ذکر خدااز منظر قرآن چه نقشی در پاک سازی روح و جان انسان دارد؟
ذکر خدا به انسان در برابر وسوسه هاى نفس و شیطان مصونیّت می بخشد. خداوند در آیه 28 سوره رعد می فرماید: (آنها [هدایت یافتگان] کسانى هستند که ایمان آورده اند و دلهایشان به ذکر خدا مطمئن و آرام است)؛ «اَلَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ». در آیه 45 سوره عنکبوت، بعد از بیان این نکته که نماز انسان را از زشتیها و منکرات باز می دارد، «اِنَّ الصَّلَوهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» می فرماید: ( ذکر خدا از نماز هم بالاتر است!)؛ «وَ لَذِکْرُ اللّهِ اَکْبَرُ».
علماى اخلاقبه پیروى از قرآنمجید و روایات اسلامی اهمّیّت فوق العاده اى براى ذکر به عنوان یکى از شاخه هاى مهمّ عبادت در پاکسازى روح و جان و بیدارى و آگاهى و تهذیب نفس قائل هستند؛ و براى هر مرحله از مراحل سیر و سلوک، اذکارى ذکر کرده اند؛ مثلاً، در مرحله توبه، توجّه به ذکر «یا غَفّارُ» و در مرحله محاسبه نفس «یا حَسیبُ» و در مرحله جلب رحمتهاى الیه «یا رَحْمانُ» و «یا رَحْیمُ» و امثال آن.
این اذکار به تناسب حالاتى است که انسان دارد و مسیرهائى که می پیماید؛ ولى به عنوان ذکر مطلق که در هر حالى خوب است، نه به عنوان قصد ورود.
آرى! ذکر خدااز بزرگترین عبادات و بهترین حسنات است و در برابر تهاجم وسوسه هاى نفس و نفوذ شیطان به انسان مصونیّت می بخشد.
پرده هاى خودخواهى و غرور راکه بزرگترین دشمن سعادت انسان است می درد، او را از خواب غفلت بیدار می کند و از خطراتى که سعادت وى را تهدید می کند آگاه می سازد.
ذکر خدامانند دانه هاى حیاتبخش باران است که بر سرزمین روح و قلب انسان می بارد و انواع بذرهاى فضیلت و تقوارا شکوفا و بارور می سازد، و هر اندازه درباره اهمّیّت این عبادت سخن گفته شود باز کم است.
با این اشاره به قرآنمجید مراجعه می کنیم و اهمّیّت ذکر اللّه را در آن جستجو می کنیم:
1ـ در آیه28 سورهرعد، سخن از تاثیر یاد خدادر آرامش دلها است؛ آرامشى که می تواند انسان را از لغزشها برهاند و به فضائل اخلاقى بیاراید؛ می فرماید: (آنها [هدایت یافتگان] کسانى هستند که ایمانآورده اند و دلهایشان به ذکر خدامطمئن و آرام است)؛ «اَلَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ».
سپس همین معنى را به صورت یک قاعده کلّى بیان کرده، می افزاید: (آگاه باشید، تنها با یاد خدادلها آرامش می یابد!)؛ «اَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».
این آرامش فوق العاده به خاطر آن است که نگرانیها گاه به خاطر آینده تاریک و مبهمی است که در پیش دارد؛ مثلاً، از احتمال زوال نعمتها یا گرفتارى در چنگال بیمارى و درماندگى و ناتوانى و مانند آن ناشى می شود، و گاه گذشته تاریک زندگى، فکر او را به خود مشغول می دارد، و نیز دنیاپرستى و دلباختگى نسبت به دنیا، سوء ظن ها و توهّمها و ترس و وحشت از مرگ، هر یک از اینها می تواند عاملى براى نگرانى و سلب آرامش انسان شود.
بخل و حسدو حرص و طمع و مانند آنها نیز از عوامل نگرانى انسان است.
یاد خدا، همان خداوندى که جواد و کریم و رحمان و رحیم و خالق و رازق و بخشنده و بنده نواز است ـ خداوندى که حلّ هر مشکلى در برابر قدرتش آسان، و هر امر پیچیده اى در برابر اراده اش ساده است.
آرى! یاد چنین پروردگاری مایه آرامش دلها و سبب پرورش فضائل اخلاقى است. این نکته قابل توجّه است که نفس مطمئنَّه همان نفسى است که مخاطب به خطاب «یَا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ اِرْجِعى اِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِى فِى عِبادِى وَادْخُلِى جَنَّتِى»(1)؛ (اى نفس مطمئنه! به سوى پروردگارت باز گرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآى و در بهشتم وارد شو!).
2ـ در آیه45 سورهعنکبوت، بعد از بیان این نکته که نمازانسان را از زشتیها و منکرات باز می دارد، «اِنَّ الصَّلَوهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ »، می فرماید: ( ذکر خدااز نمازهم بالاتر است!)؛ «وَ لَذِکْرُ اللّهِ اَکْبَرُ».
آرى! یاد خداروح نمازاست، و روح شریفترین بخش وجود می باشد؛ اگر نمازسبب ترک فحشاء و منکر می شود نیز به خاطر همین ذکر اللّه است؛ زیرا یاد خداانسان را به یاد نعتمهاى او می اندازد که تمام وجود انسان در آن غرق است، و یاد آورى این نعمتها انسان را از نافرمانى بخشنده نعمت، باز می دارد و از گناهشرمنده می کند.
از سوى دیگر، او را به یاد روز قیامتو دادگاه عدل الهى می اندازد؛ خود را در برابر دادگاه بزرگ حق می بیند و پرونده اعمال خویش را در آنجا حاضر، و ماموران مجازات را آماده مجازات بدکاران، و فرشتگان رحمت را آماده پذیرائى از بندگان خوب خدادر بهشتبرین مشاهده می کند؛ و این عامل دیگرى براى ترک عصیان و ترک کارهاى ضدّ اخلاقاست.
بعضى از مفسّران گفته اند: جمله «وَ لَذِکْرُ اللّهِ اَکْبَرُ» اشاره به این است که ذکر خدابرترین اعمال و عبادات بندگان است.
این احتمال نیز داده شده است که منظور از «ذکر اللّه» در اینجا یادى است که خدااز بنده اش می کند (در برابر یادى که بنده از خدادارد).(2) و این یاد خدااو را به درجات عالیه عبودیّت و بندگى سوق می دهد و از هر چیز برتر و والاتر است؛ ولى احتمال اوّل با معنى آیهتناسب بیشترى دارد.
3ـ در آیه14 سورهطه، سخن از نخستین وحى الهى به موسى بن عمران است که در سرزمین طور و وادى ایمن، از کنار درختى این پیام الهى را شنید: (من خداهستم! معبودى جز من نیست، مرا پرستش کن، نمازرا برپا دار تا به یاد من باشى!)؛ «اِنَّنِى اَنـَا اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنـَا فَاعْبُدْنى وَ اَقِمِ الصَّلَوهَ لِذِکْرى».
در اینجا، در حقیقت، فلسفه اصلى نمازذکر خداشمرده شده است، و در نخستین وحى الهى به موسى(علیه السلام) توجّه به ذکر اللّه گوشزد شده و این به خاطر اهمّیّت فوق العاده ذکر است، بخصوص این که مساله نمازو ذکر اللّه بلافاصله بعد از بحث توحیدذکر شده است.
4ـ در آیه42 سورهطه، مخاطب حضرت موسى(ع) و برادرش هارون هستند، در آن زمان که فرمان نبوّت موسى(علیه السلام) صادر شده، و مامور می شوند براى مبارزه با فرعون آماده گردند، می فرماید: (تو و برادرت با آیات من [کتاب آسمانى و معجزات] به سوى فرعون بروید، و در ذکر من کوتاهى و سستى نکنید!)؛ «اِذْهَبْ اَنْتَ وَاَخُوکَ بِآیاتى وَ لا تَنِیا فى ذِکْرى».
دستور به ذکر خداآن هم بدون سستى به هنگام مبارزه باطغیانگرى همچون فرعون، بسیار پرمعنى است؛ این امر نشان می دهد که ذکر خداوند تا چه اندازه در قدرت و قوّت و شجاعت و شهامت انسان اثر دارد، و به او نیرو و توان براى مبارزه می بخشد که در این هنگام به آن دستور داده شده است.
در تفسیر«فى ظِلال» می خوانیم که در توضیح این آیهمی گوید: «خداوند به موسى و هارون گفت که ذکر و یاد من، وسیله کار شما، و اسلحه برنده، و تکیه گاهى است که می توانید به آن متّکى شوید!».(3)
بعضى از مفسّران «ذکر» را در این آیهبه معنى ابلاغ دعوت نبوّت و بعضى به معنى مطلق امر و فرمان، و بعضى به معنى یاد خداگرفته اند، در حالى که هیچ منافاتى بین این امور نیست، و ممکن است همه در مفهوم جامع آیهجمع باشد.
بدیهى است هنگامی که پیامبر خدا(صلى اللهعلیه وآله) به یاد خداباشد و از یاد او نیرو و توان بگیرد، در ابلاغ رسالت و اطاعت فرمان او نیز قوى تر و کوشاتر خواهد بود.
5ـ در آیه124 طه، بعضى از آثار ترک ذکر خدابیان شده است؛ می فرماید: (و هرکس از یاد من روى گردان شود، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت و روز قیامتاو را نابینا محشور می کنیم!)؛ «وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِکْرى فَاِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ اَعْمی».
عذاب دنیوى آنها، تنگى معیشت، و عذاب اخروى آنها، نابینا بودن در محشر است!
گاه تنگى معیشت به خاطر این است که انسان در آمد کمی دارد، و گاه به خاطر آن است که با داشتن درآمد هنگفت، به خاطر بخل و حرص و آز و طمع، صحنه زندگى بر او تنگ می شود؛ مایل نیست درِ خانه اش باز باشد و دیگران از زندگانى او استفاده کنند، و حاضر نیست محرومان را در زندگى خود شریک سازد؛ و به فرموده على(علیه السلام): (ثروتمندان بخیل همچون فقیران زندگى می کنند و همانند اغنیا و ثروتمندان حساب پس می دهند)؛ «یَعیْشُ فِى الدُّنْیا عَیْشَ الْفُقَراءِ وَ یُحاسَبُ فِى الاْخِرَهِ حِسابَ الاَْغْنِیاءِ».(4)
غالب ثروتمندان از خدابى خبرحریصند و این حرص و آز همیشه آنها را در التهاب و نگرانى و ناراحتى نگه می دارد، به گونه اى که از اموال سرشار خود، بهرهکافى توام با آرامش نمی برند.
امّا چرا در قیامتنابینا محشور می شود؟ ممکن است به این دلیل باشد که حوادث آن جهان هماهنگى کاملى با حوادث این جهان دارد؛ غافلان از ذکر خداچشمهاى خود را بر حقایق این جهان بسته، و آیات حق را که از در و دیوار این جهان نمایان است نادیده گرفته اند؛ به همین، دلیل در قیامتنابینا وارد عرصه محشر می شوند.
در بسیارى از روایات اسلامی ذکر خدا، به معنى «حج» و در بعضى به معنى ولایتامیرمومنان على(علیه السلام) تفسیرشده است؛ بدیهى است هر کدام از اینها مصداق مهمّى از مصادیق مفهوم وسیع ذکر خداست؛ حج، مجموعه اى است از یاد خدا، و ولایتامیرمومنان، بنده خاصّ خدانیز انسان را به یاد خدامی اندازد.
6ـ در آیه28 سورهکهف، خطاب به پیامبر اکرم(صلى اللهعلیه وآله) کرده و او را از پیروى کسانى که قلبشان از ذکر خداغافل است، بر حذر می دارد، و به همراهى کسانى که صبح و شام به یاد خداهستند، دعوت می کند؛ می فرماید: (با کسانى باش که پروردگار خود را هر صبح و شام می خوانند و تنها ذات او را می طلبند؛ هرگز چشمان خود را به خاطر زینتهاى دنیا از آنها برمگیر! و از کسانى که قلبشان را از یاد ما غافل ساخته ایم، اطاعت مکن!
همانها که پیروى از هواى نفس کردند و کارهایشان افراطى است!)؛ «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدوهِ وَ الْعَشِىِّ یُریْدُونَ وَجْهَهُ وَ لاتَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زینَهَ الْحَیَوهِ الدُّنیا وَ لاتُطِعْ مَنْ اَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَکانَ اَمْرُهُ فُرُطاً».
بدیهى است خداوند بى دلیل کسى را به مجازات غفلت از یاد حق، گرفتار نمی کند؛ این مجازات از آنِ کسانى است که به دشمنى با حق برخاسته اند؛ و از سر لجاج و کبر و غرور، یا تعصّب کورکورانه، با حق دشمنى دارند.
بنابراین، منظور از اغفال قلب، مسلّط ساختن غفلت از یاد خدابر آن به خاطر کیفر اعمالشان است؛ و به همین دلیل، به هیچ وجه مستلزم جبر نیست.
این گروه از غافلان، پیرو هواى نفسند؛ و اعمالشان آلوده به افراط و تفریط است؛ به همین دلیل، در پایان آیهمی فرماید: «وَاتَّبَعَ هَواهُ وَکانَ اَمْرُهُ فُرُطاً».
از این آیهبخوبى می توان نتیجه گرفت که غافل شدن از یاد خدادر اخلاقانسان اثر می گذارد، و او را به وادى هواپرستى و افراط می کشاند.
آرى! روح انسان را یا «خدا» پر می کند و یا «هوى» که جمع میان این دو ممکن نیست. هوا پرستى سرچشمه غفلت از خداو خلق خداست؛ هوا پرستى عامل بیگانگى از همه اصول اخلاقى است؛ و سرانجام، هوا پرستى انسان را در خویشتن فرو می برد، و از همه چیز غافل می کند.
یک انسان هوا پرست جز به اشباع شهوات خویش نمی اندیشد؛ رحم و مروّت و ایثار و فداکارى براى او مفهوم ندارد.
7ـ در آیه29 سورهنجم، باز روى سخن به پیامبر اکرم(صلى اللهعلیه وآله) است؛ و او را از آنها که از یاد خدابیگانه اند، برحذر می دارد؛ می فرماید: ( از کسانى که از یاد ما روى برگردانده اند و جز زندگى دنیا را نمی خواهند و نمی جویند، روى بگردان!)؛ «فَاَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَولّى عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ اِلاَّ الْحَیَوهَ الدُّنْیا».
در تفسیر«ذکر خدا» در این آیه، بعضى گفته اند منظور قرآناست، و بعضى آن را اشاره به دلائل عقلى و منطقى می دانند، و بعضى اشاره به ایمان، ولى ظاهر این است که ذکر خدامفهوم گسترده اى دارد که همه این امور، و مانند آن را شامل می شود.
بعضى چنین پنداشته اند که این آیهدعوت به ترک جهادمی کند، و لذا گفته اند به وسیله آیات جهاد، نسخ شده است، در حالى که نسخى در کار نیست، بلکه منظور بى اعتنایى و ترک همنشینى نسبت به غافلان از ذکر خداست؛ و این کار هیچ گونه منافاتى با مساله جهاددر شرایط خاصّش ندارد.
در این آیه، رابطه «دنیا پرستى» و «ترک ذکر خداوند» بخوبى روشن است؛ و به این ترتیب آثار ذکر خدارا در پرورش فضائل اخلاقى، و آثار ترک آن را در پیدایش رذائل روشن می سازد.
8ـ در آیات41 الی 43 سورهاحزاب، روى سخن به تمام مومنان است، و همه آنان را به سوى ذکر خدادعوت می کند، و آن را با خروج از ظلمات و پیوستن به نور مرتبط می سازد؛ می فرماید: (اى کسانى که ایمانآورده اید! خدارا بسیار یاد کنید، و صبح و شام او را تسبیحگویید! ـ او کسى است که بر شما درود و رحمت می فرستد و فرشتگان او [نیز براى شما] تقاضاى رحمت می کنند، تا شما را از ظلمات جهل و شرک و گناهبه سوى نور [ایمان و توحیدو تقوا] رهنمون گردد؛ و او نسبت به مومنان مهربان است!)؛ «یا اَیُّها الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوْا اللّهَ ذِکْراً کَثیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ اَصیلاً ـ هُوَ الَّذى یُصَلِّى عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّوْرِ وَ کانَ بِالْمُوْمِنینَ رَحیماً».
قابل توجّه این که، بعد از امر به مومنان در مورد ذکر اللّه آن هم به صورت وسیع و گسترده، و همچنین دستور به تسبیحذات پاک او، هر صبح و شام، خبراز درود و رحمت خداوند و دعاى فرشتگان می دهد، و نتیجه آن را خروج از ظلمتها به سوى روشنائى ذکر می کند؛ آیا این همان چیزى نیست که ما به دنبال آن هستیم که ذکر خدااثر عمیقى در زدودن تاریکیهاى رذائل اخلاقاز درون جان انسان دارد و او را تدریجاً به فضائل اخلاقى آراسته می کند؟
در تفسیر المیزانآمده است که آیهاخیر در واقع به منزله بیان علّت دستور «ذکر کثیر» است که در آیات قبل آمده است؛ و این سخن گواه بر مطلبى است که در بالا ذکر کردیم.(5)
در این که منظور از ذکر کثیر چیست؟ تفسیرهاى مختلفى ذکر شده است:
بعضى گفته اند: منظور این است که خدارا هرگز فراموش نکند.
بعضى گفته اند: منظور ذکر اسماءو صفات حسنى است.
و بعضى طبق روایتى آن را به معنى تسبیحات اربعه را سى بار تکرار کردن، و یا تسبیححضرت فاطمه(علیها السلام) گفته اند.
ابن عبّاس می گوید: هر دستورى که خدامقرّر فرموده، حدّ و حدودى دارد، و به هنگام عذر، ساقط می شود، جز ذکر خداکه نه محدود است، نه عذرى براى ترک آن وجود دارد!
به هر حال، ذکر کثیر مفهوم وسیعى دارد که همه آنچه در بالا آمد در آن جمع است.
و در این که منظور از «ظلمات» و «نور»، در ذیل این آیات چیست؟ نیز تفسیرهاى متعدّدى کرده اند؛ گاه به خروج از تاریکى کفر به سوى ایمان، و گاه به خروج از ظلمات جهان مادّه به نور روحانیّت و معنویّت، و گاه به خروج از ظلمات معصیت به نور اطاعت، تفسیرشده است.
ولى معلوم است که اینها منافاتى با هم ندارند.
اضافه بر این، خروج از ظلمات رذائل اخلاقبه سوى فضائل اخلاقرا نیز شامل می شود که از مهمترین آثار ذکر خداست.
9ـ در آیه91 مائده، سخن از عواقب آلودگى به شراب و قمار به میان آمده است؛ می فرماید: (شیطان می خواهد به وسیله شراب و قمار در میان شما عداوت ایجاد کند، و شما را از ذکر خداو نمازباز دارد [با این همه زیان و فساد] آیا خوددارى خواهید کرد!)؛ «اِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ اَنْ یُوْقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ فِى الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلوهِ فَهَلْ اَنْتُمْ مُنْتَهُونَ».
در این آیهسه مفسده مهم براى شراب و قمار ذکر شده: پیدایش عداوت و دشمنى؛ و باز داشتن از ذکر خدا؛ و از نماز؛ از این تعبیر بخوبى روشن می شود که ذکر خداهمچون نمازو همانند دوستى و محبّت در میان مردم سرمایه مهمّى است که از دست دادن آن ضایعه بزرگى محسوب می شود.
اضافه بر این، می توان از لحن آیهچنین استفاده کرد که میان «ترک ذکر خداو نماز» و «پیدایش عداوت و بغض و مفاسد اخلاقى دیگر» رابطه اى وجود دارد؛ و این همان است که ما در جستجوى آن هستیم.
10ـ در آیات 36 و 37 سورهنور آمده است، سخن از مردان بزرگى است که در بیوت رفیعى که مرکز انوار الهى است جاى دارند؛ درباره ویژگیهاى آنها چنین می فرماید: (این [نور الهى] در خانه هایى قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهاى آن را بالا برند [تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد]. خانه هایى که نام خدادر آن برده می شود و صبح و شام در آن تسبیحمی گویند؛ کسانى که هیچ تجارت و معامله اى آنان را از یاد خدا، و بر پا داشتن نمازو اداى زکاتغافل نمی کند)؛ «فى بُیُوت اَذِنَ اللّهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الاْصالِ * رِجالٌ لاتُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لابَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ اِقَامِ الصَّلوهِ وَ ایتاءِ الزَّکوهِ».
به این ترتیب، نخستین ویژگى مردانى که پاسداران نور الهى هستند این است که سرگرمیهاى زندگى دنیا و امور مادّى آنها را از یاد خداغافل نمی کند؛ آرى! یاد خداست که آنها را به این افتخار بزرگ مفتخر کرده است؛ سپس به ویژگیهاى دیگر آنها، مانند بر پا داشتن نمازو اداء زکاتاشاره می کند.
از آنچه در آیات بالا آمد، و آیات دیگر قرآنکه از ذکر همه آنها به خاطر اختصار صرف نظر کردیم، بخوبى استفاده می شود که ذکر خدامایه آرامش دل؛ نهى از فحشاء و منکر؛ و قدرت و قوّت در مقابل دشمن؛ ترک بخل و حرص و دنیا پرستى و رذائل دیگر اخلاقى می شود.
رهروان راه حق، سالکان الى اللّه، و تمام کسانى که به خود سازى و تهذیب نفس مشغولند، باید ازاین کیمیاى سعادت و اکسیر خوشبختى غافل نشوند؛ و بدانند آنچه به آنها در این مسیر پر فراز و نشیب و مملوّ از خطرات و پرتگاهها، هوشیارى و قدرت و قوّت می دهد، همان یاد خداست که به صورت مستمر در آید، و جزء برنامه حیات انسان شود.(6)
پی نوشت: (1). سوره فجر، آیات 27 تا 30 .
(2). المحجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، ملا محسن فیض کاشانى، محقق/ مصحح: غفاری، على اکبر، مؤسسه انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، چاپ چهارم، 1417 هجرى قمرى، ج 2، ص 266 ،«الباب الاول: فی فضیله الذکر على الجمله و التفصیل من الآیات و الاخبار».
(3). فى ظلال القرآن، سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، دارالشروق، بیروت- قاهره، چاپ هفده، 1412 ق، ج 4، ص 2336، [سوره طه، آیات 1 تا 98].
(4). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق/ مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج 69، ص 199، باب 105 «جوامع مساوی الأخلاق…».
(5). المیزان فى تفسیر القرآن، طباطبایى سید محمد حسین، دفتر انتشارات اسلامی جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم، 1417 ق، ج 16، ص 329، «بیان …»، ذیل آیه مورد بحث.
(6). گرد آوری از کتاب: اخلاق در قرآن، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازى، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، چاپ اول، 1377 ه. ش، ج 1، ص 347.