علم غیب یا معرفت سوم پیامبران و امامان شیعه
آگاهی پیامبران و پیشوایان معصوم از غیب، دو گونه تصور میشود:
1- بدون تعلیم الهی، آگاه باشند.
2- خدای آگاه، به پیامبران تعلیم کرده باشد و امامان نیز هر کدام از امام قبل، و سرانجام از پیامبر آموخته باشند و یا خداوند از راه دیگری به آنان تعلیم کرده باشد.
دانشمندان شیعه همگی تصریح کردهاند که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم یعنی به تعلیم الهی است و کسانی که علم امامان (علیهم السلام) را ذاتی و بدون تعلیم الهی بدانند و علم آنان را به گونه علم الهی بدانند از «غلاه» 1 به شمار میآیند و اصولاً این عقیده مستلزم شرک میباشد. در این جا لازم است توجه خواننده عزیز را به مطلبی که در بحثهای آینده این کتاب نیز سودمند است جلب کنیم:
با مراجعه به روایات و گفتههای دانشمندان بزرگ روشن میشود که در زمان پیامبر گرامی (ص) و امامان معصوم (علیهم السلام) و نیز در دورههای بعد، گاهی از واژه «علم غیب» علم ذاتی و بدون تعلیم الهی فهمیده میشده است و از این جهت در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان مکرراً تصریح شده است که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی و از راه وحی و غیره و یا آموختن از پیامبر و امام قبلی است .
و اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان:
1- بعد از پایان جنگ جمل، علی (ع) در بصره خطبهای خواند و در ضمن آن خطبه از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان به ایشان گفت: «لقد اعطیت یا امیرالمؤمنین علم الغیب.» آیا شما «علم غیب» دارید و این جمله اشاره به این بود که علم غیب اختصاص به خدا دارد زیرا خدا است که ذاتاً به همه چیز آگاه است .
آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: «لیس هو بعلم الغیب و انما هو تعَلّمُ من ذی علم…» .
«اینکه من از حوادث آینده خبر میدهم «علم غیب» ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه بوسیله پیامبر خدا (ص) به من تعلیم شده است…» 2
2- یحیی بن عبدالله بن الحسن به امام هفتم (ع) گفت: فدایت شوم اینان (گروهی از مردم) عقیده دارند که شما «علم غیب» دارید.
حضرت در پاسخ او فرمود:… نه به خدا سوگند آنچه ما میدانیم از پیامبر خدا (ص) به ما رسیده و از آن حضرت آموختهایم، لا والله ماهی الا وراثه عن رسول الله (ص) .3
3- شیخ بزرگوار محمد بن محمد بن نعمان مفید (متوفای 413) مینویسد:
کسی را میتوان به طور مطلق دارای صفت «عالم به غیب» دانست که علم او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست از این رو شیعه معتقد است که نباید درباره امامان به طور مطلق گفته شود عالم به غیب هستند بلکه باید توضیح داده شود که علم آنان مستفاد از امام قبل و از پیامبر (ص) و سرانجام به تعلیم الهی است». 4
4- مفسر عالیقدر شیعه مرحوم شیخ طبرسی (در گذشت سال 548) مینویسد:
به عقیده شیعه کسی را میتوان با جمله «عالم به غیب» توصیف کرد که همه غیبها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست و اما خبرهای غیبی فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از علی (ع) و سایر امامان نقل کردهاند همه از رسول خدا (ص) به آنان رسیده و رسول خدا نیز از خداوند آموخته است». 5
5- رشیدالدین محمد بن شهر آشوب مازندرانی (در گذشت سال 588) مینویسد:
پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است، و عقیده به اینکه علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک میباشد» .6
6- کمال الدین ابن میثم بحرانی (متوفای 679) مینویسد:
«منظور از علم غیبی که جز خدا نمیداند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد و «علم غیب» بدون تعلیم اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر کس آگاهی از غیب پیدا کند به تعلیم الهی بوده است». 7
7- ابن ابی الحدید معتزلی (در گذشت سال 655) مینویسد:
«ما انکار نمیکنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از غیب خبر بدهند اما میگوییم آگاهی آنان از غیب، مستند به خداوند است وخداوند وسیله آگاه شدن آنان را از غیب فراهم میآورد». 8
8- فضل بن روزبهان همان دانشمند سنی (که در سده نهم و دهم میزیسته)، با همه تعصبش در کتاب «ابطال نهج الباطل» مینویسد:
«روا نیست درباره کسی گفته شود: علم غیب دارد آری خبر دادن از غیب به تعلیم الهی جایز است و راه این تعلیم با وحی است و یا الهام، البته نزد کسی که الهام را یکی از راههای آگاهی از غیب میداند»9.
9- علامه مرحوم شیخ محمد حسین مظفر مینویسد:
«علم خدا ذاتی است و علم امامان (علیهم السلام) به تعلیم الهی است و هیچ کس نباید توهم کند که علم امامان (علیهم السلام) مانند علم خدا است پس مانعی ندارد که بگوئیم امامان ذاتاً علم غیب ندارند اما به تعلیم الهی، از غیب آگاهی دارند.» 10
10- علامه طباطبائی در تفسیر «المیزان» مینویسد:
«خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا پیامبر (ص) آگاهی خود از غیب را انکار میکند و میگوید: علم غیب ندارم معنای آن اینست که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم، و هر چه میدانم از جانب خدا به من آموخته شده است.» 11پی نوشتها:
1- غلاه، کسانی هستند که امامان (علیهم السلام) را از دایره بشر بودن خارج دانسته و برخی از صفاتی که اختصاص به خدا دارد برای آنان ثابت میدانند.
2- نهج البلاغه، خطبه صد و بیست و چهار، شرح نهجالبلاغه ابن میثم ج 1، ص 83 – 85 و ج 3، ص 138 – 141.
3- امالی شیخ مفید، ص 14 چاپ نجف و نیز ذیل روایتی که در بخش دهم، سؤال هشتم خواهید خواند همین مطلب را تایید میکند: نحن نعلم انک تعلم علما کثیراً ولا ننسبک الی علم الغیب… چند نفر از یاران امام صادق به آن حضرت میگویند ما میدانیم شما علم گستردهای دارید اما در عین حال شما را به علم غیب نسبت نمیدهیم یعنی شما را با جمله «عالم به غیب» توصیف نمیکنیم اصول کافی، ج 1، ص 257.
4- اوائل المقالات، ص 380، بحارالانوار، ج 26، ص 106 به نقل از کتاب «المسائل» شیخ مفید.
5- مجمع البیان، ج 3، ص 261 و ج 5 ص 205.
6- متشابهات القرآن، ص 211، مضمون کلام ایشان نقل شد.
7- شرح نهجالبلاغه ابن میثم، ج 1، ص 84 و ج 3، ص 140.
8- شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 427 چاپ 4 جلدی.
9- دلائل الصدق مظفر، ج 2، ص 343 چاپ قم .
10- علم الامام، ص 7 و 47.
11- المیزان، ج 20، ص 131 – 132.تفسیر منشور جاوید، آیت الله سبحانی، ج 8، ص 309 – 312.