معناى لغوى سوره هاى قرآن، تعداد آیه هاى آن، محل نزول سوره و محور اصلى هر سوره را بیان کنید.
در قرآن هاى چاپ شده و در دسترس، اغلب در سر آغاز سوره ها، تعداد آیات هر سوره و مکّى یا مدنى بودن آنها مشخص شده است. پرداختن به محور اصلى سوره ها نیز در پاسخ به پرسش دیگرى آمده است و افزون بر آن، شما می توانید به کتاب هایى که در این زمینه وجود دارد مراجعه نمایید164؛ هم چنین برخى از مفسران در ابتداى تفسیر سوره ها به آن پرداخته اند165.
یادآور می شویم که درباره پیوستگى اهداف و موضوع هاى یک سوره (به جز سوره هایى که یک جا نازل شده، مانند سوره هاى پایانى قرآن) که گاه از آن به «وحدت موضوعى» یاد می شود، نظریه هاى گوناگونى ارائه شده و بیش تر به هدفى مشخص در آیات یک سوره قائل می باشند و براى یافتن آنها هم چنان به تلاش هاى خود ادامه می دهند و به نتایجى نیز رسیده اند، ولى با این حال براى رسیدن به نتیجه قطعى، بررسى و پژوهش بیشترى نیاز است.
نام سوره هاى قرآن:
1. حمد: ستایش.
2. بقره: گاو، ماده گاوى که دستور ذبح آن از طرف خداوند به قوم بنى اسراییل داده شد و داستان آن در آیه 67 تا 73 سوره بقره آمده است.
3. آل عمران: خاندان عمران (پدر حضرت مریم(ع)) که در آیه 33 این سوره آمده است.
4. نساء: زنان؛ این سوره، مشتمل بر احکام و حقوق زنان است.
5 . مائده: سفره آراسته از غذا؛ درباره تقاضاى حواریون عیسى(ع) است که از او خواستند، سفره اى از غذا براى آنان نازل کند، که در آیه 112 این سوره آمده است.
6 . انعام: چهار پایان؛ در این سوره، حکم حلیت و حرمت آنها بیان شده است.
7. اعراف: محلى میان بهشت و جهنم، که در آیه 45 این سوره آمده است.
8 . انفال: بهره ها (غنایم جنگى)؛ بحث آن در آیه اول سوره آمده است.
9. توبه: بازگشتن از گناه و کار زشت؛ در این سوره، شرح توبه تخلف کنندگان از جنگ تبوک و در آیه 105 آمده است.
10. یونس(ع): نام یکى از پیامبران الهى که در آیه 98 این سوره آمده است.
11. هود(ع): نام یکى از پیامبران الهى؛ داستان آن حضرت در این سوره آمده است.
12. یوسف(ع): نام یکى از پیامبران الهى؛ داستان آن حضرت در این سوره آمده است.
13. رعد: صداى ابر و غرش آن، که در آیه 13 این سوره آمده است.
14. ابراهیم(ع): نام یکى از پیامبران الهى، که در آیه 35 این سوره آمده است.
15. حجر: نام شهرى در شبه جزیره عربستان، که قوم ثمود در آن جا ساکن بودند و در آیه 80 این سوره آمده است.
16. نحل: زنبور عسل، که در آیه 68 این سوره آمده است.
17. اِسْراء: سیر در شب، منظور معراج حضرت محمد(ص) از مسجدالحرام به مسجد اقصى و ما بعد آن است، که در آیه اول سوره، داستان معراج آمده است.
18. کهف: غارى که در کوه به وجود آمده باشد. این سوره ماجراى اصحاب کهف را بیان می کند.
19. مریم(س): مادر حضرت عیسى(ع)، که در آیه 27 سوره آمده است.
20. طه: (طاها) یکى از نام هاى حضرت محمد(ص) و یا رمزى میان خدا و پیامبرش، (از حروف مقطعه است) که در آیه اول سوره آمده است.
21. انبیاء: پیامبران؛ در این سوره داستان زندگى بسیارى از پیامبران آمده است.
22. حج: یکى از عبادت هاى مهم اسلام است که در این سوره بیان شده است.
23. مؤمنون: ایمان آورندگان؛ در این سوره اوصاف ایشان ذکر شده است.
24. نور: روشنایى؛ در آیه 35 این سوره خداوند با این عنوان مطرح شده است.
25. فرقان: جدا کننده حق و باطل؛ یکى از نام هاى قرآن است که در آیه اول سوره آمده است.
26. شعراء: کسانى که شعر می سرایند. در آیه 224 این سوره از شاعرانى که به باطل شعر می سرایند سخن به میان آمده است.
27. نمل: مورچه؛ واقعه برخورد لشگر سلیمان با مورچگان، در آیه 18 این سوره آمده است.
28. قصص: حکایت ها. در این سوره داستان حضرت موسى(ع) آمده است.
29. عنکبوت: نام حشره اى؛ در آیه 41 این سوره از آن سخن به میان آمده است.
30. روم: منظور سرزمین روم است که در آیه دوم سوره آمده است.
31. لقمان: نام لقمان حکیم؛ داستان او در آیه 12 سوره آمده است.
32. سجده: پیشانى بر زمین گذاشتن براى عبادت خداوند که در آیه 15 سوره آمده است.
33. احزاب: فرقه ها؛ طایفه ها؛ لشکرها؛ منظور لشکرهاى کفار مکه و سایر قبایل عرب است که براى جنگ با مسلمین به مدینه آمدند و در آیه 20 این سوره آمده است.
34. سبأ: نام قومی است که در آیه 15 این سوره آمده است.
35. فاطر: پدید آورنده (خداوند متعال) که در آیه اول از او سخن به میان آمده است.
36. یس (یاسین): یکى از حروف مقطعه قرآن است که در آیه اول سوره آمده است.
37. صافات: صف کشندگان؛ فرشتگان صف کشیده؛ که آیه اول سوره درباره آنان است.
38. ص (صاد): یکى از حروف مقطعه، که در آیه اول سوره آمده است.
39. زمر: گروه ها؛ گروه گروه از دوزخیان و فرشتگان؛ که در آیه 71 و 73 سوره آمده است.
40. غافر: آمرزنده؛ در آیه سوم سوره از خداوند با صفت «غافر الذنب» یاد شده است.
41. فُصّلت (حم سجده): تفصیل داده شده؛ یعنى آیات و سوره هاى قرآن متمایز شده و سطح آیات تنزل یافته است تا در خور فهم بشر شود. کلمه «فصلت» در آیه سوم این سوره آمده و چون در آیه 37 این سوره، سجده واجب وجود دارد، «حم سجده» نیز گفته شده است.
42. شورى: مشاوره؛ مشورت کردن؛ که در آیه 38 سوره آمده است.
43. زخرف: زینت ها؛ طلا؛ در آیه 35 این سوره از نقره و طلا سخن به میان آمده است.
44. دخان: دود؛ که در آیه 10 این سوره آمده است.
45. جاثیه: به زانو در آمده. در روز قیامت مردم به زانو در می آیند و در آیه 28 این سوره از آن سخن به میان آمده است.
46. احقاف: سرزمین قوم هود است که گرفتار عذاب الهى شدند. در آیه 21 این سوره آمده است.
47. محمد(ص): نام پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص)؛ که در آیه دوم این سوره آمده است.
48. فتح: گشودن؛ پیروزى؛ منظور پیروزى پیامبر اکرم(ص) در انعقاد قرارداد صلح حدیبیه است که راه را براى پیروزى هاى بعدى هموار کرد و در آیه اول این سوره آمده است.
49. حجرات: حجره ها؛ خیمه ها (حجره هاى منزل پیامبر(ص))، که در آیه 4 سوره آمده است.
50 . ق (قاف): از حروف مقطعه قرآن است که در آیه اول سوره آمده است.
51 . ذاریات: پراکنده کنندگان؛ مانند بادها، ابرها، ملائکه، که در آیه اول سوره آمده است.
52 . طور: نام کوهى است که در آیه اول سوره از آن سخن گفته شده است.
53 . نجم: ستاره؛ در آیه اول سوره آمده است.
54 . قمر: ماه؛ در آیه اول این سوره، موضوع شق القمر بیان شده است.
55 . الرحمن: از صفات خداوند، به معناى بسیار بخشنده که در آیه اول سوره آمده است.
56 . واقعه: رخداد؛ رخ دهنده؛ یکى از نام هاى قیامت است که در آیه اول سوره آمده است.
57 . حدید: آهن؛ که در آیه 25 این سوره از آن سخن گفته شده است.
58 . مجادله: گفت و گو کردن؛ در آیه اول این سوره، موضوع گفت و گوى زنى با پیامبر(ص) در مورد شوهرش بیان شده است.
59 . حشر: جمع کردن؛ راندن؛ راندن یهودیان بنى النضیر از حوالى مدینه؛ که در آیه دوم این سوره آمده است.
60 . ممتحنه: کسى که مورد آزمایش واقع شده؛ آزمایش شده؛ موضوع زنانى که مسلمان شده بودند و شوهران کافر خود را در مکه رها کرده بودند و در مدینه به پیامبر اسلام(ص) پناهنده می شدند؛ که در آیه 10 این سوره آمده است.
618 . صف: ردیف ایستاده، به صف ایستادن که در آیه 4 سوره آمده است.
62 . جمعه: نام یکى از روزهاى هفته؛ نماز جمعه در آیه 9 این سوره بیان شده است.
63 . منافقون: جمع منافق؛ آدم دورو؛ آیات این سوره از منافقان و توطئه آنان علیه مسلمانان سخن گفته است.
64 . تغابن: پشیمانى؛ مغبون کردن؛ یکى از نام هاى قیامت است که در آیه 9 این سوره آمده است.
65 . طلاق: در این سوره، قسمتى از احکام طلاق و سفارش درباره زنان آمده است.
66 . تحریم: حرام کردن؛ منظور از آن خطاب خداوند به پیامبر(ص) است که چرا چیزى را که خداوند بر تو حلال ساخته بر خود حرام می کنى؟! این مطلب در آیه اول این سوره آمده است.
67 . ملک: پادشاهى؛ پادشاهى و اقتدار براى خداوند است؛ زیرا تصرف در کارها تنها به دست قدرت او است؛ که در آیه اول این سوره آمده است.
68 . قلم: قلم؛ ابزار نوشتن؛ که در آیه اول، بدان سوگند خورده شده است.
69 . حاقّه: حقانیت وقایع و به حق رسى؛ از نام هاى قیامت است؛ زیرا وقوع جمیع حوادث قیامت، واجب و حق است، که در آیه اول این سوره آمده است.
70. معارج: نردبان ها و جاهاى بالا رفتن است؛ که در آیه سوم این سوره آمده است.
71. نوح(ع): نام یکى از پیامبران الهى است. برخى از داستان هاى آن حضرت در این سوره آمده است.
72. جنّ: موجودات ناپیدا؛ در این سوره، موضوع ایمان آوردن عده اى از جن ها به پیامبر(ص) مطرح شده است.
73. مزّمّل: گلیم بر خود پیچیده؛ منظور پیامبر اسلام(ص) است؛ که در آیه اول این سوره آمده است.
74. مدّثّر: ردا یا گلیم بر خود پیچیده؛ منظور پیامبر اسلام(ص)است؛ که در آیه اول سوره آمده است.
75. قیامه: رستاخیز؛ که در آیه اول سوره آمده است.
76. دهر: روزگار؛ زمانه؛ که در آیه اول سوره آمده است.
77. مرسلات: فرستاده شدگان؛ منظور ملائکه یا بادها است که در آیه اول سوره آمده است.
78. نبأ: خبر، منظور خبر روز قیامت است که در آیه دوم سوره آمده است.
79. نازعات: فرشتگانى که مأمور گرفتن جان هایند؛ کشندگان؛ که در آیه اول سوره از آنان سخن رفته است.
80 . عبس: روى ترش نمودن؛ منظور شخص نابینایى است که حضور پیامبر(ص) آمد و شخصى که آن حضرت با او در حال صحبت بود از دیدن نابینا روى در هم کشید؛ که در آیه اول این سوره آمده است.
81 . تکویر: درهم پیچیدن؛ منظور این است که خداوند روشنایى را از خورشید می گیرد و این نشانه قیامت است، که در آیه اول سوره آمده است.
82 . انفطار: شکافته شدن؛ منظور شکافته شدن و از هم گسستن آسمان است که از علامت هاى قیامت است و در آیه اول سوره آمده است.
83 . مطفّفین: کم فروشان؛ در آیات آغازین این سوره کم فروشى نکوهش شده است.
84 . انشقاق: شکافته شدن؛ از هم گسستن آسمان ها و جاذبه هاى آن است که خبر از قیامت می دهد و در آیه اول سوره آمده است.
85 . بروج: برج ها یا ستاره هاى بزرگ؛ که در آیه اول سوره آمده است.
86 . طارق: ظاهر شونده؛ ستاره درخشان؛ که در آیه اول سوره آمده است.
87 . اعلى: برتر؛ یعنى پروردگار برتر است از هر چه تصور شود و در آیه اول سوره آمده است.
88 . غاشیه: فروگیرنده؛ بیهوش کننده؛ همه گیر؛ یکى از نام هاى قیامت است؛ که در آیه اول سوره آمده است.
89 . فجر: شکافته شدن؛ بامداد؛ صبح؛ که در آیه اول سوره آمده است.
90. بلد: شهر؛ منظور شهر مکه است؛ که در آیه اول سوره آمده است.
91. شمس: آفتاب؛ خورشید؛ که در آیه اول سوره آمده است.
92. لیل: شب، که در آیه اول سوره آمده است.
93. ضحى: صبحگاه ـ چاشتگاه، که در آیه اول سوره آمده است.
94. انشراح: گشاده شدن؛ منظور این است که خداوند سینه و دل پیامبر(ص) را گشاده نمود و وسعت بخشید. در آیه اول سوره از آن سخن به میان آمده است.
95. تین: انجیر؛ که در آیه اول سوره آمده است.
96. علق: خون بسته؛ که در آیه اول سوره آمده است.
97. قدر: اندازه؛ شب قدر. در این سوره، از شب قدر و فضیلت آن سخن به میان آمده است.
98. بینه: دلیل آشکار؛ که در آیه اول سوره آمده است.
99. زلزال: لرزش زمین؛ تکان دادن که از علامت هاى قیامت نیز می باشد و در آیه اول این سوره آمده است.
100. عادیات: اسب هاى دونده. ممکن است اشاره باشد به رفتن حضرت على(ع) به غزوه ذات السلاسل؛ که در آیه اول سوره آمده است.
101. قارعه: کوبنده؛ یکى از نام هاى قیامت است و در آیه اول این سوره آمده است.
102. تکاثر: مباهات و فخر نمودن به مال و قوم بسیار. کفار قریش براى فخرفروشى به کثرت خویش قبرهاى قبیله خود را نیز می شمردند و به حساب می آوردند که در این سوره به آن اشاره شده است.
103. عصر: زمانه؛ نماز عصر؛ عصر و زمان حضرت رسول اکرم(ص) یا امام عصر (امام زمان(عج)). در آیه اول سوره، بدان سوگند خورده شده است.
104. همزه: غمّاز و عیب جو؛ که در آیه اول سوره آمده است.
105. فیل: فیل یا پیل؛ منظور سپاه ابرهه است که براى خراب کردن خانه خدا از یمن به طرف مکه حرکت کرد و نابود شد و داستان آن در این سوره آمده است.
106. قریش: نام قبیله حضرت محمد(ص) که در این سوره درباره آنان سخن گفته شده است.
107. ماعون: زکات؛ که در آیه آخر سوره آمده است.
108. کوثر: خیر کثیر؛ حوضى در بهشت یا فاطمه زهرا(س). کلمه کوثر در اولین آیه این سوره آمده است.
109. کافرون: مقصود از کافران در این جا کافران قریش است که پیشنهادى به پیامبر(ص) دادند و پذیرفته نشد؛ داستان آن در این سوره آمده است.
110. نصر: یارى کردن؛ که در آیه اول سوره آمده است.
111. مَسَد: لیف خرما که قرآن از قرار گرفتن بر گردن همسر ابولهب، دشمن پیامبر در آخرین آیه این سوره خبر داده است.
112. اخلاص: پاک و خالص کردن؛ منظور پاک و خالص کردن معتقدات از هرگونه شرک می باشد، که از معناى سوره گرفته شده است.
113. فلق: شکافتن؛ سپیده دم؛ که در آیه اول سوره آمده است.
114. ناس: مردم که در آیات این سوره آمده است166.
—————
164. مانند: احمد قاضى زاهدى، آشنایى با سوره هاى قرآن؛ محمد حسین جعفرى، گلستان سوره ها
165. مانند تفسیر المیزان و نمونه.
166. ر. ک: مصطفى اسرار، دانستنى هاى قرآن، فصل 8.