از مسائل مهمی که در مورد علم امامان معصوم (ع) شایان دقت و توجه است منابع علمی امامان (ع) است که این آگاهی وسیع آنها بر امور دین و دنیا از کجا پیدا میشود، و با اینکه مسلم است و حی آسمانی بر آنان نازل نمیگردد و درهای وحی بعد از وفات خاتم انبیاء برای همیشه بسته شد چگونه آنها از مسائل شریعت و مصالح اسلام و مسلمین و حقایق مربوط به گذشته و آینده که در امر هدایت امت ضروری است آگاه میشوند؟از اشاراتی که آیات قرآن، و بیانات مشروح و گستردهای که در روایات اسلامی آمده به خوبی میتوان از این منابع اگاه شد.این منابع بسیار متنوع و به شرح زیر میباشد:1- آگاهی کامل از کتاب الله و قرآن مجید به گونهای که تفسیر و تأویل، و ظاهر و باطن، و محکم و متشابه آن، را به خوبی میدانند.قرآن مجید میگوید:و یقول الذین کفروا لست مرسلا قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب :«کافران میگویند تو پیامبرنیستی، بگو همین بس که خداوند، و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد او است گواه باشد».(رعد 43)از این آیه به خوبی روشن میشود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد او است (توجه داشته باشید که علم الکتاب به صورت مطلق آمده است، و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی میشود، بر خلاف آنچه در آیه 40 سوره نمل آمده: قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک:«آن کسی که دانشی از کتاب آسمانی (بخشی از علم کتاب) نزد او بود گفت آن (تخت ملکه سبا) را پیش از آنکه چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد».به یقین کتاب الله سرچشمه فیاض علوم و دانشها است، و آگاهی بر آن رهگشای تمام امور است، جایی که آصف بن برخیاء وزیر سلیمان به خاطر آگاهی به بخشی از کتاب آسمانی قادر به انجام چنان کار مهمی باشد، و تخت ملکه سباء را در یک چشم بر هم زدن از جنوبیترین بخش جزیزه العرب (یمن) به شمالیترین بخش آن (شامات مرکز حکومت سلیمان برساند،مسلما کسی که به تمام علم کتاب آگاه است، کارهایی بسیار مهمتر از آن میتوند انجام دهد، اما چه کسی علم الکتاب نزد او است، قرآن تنها اشاره سربستهای به آن دارد.بعضی گفتهاند منظور خداوند است (بنابراین عطف جمله«من عنده علم الکتاب» عطف تفسیری خواهد بود که بر خلاف ظاهر کلام است).جمعی از مفسران نیز گفتهاند: منظور از آن دانشمندان اهل کتاب و افرادی همچون سلمان و عبدالله بن سلام است که نشانههای پیامبر (ص) را در کتب آسمانی پیشین دیده بودند و گواه بر حقانیت او میشدند.ولی بسیاری از مفسران در کتب خود نقل کردهاند که این آیه اشاره به علی بن ابیطالب (ع) (و ائمه هدی) است.مفسر معروف قرطبی در تفسیر این آیه از عبدالله بن عطا نقل میکند که به ابو جعفربن علی بن الحسین گفتم مردم گمان میکنند الذی عنده علم الکتاب عبدالله بن سلام است، گفت :انما ذلک علی بن ابیطالب رضی الله عنه او فقط، علی بن ابیطالب است و کذالک قال محمد بن حنیفه:«محمد بن حنیفه نیز همین را گفته است».(134)جالب توجه اینکه این سوره (سوره رعد) در مکه نازل شده در حالی که عبدالله بن سلام و سلمان فارسی و سایر علمای اهل کتاب همه در مدینه به اسلام پیوستند.این سخن از سعیدبن جبیر نیز نقل شده که وقتی از او سؤال کردند آیا «من عنده علم الکتاب»،عبدالله بن سلام است؟ گفت چگونه میتواند او باشد در حالی که این سوره مکی است.(135)و نیز شیخ سلیمان قندوزی حنفی (136)در «ینابیع الموده»از «ثلعبی» و «ابن مغازلی» از«عبدالله بن عطا»نقل میکند که با محمد باقر (ع) در مسجد بودم فرزند عبدالله بن سلام را دیدم، گفتم این فرزند کسی است که علم الکتاب نزد او است، فرمود:این آیه درباره علی بن ابیطالب (ع) است.(137)در همان کتاب در روایت دیگری از عطیه عوفی از«ابو سعید خدری» نقل شده که از پیغمبر اکرم (ص) از آیه الذی عنده علم من الکتاب (نمل – 40) سؤال کردم، فرمود: او وزیر برادرم سلیمان بن داود بود، سپس از آیه قل کفی بالله شهیدابینی و بینکم و من عنده علم الکتاب پرسیدم، فرمود: ذاک اخی علی بن ابیطالب:«او برادرم علی بن ابیطالب (ع) است».(138)و نیز در روایت دیگری از ابن عباس میخوانیم که گفت :من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالما بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ :«کسی که علم کتاب نزد او است فقط علی (ع) است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل آن و ناسخ و منسوخ آن است».(139)کوتاه سخن اینکه: آیه فوق را هرگز به علمای اهل کتاب نمیتوان تفسیر کرد، زیرا این سوره در مکه نازل شده و آنها بعد از هجرت در مدینه به مسلمانان پیوستند و طبق روایات بالا درباره علی (ع) است (و از او به سایر امامان معصوم میرسد).آری این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید، و اسرار و دقائق و ظاهر و باطن آن یکی از منابع اصلی علم امامان معصوم (ع) است.(140)از شواهد این معنی، آیه شریفه و ما یعلم تأویله الاالله والراسخون فی العلم:«تأویل قرآن را جز خدا و ثابت قدمان در علم نمیدانند».(آل عمران – 7)توضیح اینکه: درمیان مفسران گفتگو است که آیا«الراسخون فی العلم »عطف بر «الله» است، یعنی تأویل قرآن را جز خداوند و راسخان در علم نمیدانند، یا آغاز جمله مستقلی است، بنابراین مفهوم آیه چنین میشود تأویل قرآن را فقط خدا میداند، اما راسخان در علم میگویند: «گرچه تأویل آیات متشابه را نمیدانیم، اما در برابر همه آنها تسلیم هستیم».آنچه معنی اول را تأیید میکند آن است که اولا بسیار بعید است در قرآن اسراری باشدکه جز خداوند نداند، چرا که قرآن برای تربیت و هدایت مردم نازل شده، و معنی ندارد که در چنین کتابی آیات و جملههایی باشد که جز خداوند مقصود آن را نداند.ثانیا: همان گونه که مفسر بزرگ «طبرسی» در «مجمع البیان» میگوید:هرگز درمیان مفسران قرآن دیده نشده است که بگویند فلان آیه از آیاتی است که جز خدا کسی معنی آن را نمیداند، بلکه دائما برای کشف اسرار آیات از طرق مختلف از جمله روایات معصومین (ع) تلاش میکنند، در واقع این سخن بر خلاف اجماع مفسران است .ثالثا: اگر تسلیم بودن بدون آگاهی است باید «راسخان در ایمان گفته شود، نه راسخان در علم»، کسی که چیزی را نمیداند چگونه میتوان نام راسخان در علم بر او گذاشت .رابعا: در روایات متعددی آمده است که «راسخان در علم ،تأویل آیات قرآن را میدانند» واین دلیل بر آن است که این عبارت عطف بر «الله» میباشد:در حدیث دیگری از همان امام آمده است که فرمود:الراسخون فی العلم امیر المؤمنین و الائمه من بعده:«راسخان در علم امیر مؤمنان و امامان بعداز او هستند».(141)در حدیث دیگری از همان امام آمده است که فرمود:نحن الراسخون فی العلم و نحن نعلم تأویله:«ما راسخان در علم هستیم ،و ما تأویل قرآن را میخوانیم».(142)و نیز در حدیث دیگری میخوانیم که امام باقر (ع) (یا امام صادق (ع) در تفسیر آیه و ما یعلم تأ ویله الاالله و الراسخون فی العلم،فرمود:فرسول الله افضل الراسخین فی العلم، قد علمه الله عزوجل جمیع ما انزل علیه من التنزیل والتأویل، و ما کان الله لینزل علیه شیئا لم یعلمه تأویله، واو صیائه من بعده یعلمونه کله :«رسول خدا(ص) برترین راسخان در علم بود،خداوند عزوجل تمام آنچه را بر او نازل کرد از تنزیل و تأویل به او تعلیم داد، و ممکن نیست خداوند چیزی بر او نازل کند و تأویل و تفسیرش را به او نیاموزد، و اوصیاء پیامبر(ص) بعد از او تمام آن را میدانند».(143)در این زمینه احادیث متعدد دیگری وجود دارد که همین معنی و مفهوم را تأیید میکند.(144)با دلائل چهارگانهای که در بالا گفتیم – و هر یک به تنهایی برای اثبات مقصود کافی بود – تردیدی باقی نمیماند که عبارت والراسخون فی العلم ،عطف بر «الله »است، و مفهومش آگاهی آنان بر تأویل و عمق قرآن است .نکته دیگری که شایان توجه است اینکه تعبیر به الراسخون فی العلم، دو بار در قرآن مجید آمده است، یک بار در آیه مورد بحث (7 آل عمران) و یک بار در آیه 162 سوره نساء، آنجا که بعد از اشاره به کارهای زشت و نادرست اهل کتاب (یهود ونصاری) از جمله ربا خواری و غارتگری اموال مردم است، میفرماید:لکن الراسخون فی العلم منهم و المؤمنون یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک:«گروهی از اهل کتاب که راسخان در علمند و همچنین مؤمنان (از یاران پیامبر) به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه قبل او تو (از کتب آسمانی) نازل گردیده است، ایمان میآورند، یعنی هر دو گروه به تمام کتب انبیاء (چه قرآن و چه کتب پیشین) ایمان دارند».چنین به نظر میرسد کسانی که نام «عبدالله بن سلام» و امثال او را از علمای اهل کتاب که اسلام را پذیرفتهاند، در تفسیر راسخان در علم ذکر کردهاند مربوط به این آیه است (آیه 162 نساء) نه آیه 7 سوره آل عمران، زیرا آنچه درباره علمای اهل کتاب سخن میگوید: ایه اول است، اما آیه مورد بحث ما(7 – آل عمران) هیچ ارتباطی به مسأله اهل کتاب ندارد (دقت کنید).ضمنا از اینجا نکته مهم دیگری نیز روشن میشود و آن اینکه آنچه در خطبه اشباح در نهج البلاغه آمده است و میگوید :و اعلم ان الراسخین فی العلم هم الذین اغناهم الله عن اقتحام السدد المضروبه دون الغیوب لا قرار بجمله ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب …«بدان راسخان در علم، کسانی هستند که خداوند آنان را با اقرار اجمالی به تمام آنچه از آنهاپوشیده است و تفسیر آن را نمیدانند از فرو رفتن در اسرار نهانی بی نیاز ساخته است».(145)نیز ممکن است اشاره به آیه سوره نساء باشد که سخن از تسلیم بی قید و شرط جمعی از علمای اهل کتاب و مؤمنان در برابر قرآن و سایرکتب آسمانی میگوید، نه آیه سوره آل عمران (بازهم دقت کنید)کوتاه سخن اینکه ظاهرا آیه 7 سوره آل عمران این است که میگوید تأویل قرآن را خداوند و راسخان درعلم میدانند، و با توجه به اینکه منظوراز راسخان در علم در درجه اول پیامبر و امامان معصوم است یکی از مهمترین منابع علمی آنها شناخته میشود و آن قرآن مجید و تأویل و تفسیر و ظاهر و بطون آن است. این سخن را با اشاره دیگری به آیات قرآن به پایان میرسانیم :در آیه 49 سوره عنکبوت میخوانیم بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتواالعلم:«آنها آیات روشنی است که درسینههای کسانی که علم به آنها داده شده است قرار دارد»،و در منابع اهل بیت (ع) روایات بسیاری دیده میشود که عنوان الذین اوتواالعلم در این آیه به امامان معصوم (بعد از پیامبر)تفسیر شده است .برای آگاهی بیشتر به بحارالانوار و تفسیر برهان مراجعه فرمائید.(146)2- وراثت از پیامبررومین منبع از منابع علوم امامان معصوم (ع) وراثت از پیامبر (ص) است به این معنی که پیغمبر اکرم (ص) تمام معارف و شرایع اسلام را به علی (ع) آموخت، و طبق بعضی از روایات علی (ع) با خط خود در کتابی نوشت و این علم او آگاهی نسل اندر نسل به فرزندان علی (ع) یعنی امامان معصوم (ع) رسید.یا به تعبیر دیگر – آن گونه که در روایات اسلامی وارد شده است – پیامبر (ص) هزار باب علم به علی (ع) آموخت که از هر بابی هزار باب دیگر گشوده میشد.در کتاب کافی روایات متعددی در این زمینه دیده میشود، از جمله در حدیثی از ابو بصیر میخوانیم: میگوید از امام صادق (ع) پرسیدم که پیروان شما میگویند رسول خدا(ص) یک باب از علم به علی (ع) آموخت که از آن هزار باب گشوده شد، امام فرمود:علم رسول الله علیا الف باب، یفتح من کل باب الف باب:«رسول خدا به علی (ع) هزار باب از علم آموخت (نه فقط یک باب) و از هر بابی هزار باب گشوده شد.سپس فرمود: ای ابوبصیر! ان عندنا الجامعه… قلت و ماالجامعه؟ قال صحیفه طولها سبعون ذراعا بذراع رسول الله (ص) و املائه، من فلق فیه، وخط علی بیمینه، فیها کل حلال و حرام و کل شیء یحتاج الناس الیه حتی الارش فی الخدش .فرمود:«جامعه» در نزد ما است… عرض کردم:جامعه چیست؟ فرمود: طوماری است که در طول آن هفتاد ذراع رسول خدا (ص) بود، و از دهان مبارکش املاء کرد و علی (ع) به دست خودش نوشت، هر حلال و حرامی در آن است و هر چیزی که مردم (تا دامنه قیامت) به آن نیاز دارند در آن وجود دارد، حتی دیه یک خراش بر بدن»!(147)شایان توجه است که در مورد حدیث معروف «مدینه العلم» روایات بی شماری در معروفترین کتب اهل سنت و شیعه وارد شده است، از جمله راویان این حدیث «ابن عباس» و «جابربن عبدالله» و «عبدالله بن عمر» و«علی» (ع) میباشند.از جمله کسانی که این حدیث را در کتب خود نقل کردهاند «حکیم نیشابوری» در «مستدرک»، «ابوبکر نیشابوری »در «تاریخ بغداد»،«ابن مغازلی »در «مناقب امیرالمؤمین»(ع)، «گنجی» در «کفایهالاعتدال»، «قندوزی» در «ینابیع الموده» و «نبهانی» در «الفتح الکبیر» و گروه دیگر.(148)در روایات متعددی نیز با صراحت میخوانیم که امامان اهلبیت (ع) میفرمودند:آنچه ما نقل میکنیم همه را میتوانید از پیامبر(ص) نقل کنید، چرا که ما همه اینها را به وسیله اجداد خود از پیامبر(ص) شنیدهایم! (دقت کنید).یکی از یاران امام صادق (ع) از آن حضرت پرسید: ما گاهی حدیثی را از شما میشنویم، سپس شک میکنیم که از شما شنیده بودیم یا از پدرتان ؟فرمود:ما سمعته منی فاروه عن ابی، و ما سمعته منی فاروه عن رسول الله:«آنچه را از من شنیدهای از پدرم روایت کن، و آنچه را از من شنیدهای از رسول خدا(ص) روایت کن»!(149)در جای دیگر نیز میفرماید:حدیثی حدیث ابی، و حدیث ابی حدیث جدی، و حدیث جدی حدیث الحسین، و حدیث الحسین حدیث الحسن، و حدیث الحسن حدیث امیر المؤمنین (ع)، و حدیث امیرالمؤمنین (ع) حدیث رسول الله (ص) و حدیث رسول الله قول الله عزوجل :«حدیث من حدیث پدر من است، و حدیث پدرم حدیث جد من است، و حدیث جد من حدیث حسین (ع) است، و حدیث حسین حدیث حسن است، و حدیث حسن (ع) حدیث امیرمؤمنان (ع) است، و حدیث امیرمؤمنان حدیث رسول خدا (ص) است و حدیث رسول خدا (ص) حدیث خداوند متعال است».(150)و در حدیث سومی از آن حضرت میخوانیم که صریحا فرمود: مهما اجلتک فیه بشیء فهو من رسول الله لسنا نقول برأینا من شیء:«هر گاه پاسخی درباره چیزی به تو دادم آن از رسول خدا(ص) است ما به رأی خودمان چیزی نمیگوئیم»!(151)3- ارتباط با فرشتگان از منابع علم امامان ارتباط آنها با فرشتگان است، البته نا نه این معنی که آنها در زمره انبیاء و پیامبران بودند، چرا که میدانیم پیامبر اسلام (ص) آخرین پیامبران و رسولان الهی بود و با وفات او وحی الهی پایان یافت، بلکه آنان همچون «خضر» و «ذوالقرنین» و «مریم» بودند مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند، و حقایقی از عالم غیب به قلب آنان الهام میشد.در حدیثی از امام باقر (ع) میخوانیم که فرمود:ان علیا کان محدثا:«علی (ع) محدث بود (سخنان به او گفته میشد)»،و هنگامی که از آن حضرت توضیح خواستند که چه کسی میگفت، فرمود:یحدثه ملک:«فرشته با او سخن میگفت»،و هنگامی که سؤال کردند آیا او پیامبربود، دست خود را به علامت نفی و انکار تکان داد، سپس افزود:کصاحب سلیمان، او کصاحب موسی، او کذی القرنین:«او همانند دوست سلیمان (آصف بن برخیا) یا دوست موسی (یوشع یا خضر) یا ذی القرنین (152) (در این زمینه روایات متعددی نیز وجود دارد)».(153)4- القای روح القدس چهارمین منبع علم امامان فیض روح القدس است .توضیح اینکه در آیات قرآن کرارا سخن از تأیید «روح القدس» به بیان آمده که در سه مورد درباره حضرت مسیح (ع) است(154)و در یک مورد درباره پیامبر اسلام (ص).(155)در اینکه «روح القدس» کیست؟ در میان مفسران گفتگوی بسیار است، گروهی از مفسران، آن را به «جبرئیل» تفسیر کردهاند، و در مورد حضرت مسیح (ع) به آن روح مقدس و پاکی که در او بوده، یا به معنی انجیلی که بر او فرستاده شده است، تفسیر شده، و گاه گفتهاند منظور اسم اعظم خداوند است که مسیح با آن مردگان را زنده میکردند.(156)ولی از تعبیرات قرآن مجید و همچنین روایات مختلف اسلامی چنین استفاده میشود که روح القدس، معانی متعددی دارد و در هر جا ممکن است معنی خاص خود را ببخشد: در یک آیه از قرآن مجید که میفرماید:قل نزله روح القدس من ربک بالحق:«بگو روح القدس آنرا از سوی پروردگارت به حق بر تو نازل کرده» (نحل – 102)، ظاهرا به معنی «جبرئیل» است که قرآن را از سوی خدا بر پیامبر (ص) نازل میکرد.ولی در سه مورد دیگر در قرآن مجید که همه درباره حضرت مسیح (ع) است به نظر میرسد که مفهوم دیگری دارد، زیرا تعبیراذا ایّدتک بروح القدس – یا و ایّدناه بروح القدس نشان میدهد که اشاره به روحی است که همواره با مسیح (ع) بوده و او را تأیید و تقویت میکرده است .از روایاتی که در منابع اهل بیت (ع) وارد شده به خوبی بر میآید که روح القدس، روح مقدسی بوده که با همهپیامبران و انبیاء و معصومین (ع) بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل میساخته، حتی از روایات متعددی که در منابع اهل سنت نیز وارد شده است استفاده میشود که گاه که کارهای مهم یا سخنان و اشعار پر مغز از کسی صادر میشد، میفرمودند: «این به کمک روح القدس بوده است».از جمله در حدیثی که در تفسیر الدارالمنثور آمده است میخوانیم که پیامبر اکرم (ص) درباره شاعر معروف اسلامی «حسّان بن ثابت» فرمود: اللهم اید حسانا بروح القدس کما نافح عن نبیه:«خداوند!«حسّان» را به روح القدس تقویت کن آن گونه که از پیامبرش دفاع کرد».(157)درباره شاعر معروف اهل بیت (ع) «کمیت بن زید اسدی» میخوانیم که امام باقر(ع) به او فرمود: برای تو همان است که پیامبر اکرم (ص) به حسّان بن ثابت فرمود: لن یزال معک روح القدس ما ذبیت عنا:«همیشه روح القدس با تو خواهد بود مادامی که از ما دفاع میکنی».(158)در حدیث دیگری آمده است که امام علی بن موسی الرضا (ع) هنگامی که دعبل خزاعی شاعر با شهامت بعضی از اشعار قصیده معروف «مدارس آیات» را خواند ، امام گریه شدیدی کرد و سپس فرمود: نطق روح القدس علی لسانک بهذین البیتین:«روح القدس در این دو بیت به زبان تو سخن گفت».(159)و از اینجا به خوبی روشن میشود که «روح القدس» یک روح امدادگری است که انسان را به هنگام انجام کارهای مهم معنوی و الهی یاری میدهد، و البته به تفاوت مراتب اشخاص متفاوت است، در پیامبران و امامان معصوم (ع) به گونه فوق العادهای قویتر و بارزتر عمل میکند، و در دیگران به اندازه خودشان هر چند از ماهیت و جزئیات آن اطلاع زیادی در دست ما نیست.در حدیثی از امام صادق (ع) میخوانیم که در تفسیر والسابقون السابقون اولئک المقربون میفرماید:فالسابقون هم رسل الله (ع) و خاصه الله من خلقه، جعل فیهم خمسه ارواح، ایدهم بروح القدس فبه عرفوا الاشیاء…:«پیشگامان همان رسولان الهی (علیهم السلام) و خاصان خداوند از خلقند، در آنها پنج روح قرار داده (ار جمله اینکه) آنها را با روح القدس تقویت نموده که به وسیله آن اشیاء را میشناسند…».(160)در حدیث دیگری در همین رابطه از امام باقر (ع) آمده است که بعد از بر شمردن ارواح پنجگانه که در انبیاء و اوصیاء وجود دارد میفرماید: فبروح القدس… عرفوا ما تحت العرش الی ما تحت الثری :«به وسیله روح القدس آنچه را در زیر عرش تا آنچه را در زیر زمین است میدانند».(161)احادیث فراون دیگری در این زمینه در اصول کافی و سایر کتب دیده میشود که شرح همه آنها در این مختصر نمیگنجد.آری امدادهای الهی از طریق روح القدس یکی دیگر از منابع علمی معصومان است .5- نور الهی پنجمین منبعی که برای امامان میتوان ذکر کرد همان چیزی است که در روایات متعددی در اصول کافی آمده است، از جمله:«حسن بن راشد» میگوید: از امام صادق (ع) شنیدم که میفرمود:… فاذا مضی الامام الذی کان قبله رفع لهذا منار من نور ینظر به الی اعمال الخلائق فبهذا یحتج الله علی خلقه :«هنگامی که امام پیشین از دنیا میرود، خداوند برای امام بعد از او ستونی از نور بر میافروزد که به وسیله آن اعمال مردم رامی بیند، و از این طریق خداوند، حجت را برخلق خود تمام میکند».(162)در بعضی از روایات نیز تعبیر به «عمود من نور»(ستونی از نور)شده (163)ولی غالبا تعبیر «منار من نور»آمده است، البیه تفاوت چندانی میان این دو تعبیر نیست .برای آگاهی بیشتر به بحارالانوار جد 6، صفحه 132 مراجعه فرمائید، مرحوم علامه مجلسی شانزده حدیث در این زمینه نقل میکند و همچنین در باب «عرض اعمال» (جلد 23،صفحه333به بعد) روایات متعددی در این زمینه آمده است .از مجموع آنچه گفته شد به خوبی استفاده میشود که منابع علم امامان معصوم متعدد و متنوع است، در درجه اول مسأله آگاهی آنها به تمام معانی قرآن مجید است، و در درجه دوم علومی است که از رسول خدا پیامبراکرم (ص) به آنها رسیده است، و در درجه بعد تأییدات الهی و الهامات قلبی و ارتباط با فرشتگان و عالم غیب است .و مجموع این جهات به امام معصوم علوم و آگاهی فراوانی میبخشد تا بتواند در انجام مأموریت خود، که همان حفظ اسلام و قرآن و سنت پیامبر(ص) و هدایت خلق به سوی خالق، و تربیت نقوس، و اقامه حدود، و تدبیر امور میباشد، به خوبی انجام دهد.نکته قابل ملاحظه دیگر اینکه از پارهای از روایات استفاده میشود که در هر شب جمعه روح امامان (ع)، علوم و دانشهای تازهای را (برای مسائل تازه) از سوی خداوند دریافت میدارند.(تا خود را با تمام نیازمندیهای امت اسلامی تطبیق دهند)از جمله در حدیثی از امام صادق (ع) میخوانیم که فرمود: ان لنا فی کل لیله جمعه سرورا:(ما در هر شب جمعه خوشحالی تازهای داریم».راوی میگوید گفتم: زادک الله و ماذاک:«خداوند بر سرور شما بیفزاید،منظورتان از این خوشحالی چیست»؟!فرمود:اذا کان لیله الجمعه وافی رسول الله العرش و وافی الائمه معه و معهم، فلا ترد ارواحنا الی ابداننا الا بعلم مستفاد، ولو لا ذلک لانفدنا:«هنگامی که شب جمعه میشود(روح مقدس) رسول خدا (ص) به عرش (الهی) میرود، و ارواح ائمه نیز با او ملاقات میکنند و (روح) من یسر با آنها به آنجا میرود، سپس روح ما به بدن ما باز نمیگردد مگر با علم و دانش جدیدی، و اگر چنین نبود دانش ما پایان میگرفت»!(164)در همان باب روایات متعدد دیگری در این زمینه نیز دیده میشود که شرح همه آنها به طول میانجامد.با توجه به آنچه در این فصل آوردیم روشن میشود که مسأله منابع علمی امامان مسأله سادهای نیست، منابعی در اختیار آن بزرگواران است که آنهارا از سایر مردم ممتاز میسازد و به انجام وظائف مهمی که در مورد حفظ اسلام و تعلیمات قرآن و هدایت بندگان بر عهده دارند به آنان کمک میکند.134- تفسیر قرطبی، جلد 5، ص 3565.
135- درالمنثور، جلد 4، ص 69.
136- قندوز شهری است در شمال افغانستان و این عالم اهل سنت منسوب به آنجا است.
137- ینابیع الموده، ص 102.
138- همان مدرک، ص 103.
139- همان مدرک، ص 104.
140- در این زمینه روایات متعدد جالبی نیز از طرق ائمه اهل بیت (ع) وارد شده است که برای اطلاع بیشتر میتوانید به کتاب تفسیر کنزالدقائق، جلد 6، ص 480، و تفسیر برهان ذیل آیه مورد بحث مراجعه فرمائید.
141- اصول کافی، جلد اول، ص 213، حدیث 3 و 1.
142- اصول کافی، جلد اول، ص 213، حدیث 3 و 1.
143- همان مدرک ،حدیث 2.
144- برای توضیح بیشتر به کتاب جامع الاحادیث جلد اول، ص 27 و تفسیر کنزالدقائق ص 42 تا 45، و اصول کافی، جلد 1، ص 415 مراجعه شود.
145- نهج البلاغه، خطبه 91 (خطبه اشباح).
146- بحارالانوار، جلد 23، ص 188 تا 208 و تفسیر برهان جلد 3، ص 254 تا 256 (در این دو کتاب حدود بیست حدیث در این زمینه نقل شده است).
147- اصول کافی، جلد 1، ص 239.
148- برای آگاهی بیشتر به احقاق الحق، جلد 5، ص 468 تا 501 و برای آگاهی به منابع این حدیث در کتاب شیعه به کتاب شریف جامع الاحادیث طبع قدیم صفحه 16 به بعد مراجعه فرمائید.
149- جامع الاحادیث، جلد 1، ص 17، حدیث 4 باب حجیه فتوی الائمه.
150- همان مدرک ،حدیث 1.
151- همان مدرک ،حدیث 7(در این زمینه در همان کتاب احادیث دیگری نیز وجود دارد) .
152- اصول کافی، جلد 1، ص 271.
153- همان مدرک.
154- 87 و 253، و مائده 110.
155- بقره، 110.
156- این چهار معنی در تفسیر کنزالدقائق، جلد 2، ص 78 آمده ،ولی در بعضی از تفاسیر معروف فقط معنی اول ذکر شده است، و در تفسیر فخر رازی به سه معنی قناعت شده است: جبرئیل و انجیل و اسم اعظم (تفسیر فخر رازی، جلد 3، ص 177).
157- الدرالمنثور، جلد 1، ص 87 (ذیل آیه 87 سوره بقره) دو روایت نیز قریب به همین مضمون در صحیح مسلم، جلد 4، ص 19 و 32 باب فضائل حسان بن ثابت آمده است .
158- سفینه البحار، ج 2، ص 4954.
159- کشف الغمه، جلد 3، ص 118.
اعلام الوری، ص 331، آن دو شعر عبارت است از:
خروج امام لا محاله خارج
یقوم علی اسم الله و البرکات
یمیز فینا کل حق و باطل
و یجزی علی النعماء و النقمات
160- اصول کافی، ج 1، ص 271.
161- همان مدرک، ص 272.
162- اصول کافی، ج 1، ص 387، حدیث 2
163- همان مدرک، حدیث 4.
164- اصول کافی، ج 1، ص 254(باب فی ان الائمه (ع) یزدادون فی لیله الجمعه).پیام قرآن ،جلدنهم ،آیه الله مکارم شیرازی با همکاریجمعیازفضلاء