تاملی کوتاه در باب زبان قرآن
مقدمه زبان به دو نحو مستقیم و غیرمستقیم میتواند به کارگرفته شود. «نظر به اینکه یک کلمه برای چندین تصور ذهنی به کار میرود، اسبابی برای کمک به انتقال معنی نظیر آهنگ یا هیات، استعاره یا کنایه، تشبیه، مجاز و جز آن پدید آمده است» . (1) تنوع اسباب و راههای انتقال معنی، کاربرد و کارکرد زبان را نیز چند وجهی نموده و قابلیت آن را به میزان نامحدودی افزایش داده است.اما مشکلاتی را نیز در پوشیده ماندن معنی و عدم تعین مراد و مقصود متکلم موجب شده است. این مشکلات محدود به حوزه مفاهمه و ارتباط زبانی انسان با انسان نبوده و نیست، بلکه در فهم و تحلیل زبان دین و متون مقدس دینی یعنی حوزه ارتباط زبانی خدا با انسان به صورت پیچیدهتری رخ مینمایاند. مساله در متون مقدس ادیان ابراهیمی ظرافت و غموض مضاعفی یافته است.بدان جهت که از سویی جامه زبان بشری چندان نارسا به قامت پیام وحیانی است که به تعبیر برخی اندیشمندان «گویی زبان مفلوک و شکسته بشر فانی، زیر سیطره و فشار هائل کلام آسمانی به هزاران تکه تقسیم شده است.یا گویی خداوند برای آنکه هزاران حقیقت را بیان کند، جز مشتی کلمات در اختیار نداشته و ناگزیر بوده از اشارات و تلویحاتی استفاده کند که سرشار از معنی، التفات و تغییر لحن و خطاب، اختصار و ایجاز، و تعابیر کنایی [و مجازی ] است» . (2) و از سوی دیگر، «اعتقاد به صدق دعاوی دینی در متون مقدس و پرهیز از انسانوار انگاری نسبتبه خداوند» (3) و درک و دریافت صحیح حقایق و آموزههای وحیانی، از دغدغههای اساسی فکری انسانهای حقیقتجو و کمالطلب در طول تاریخ این ادیان بوده است.از اینرو، همواره و به قدمت عمر ادیان ابراهیمی، شاهد تلاشهای گستردهای در جهت تحلیل متون مقدس و فهم زبان آنها از سوی عالمان و اندیشمندان بودهایم.اگرچه این تلاشها با انگیزههای متفاوت و رهیافتهای متعدد به انجام رسیده است. (4) بدیهی است که پرداختن به ابعاد و زوایای گوناگون موضوع از حوصله و ظرفیت این مقاله، بلکه یک کتاب فراتر است.آنچه در این مختصر تقدیم میگردد، بررسی مساله مجازگویی و رمزگرایی در متون مقدس دینی (عهدین و قرآن) در محدوده دیدگاه دو تن از دانشمندان برجسته مسیحی و مسلمان یعنی پل تیلیش Pool Tillich (1886- 1965 م) و علامه طباطباییرحمه الله (1281- 1360 ش) است; با تذکار این نکته که تکیه و تاکید اصلی این نوشتار بیشتر بر زبان قرآن میباشد. نظریه مجازهای تحویلناپذیر این نظریه به طور مشخص از سوی برخی از فیلسوفان دین و متکلمان مسیحی در سده اخیر در مغرب زمین ابراز شده است، اما محدود به کتاب مقدس و زبان آن نمیشود، بلکه با ملاکی که ارائه کردهاند قابل تطبیق بر زبان قرآن هم میتواند باشد. این عده معتقدند که کلام ناظر به خداوند، اساسا نمادین و به نحو تحویل ناپذیری استعاری است (5) و در نتیجه، به احکام حقیقی قابل ترجمه نیست.این دیدگاه در آرا و آثار پل تیلیش (6) متکلم پروتستان مذهب آلمانی به گونهای روشن مشهود است.مقصود از مجاز تحویلناپذیر، آن گونه که ویلیام آلستون (7) ، از منتقدان آراء تیلیش، توضیح داده است، جملهای است که نتوان تمام یا بخشی از مفاد آن را در قالب واژههای حقیقی [غیرنمادین] بیان کرد. (8) از نظر تیلیش، تفاوت خداوند با مخلوقات چندان بنیادین است و زبان [بشر ] برای سخن گفتن از خداوند چندان نامناسب، که حمل حقیقی [محمول بر خداوند ] ناممکن است.حداکثر میتوان تعدادی از کلمات را به نحو نمادین به کار گرفت. (9) به نظر تیلیش نماد قابل ترجمه به زبان حقیقی نیست، (10) و تنها یک گزاره حقیقی و غیرنمادین وجود دارد که میتوان در باب واقعیت غایی بر زبان آورد و آن این است که «خداوند صرف الوجود است.» ورای این، تمام گزارههای کلامی نظیر: خداوند سرمدی، حی، خیر محض و متشخص است، خداوند خالق است و همه موجودات را دوست دارد، نمادین هستند. (11) لذا زبان دینی و گزارهای مطرح در الهیات کاملا نمادین (رمزی) و به نحو تحویلناپذیری مجازی هستند. ویلیام آلستون قائلین به این نظریه را «همه – نمادگرا» ها، (Pan – symbolists) میخواند. (12) وی با رد دیدگاه مجازهای تحویلناپذیر، درباره زبان ناظر به خداوند، نظرگاهی شبیه آکوئیناس دارد: «او میپذیرد که زبان ما برای سخن گفتن از خداوند قاصر است اما از سوی دیگر، استدلال میکند که الفاظ بشری ما برای بیان مضمون خاص خود قاصر نیستند.یعنی ممکن است واقعیتی اصیل وجود داشته باشد که واژههای زبان ما ناظر به آن باشد…ممکن استبتوانیم مفاهیمی نظیر عشق، علم و قدرت را پالایش کنیم; یعنی آنها را از تمامی ویژگیهای مخلوقانهای که متناسب با زمانمندی، جسمانیت و غیره است، بپیراییم و هستهای از معنی را باقی نگاه داریم که قابل اطلاق بر خداوند باشد.چنین واژههای پیراستهای را میتوان به نحو حقیقی بر خداوند اطلاق کرد و با استفاده از آنها گزارههایی صادق درباره خداوند پدید آورد.به این ترتیب، ما میتوانیم به نحو حقیقی از خداوند سخن بگوییم و مفاهیم پیراسته را بر وجود الوهی اطلاق کنیم» . (13) با اینکه نقد آلستون بر نظریه تیلیش، استعارهگرایی مطلق و مجازهای تحویلناپذیر را کاملا زیر سؤال میبرد، اما خود دچار اشکالاتی است (14) که ذکر آنها مجالی دیگر میطلبد. به نظر میرسد، مشکل اساسی دیدگاه امثال تیلیش در استعاری قلمداد کردن گزارههای الهیات به نحو تحویلناپذیر، این باشد که این طرز تلقی مستلزم یا منتهی به تعطیل شناخت در باب خداوند و صفات الهی میگردد.لذا تمام ایرادات و مشکلات «نظریه تعطیل» در پیش روی این نظریه هم هست. علاوه براین، نظریات و دیدگاههای بدیلی وجود دارند (15) که بر حقیقی بودن و تحویلپذیری بیانات موجود در متون دینی تاکید دارند.این نظریات ضمن اینکه در باب زبان متون دینی راهگشایی میکنند از چالشهایی که نظریه مجازهای تحویلناپذیر با آن روبهرو بود تقریبا مصوناند. حقیقت و مجاز در بیانات قرآنی مساله حقیقت و مجاز در آیات قرآنی از مباحثبسیار مهم و تعیینکننده در باب زبان قرآن است.در اینجا سؤال اساسی این است که آیا تمام بیانات قرآنی به نحو حقیقی القاء شده استیا اینکه مجاز هم در قرآن راه یافته است؟ و در صورت پذیرش ورود مجاز در قرآن، میزان و محدوده آن چه اندازه است و چه تاثیری بر زبان قرآن دارد؟ این موضوع تقریبا مورد توجه غالب قرآنپژوهان در سدههای گذشته بوده است. جلالالدین سیوطی، قرآنپژوه معروف، در اینباره مینویسد: “اختلافی در [ورود ] حقیقت، یعنی لفظی که در موضوع له خود استعمال شده، در قرآن نیست.بلکه اکثر [بیانات و الفاظ] قرآن به نحو حقیقی استعمال شدهاند.اما درباره مجاز، جمهور علما قائل به وقوع مجاز در قرآناند و عدهای هم مثل ظاهریه، برخی از شافعیه و مالکیه منکر وقوع مجاز در قرآناند.” (16) وی، سپس با رد دلیل منکرین مبنی بر هم ارزی مجاز با کذب اضافه میکند: «اگر مجاز را از قرآن سلب کنیم.بخشی از حسن و زیبایی آن را گرفتهایم.چه، اهل بلاغتبر این نکته اتفاق دارند که مجاز بلیغتر از حقیقت در افاده مقصود است.به علاوه، اگر قرآن خالی از مجاز باشد، باید از حذف و تاکید و اینگونه امور هم خالی باشد (که منکران مجاز نمیپذیرند)» (17) سیوطی سپس با برشمردن اقسام مجاز، آیات زیادی را به عنوان شاهد میآورد.و برای تکمیل باب مجازات قرآن نوع پنجاه و سوم از کتاب الاتقان را به بیانات استعاری و اقسام آن و نوع پنجاه و چهارم را به کنایات قرآنی اختصاص داده است. مرحوم بحرانی نیز در مقدمه تفسیر خود سه روایت راجع به کنایی بودن زبان قرآن از امام صادق علیه السلام نقل میکند.مفاد این روایات بیان «نزول قرآن از باب ایاک اعنی و اسمعی یا جاره» است (18) که در یک برداشت و تلقی مجازی بودن بیانات قرآنی را القاء میکند. دیدگاه علامه طباطبایی مرحوم علامه طباطبائی در میان اندیشمندان اسلامی، در باب حقیقت و مجاز، به ویژه نسبتبه عناوین و صفاتی که بر خداوند حمل میشود، دیدگاه جالب توجهی دارند که به لحاظ اهمیت و اتقان در اینجا طرح میگردد: (19) از نظر علامه، سخن گفتن نیازی فطری و زبان امری اجتماعی است که اساس آن بر وضع و قرارداد میباشد. (20) ابتدا انسان به معانی منتقل و متوجه شد، بعد الفاظی را برای آن معانی وضع و سپس در آنها استعمال نمود.این کار در آغاز، در امور جسمانی و مادی بود.سپس با انتقال و التفات ذهنی به امور معنوی، همان الفاظ سابق به صورت مجازی در معانی معقول استعمال گردید، و اندک اندک استعمال آن الفاظ در معنای دوم جا افتاد و به مرحله تبادر رسید و در معنای جدید به صورت حقیقت درآمد. (21) الفاظ براساس فایده معینی که اشیا و مسمیات برای ما دارند وضع شدهاند و مادام که آن فایده و غایت و غرض حاصل باشد، هرچند شکل و ظاهر مسمی تغییر کند، اطلاق لفظ بر مسماهای جدید به قوت خود باقی است.رمز بقای نامها با وجود تغییر کلی ذات و اوصاف مسمیات اولیه، جز این نیست که در نامگذاری (وضع الفاظ) از روز اول، نظر به فایده و غرض خاصی بوده که از مسماها عاید ما میشدند نه شکل و صورت آنها (22) به همین دلیل، با وجود تبدل و تکامل ابزار و وسایل زندگی به تبع پیشرفت و ترقی حیات جمعی و مدنی، اسما و نامها همچنان بدون تغییر باقی مانده و بر مصنوعات و فرآوردههای جدید بدون هیچ تفاوتی و بدون هیچ عنایت و مجازی اطلاق میشوند. (23) ایشان برای نمونه و مثال از الفاظ چراغ (سراج)، ترازو (میزان) و اسلحه (سلاح) یاد میکند.این الفاظ نخستبه عنوان اسامی برای ابزار و وسایلی خاص، (به لحاظ شکل و ساختار،) وضع شده بودند، ولی با گذشت زمان، این ابزارها متکامل شده و تماما تغییر شکل یافتند، اما چون آن فایده و اثری که بر مصادیق اولیه و ابتدایی آنها بار بود تا به امروز هم چنان حاصل و محقق و باقی است، در صحت اطلاق این الفاظ و اسامی بر مصادیق نوین آنها به صورت حقیقی هیچتردیدی روانمیداریم. (24) یعنیالفاظبرای حقیقت معنی وضع شده نه مصادیق خاص اولیه.لذا تحمل مصادیق مختلف را دارند. ایشان از این مبنای زبانشناختی خود در فهم و تحلیل بیانات قرآنی، خصوصا در باب حقیقت و مجاز به نحو مقتضی سود جسته و از مجازگویی مفرط و نیز ظاهرگرایی سطحی نگرانه برخی از اهل کلام و تفسیر، در تبیین و تحلیل بسیاری از مفاهیم و مقولات قرآنی، به ویژه درباب اسما و صفات الهی، مصون مانده است. برای نمونه، وی اطلاق لفظ “متکلم” و انتساب “کلام” و “قول” به خداوند را استعمالی حقیقی، و نه مجازی و استعاری، شمردهاند و معتقدند در سایر الفاظ مشترکی که بر خدا و انسان حمل میشود مثل حیات، علم، اراده، و اعطاء نیز مساله به همین صورت است. (25) ایشان در جای جای کتاب شریف المیزان بر این مطلب تاکید کردهاند و گاه بحث مستقلی را برای آن گشودهاند. (26) وی در مفهوم «تسبیح» و «تسبیح زمین و آسمان و جمادات» (27) و نیز «سجده» آنها (28) قائل به حقیقی بودن این اسنادها و استعمالها است. به نظر علامه، کلمات و آیات قرآن دارای معانی مختلفی است که به صورت طولی بر هم ترتب دارند و لفظی که برای آنها استعمال شده بر همه آن معانی به صورت مطابقی و حقیقی بر حسب مراتب فهم انسانها دلالت دارد، بیآنکه استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد، یا عموم مجاز و امثال آن پیش آید. (29) براساس این دیدگاه، ادعای مجازی یا استعاری و تمثیلی بودن بسیاری از تعابیر و عبارات قرآن، بیاساس خواهد بود و استعمال مجازی منحصر به مواردی خواهد شد که حمل حقیقی ناممکن و چارهای جز تمسک به مجاز نباشد. مرحوم علامه با تخطئه دیدگاه تمثیلگرایی و مجازگرایی افراطی و بیضابطه، که مستلزم رمزی شمردن اکثر یا تمام بیانات متون مقدس از جمله قرآن است و تحدید قلمرو مجاز مینویسد: «تکلم و سخن گفتن خدا با انسان بدین معنی است آنچه را که خدا آن را به پیامبران اختصاص داده و سایر مردم از درک آن عاجزند همچون وحی، سخن گفتن با خدا، روح، ملائکه…همگی از امور حقیقی و واقعی هستند و پیامبران وقتی از این امور سخن گفتهاند، بر سبیل مجاز نبوده است.پس چنین نبوده است که مثلا از قوای عقلی داعی به خیر مجازا به ملائکه، و آنچه را قوای عقلی به ادراک انسان القا میکنند، از آن مجازا به وحی تعبیر کرده باشند.یا از مرتبه عالی این قوی به روحالقدس و روحالامین و از قوای شهویه و غضبیه به شیاطین و جن و افکار پست و فاسدکننده به وسوسه، تعبیر کرده باشند; بلکه آیات قرآنی و بیانات انبیای سلف ظهور در آن دارد که آنان از این سخنان معنای مجازی آنها را اراده نکرده و از باب تمثیل سخن نگفتهاند، اگر چنین بود آنگاه تمام حقایق الهی موجود در قرآن را میتوانستیم به امور مادی صرف که نافی هرگونه ماورای ماده باشد، تاویل کنیم. (30) با تبیینی که مرحوم علامه از رابطه لفظ و معنی و به دنبال آن مساله حقیقت و مجاز در بیانات قرآنی، ارائه دادند، راه بر هرگونه نمادگرایی غیر موجه و بیدلیل بسته میشود و قلمرو بیانات مجازی و استعاری نیز بسیار محدود میگردد. نسبت مجاز و کذب (یک بحث استطرادی) همانگونه که اشاره شد، سیوطی در کتاب الاتقان آورده است: دلیل منکرین ورود مجاز در قرآن این است که مجاز از جنس دروغ است (برادر دروغ است) و انتساب کذب به خداوند هم قبیح و محال است. (31) بههرحال، اگر مجاز و استعاره ازجنس دروغ و کذب باشد، آیا بازهم میتوان قائل به مجازی بودن برخی بیانات قرآنی شد؟ برخی از نویسندگان با طرح این مطلب، که علامه طباطبائی از نظرگاه فلسفی همه مجازها و استعارات را دروغ میشمارند، گفتهاند: (پس علامه یا باید قائل به عدم ورود مجاز در قرآن شوند و یا) ایشان هم با حفظ نظرگاه فلسفی خویش باید از کذب و قبیح و باطل تفسیر تازهای به دستبدهند تا در آرایشان ناسازگاری پدید نیاید و قرآن نیز متضمن هزل و باطل نگردد. (32) برای روشن شدن مطلب ابتدا لازم است ادعای هم جنس بودن کذب و مجاز را ارزیابی گردد.به نظر میرسد این ادعا بیاساس باشد چون «مبنای استعاره (مجاز) بر تاویل استبنابراین، از ادعای باطل و کذب متمایز است; زیرا آن کس که دعوای باطل میکند در گفتارش از تاویل پرهیز و برائت دارد.همچنین استعاره (مجاز) با کذب فرق دارد و از آن متمایز است; زیرا در استعاره شخص مجازگو، با قرینهای که نصب میکند مانع از جریان کلام بر معنای ظاهری است، اما در کذب قرینهای در کار نیست» . (33) اما درباره آنچه به علامه نسبت دادهاند باید گفت: ایشان بین “مجاز و استعاره” و “غلط و دروغ حقیقی” فرق میگذارد.چه، اولی هرچند از نقطه نظر واقعبینی غیر مطابق با مصادیق واقعی است، اما آثار حقیقی و واقعی دارد.زیرا تهییج احساسات درونی، و آثار خارجی مترتب بر آن را به دنبال دارد، ولی قسم دوم (غلط و دروغ) علاوه بر عدم مطابقتبا واقع، بیاثر و لغو است.بنابراین، مجاز (و استعاره) با کذب و دروغ اثر و نتیجه واحد و یکسانی ندارند. (34) علاوه بر آن، «صدق قضیه مجازی با بیان حقیقی قابل القا نیست، بلکه با همان بیان مجازی معلوم میشود.مثلا کسی که میگوید: “علی علیه السلام شیر است” و “عمروعاص شیر است”، هر دو قضیه، اگر بیان حقیقی باشند، هر دو دروغند، ولی اگر بیان مجازی باشند اولی صادق و دومی کاذب است، نه اینکه اولی کذب مستحسن و دومی کذب مستقبح باشد.یکسان شمردن صدق و کذب حقیقتبا صدق و کذب مجاز درست نیست» (35) بلکه ملاک و ظرف صدق و کذب حقیقتبا مجاز متفاوت است. حاصل اینکه، ادعای ورود مجاز در قرآن به معنای جواز ورود کذب در آن، و انتساب این مطلب به علامه طباطبائی نادرست است و با توجه به تفاوت کذب و مجاز، نیازی هم به توسعه در مفهوم کذب، باطل و قبیح و یا ارائه تفسیری تازه از آنها نیست و هیچگونه منافاتی هم بین حق و صدق بودن آیات قرآن و ورود مجاز در آن نیست. «به هر حال، مجاز و استعاره پلی استبرای گذر به سوی حقیقت، نه مجاز (المجاز قنطره الحقیقه)، منتهی، ساحت صدق و نحوه القای معنی در آن با بیانات غیرمجاز فرق دارد.ضمن اینکه، زبان مجاز و استعاره و کنایه در بیان حقیقت در بسیاری از مواقع نافذتر است» . (36) ارزیابی و جمعبندی نهایی «نماد (رمز) از این نظر که به معنی مجازی، یعنی معنایی غیر از معنای ظاهری، اشاره دارد به استعاره نزدیک است و چون علاوه بر معنای مجازی، اراده معنای واقعی هم در آن امکان دارد به کنایه شباهت مییابد.اما با وجود این شباهتها و احیانا شباهتهای دیگر، نماد از هر دو متمایز است.و چون در آن قرینه صارفهای وجود ندارد، تا خواننده را به مفهومی روشن، معین و محدود به زمینههای خاص رهنمون شود، از استعاره و کنایه مبهمتر و پیچیدهتر است.پس خاصیت اصلی نماد در رابطه با صور خیال این است که به یک معنای مجازی مشخصی محدود نمیشود و امکان شکوفایی چندین معنای مجازی را بالقوه در خود نهفته دارد» . (37) «وجود قرینه در استعاره سبب میشود که امکان اراده معنی حقیقی کلمه منتفی گردد و معنای مجازی کلمه واضح و تنها همان باشد که متکلم اراده کرده است.در نتیجه، خوانندگان همه و همیشه تنها یک معنی مجازی معینی از کلمه دریابند.اما عدم وجود قرینه در رمز، به عکس، سبب میشود که امکان اراده معنی حقیقی کلمه وجود داشته باشد، معنی مجازی رمز واضح نباشد و مراد متکلم مکتوم بماند، در نتیجه، خوانندگان چه در یک زمان و چه در زمانهای مختلف، معانی مجازی گوناگون از کلمه دریابند» . (38) از سوی دیگر، «رمز اصولا با احوال و عوالم و تجارب و حقایقی ارتباط پیدا میکند که از نوع تجربههای واقعی و مادی و معمولی و مشترک میان افراد نیست» . (39) اما مجاز (در حوزه بلاغت) بیشتر با تجارب طبیعی و مفاهیم و مضامین زمینی و ادراکات عادی مرتبط است، بنابراین، یکی شمردن یا هم ارز قراردادن بیانات مجازی و زبان رمزی امری ناصواب خواهد بود.اینها تقریبا دو مقوله متفاوتند. (40) با توجه به نکات فوق، به نظر میرسد با پذیرش مبنای مرحوم علامه طباطبایی میزان و دایره کاربرد مجاز در قرآن چنان محدود و ضیق است که میتوان گفت: نه تمام و نه اکثر، بلکه تنها بخش اندکی از آیات و کلمات قرآن بدین شیوه القا شدهاند. لذا مجازی قلمداد نمودن عموم یا اکثر بیانات قرآنی به هیچ روی موجه نمینماید; چرا که اصل در مفاهمه و تخاطب عقلایی دلالت کلمات و جملات بر مفاهیم حقیقی و اراده مدلول ظاهری آنهاست.مگر زمانی که گوینده با لفظی یا اشارهای یا قرینهای دیگر، بفهماند که ظاهر، مراد او نیست و معنای دیگری را اراده کرده است.در آیات قرآنی هم که مقاصد و مرادات خداوند را القا و تفهیم میکنند همین اصل جاری است و تنها اگر در جایی قرینهای برخلاف ظاهر باشد، پای مجاز و استعاره در میان میآید و بالتبع محدوده اندک مجازگویی قرآن به هیچ وجه مجوز رمزی تلقی کردن زبان این کتاب مقدس نمیتواند شد. گذشته از آن، بدون داشتن یک نظریه روشن زبانشناختی – معرفتی هرگز، نمیتوان مجازگویی اندک یک متن مقدس همچون قرآن را مساوی یا ملازم با رمزی بودن زبان آن دانست.مخصوصا، اگر تلقی ما از رمزی بودن همان باشد که برخی فیلسوفان دین و متکلمان مسیحی در غرب ابراز کردهاند، مساله در باب زبان قرآن بسیار غامض و غریب خواهد باشد. بنابراین، مجازی و استعاری دانستن عمده یا جملگی آیات قرآن و به تبع آن رمزی تلقی نمودن زبان قرآن مبنای منطقی و نظری منقح و روشنی ندارند و از پشتوانه استدلالی محکمی برخوردار نیست.پس طرفداران دیدگاه رمزگرایی زبان دین حل مشکل فهم و تحلیل زبان متون مقدس، به ویژه قرآن را در جای دیگری باید جستوجو کنند. پینوشتها:
1- ر.ک: منصور اختیار، معنیشناسی، چ اول، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1348، ص 184 2- نقل از بهاءالدین خرمشاهی، ذهن و زبان حافظ، تهران، انتشارات معین، 1374، ص 52 و 53، این سخن از آن فریتیوف شوآن Fritthof Schuon در کتاب: trans. D.M.Matson (London. Allen Unwind ltd. 1963)p. 45 Understanding Islam & است. 3- محمدلگنهاوسن، گفتار دینی، مجله معرفتشماره 19، ص 31 4- برای نمونه در حوزه ادیان یهودی و مسیحی ر.ک.به: مقاله “Exegesis and Hermeneutics Biblical در Encyclopedia Britannica Vol. 8 pp. 951 – 952 همچنین به: نگارنده، درآمدی بر زبان قرآن، پایاننامه کارشناسی ارشد، تربیت مدرس دانشگاه قم، 1376، ص 27- 39 5- قائلین به نمادین بودن زبان دینی در اینکه گوهر اصلی گفتار دینی چیست، ایده واحدی ندارند.عدهای گوهر اصلی گفتار دینی را مدلولهای دینی، برخی آن را حکایات، بعضی دیگر استعارهها و جمعی هم تمثیلها میدانند. (ر.ک: مایکل پیترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، 1376، ص 275) 6- ر.ک.به: مایکل پیترسون و دیگران، پیشین، ص 276، علاوه بر تیلیش، افراد دیگری چون کارل بارت، جان مگواری، امیل برونر و رودلف اتو، چنین دیدگاهی دارند. (همان، ص 285) 7- ویلیام آلستون در مقالهای با عنوان مجازهای تحویلناپذیر در الهیات به تحلیل و بررسی این دیدگاه پرداخته است.این مقاله توسط آقای ابوالقاسم فنایی ترجمه و تلخیص شده است و همراه با شرح و توضیحاتی کوتاهواحیانانقدوانتقاد درمعرفت، شماره 19، ص 49 تا 56 چاپ شده است. 8- آلستون، مقاله مجازهای تحویلناپذیر در الهیات، ابوالقاسم فنایی، مجله معرفت، ش 19، ص 50 9- عقل و اعتقاد دینی، ص 281، آلستون در مقاله خود، علاوه بر استدلال تیلیش از عامترین دلیل متکلمان و نیز استدلال هواداران سنت عرفانی بر امتناع گفتوگو درباره خداوند در قالب گزارههای حقیقی (غیرمجازی) یاد میکند، بنابر استدلال عام متکلمان، خداوند متعالی کاملا موجود دیگر است و تعالی و غیریت محض خداوند از تطبیق و کاربرد حقیقی گزارههای کلامی که مشتمل بر اوصافی هستند که از عالم طبیعت و عالم انسانی برگرفته میشود، در مورد خداوند جلوگیری میکنند، لذا چارهای نیست جز اینکه بگوییم این اوصاف نه به صورت حقیقی، بلکه به صورت مجازی بر خداوند اطلاق میشوند.هواداران سنت عرفانی هم میگویند وحدت خداوند توصیفناپذیر و تمایزناپذیر است. (ر.ک.به: مقاله مجازهای تحویلناپذیر در الهیات، مجله معرفت، ش 19، ص 49- 50) 10- همان، ص 277.البته وی اعتقاد دارد که زبان نمادین دینی هرچند بر واقعیتی در خداوند دلالت نمیکند (همان، ص 281) اما راهی برای مکاشفه، شیوهای برای توجه به پروای واپسین و فرصتی برای مواجهه با خداوند است. (همان، ص 277) 11- ر.ک.به: جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، ص 176، تهران، انتشارات بینالمللی هدی، 1372 12- See: M. Legenhausen, Religios Discourse, Al – Tawhid (qurterly Journal) Vol 12. No 2, oct – Dec 1994. 13- ر.ک.به: مایکل پیترسون و دیگران، پیشین، ص 228- 279; همچنین ر.ک.به: محمد لگنهاوسن، مقاله گفتار دینی، مجله معرفت، ش 19، ص 32- 33، مقالهمجازهایتحویلناپذیردرالهیات، مجلهمعرفت، ش19، ص52 14- برخی از نقطه ضعفهای نظریه آلستون در مقاله «کارکردگرایی و زبان الهیات» به قلم احمد واعظی (مجله معرفت، شماره 19، ص 62 و 63) و نیز مقاله «مجازهای تحویلناپذیر در الهیات» ابوالقاسم فنایی (مجله معرفت، شماره 19، ص 55 و 56) نشان داده شده است. 15- مثلا آلستون و علامه طباطبائی قائل به حقیقی بودن حمل بسیاری از محمولات در گزارههای الهیات میباشند، که در ادامه مقاله به دیدگاه علامه طباطبایی اشاره خواهیم کرد. 16و17- جلالالدین السیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت، دار ابنکثیر، 1996، نوع 52، ج 2، ص 753.همچنین برای اطلاع بیشتر از آراء سایر مفسران ر.ک.به: علوم القرآن عندالمفسرین، ج 1، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ص 100- 127 18- ر ک.به: السید هاشم البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1392 ق.چ دوم، ج 1، باب نهم از مقدمه، ص 22 19 الی 23- ر.ک.به: علامه طباطبائی، المیزان، ج 2، ص 315/ص 316/همان/همان، ج 1، ص 9/همان، ج 2، ص 316 24و 25- ر.ک.به: همان، ج 1، ص 9- 11/ج 2، ص 320 26- راجع به اطلاق قول و کلام بر فعل الهی ر.ک.به: المیزان، ج 2، ص 314- 320/ج 8، ص 244- 245 27و28- ر.ک.به: المیزان، ج 13، ص 108- 112/ج 11، ص 320- 324، ج 12، ص 265، ج 14، ص 359، ج 19، ص 96 29- 30- ر.ک.به: المیزان، ج 3، ص 164/همان، ج 2، ص 314 31- ر.ک.به: السیوطی، الاتقان، ج 2، ص 753 32- عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، تهران، موسسه فرهنگی صراط، 1373، چ سوم، ص 122 33- ر.ک.به: سکاکی، مفتاح العلوم، ص198 (ط.مصر: المطبعه الادبیه) 34- ر.ک.به: علامه طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم (مقاله ششم: ادراکات اعتباری)، قم، انتشارات اسلامی، ص 283، 284 و 288 35- مصطفی ملکیان، جزوه «شرح و بررسی نظریه قبض و بسط، ص 25» غیر مطبوع، کتابخانه مؤسسه آموزشیوپژوهشیامام خمینی، شماره 973 36- ر.ک.به: بهاءالدین خرمشاهی، ذهن و زبان حافظ، ص31و32 37- حسن انوشه و دیگران، فرهنگنامه ادبی فارسی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1367، ص 1383 38و39- تقی پو نامداریان، رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی، تهران، علمیوفرهنگی، 1364، ص30/المیزان، مقدمه، ص 9 40- البته در استعاره تمثیلی فاصله بین مجاز و رمز بسیار کمتر میشود.
مصطفی کریمی
مترجم: محمد حسن معصومی