چرا ابهامات و سوالات مهم و اساسی زندگی در «دوران بلوغ» به سراغ انسان می آید؟
انسان هنگامی که قدم در یک محیط تازه می گذارد همه چیز برایش مبهم و سؤال برانگیز است، که دوران آن در بعضى کوتاه و در بعضى بعکس طولانى و ناراحت کننده است. او می کوشد به کمک اندیشه و فکر، این پرده هاى ابهام را بشکافد و اسرار پشت پرده را ببیند. این محیط نو و تازه هنگامی آغاز می شود که انسان وارد مرحله «بلوغ» می گردد، در چنین زمانى هر کس جهان را با دید تازه اى می نگرد و طبعاً پرسشهاى گوناگونى براى او پیدا می شود، بنابراین از پیدایش اینگونه پرسشها هرگز ناراحت نشوید بلکه به استقبال آنها بشتابید.
براى بسیارى از افراد همزمان با دوران بلوغیا کمی عقب تر، سوالات و شبهاتی پیدا می شود که دوران آن در بعضى کوتاه و زودگذر، و در بعضى بعکس طولانى و ناراحت کننده است. ولى آیا می دانید که پیدایش این گونه سوالات در مغز انسان نباید موجب نگرانى باشد؟ چه اینکه نشانه استقلال روحى و بلوغفکرى و دلیل شکوفا شدن استعدادهاى درونى اوست!
بله، اینها علائم امید بخشى از یک مرحله نوین زندگى انسان است؛ یعنى همه کسانی که «بلوغ فکرى» آنها همزمان با «بلوغ جسمی و فیزیولوژیکى» آنان آغاز می گردد، در سنین بلوغدر دریائى از اینگونه افکار غوطه ور می شوند و براى رهائى از آنها به هر وسیله اى دست می زنند، ولى براى آنها که بلوغفکریشان بعدها فرا می رسد، مدتى طول می کشد تا قیافه چنین سوالات از زوایاى افکارشان سر بیرون بیاورد. و طبعاً برای کسانیکه همیشه از نظر فکرى و روانى در حال کودکى بسر می برند و هرگز دوران بلوغعقلى را به خود نمی بینند، هرگز چنین سوالات ناراحت کننده اى پیش نخواهد آمد و آنها همیشه در یک حال «آرامش آمیخته با بى خبرى» بسر می برند. چون هرگز استقلال فکرى پیدا نکرده اند!.
در هر صورت شما هم هیچگاه از پیدایش چنین افکارى نباید ناراحت شوید، اینها نشانه شکوفا شدن استعداد فکرى شماست، و دلیل بر این است که وارد مرحله نوینى از زندگی، یعنى مرحله «بلوغ فکرى» شده اید.
اگر اینگونه افکار براى شما پیدا شد، بدانید شما از مرحله تقلیدو وابستگى قدم بیرون گذارده، وارد مرحله استقلال شده اید، باید بکوشید با جدیت و خونسردى راه حل منطقى و قانع کننده این سوالات را پیدا کنید.
البته به همان اندازه که پیدایش چنین افکارى در مغز انسان امید بخش است اگر پاسخ صحیحى به این پرسشها داده نشود خطرناک خواهد بود؛ زیرا در این حال «تلاش آمیخته با امید» جاى خود را به یک نوع «خمودى و یاس و بدبینى» خواهد سپرد، لذا بسیار دیده شده که عدهاى از جوانان بر اثر نیافتن پاسخ صحیح این سوالات، براى رهائى از چنگال این گونه اندیشه ها، پناه به سر گرمی هاى غلط، و اشباع بى قید و شرط غرائز گوناگونى که در این سالها بیدار شده، می برند، و می کوشند از این راه یک نوع آرامش خیالى و کاذب براى خود فراهم سازند.
به هر حال این یک امر طبیعى است که انسان هنگامی که قدم در یک محیط تازه می گذارد همه چیز براى او مبهم و سوال انگیز است، و می کوشد به کمک اندیشه و فکر، این پرده هاى ابهام را بشکافد و اسرار پشت پرده را ببیند.
ولى تازگى این محیط هنگامی آغاز می شود که انسان وارد مرحله «بلوغ» می گردد، در چنین زمانى هر کس جهان را با دید تازه اى می نگرد و طبعاً پرسشهاى گوناگونى براى او پیدا می شود، بنابراین از پیدایش اینگونه پرسشها هرگز ناراحت نشوید بلکه به استقبال آنها بشتابید.(1)
پی نوشت: (1). گردآوری از کتاب: معماى هستى، مکارم شیرازى، ناصر، نسل جوان، قم، 1386 شمسی، چاپ شانزدهم، ص 15.