خداى متعال تجسم حق و باطل را چگونه تشبیه کرده است

پاسخ این سوال در آیات 24 و 25 سوره«ابراهیم» بیان شده است، خداى متعال در این آیات تجسّم حق و باطل، ایمانو کفر، طیّب و خبیث را ضمن یک مثال جالب، بسیار عمیق و پر معنى بیان کرده، نخست می فرماید: (آیا ندیدى چگونه خدابراى کلام پاکیزه مثالى زده، و آن را به شجره طیّبه و پاکى تشبیه کرده است)؟؛ «الَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ الّلهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَه طَیِّبَه».
سپس به ویژگیهاى این شجره طیّبه (درخت پاکیزه و پر برکت) می پردازد و به تمام ابعاد آن، ضمن عبارت کوتاهى، اشاره می کند.
اما پیش از آن که ویژگیهاى این شجره طیّبه را همراه قرآنبررسى کنیم، باید ببینیم منظور از «کلمه طیّبه» چیست؟
بعضى از مفسران آن را به کلمه توحیدو جمله «لاَ اِلهَ اِلاَ اللّه» تفسیرکرده اند.
در حالى که بعضى دیگر، آن را اشاره به اوامر و فرمان هاى الهى می دانند.
بعضى دیگر آن را ایمانمی دانند که محتوا و مفهوم «لاَ اِلهَ اِلاَ اللّه» است.
بعضى دیگر، آن را به شخص مومن تفسیرکرده اند.
ولى، با توجه با وسعت مفهوم و محتواى «کلمه طیّبه» می توان گفت، همه اینها را شامل می شود؛ زیرا «کَلِمَه» به معنى وسیع، همه موجودات را در بر می گیرد، و به همین دلیل بر مخلوقات «کَلِمَهُ اللّه» گفته می شود.(1)
و «طیّب» هر گونه شىء پاک و پاکیزه است، نتیجه این که: این مثال هر سنّت، دستور، برنامه، روش، هرعمل، هر انسان و خلاصه هر موجود پاک و پر برکتى را شامل می شود، و همه اینها همانند یک درخت پاکیزه است با ویژگیهاى زیر:
1ـ موجودى است، داراى رشد و نمو، نه چندان، بى روح، و نه جامد و بى حرکت، بلکه، پویا، رویا وسازنده دیگران وخویشتن – تعبیر به شجره بیانگر این حقیقت است – .
2ـ این درخت، پاک است و طیّب از چه نظر؟ چون انگشت روى هیچ قسمتى گذارده نشده، مفهومش این است: از هر نظر، میوه اش پاکیزه، شکوفه و گلش پاکیزه، و نسیمی که از آن برمی خیزد نیز پاکیزه است.
3ـ این شجره، داراى نظام حساب شده اى است، ریشه اى دارد و شاخه ها و هر کدام ماموریت و وظیفه اى دارند، اصولاً وجود «اصل» و «فرع» در آن، دلیل بر حاکمیت نظام حساب شده اى بر آن است.
4ـ اصلو ریشه آن ثابت و مستحکم است؛ به طورى که طوفان ها و تندبادها نمی تواند آن را از جا برکند، و توانائى آن را دارد که شاخه هاى سر به آسمان کشیده اش را در فضا در زیر نور آفتاب و در برابر هواى آزاد معلّق نگاه دارد و حفظ کند، چرا که شاخه هر چه سر کشیده تر باشد، باید متّکى به ریشه قوى تر باشد. «اصْلُها ثابِت».
5ـ شاخه هاى این شجره طیّبه، در یک محیط پست و محدود نیست، بلکه بلند آسمان، جایگاه او است: این شاخه ها سینه هوا را شکافته و در آن فرو رفته، آرى (شاخه هایش در آسمان است)؛ «وَ فَرْعُها فِى السَّماء».
روشن است، هر قدر شاخه ها برافراشته تر باشند، از آلودگى گرد و غبار زمین دورترند و میوه هاى پاک ترى خواهند داشت، و از نور آفتاب و هواى سالم بیشتر بهرهمی گیرند، و آن را به میوه هاى طیّب خود بهتر منتقل می کنند.(2)
6ـ این شجره طیّبه، شجره پربار است نه همچون درختانى که میوه و ثمرى ندارند، بنابراین، مولّد هستند (و میوه خود را می دهد)؛ «تُوتِى اُکُلُها».
7ـ اما نه در یک فصل یا دو فصل، بلکه در هر فصل، یعنى هر زمان که دست به سوى شاخه هایش دراز کنى محروم بر نمی گردى «کُلُّ حِین».
8ـ میوه دادن آن نیز بى حساب نیست، بلکه مشمول قوانین آفرینش است و طبق یک سنّت الهى و به اذن پروردگارش این میوه را به همگان ارزانى می دارد «بِاذنِ رَبِّها».
اکنون درست بیندیشیم، و ببینیم این ویژگیها و برکات را در کجا پیدا می کنیم؟
مسلّماً در کلمه توحیدومحتواى آن، و در یک انسان موحّد و با معرفت، و در یک برنامه سازنده و پاک، اینها همه روینده، پوینده و متحرّک هستند، همه داراى ریشه هاى محکم و ثابت اند، همه داراى شاخه هاى فراوان، وسر به آسمان کشیده و دور از آلودگى هاى و کثافات جسمانى، همگى پرثمرند و نورپاش و فیض بخش.
هر کس به کنار آنها بیاید، و دست به شاخسار وجودشان دراز کند، در هر زمان که باشد از میوه هاى لذیذ و معطر و نیروبخششان بهرهمی گیرد.
تندباد حوادث و طوفان هاى سخت و مشکلات، آنها را از جا حرکت نمی دهد، افق فکر آنها محدود به دنیاى کوچک نیست، حجاب هاى زمان و مکان را می درند و به سوى ابدیت و بى نهایت پیش می روند.
برنامه هاى آنها از سر هوى و هوس نیست بلکه همگى به اذن پروردگار و طبق فرمان اوست، و این حرکت و پویائى و ثمربخش بودن، نیز از همین جا سرچشمه می گیرد.
مردان بزرگ و با ایمان، این کلمات طیّبه پروردگار، حیاتشان مایه برکت است، مرگشان موجب حرکت، آثار آنها و کلمات و سخنانشان و شاگردان و کتابهایشان و تاریخ پر افتخارشان و حتى قبرهاى خاموششان همگى الهامبخش است و سازنده و تربیت کننده.
آرى، (خداوند، این چنین براى مردم مَثَل می زند، شاید که متذکّر شوند)؛ «وَیَضْرِبُ اللّهُ الامْثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّکُمْ یَتَذَکَّرُون».
دراین اینجا میان مفسران این سوال مطرح شده است که آیا درختى با صفات فوق، وجود خارجى دارد که «کلمه طیّبه» به آن تشبیه شده است؟! درختى که تمام فصول سال سرسبز و پر میوه باشد؟!
بعضى معتقدند: وجود دارد و آن درخت نخل است، و به همین جهت، مجبور شده اند که «کُلُّ حِین» را تفسیربه شش ماه کنند.
ولى، به هیچ وجه لزومی ندارد که اصرار به وجود چنین درختى داشته باشیم، بلکه تشبیهات زیادى در زبان هاى مختلف داریم که اصلاً وجود خارجى ندارد.
مثلاً می گوئیم: قرآنهمچون آفتابى است که غروب ندارد، در حالى که می دانیم آفتاب همیشه غروب دارد، و یا اینکه هجران من همچون شبى است که پایان ندارد، در حالى که می دانیم هر شبى پایانى دارد.
به هر حال، از آنجا که هدف از تشبیه، مجسّم ساختن حقایق و قرار دادن مسائل عقلى در قالب محسوس است، این گونه تشبیهات، هیچ گونه مانعى ندارد، بلکه کاملاً دلنشین و موثّر و جذّاب است.
در عین حال، درختانى در همین جهان وجود دارد که، در تمام فصول سال میوه از شاخه هاى آنها قطع نمی شود، حتى خود ما بعضى از درختان را در مناطق گرمسیر دیدیم که هم میوه داشت و هم مجدداً گل کرده بود، و مقدمات میوه جدید در آن فراهم می شد در حالى که فصل زمستان بود!
و از آنجا که یکى از بهترین راه ها براى تفهیم مسائل، استفاده از روش مقابله و مقایسه است، بلافاصله نقطه مقابل «شجره طیّبه» را در آیهبعد چنین بیان می کند:
اما (مثل کلمه خبیثه و ناپاک، همانند درخت خبیث و ناپاک و بى ریشه است، که از روى زمین کنده شده و در برابر طوفان ها هر روز به گوشه اى پرتاب می شود و قرار و ثباتى براى آن نیست)؛ «وَمَثَلُ کَلِمَه خَبِیثَه کَشَجَرَه خَبِیثَه اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَرْضِ ما لَها مِنْ قَرار».
کلمه «خبیثه» همان کلمه کفر و شرک، همان گفتار زشت و شوم، همان برنامه هاى گمراه کننده و غلط، همان انسانهاى ناپاک و آلوده، وخلاصه هر چیز ناپاک است.
بدیهى است درخت زشت و شومی که ریشه آن کنده شده، نه نمو و رشد دارد، نه ترقّى و تکامل، نه گل و میوه، نه سایه و منظره، و نه ثبات و استقرار، قطعه چوبى است که جز به درد سوزاندن و آتش زدن نمی خورد، بلکه مانع راه است و مزاحم رهروان، و گاه گزند، مجروح کننده و مردم آزار است!
جالب اینکه در وصف «شجره طیّبه»، قرآنبا تفصیل سخن می گوید، و اما به هنگام شرح «شجره خبیثه» با یک جمله کوتاه از آن می گذرد، تنها می گوید: «اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَرْضِ ما لَها مِنْ قَرار» ؛ (از زمین کنده شده، قرارى ندارد)، زیرا هنگامی که ثابت شد، این درخت بى ریشه است، دیگر شاخ و برگ و گل و میوه تکلیفش روشن است.
به علاوه، این یک نوع لطافت بیان است که انسان در مورد ذکر «محبوب»، به همه خصوصیات بپردازد، اما هنگامی که به ذکر «مبغوض» می رسد با یک جمله کوبنده از آن بگذرد!
باز در انجا می بینیم مفسران درباره این که این درخت که «مشبّه به» واقع شده است، کدام درخت است؟ به بحث پرداخته اند.
بعضى آن را درخت «حنظل» که میوه بسیار تلخ و بدى دارد دانسته اند.
وبعضى آن را «کُشُوت» – بر وزن سقوط – که نوعى گیاه پیچیده است که در بیابان ها به بوته هاى خار می پیچد و از آن بالا می رود، نه ریشه دارد، و نه برگ – توجه داشته باشید که شجر در لغت عرب هم به درخت گفته می شود و هم به گیاه – .
ولى همان گونه که در تفسیر «شجره طیّبه» بیان کردیم هیچ لزومی ندارد که در هر تشبیه، «مشبّه به» با تمام آن صفات، وجود خارجى داشته باشد بلکه هدف مجسّم ساختن چهره واقعى کلمه شرک و برنامه هاى انحرافى و مردم خبیث است، که آنها همانند درختانى هستند که همه چیزشان خبیث و ناپاک و هیچ گونه میوه و ثمره و فایده اى جز مزاحمت و تولید دردسر ندارد.
به علاوه، وجود درخت ناپاکى که آن را از ریشه کنده باشند و در بیابان بر سینه طوفان و تندباد قرار گرفته باشد، کم نیست.(3)
پی نوشت: (1). درباره «کلمه» و مفهوم آن در ذیل آیه 115 سوره انعام بحث کردیم.
(2). این موضوع خصوصاً در میوه‏ه اى یک درخت کاملًا آشکار است، میوه‏ه ایى که بر شاخه ‏هاى بالاى درخت می‏ رویند از میوه‏ هایى که بر شاخه ‏هاى پایین آن می‏ رویند، هم سالم‏ترند و هم رسیده تر و مطبوع‏ تر.
(3). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ سی و یکم، ج 10، ص 380.

خروج از نسخه موبایل