شبانی پیامبر اسلام حضرت محمد (ص)
مقدمه شبانی و دامداری از روزگاران کهن از جمله اشتغالات و حرفههای رایج جامعه بشری بویژه در اجتماعات بدوی و روستایی بوده است. هر خانواده به طور طبیعی تعدادی، هر چند اندک، دام (گوسفند، گاو، شتر و غیره) با مقاصد اقتصادی و معیشتی نگاهداری میکرده و معمولا نوجوانان و جوانان، آنها را به چراگاه و مراتع میبرده و شبانگاه به روستا برمیگرداندهاند و حتی گاهی به سبب زیادی دام و فقدان نیروی انسانی کافی در درون خانواده، فرد و یا افرادی را به اجیری و مزدوری میگرفتهاند و آنان در برابر دریافت دستمزد دامداری و شبانی میکرده و از گاو و گوسفند و شتر، مراقبت میکردهاند. یکی از موضوعاتی که ناقلان اخبار و سیرهنویسان، درباره زندگانی رسولاکرمصلی الله علیه وآله بدان پرداخته و سخنان نسبتا فراوان در آن باره گفته و احیانا در این زمینه از حدود ادب خارج شدهاند موضوع چوپانی و شبانی آن حضرت در دوره نوجوانی و جوانی و پیش از بعثت است. از آن احادیث چنان برمیآید که نقالان و قصهپردازان از این موضوع، اصلی کلی ساخته و پرداختهاند که بنابرآن، گویا، همه پیامبران و رسولان حق تعالی باید دورهای از عمر خویش را به شبانی بگذرانند تا برای تصدی امر خطیر رسالتشایستگی یابند! ما در این مقال، موضوع شبانی پیامبران را در چهار عنوان بررسی میکنیم: 1 – اصل شبانی و دامداری به عنوان وسیله امرار معاش و زندگانی. 2 – اجیر شدن برای دیگری به همین هدف و مقصد. 3 – چوپانی پیامبران به طور عام و پیامبر اکرم صلواتالله علیه و علیهم اجمعین به طور خاص برای تمرین و یادگیری مسؤولیت پیامبری و تحصیل برخی کمالات روحی و نفسانی. 4 – شبانی پیامبر اکرم برای مکیان و اجیر شدن او برای قریش به قصد تامین معاش و گذران زندگی.
اول: شبانی و دامداری تردیدی نیست که انسان از بدو پیدایی خود در روی زمین برای آن که زنده بماند به غذا و طعام نیاز داشته و برای سیر کردن شکم خود و تامین معیشت نیازمند کار و کوشش بوده است و طبیعیترین کار در آن زمینه، کشاورزی و دامداری و امثال آن بوده است وانگهی پیامبران خدا، بعد بشری داشته و از این نظر مانند دیگر آحاد انسان برای زنده ماندن، کار و تلاش میکردند و احیانا از طریق کشاورزی و گوسفندداری و شبانی، زندگی میگذراندهاند. ابراهیم خلیل الرحمان علی نبینا و آله علیهالسلام با ساره دختر خالهاش ازدواج کرد. او که زنی ثروتمند و صاحب گوسفندان فراوان بود، همه آنها را در اختیار ابراهیم علیه السلام قرار داد و او با سر و سامان دادن به آنها و حسن نگهداری، مال و منال فراوان به دست آورد و در شهر کوثا وضع هیچ کس بهتر از او نبود. (1) درباره شبانی پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله نیز روایات متعددی نقل شده است. جابربن عبدالله گوید: در مرالظهران نزد رسولاللهصلی الله علیه وآله بودیم در حالی که گوسفند و قوچ میچرانید. پیامبر فرمود: بر شما باد گوسفند سیاه که پاکیزهتر است. پرسیدند: آیا شما گوسفند شبانی کردهاید؟ فرمود: آری، و هل نبی الا رعاها: آیا پیامبری بوده که گوسفندچرانی نکند؟! (2) از عمار رضیالله عنه نقل شده که گفت: روزی گوسفندان خانوادهام را به چرا برده بودم و محمدصلی الله علیه وآله هم شبانی میکرد به آن جناب گفتم: آیا مایل هستید تا به فخ برویم که آن جا مرتع و سبزهزاری درخشنده و نیکو است؟ پیامبر فرمود: آری برویم. فردای آن روز به آن جا رفتم. محمدصلی الله علیه وآله پیش از من به آن جا رسیده بود اما گوسفندانش را از آن مرتع و علفزار دور نگاه داشته و نمیگذاشت وارد چراگاه شوند تا مرا دید فرمود چون با تو قرار گذاشته بودم خوش نداشتم پیش از آمدن تو گوسفندان را بچرانم. (3) طبرسی در تفسیر آیه «و منهم من یلمزک فی الصدقات…» (توبه /58): «و برخی از آنان در خصوص صدقهها و زکات، بر تو طعنه میزنند و خرده میگیرند» مینویسد: رسول خدا غنایم جنگ حنین را قسمت میکرد. مردی پیش آمد و گفت: مگر فرمان خدا آن نیست که صدقات را به فقرا و بینوایان بدهید؟ پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: آری، چنین است. آن مرد گفت: پس چرا همه آنها را به شبانها و گوسفندچرانان میدهید؟ پیامبر اکرم فرمود: «ان نبیالله موسی کان راعی غنم»: «پیامبر خدا موسی، گوسفندچران بود». وقتی آن مرد برگشت که برود رسولالله فرمودند: از این مرد برحذر باشید. (4) جابر از ابوجعفر باقرعلیه السلام حکایت کرد که رسولاکرم فرمود: پیش از بعثتبه گوسفندان و شترانی که به چراگاه برده بودم مینگریستم – و هیچ پیامبری نیست مگر آن که شبانی کرده است – میدیدم آن زبانبستهها که آرام و در جای امن قرار داشتند و چیزی به ظاهر موجب رمیدن آنها نبود ناگهان بدون سبب و علت معلوم، آن گوسفندان و شتران از جا میپریدند و رم میکردند و من هماره درشگفتبودم و با خود میگفتم جریان چیست و سبب رمیدن آن زبانبستهها کدام است؟ تا این که جبرئیل حدیث کرد که آن در نتیجه ضربتی است که در قبر بر کافر فرود میآید و جز انس و جن همه جانداران آن را احساس میکنند و صدای آن ضربت را میشنوند. پناه به خدا از عذاب و شکنجه قبر. (5) در نقلی دیگر داستانگونه و در زمینه شقصدر پیامبرصلی الله علیه وآله چنین آمده است: داشتم گوسفندان را شبانی میکردم که گرگی پیدا شد گفتم تو در این جا چه میکنی؟ گفت: تو چه میکنی؟ گفتم: من گوسفندان را شبانی میکنم. گفت: تو راهت را بگیر و برو، من گوسفندان را جلو راندم گرگ در میان گوسفندان افتاد و ناگهان گوسفندی را بکشت… (6) به مفاد حدیث دیگر آن زمان که پیامبر سیوهفتساله بوده و در میان کوههای مکه شبانی میکرده است مردی را میدیده که به وی نوید رسالت و پیامبری میدهد. (7) و براساس حدیثی دیگر، آن وضع موقعی پیش آمده که پیامبرصلی الله علیه وآله گوسفندان ابوطالب را به چرا میبرده است. (8) ابوهریره روایت کرده که رسول خدا فرمود: «ما بعث الله عزوجل نبیا الا راعی غنم…» (9) : خداوند عزوجل جز گوسفندچران را پیامبر نکرده است.! این است نمونهای از نقلهای تاریخی و حدیثهای داستان گونه مشعر بر این که پیامبران الهی و رسول اکرمصلی الله علیه وآله همگی برههای از عمر شریفشان را به شبانی و گوسفندچرانی سپری کردهاند و هر چند که سند برخی از آنها محل کلام و احیانا متن آنها نیز آشفته است لیکن ما به لحاظ آن که ناممکن نیست که پیامبران و رسول گرامی ما در خانواده خود و برای اداره زندگی شخصی شبانی و گوسفندچرانی کرده باشند، از مناقشه در این باب چشم میپوشیم و به بحث دیگر که مهمتر است و در ترسیم سیمای درست از پیامبران خدا مؤثرتر است میپردازیم.
دوم: شبانی و اجیری برای دیگران بحث دوم، شبانی پیامبران و رسول گرامی خدا و اجیر دیگران شدن است و در این باب، سخن از پیامبران با کلام از زندگانی رسولاللهصلی الله علیه وآله تفاوت دارد. زیرا در قرآن کریم درباره شبانی موسی برای شعیبعلیهماالسلام آیاتی صریح و روشن داریم مبنی بر این که موسیعلیه السلام مدت ده سال اجیر شعیبعلیه السلام شد تا برای او شبانی کند، و پس از انقضای مدت مقرر با همسرش راهی وطن خود شد و در طور سینا به رسالت و نبوت برانگیخته گردید. (10) به زعم ما هر انسانی برای اداره زندگی خود، باید کار و کوشش کند اعم از پیامبران و یا دیگران; و شبانی و گوسفندداری برای خود و یا دیگری از جمله راههای تحصیل معیشتحلال است. و هیچ کار شرافتمندانهای، ننگ و عار نیست لیکن این مساله در محیط اشرافی مکه و درباره رسول اکرمصلی الله علیه وآله فرق میکند. قرآن مجید، پندار جاهلانه مشرکان مکه و جز آنان را که کار و کوشش را برای پیامبران عیب میدانستند و انتظار داشتند که آنان نخورند و برای زندگی روزمره خود تلاش نکنند به شدت محکوم کرده است. گفتند: این رسولان را چه شده که طعام میخورند و در بازارها راه میروند…؟ ما پیش از تو رسولانی نفرستادیم مگر آن که آنان طعام میخوردند و در بازارها راه میرفتند. (11) سخن ویژه درباره رسول اکرمصلی الله علیه وآله آن است که اگر چه او ممکن است در خانواده خود و برای مادر رضاعی و یا جد و عمویش شبانی کرده باشد لیکن او برای احدی به عنوان اجیر و مزدور شبانی و چوپانی نکرده است. یعقوبی در این باب کلامی شیوا و صریح دارد: «و لا کان اجیرا لاحد قط» (12) : او هرگز اجیر و مزدور کسی نشده است. به نظر میآید راز این نکته آن باشد که جاهلیتبر پندارهای واهی و تخیلات استکباری، کار و کارگر را تحقیر و توهین میکند چنان که یتیمان و مردمان بیکس در آن محیطها مورد بیتوجهی و بیمهری شدید قرار میگرفتند. در نظامهای جاهلی، ثروتمندان غالبا از راه رباخواری و بهرهکشی از زحمتکشان فربهتر میشوند و در همان حال کار و کارگر را تحقیر میکنند. و خداوند متعال خواسته است دشمنان پیامبرصلی الله علیه وآله را پیشاپیش خلع سلاح کند و جلو یاوهسرایان مکه را بگیرد. در این جا ذکر این نکته لازم است که هر چند محمدصلی الله علیه وآله یتیم بوده لیکن خداوند متعال جدی مثل عبد المطلب که وی را ابراهیم ثانی میخواند (13) و نیز ابوطالب عموی بزرگوارش را به سرپرستی او گماشته است. و نیز اگر چه او از مال دنیا بهره زیادی نداشته است اما هرگز به مشرکان مکه نیز محتاج نبوده است و این همان نکتهای است که خصم در طی قصهپردازی، آن را جاسازی کرده است. ابوهریره میگوید: خداوند با عزت و جلالت، جز چوپان و شبان را به پیامبری برنینگیخت. از آن حضرت سؤال شد شما چطور یا رسولالله؟ فرمود: «انا رعیتها لاهل مکه بالقراریط»: من برای مردم مکه با دریافت قیراطهایی، چوپانی و شبانی کردهام.» (14) «قراریط» را جمع قیراط دانستهاند و آن، اجزایی از درهم و دینار، و پول سیم و زر است که با آن اشیای ناچیز و ارزان قیمت میخریدند. (15) و به قولی: قیراط در بیشتر بلاد، نصف یک درهم است و در شام، یک بیست و چهارم. (16) و سویدبن سعید گفت: رسولالله هر گوسفند را به یک قیراط شبانی میکرد.! (17) ابراهیم حربی گفت: قراریط نام جایی است در مکه زیرا قراریط به عنوان پول سیم و زر در میان عرب، شناخته شده نیست وانگهی در برخی احادیث آمده است که آن حضرت فرمود: من برای خانوادهام به قیراطهایی شبانی کردهام و عادتا هیچ فردی برای شبانی خانوادهاش دستمزد نمیگیرد. در برخی احادیثبه جای «قراریط» «اجیاد» آمده است و آن مؤید این است که قراریط نام جایی است نه پول سیم و زر. و از سویی دیگر، عرب جایی به نام قراریط نمیشناسد پس قطعا مراد از آن واژه، پول زر و سیم است پس شبانی برای خانواده نبوده بلکه برای مردم مکه بوده است و مؤید آن روایتبخاری است که: «کنت ارعاها ای الغنم علی قراریط لاهل مکه»: من گوسفندچرانی میکردم بر قیراطهایی برای مردم مکه. (18) ابن حجر، میان آن احادیث که در برخی «بقراریط» و در بعض دیگر «علی قراریط» و در سومی «لاهل مکه» و در چهارمی «غنم اهلی» آمده است، به نحوی جمع کرده است. بدین بیان که او برای خانوادهاش بدون دستمزد و اجرت و برای دیگران با دریافت مزد و اجر، شبانی میکرده است! و مقتضای جمع ابنحجر آن است که هر «نوع شبانی بیمزد و با دستمزد تحقق داشته است و چنین چیزی موقوف بر ثبوت نص و نقل در آن زمینه میباشد. (19) ابن جوزی مینویسد روایتشبانی محمدصلی الله علیه وآله برای مردم مکه را فقط بخاری از ابنهریره نقل کرده است و او در این باب منفرد است. و همان نکات مذکور درباره قراریط را آورده است. (20) استاد مرتضی عاملی مینویسد: مورخان نوشتهاند: محمدصلی الله علیه وآله در بنیسعد، شبانی کرده است و برای خانواده خود نیز دامداری فرموده است و نوشتهاند برای مردم مکه هم چوپانی کرده است و حدیثبخاری را شاهد آوردهاند اما ما در صحت قصه تردید داریم چون بعید است پیامبر در برابر مزدی که حتی پیرزنان بدان رغبت ندارند به شبانی بپردازد. اولا: یعقوبی، نص و روایتی صریح در نفی اجیر شدن آن حضرت در طول زندگانی، آورده است. ثانیا: متن روایات، که حکایت از یک واقعه میکنند اختلال و تناقض دارند و همین، سبب شده که علما در توجیه و تفسیر آن حادیثبه دست و پا بیفتند و اگر سند آن حدیثهای صحیح میبود میشد به آن توجیهات دل بست. استاد عاملی، وجود واژههایی علی قراریط، بقراریط، لاهلی، لاهل مکه و اجیاد را دلیل اختلال و تناقض متن حدیث دانسته است. (21) بیهقی در این جا به حدیث دیگری پرداخته است مشعر بر این که رسول اکرم به امر اجیر شدن خود در جریان سفر شام اعتراف فرموده است. «آجرت نفسی من خدیجه سفرتین بقلوص»: (22) در دو سفر، خودم را اجیر خدیجه کردم به یک شتر جوان. (23) این حدیث علاوه بر تعارضش با نقل یعقوبی مبنی بر نفی اجیری رسولالله برای احدی به طور مطلق، تاریخ بیش از یک سفر با سرمایه خدیجه را یادآوری نمیکند وانگهی در سند، ربیعبن بدر واقع است و دانشمندان رجالی او را به شدت محکوم کردهاند. ابنحجر او را ضعیف دانسته است. ابن معین گفت: او چیزی نیست. قتیبه و ابوداود هم او را تضعیف کردهاند. نسایی حدیث او را متروک دانسته و جوزجانی حدیثش را سستشمرده است و ابوحاتم گفت: با حدیث او سرگرم نشوید و آن را رها کنید و ابنعدی گفتحدیثهای او و روایات کسانی را که از او نقل حدیث میکنند پی نگیرید. (24) اما راجع به ابوهریره، بحثی باز نمیکنیم و خواننده را به کتابهای اضواء علی السنه المحمدیه و شیخ المضیره ابوهریره هر دو از استاد ابوریه دانشمند و نویسنده مصری، و کتاب ابوهریره از شرفالدین عاملی، ارجاع میکنیم. نکته جالبتر آن که یعقوبی آن جمله طلایی را درباره پیوند خدیجه با محمد صلی الله علیه و آله آورده است: «وانه ما کان مما یقول الناس انها استاجرته بشی» (25) : آنچه مردم گویند که خدیجه با مزدی، محمدصلی الله علیه وآله را اجیر گرفته بود، واقعیت ندارد. نتیجه آن که شبانی محمدصلی الله علیه وآله و دیگر انبیای الهی به اقتضای محیط و شرایط زندگی، امری عادی میتواند باشد و حتی اجیر شدن پیامبری مثل موسیبن عمران کلیمالله نیز پذیرفتنی است لیکن در خصوص حضرت محمدصلی الله علیه وآله به نص کلام یعقوبی و با ملاحظه ضعفها و تناقضهای موجود در حدیثها، به ضرس قاطع میتوان گفت که آن حضرت برای مردم مکه شبانی نکرده و اجیر نشده است و چنان نقلها، یاوههای نقالان و قصاص عصر اموی است که برای شکستن شخصیت محمدصلی الله علیه وآله توسط علم و دین به دنیافروشان جعل و وضع شده است.
سوم: شبانی و رسالتسومین نکته در احادیثشبانی پیامبران و اساسیترین دیدگاه ما در این بحث، رابطه شبانی با رسالت و نبوت است که گویا چنان چیزی از شرایط پیامبری و از مقدمات ضروری آن بوده است! و برخی نویسندگان معاصر در آن زمینه قلمفرسایی و سعی کردهاند ساختار شخصیتی پیامبران و رسولان حق تعالی را در پرتو شبانی، توجیه کنند. آنان امر شبانی و چوپانی را چه از نظر خلوتگزینی و اندیشه و چه از جهت ابتلا به زبان بستههایی که گردآوری آنها و سر و کله زدن با آنها صبر و حوصله فراوان لازم دارد به حیات معنوی و اخلاقی پیامبران ربط دادهاند.
حدیث: مروانبن مسلم از عقبه، از امام صادقعلیه السلام روایت کرده است: «ما بعث الله قط نبیا حتی یسترعیه الغنم یعلمه بذلک رعیه الناس»: (26) خداوند هیچ پیغمبری برنینگیخت مگر آن که او را به شبانی و چوپانی گوسفندان واداشت تا بدان وسیله رعیتداری به ایشان بیاموزد. هیکل با در نظر گرفتن مجموعه احادیثشبانی مینویسد: آنچه محمدصلی الله علیه وآله را بیشتر از هر چیز به تفکر وامیداشت اشتغال او به گوسفندچرانی در دوران صباوت است که بعد از بعثتبه غبطه از آن حالتیاد میکرد و خود را همانند موسی و داودعلیهماالسلام شبان میدانست زیرا چوپان گوسفندان، دلی ذکی و روحی لطیف و با رافت دارد. در روزها به بیابانهای گسترده مینگرد و شبها به آسمانها نظاره میکند و با نگرش به ستارگان فروزان مجالی برای اندیشه مییابد. او به این عوامل و آیات مینگرد تا پشتسر آنها را ببیند و برای این جهان تفسیری پیدا کند… (27) در کتاب سیره حلبی در فلسفه شبانی، چنین میخوانیم: حکمت الهی ایجاب میکند که مرد وقتی به شبانی گوسفندان میپردازد از آن نظر که گوسفند ضعیفترین و پراکندهترین بهایم است اقدام به چنان کاری، مایه آرامش و سکون دل میشود و قلب انسان مملو از لطف و مهر و رافت میگردد و چنان شخصی اگر از شبانی گوسفند به مردمداری و رعیتپروری بپردازد اولا: حدت طبیعی در وجود او از بین میرود و ثانیا: از ظلم و ستم غریزی فاصله میگیرد! پس او در معتدلترین حالات و عادلانهترین وضع قرار میگیرد. (28) استاد سبحانی با در نظر گرفتن سخنان پیشکسوتان سیره و تاریخنگاری، در این باب بیانی مفصلتر دارد. از جمله مینویسد: پیامبران بخشی از عمر خود را پیش از رسیدن به مقام نبوت در چوپانی و شبانی میگذراندند. مدتها در بیابانها به تربیتحیوانان اشتغال میورزیدند تا در طریق تربیت انسانها شکیبا و بردبار باشند و تمام مصایب و سختیها را آسان بشمارند زیرا اگر شخصی توانست دشواریهای تربیتحیوان را که از نظر هوش و فهم با انسان قابل مقایسه نیستبپذیرد قطعا خواهد توانست گمراهان را که شالوده فطرت آنان را ایمان به خدا تشکیل میدهد برعهده بگیرد. علت دیگر دوری از جامعه فاسد و منحط مکه و سومین دلیل فرصت مطالعه صفحه زیبای آسمان و اوضاع ستارگان است که برای او در شبانی میسر بود. (29) محمدباقر مجلسی در ضمن بحثی چنین مینویسد: به حکمت الهی، شبانی در زندگی پیامبران مقدمهای قرار داده شده است تا آنان بتوانند بعدا راعی و شبان مردم باشند و امتها، رمه ایشان به حساب آیند. (30) چنانت که ملاحظه میکنید از قدیمترین قرن اسلامی تاکنون غالب مورخان و سیرهنگاران و نویسندگان هماوا با یکدیگر شبانی را در زندگانی انبیای عظام و پیغمبران اسلام به همین دیدگاه نگریستهاند. برخی با ذکر متن حدیث و برخی دیگر با توضیح و بیان در صحت و درستی آن تردید نکردهاند و کمتر کسی بدین نکته توجه کرده که اگر پیامبران الهی و بویژه پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله صاحب خلق والا و صبر و شکیب و صلابت و استقامت و دیگر کمالات خلقی و رفتاری بودهاند همه آن کمالها در پرتو وحی و تعلیم و تربیت آسمانی بوده است و بس و هرگز هیچ یک از آن کمالات نمیتواند به مساله شبانی مربوط باشد. سوکمندانه باید گفت: دشمنان و بدخواهان پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله از دورترین زمان یعنی عصر بعثت وقتی در ترور شخص آن حضرت ناکام ماندند به توهین و ترور شخصیت آن رسول عظیمالشان پرداختند و نسبتهای جنون، یتیمی تحقیرآمیز و آن جمله اشتغال به شبانی از آن قبیل تلاشهای مذبوحانه است. اشراف جاهلی مکه با طرح شبانی و ربط دادن آن به رسالت و نبوت به زعم خود خواستند خدشه بر شخصیت آن بزرگوار وارد سازند لیکن وجود مورخانی همچون یعقوبی و حضور دانشمندان متعهد و تحلیلگران آگاه در درازنای زمان که مانند صرافان ناقد، اصل از بدل و سره از ناسره بازمیشناسند جاده را برای محققان دورههای بعد هموار کردند و چنان زمینه مساعدی به وجود آمد که ما امروز میتوانیم به سهولت در پرتو آن منابع و نصوص صحیح، قاطعانه نظر دهیم و غبار از چهره گرد گرفته تاریخ و سیره بزداییم. نتیجه آن که: اولا: پیامبران به لحاظ با رسالت و پیامبری، شبان نبودهاند اگر چه طبیعتا برههای از عمر شریفشان را در شبانی و چوپانی گذراندهاند. ثانیا: پیامبر اکرم ما به شبانی اجیر کسی نشده و آن همه کمالات روحی و معنوی را در کلاس شبانی نیاموخته استبلکه چنان که در وصف امی بودن وی گفتهاند او درس ناخوانده و استاد ندیده تربیتشده آسمانی و وحیانی بوده است، «کان امیا یؤدب» (31) همچنین در زمینه اخلاق والا و صبر و حوصله او باید گفت ادب و تربیت وحیانی کارساز بوده است و هر انسان شریفی از این آبشخور مقدس و پربرکتباید سیراب گردد هر چند که رسول و پیامبر نباشد. براستی اگر دانشمندان، به جای بال و پر دادن به آن احادیث ضعیف و سخنان شعرگونه و تخیلی، در آیات قرآن مینگریستند منشا کمالات پیامبر را میجستند. «فبما رحمه من الله لنت لهم…» «(آلعمران /159): در اثر مهر و رحمتخداوندی تو برای آنان نرمخوی شدی. «وانک لعلی خلق عظیم» (القلم /4): حقا که تو صاحب خلقی بزرگ میباشی و در تفسیر آیه فوق گفتهاند «کان خلقه القران یرضی برضاه و یسخط بسخطه»: (32) خلق و خوی محمدصلی الله علیه وآله، خلق قرآنی بود راضی به رضای او و خشمگین به خشم و غضب قرآن بود. و اگر علاوه بر قرآن، آن زلال صافی معرفت و آگاهی، از نهجالبلاغه امیرالمؤمنین بهره میبردند آنچنان ره گم نمیکردند. «خداوند از دوران شیرخوارگی بزرگترین فرشته از فرشتگان خود را همراه و همدم رسول الله صلی الله علیه وآله کرده بود که او را به راه بزرگواریها میبرد و اخلاق نیکوی جهانی به او میآموخت…» (33) بنابر آنچه گفته شد، چقدر این سخن سست و واهی است که پیامبران و رسول اکرم از رهگذر شبانی و گوسفندچرانی به مردمداری رسیده و از آن طریق به صبر و حوصله و دیگر کمالات اخلاقی و رفتاری دستیافتهاند! به نظر نگارنده هر چند در اسرار آفرینش و تامل در آسمان و زمین و همه پدیدههای هستی، امری است پسندیده و نکتهای است که قرآن به آن دستور داده است و محمدصلی الله علیه وآله شخصا، نخستین عامل به فرمانهای قرآن شریف بوده است لیکن رسالت و پیامبری را معلول تفکر و اندیشه بشری دانستن همان خط سیاه صهیونیسم و صلیبیان کینهورز است که مستشرقان در اعصار اخیر آن را دنبال کرده و غربزدههای عالم اسلام هم مرعوب آنان شده و این چنین یاوههایی را جعل کردند و مثل آنان مثل کسی است که زهر کشندهای را در کپسولی خوشرنگ و معطر به خورد انسان بدهد. به صراحتباید گفت: رسالت محمدیصلی الله علیه وآله امری وحیانی و آسمانی است و کمالات اخلاقی و رفتاری آن پیامبر بزرگ، ارتباط مستقیم با وحی و ادب قرآنی داشته است و از آن جمله: تفکر و اندیشه و تعقل است و این دو نکته را از هم تفکیک باید کرد.
چهارم: محمدصلی الله علیه وآله اجیر قریش!! در زمینه برخورد ناجوانمردانه مکیان مشرک با محمدصلی الله علیه وآله و رسالت و دعوت توحیدی او، گسترده و مستقل سخن باید گفت. اجمال قضیه آن است که دعوت توحیدی پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله برای قریش بسیار سخت و سنگین بود زیرا کیان وجودی و شالوده نظام آنان را تهدید میکرد. آنان کوششهای فراوانی کردند تا محمدصلی الله علیه وآله را متقاعد کنند تا درباره بتهای آنها سخنی نگوید و کاری نکند و در برابر هر چه بخواهد برایش فراهم کنند غافل از آن که تکلیف الهی و فرمان حق تعالی، قابل معامله نیست و محمدصلی الله علیه وآله با صلابت و استواری به دعوت توحیدی خویش ادامه داد. قریش تا مرحله توطئه ترور شخص محمدصلی الله علیه وآله در دارالندوه، پیش رفتند ولی هجرت به مدینه آنان را در آن هدف شوم ناکام گذارد لیکن ترور شخصیتی همواره مورد توجه قریش بود. در این خصوص افسانه غرانیق نمونهای شایسته توجه است، که مشرکان از آن، طرفی نبستند و خداوند متعال طی آیاتی، مشت آنان را باز کرد ولی سفیانیان و اخلافشان همان خط را دنبال کردند. بویژه، چنان که خاطرنشان کردیم، در دوره شکلگیری تاریخ مکتوب عالمان بدکردار و درباریان اموی و مروانی نهایتخدمت را به ولینعمتان خود کردند و در کنار اسناد جنون قصههایی پرداختند و در واقع به بازسازی آن اقدامی مجدد کردند و موضوع یتیمی را برخلاف واقعیات، افسانهای ساختند و دروغهایی در لابلای قصه آوردند و از آن جمله، شبانی را به صورت اصلی موضوعی در رسالت، قلمداد کردند و سطح پیامبری را پایین آوردند و تا آن جا پیش رفتند که محمدصلی الله علیه وآله یتیم و بینوا بوده در هیات شبانی برای اشراف و ثروتمندان مکه چوپانی میکرده تا زندگی خود را بگذراند! در حالی که اولا: در مکه خشک و سوزان، دامداری هیچگاه به عنوان حرفه و شغل متداول نبوده و نیست. و ثانیا: عمدهترین کار مکیان تجارت بود که در سال دو سفر به شام و یمن میکردند یکی در تابستان و دیگری در زمستان. و کار ابوطالب هم همین بوده و خود رسول اکرمصلی الله علیه وآله هم پس از رشد و بلوغ دو سفر تجارتی به شام کرد، و همانند مکیان از راه دادوستد و بازرگانی اعاشه میکرده است پس شغل شبانی در کجای حیات محمدصلی الله علیه وآله قرار دارد؟ آن هم در خدمت مشرکان مکه! منشا این داستان جز حقد و کین قریش مشرک نمیتواند باشد که به بهانه یتیمی محمدصلی الله علیه وآله و ثروتمند نبودن او اولاد ابوسفیان خواستند شخصیت رسالی او را بشکنند و او را اجیر و مواجببگیر خود قلمداد کنند. زهی تلاش مذبوحانه! در نفی چنان امری دو بیان صریح یعقوبی که با اصول هم سازگار است کافی است علاوه بر آن که روایات شبانی سخت آشفته است و قراین دیگر هم چنان امری را به ویژه در بعد سوم و چهارم آن به شدت نفی میکند. والحمدلله و صلیالله علی رسوله الامین وآله المیامین پینوشتها: 1- سعیدبن هبهالله قطب راوندی، قصص الانبیاء، ص 106، چاپ نخست 1409ق مشهد. 2- همان، ص284. 3- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج16، ص224. مؤسسه الوفاء، بیروت. 4- فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان،ج5، ص41، داراحیاء التراث العربی، 1379ق بیروت. 5- بحارالانوار، ج6، ص 226. 6- ابوجعفر محمدبن علی، کمالالدین و تمام النعمه، ص542، دارالکتب الاسلامیه، تهران، و درباره قصه شق صدر نک: آینه پژوهش، شماره دهم، مقاله نگارنده. 7- بحارالانوار، ج18، ص184. 8- همان، ص194. 9- محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ج3، ص 115، داراحیاء التراث. 10- نک: سوره قصص، آیههای 23-29 و ایضا: قصص الانبیاء ص 148-152. 11- نک: سوره فرقان، آیههای 7 و 20. 12- احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص21، دار صادر، دار بیروت، 1379ق. 13- تاریخ یعقوبی، ج2، ص11. 14- بیهقی، دلائل النبوه، ج2، ص65، دارالکتب العلمیه، بیروت. 15- ابن ماجه قزوینی، سنن، ج2، ص727. 16- همان، تعلیقه محقق کتاب. 17- علیبن برهانالدین، السیره الحلبیه، ج1، ص125. 18- صحیح بخاری، ج3، ص115. 19- السیره الحلبیه، ج1، ص126. 20- ابوالفرج عبدالرحمان ابن الجوزی، صفه الصفوه، ج1، ص23، حیدرآباد هند، 1388ق. 21- جعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج1، ص108، چاپ نخست. 22- دلائل النبوه بیهقی، ج1، ص66. 23- نک: معجم وسیط، ماده قلص. 24- ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج3، ص240 و 239. 25- تاریخ یعقوبی، ج2، ص21. 26- علیبن محمد صدوق، علل الشرایع، ص 32، داراحیاء التراث، 1385 هق، نجف. و نک: بحارالانوار، ج11، ص 65 و سفینهالبحار، ج2، ص565. 27- نک: محمد حسنین هیکل، حیاه محمدصلی الله علیه وآله، ص80، سال 1354، قاهره. 28- السیره الحلبیه، ج1، ص126. 29- جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج1، قم، 1363; ص 188; ناگفته نماند قسمت اخیر سخنان استاد فشرده نقل شد. 30- بحارالانوار، ج64، ص117. 31- السیره الحلبیه، ج1، ص127. 32- ابوالفضل قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج1، ص96، دارالفکر، بیروت. 33- سید شریف رضی، نهجالبلاغه، خطبه قاصعه 192، صبحی صالح، بیروت. فصلنامه مشکوه شماره 62-65
سید ابراهیم سید علوی