و ننگ نمی داند. قبل از سلیمان , پدر او داود را در نظر بگیرید که چه حکومت , قدرت و سلطنت محکمی داشت . و همچنین یوسف که به پادشاه مصر گفت : مرا خزانه دار خود قرار بده که من مردی امین و دانا هستم . و قدرت او چنان گسترش یافت که تمام کشور مصر را تا سرزمین یمن فرا گرفت و همه در سالهای خشکی و قحطی , از او طعام می گرفتند. او نیز حق می گفت و حق عمل می کرد و کسی را نمی شناسیم که این زندگی را برای او ننگ و عار بداند.
پس ای مدعیان زهد و تصوف ! از آداب الهی و اصول تربیتی خدائی دربارهء مؤمنان , ادب آموزید و به امر و نهی خدا بسنده کنید و امور مشتبه را رها نمائید و علم چیزی را که نمی دانید به اهل آن واگذارید که در پیشگاه خدا تبارک و تعالی معذور خواهید بود و پاداش هم خواهید برد و درصدد دانستن ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن باشید و حلال را از حرام بازشناسید که آن , شما را به خداوند نزدیکتر می کند و شما را از جهل و نادانی دور می سازد و جهالت را به اهل آن واگذارید که جاهل در جهان کم نیست . این اهل علم و دانشند که اندکند و خداوند فرمود: <فَوقَ کلّ ذِی علمٍ عَلیٌم >. (23)——————————————————————————–
پی نوشتها:
1 الاعراف 145
2 الزخرف 63
3 النحل 89
4 الجن 28
5 بحار الانوار, ج 10 ص 215 استدلال امام چنین است که پیامبر اسلام افضل و اعلم از موسی و عیسی و همهء پیامبران پیشین بوده و چون ما نیز وارث علوم و دانشهای او هستیم پس ما نیز از آن انبیا و رسولان اعلم وافضلیم .
6 النساء 3
7 النساء 129
8 بحارالانوار, ج 10 ص 202
9 التوبه 29
10 التوبه 60
11 احتجاج طبرسی , ص 197
12 کافی , ج 5 ص 65
13 معلوم می شود اینان یکبار هم جلوتر نزد امام آمده , ولی قادر به سخن و بحث نشده بوده اند.
14 الحشر 10
15 الدهر 8
16 گواینکه همیشه افرادی پر مدعا و بی ادب وجود دارند که پا از گلیم خود فراتر می گذارند و نسبت به بزرگان دین اسائهء ادب می کنند و ندانسته به آنان خرده می گیرند و کاتولیک تر از پاپ می شوند.
17 یعنی انسان با وجود فقر و مسکنت خود و خانواده اش , دیگران را مقدم بدارد و هزینهء زندگی خود و];ّّ< خانواده را به آنها ببخشد و خود گرسنه بماند.
18 الفرقان 67
19 الانعام 141الاعراف 31
20 بنی اسرائیل 31
21 مؤلف در اینجا قسمتی از حدیث را حذف کرده است . مراجعه کنید به فروع کافی , ج 5 ص 68
22 <وهَب لی مُلکاً لا یَنبغی لاِ حدٍ من بَعدی ...> (ص 36.
23 یوسف 76
24 الانعام 160
25 المائده 27
26 وسائل الشیعه , ج 6 ص 327; بحار الانوار,47 ص 238
——————————————————————————–
صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق(ع) , مظفر
ص 286 – 300