منظور از «رویای صادقه» چیست؟ آیا «رویای صادقه» حقیقت دارد؟
رؤیای صادقه شهودى است که در حالت خواب صورت می گیرد؛ رویاهای صادقانه مربوط به آینده بوده و پرده از روى اسرارى بر می دارند که به حقیقت می پیوندند. در قرآن به هفت مورد از این رؤیاهاى صادقه اشاره شده است، مانند: رویای صادقه پیامبر(ص) مبنی بر وارد شدن همراه با اصحابش برای ادای سنّت عمره که در فتح مکّه محقق شد، یا رویای صادقه حضرت یوسف(ع) درباره مورد سجده قرار گرفتن، یا خواب هم بندیان یوسف در زندان، و خوابی که عزیز مصر دید و حضرت یوسف(ع) همه این خواب ها را تعبیر کرد و … .
یکى از شاخه هاى شهود و مکاشفه رویاهاى صادقه است؛ یعنى خواب هایى که به حقیقت می پیوندد و درست مطابق واقع می باشد. چنین خواب هایى را نوعى مکاشفه می نامند.
می دانیم فلاسفه روحى – برخلاف فلاسفه مادى که خواب و رویا را نتیجه مستقیم کارهاى روزانه یا نتیجه آرزوهاى برآورده نشده یا حاصل ترس و وحشت از امور مختلف معرفى می کنند – معتقدند که خواب و رویا بر چند قسم است:
1. خواب هایى که مربوط به زندگانى گذشته و امیال آرزوها است.
2. خواب هاى پریشان و نامفهوم که عرب آن را «اضْغاثُ اَحلام» می گوید؛ و نتیجه فعالیت قوه توهّم و خیال است.
3. خواب هایى که مربوط به آینده می باشد و پرده از روى اسرارى بر می دارد، و یا به تعبیر دیگر شهودى است که در حالت خواب صورت می گیرد.
فلاسفه مادّى هیچ دلیلى بر نفى قسم سوّم ندارند، و به عکس مدارک زیادى در دست داریم که نشان می دهد این قسم سوّم نیز واقعیّت دارد، نمونه های زنده آن که قابل انکار نیست در تفسیرنمونه آمده است.(1)
جالب این که در قرآنمجید نیز حدّاقل به هفت مورد از این رویاهاى صادقه اشاره شده است که ذکر آنها در یک بحث تفسیرموضوعى کاملا مناسب است:
1. قرآنمجید در سورهفتح، از یکی از رویاهاى صادقه پیامبر اکرم(صلى اللهعلیه وآله) سخن می گوید که در خواب دید به اتفاق یارانش براى انجام مناسک عمره و زیارتخانه خدا، وارد مکه شدند. این خواب را براى یاران بیان کرد، همگى شاد گشتند، ولى در آغاز گمان می کردند تعبیر این خواب در سال ششم هجرت که صلح حدیبیهدر آن واقع شد صورت می پذیرد، و صورت نپذیرفت؛ ولى پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) به آنها اطمینان داد که این رویاى صادقه بوده و حتماً تحقّق خواهد یافت.
قرآن در پاسخ کسانى که در این زمینه، تردید به خود راه داده بودند می گوید: «لَقَدْ صَدَقَ اللهُ رَسُولَهُ الرُّوْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ اِنْ شَاءَ اللهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لاَ تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِکَ فَتْحاً قَرِیباً»(2)؛ (رویایى را که خداوند به پیامبرش نشان داد، راست است، مسلّماً همه شما به خواست خداوارد مسجدالحرام خواهید شد در حالى که در امنیّت هستید، سرهاى خود را [طبق مناسک عمره] تراشیده، و ناخن هاى خود را کوتاه کرده اید، و از هیچ کس ترس و وحشتى ندارید، خداوند چیزهایى را می دانست که شما نمی دانستید و در این تاخیر، حکمتى است و قبل از آن فتح نزدیکى قرار دارد [که فتح دژهاى نیرومند خیبر یا صلح حدیبیهکه خود یکى از فتح هاى بزرگ بود]).
این خواب با تمام خصوصیات اش در ذى القعده سال هفتم هجرت تحقّق یافت که در تاریخ اسلامبه عنوان «عمره القضاء» معروف شده است. زیرا مسلمانان می خواستند آن را در سال قبل بجا آورند و بر اثر ممانعت قریشتحقّق نیافت.
با این که مسلمانان بدون سلاح در مکه که مرکز قدرت دشمن بود وارد شدند؛ چنان اُبهت آنها سراسر محیط را فرا گرفت که تعبیر «آمنین» و «لاتخافون» در مورد آنها کاملا تحقق یافت. بدون هیچ ترس و واهمه اى از دشمن، مراسم زیارتخانه خدارا انجام دادند و این از عجایب تاریخ اسلاماست، به این ترتیب آن رویا با تمام خصوصیات اش که در آن شرایط به هیچ وجه قابل پیش بینى نبود، به وقوع پیوست.
2. در سورهاسراء اشاره به رویاى دیگرى از پیامبر اکرم(صلى اللهعلیه وآله) شده است. اشاره اى بسیار کوتاه و سربسته، می فرماید: «وَمَا جَعَلْنَا الرُّوْیَا الَّتِى اَرَیْنَاکَ اِلاَّ فِتْنَهً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِى الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ اِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً»(3)؛ (ما آن رویایى را که به تو نشان دادیم فقط براى آزمایش مردم بود، همچنین شجره ملعونه [درخت نفرین شده] را که در قرآنذکر کرده ایم، ما آنها را تخویف و انذار می کنیم، امّا جز بر طغیانشان افزوده نمی شود).
در حدیثمعروفى که بسیارى از مفسّران شیعهو اهل سنّت نقل کرده اند، آمده است که پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) در خواب دید میمون هایى از منبر او پایین می آیند و بالا می روند. او بسیار از این مساله غمگین شد، زیرا این خواب خبراز حوادث ناگوارى در رهبرى مسلمین بعد از شخص پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) می داد. (بسیارى این خواب را به حکومت بنى امیّه تفسیرکرده اند که یکى بعد از دیگرى بر جاى پیامبر نشستند و حکومت اسلامی و خلافترسول خدا(صلى اللهعلیه وآله) را به فساد کشیدند؛ آنها افرادى فاقد شخصیت بودند و از راه و رسم جاهلیّت تقلیدمی کردند).(4)
ولى بعضى این رویا را همان رویاى ورود در مسجد الحرام دانسته اند؛ در حالى که سورهاسراء در مکه نازل شده و این رویا مسلّماً در مدینه و قبل از ماجراى حدیبیه در سال ششم بود.
بعضى دیگر مانند فخررازى ترجیح داده اند که رویا به معناى رویت و مشاهده کردن در حال بیدارى باشد و آن را اشاره به مساله معراجمی دانند.(5)
این احتمال بسیار ضعیف است چرا که مفهوم اصلى «رویا» از نظر متون لغت همان مشاهده در حال خواب است و نه بیدارى. بنابراین صحیح همان تفسیراوّل است.
در این که منظور از «شجره ملعونه»؛ (درخت نفرین شده) چیست؟ بعضى آن را به «شجره زقوم» – که درختى است مطابق آیه64 سورهصافات در قعر جهنم می روید، و میوه اى بسیار بد طعم و ناگوار دارد و طبق آیات 46 و 47 سورهدخان خوراک گنهکاران است – تفسیرکرده اند.
در حالى که بعضى آن را به قوم سرکش یهود تفسیرکرده اند. آنها همانند درختى بودند با شاخ و برگ فراوان امّا مطرود درگاه خداوند.
ولى در بسیارى از کتب معروف تفسیرشیعه و اهل سنّت «شجره ملعونه» به بنى امیّه تفسیرشده است؛ و فخررازى آن را از ابن عباس، مفسّر معروف اسلامی نقل کرده است(6) و این تفسیربا آنچه درباره رویاى پیغمبر(صلى اللهعلیه وآله) ذکر شد کاملا هماهنگ است.
ممکن است گفته شود که در قرآنمجید ذکرى از این «شجره ملعونه» به میان نیامده است؛ ولى با توجّه به این که قرآنشدیداً منافقان را لعن کرده(7) و بنى امیّه از سردمداران نفاق در اسلامبودند این مشکل حل می شود.
از این گذشته تعبیر «وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ اِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً»؛ ( ما آنها را انذار می کنیم ولى جز بر طغیان عظیمشان افزوده نمی شود) کاملا درباره آنها صادق است.
در روایتى آمده است که جمعى از یاران امام صادق(علیه السلام) از آن حضرت [یا از پدرش امام باقر(علیه السلام)] درباره این آیهسوال کردند. فرمود: «منظور از شجره معلونه بنى امیّه است».(8)
همین معنا از امیرمومنان على(علیه السلام) و در روایت دیگرى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده و على بن ابراهیم نیز آن را در تفسیرش آورده است.(9)
سیوطى در درالمنثور نیز روایات متعدّدى در زمینه «شجره ملعونه» و رویاى پیغمبر اکرم(صلى اللهعلیه وآله) آورده که گاه به بنى امیّه و گاه به بنى الحکم و بنى العاص [که همه از یک شجره خبیثه بودند] تفسیرشده است.(10)
به هر حال این رویا بعد از پیغمبر اکرم(صلى اللهعلیه وآله) به تحقّق پیوست، و این شجره ملعونه سرانجام بر جاى پیغمبر اکرم(صلى اللهعلیه وآله) یکى بعد از دیگرى تکیه زدند، و فتنه و بلاى عظیمی به وجود آوردند و آزمون مهمی براى مسلمانان شدند.
3. رویاى صادقانه دیگر رویاى ابراهیم خلیل(علیه السلام) در مورد فرمان ذبح فرزندش اسماعیل(علیه السلام) است. او که در یک میدان آزمایش بزرگ به منظور رسیدن به مقام والاى امامتو رهبرى خلق گام نهاده بود و مامور ذبح فرزند بسیار عزیزش اسماعیل شد؛ و عجب این که این ماموریت بزرگ و عجیب در عالم خواب به او داده شد، خوابى که همچون وحى براى او واقعیّت داشت و مسولیت آفرین بود.
چنانکه قرآندر سورهصافات می گوید: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قَالَ یَا بُنَىَّ اِنِّى اَرَى فِى الْمَنَامِ اَنِّى اَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا اَبَتِ افْعَلْ مَا تُوْمَرُ سَتَجِدُنِى اِنْ شَاءَ اللهُ مِنْ الصَّابِرِینَ»(11)؛ (هنگامی که [ابراهیم] با او [اسماعیل] به مقام سعى رسید گفت فرزندم من در خواب می بینم که باید ترا ذبح کنم، ببین نظر تو چیست؟ گفتم: پدرم آنچه به تو دستور داده شده اجرا کن بخواست خدامرا از صابران خواهى یافت).
تعبیر به «ارى»؛ (می بینم) که فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد، نشان می دهد که ابراهیم(علیه السلام) این خواب را مکرر دید. آنچنان که اطمینان کامل پیدا کرد که فرمان خدااست، و لذا فرزندش اسماعیل(علیه السلام) به او گفت: اى پدر! آنچه به تو دستور داده شده است اجرا کن، من تسلیم ام و شکیبایى می کنم.
به همین دلیل در آیه104 و 105 همین سورهآمده است: (ما او را ندا دادیم که اى ابراهیم ماموریتى را که در خواب به تو داده شده بود، انجام دادى)؛ «وَنَادَیْنَاهُ اَنْ یَا اِبْرَاهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّوْیَا».
این ماجرا دلیل روشنى است براى آنها که می گویند خواب می تواند به عنوان نوعى وحى نسبت به انبیاءِ و پیامبران تلقى شود؛ و در اخبار اسلامی نیز آمده است. «انَّ الرُّوْیا الصّادِقَهُ جُزْء مِنْ سَبْعِینَ جُزءً مِنَ النُّبُوَهِ»(12)؛ (رویاى صادقه جزئى از هفتاد جز از نبوّت است).
گرچه بعضى از اصولیون در این دستور تردید کرده اند که چگونه ممکن است حکم الهى قبل از عمل نسخ گردد؟
ولى همان گونه که در جاى خود گفته شده این در غیر مورد احکام امتحانى است که هدف از آن آزمودن شخص یا چیزى است؛ و تعبیر به «قَدْ صدَّقْتَ الرُّوْیا»؛ (خوابى را که دیده بودى تصدیق کردى و تحقّق بخشیدى)، دلیل بر این است که ابراهیم(علیه السلام) با آماده کردن تمام مقدمات ذبح فرزندش اسماعیل(علیه السلام)، و مهیّا شدن براى این ایثار بزرگ و بى نظیر، تمام آنچه را که وظیفه او بود، انجام داد.
4. خواب یوسف(علیه السلام) در خانه پدر، یکى دیگر از رویاهاى صادقه بود که در آغاز سورهیوسف به آن اشاره شده است: «اِذْ قَالَ یُوسُفُ لاَِبِیهِ یَا اَبَتِ اِنِّى رَاَیْتُ اَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَاَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ»(13)؛ (بخاطر بیاور هنگامی را که یوسف به پدرش گفت: پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره، و خورشید و ماه در برابرم سجدهمی کنند).
پدر با شنیدن این خواب حوادث آینده را پیش بینى کرد و به او بشارت داد که خدامقام والایى به تو می دهد و نعمت اش را بر تو و آل یعقوب تمام خواهد کرد.
بعضى از مفسّران گفته اند: یوسف(علیه السلام) این خواب را در دوازده سالگى دید، و چهلسال بعد تعبیر آن تحقّق یافت! آن زمان که بر اریکه حکومت مصر تکیه زده بود، و یازده برادر به اتفاق پدر و مادر از کنعان نزد او آمدند، و براى او خضوع کردند، یا به شکرانه این نعمت براى خداسجده نمودند، چنانکه در اواخر همین سورهبه آن اشاره شده است: «وَرَفَعَ اَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَقَالَ یَا اَبَتِ هَذَا تَاْوِیلُ رُوْیَاى مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّى حَقّاً»(14)؛ (و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند؛ و همگى براى او [درپیشگاه خداوند] به سجدهافتادند و گفت: پدر! این تعبیر همان خوابى است که پیش از این دیدم؛ پرورگارم آن را تحقق بخشید).
این ماجرا نیز به خوبى حکایت می کند که ممکن است حوادثى که در چهلسال بعد واقع می شود در یک رویاى صادقانه در یک قلب پاک و آماده منعکس گردد؛ گرچه عدد 40 سال در متن آیات قرآننیامده، ولى از قراین آیات به خوبى نمایان است که در میان این دو حادثه فاصله بسیار بوده است.
قابل توجّه این که یعقوب(علیه السلام) از بشارت هایى که پس از این رویا به فرزند خردسال اش می دهد این است که می گوید: «وَیُعَلِّمُکَ مِنْ تَاْوِیلِ الاَْحَادِیثِ»(15)؛ (و از تعبیر خوابهاى به تو می آموزد).
این جمله خواه به معناى علم تعبیر خواب تفسیرشود – آن چنانکه بسیارى از مفسّران گفته اند – و یا آن چنانکه در تفسیر المیزانآمده مفهومی گسترده تر از علم تعبیر خواب داشته باشد، و آگاهى بر ریشه حوادث و نتایج آن را نیز شامل شود(16)، در هر حال دلیل بر این است که بعضى از رویاها ممکن است صادقه باشد و داراى تأویلهاى عینى و واقعى.
5 و 6 – خواب هایى که هم بندهاى زندانى یوسف(علیه السلام) در آن هنگام که به جرم پاکدامنى در زندان عزیز مصر گرفتار بود دیدند. قرآندر همان سورهیوسف این معنا را چنین بازگو می کند:
«وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیَانِ قَالَ اَحَدُهُمَا اِنِّى اَرَانِى اَعْصِرُ خَمْراً وَقَالَ الاْخَرُ اِنِّى اَرَانِى اَحْمِلُ فَوْقَ رَاْسِى خُبْزاً تَاْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَاْوِیلِهِ اِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ»(17)؛ (و [در این هنگام] دو جوان، همراه او وارد زندان شدند؛ یکى از آن دو گفت: من در خواب دیدم که [انگور براى ساختن] شراب می فشارم. و دیگرى گفت: من در خواب دیدم نان بر سرم حمل می کنم که پرندگان از آن می خورند؛ ما را از تعبیر این خواب آگاه کن که تو را از نیکوکاران می بینیم).
یوسف(علیه السلام) نخست آنها را دعوت به توحیدو پرستش خداوند یگانه کرد؛ سپس به تعبیر خواب آنها پرداخت. به آن کس که خواب دیده بود انگور براى شراب می فشارد گفت: تو از زندان خلاص خواهى شد، ولى به نفر دوّم که خواب دیده بود نان بر سر دارد و پرندگان از آن می خورند، گفت: تو محکوم به اعدام خواهى شد، و سرانجام هر دو تعبیر تحقّق یافت.
به هر حال این دو رویا که شرح آن با صراحت در قرآنآمده، نشان می دهد که رویاها می تواند گاهى به عنوان منبعى براى معرفت تلقّى گردد؛ امّا البتّه نه هر رویایى، و نه براى هر معبّر و تفسیرکننده خواب.
7. رویاى سلطان مصر(فرعون): در همین داستان یوسف(علیه السلام)، در قرآنمجید خواب دیگرى منعکس است که نمونه روشنى از رویاهاى صادقه است. فرعون در خواب می بیند که: هفت گاو لاغر به هفت گاو چاق حمله کردند و آنها را خوردند، و هفت خوشه خشکیده برگرد هفت خوشه سبز پیچید و آنها را از میان برد. از این خواب در وحشت فرو رفت، و از اطرافیان خود تعبیر آن خواب را مطالبه کرد:
«وَقَالَ الْمَلِکُ اِنِّى اَرَى سَبْعَ بَقَرَات سِمَان یَاْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلاَت خُضْر وَاُخَرَ یَابِسَات یَا اَیُّهَا الْمَلَاُ اَفْتُونِى فِى رُوْیَاى اِنْ کُنتُمْ لِلرُّوْیَا تَعْبُرُونَ»(18)؛ (و [در این هنگام] پادشاه گفت: من درخواب دیدم هفت گاو چاق را که هفت گاو لاغر آنها را می خورند؛ و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده؛ [که خشکیده ها بر سبزها پیچیدند؛ و آنها را از بین بردند.] اى گروه اشراف! درباره خواب من نظر دهید، اگر خواب را تعبیر می کنید).
از آنجا که اطرافیان او از تعبیر خواب آگاهى نداشتند به او گفتند: «اینها خوابهاى پریشانى است که قاعدتا تعبیرى ندارد، و ما نیز از تأویلخواب آگاه نیستیم»(19). شاید می خواستند با این سخن سلطان مصر را از نگرانى بیرون آورند.
ولى در این جا ساقى شاه که بعد از ماجراى خوابش از زندان آزاد شده بود به یاد یوسف صِدِّیق(علیه السلام) آن مرد آگاه و بیدار و راستگو افتاد، و ماجرا را به سلطان گفت. کسى را نزد یوسف(علیه السلام) فرستادند و خواب را چنین تعبیر کرد و گفت:
«گفت: هفت سال پى در پى زراعت می کنید؛ و آنچه را درو کردید، جز کمی که می خورید، در خوشه هاى خود باقى بگذارید [و ذخیره نمایید] ـ پس از آن، هفت سال سخت [قحطى و خشکسالى] می آید، که آنچه را براى آن سالها اندوخته اید، می خورند؛ جز کمی که [براى بذر] ذخیره خواهید کرد. ـ سپس سالى فرا می رسد که باران فراوان نصیب مردم می شود؛ و در آن سال، مردم عصاره [میوه ها را] می گیرند [و سال پربرکتى است].»(20)
این تعبیر نیز دقیقاً به وقوع پیوست و چون نشانه هاى صدق و راستى و آگاهى و هوشیارى در آن نمایان بود، سبب آزادى یوسف(علیه السلام) و رسیدن او به مقام خزانه دارى مصر، و سپس حکومت او بر کل این کشور پهناور و آباد گردید.
از مجموع این آیات به خوبى استفاده می شود که قسمتى از رویاها ممکن است منبعى براى درک پاره اى از حقایق گردد؛ و یا به تعبیر دیگر امکان دارد مساله کشف و شهود در رویا تحقّق یابد و نه در بیدارى. فقط این گونه رویاها طبق آیات فوق بر سه گونه است:
1. بعضى عیناً و بدون هیچ گونه تغییرى در بیدارى رخ می دهد، مانند رویاى پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) در مورد زیارتخانه خداکه در سورهفتح آمده است.
2. خواب هایى که به صورت تعبیر تحقّق می یابد، یعنى حتماً نیازمند به تفسیراست، تفسیرى که جز معبِّر آگاه، از آن با خبرنیست. مانند رویاهاى چهارگانه یوسف(علیه السلام) و سلطان مصر و زندانیان که همه در سورهیوسف منعکس است.
3. رویاهائى که جنبه حکم و فرمان دارد و نوعى از وحى در حالت خواب محسوب می شود. مانند رویاى ابراهیم(علیه السلام).
ولى مفهوم این سخن آن نیست که هر خوابى می تواند به عنوان کشف و شهود تلقّى شود؛ بلکه بسیارى از رویاها مصداق همان «اَضُغاثُ اَحْلام»؛ (خواب هاى پریشان) و فاقد تعبیر است. رویاهایى که نتیجه فعالیت نیروى توهّم و یا محرومیّت ها و ناکامی ها و ناراحتى ها است.(21)
پی نوشت: (1). ر.ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازى ناصر، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1374 شمسی، چاپ: اول، ج 9، ص 315 ـ 317.
(2). سوره فتح، آیه 27.
(3). سوره اسراء، آیه 60.
(4). مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 قمری، چاپ: سوم، ج 20، ص 360، سوره إسراء، آیات 59 الى 60 .
(5). این روایت در الجامع لأحکام القرآن، قرطبى، محمد بن احمد، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 شمسی، چاپ: اول، ج10، ص245 و مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 شمسی، چاپ: سوم، ج 6، ص 654، (المعنى …) و تفسیر الصافى، فیض کاشانى، ملا محسن، تحقیق: حسین اعلمی، انتشارات الصدر، تهران، 1415 قمری، چاپ: دوم، ج 3، ص 200، سوره إسراء، آیه 60 و مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 قمری، چاپ: سوم، ج 20، ص 360، سوره إسراء، آیات 59 الى 60 … آمده است؛ و مرحوم فیض کاشانى می گوید از روایاتى است که میان خاصّه و عامه معروف است.
(6). قرطبى این روایت را در الجامع لأحکام القرآن، قرطبى، محمد بن احمد، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 شمسی، چاپ: اول، ج 10، ص 245 و فخرالدین رازى در مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 قمری، چاپ: سوم، ج 20، ص 360، سوره إسراء، آیات 59 الى 60 از ابن عباس نقل می کنند، ج 20، ص237.
(7). سوره محمّد، آیه 23.
(8). تفسیر نور الثقلین، عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تحقیق: سید هاشم رسولى محلات، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1415 قمری، چاپ: چهارم، ج 3، ص 180، سوره إسراء، آیات 57 الى 63 ، ح 278.
(9). همان، ح 282 و 283 و 286.
(10). المیزان فى تفسیر القرآن، طباطبایى، سید محمد حسین، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417 قمری، چاپ: پنجم، ج 13، ص 148.
(11). سوره صافات، آیه 102.
(12). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق/ مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 قمری، چاپ: دوم، ج 58، ص 167 و 177، باب 44 (حقیقه الرؤیا و تعبیرها و فضل الرؤیا الصادقه و علتها و عله الکاذبه) .
(13). سوره یوسف، آیه 4.
(14). سوره یوسف، آیه 100.
(15). سوره یوسف، آیه 6.
(16). المیزان فى تفسیر القرآن، طباطبایى، سید محمد حسین، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417 قمری، چاپ: پنجم، ج 11، ص 80.
(17). سوره یوسف، آیه 36.
(18). سوره یوسف، آیه 43.
(19). سوره یوسف، آیه 44.
(20). سوره یوسف، آیه 47 – 49.
(21). گرد آوری از کتاب: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 شمسی، چاپ: نهم، ج 1، ص 270.