انفاق در روز نهم ربیع الاول (مفاتیح الجنان)
اعمال ماه ربیع الاول؛ روز نهم روز عید بزرگ و روز عید «بَقر» است و از براى آن شرح بزرگى است که در جاى خود ذکر شده و روایتى نقل شده که هر که در این روز چیزى انفاق کند گناهانش آمرزیده شود
انفاق در روز نهم ربیع الاول (زاد المعاد)
اعمال ماه ربیع الاول؛ و اما روز نهم این ماه بدان که میان علماى خاصّه و عامّه در تاریخ قتل عمر بن الخطّاب-علیه اللّعنه و العذاب-خلاف است و مشهور میان فریقین آن است که قتل آن ملعون در روز بیست و ششم ماه ذى الحجه واقع شد چنانچه سابقا اشاره به آن شد و بعضى بیست و هفتم نیز گفتهاند و مستند این دو قول نقل مورّخان است و از کتب معتبره چنان معلوم میشود که چنانچه الحال میان عوام شیعه مشهور آن است که قتل او در نهم ماه ربیع الاوّل واقع شده است و سابقا میان جمعى از محدّثین شیعه نیز چنین مشهور بوده است.
و سیّد بزرگوار على بن طاووس رحمه اللّه در کتاب اقبال اشاره نموده است به آنکه ابن بابویه رحمه اللّه روایتى از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده است که آن ملعون در روز نهم ماه ربیع الاوّل به درک اسفل جحیم متوجّه شده است و از نقل او چنان معلوم و مفهوم میشود که شیخ صدوق چنین اعتقاد داشته است هرچند سیّد خود آن حدیث را تأویلات نموده است.
و ایضا سیّد ذکر کرده است که جماعتى از شیعیان عجم پیوسته این روز را به این سبب تعظیم و تکریم مینمودهاند و خلف بزرگوار سید على بن طاووس در کتاب زواید الفواید این مذهب را تقویت کرده است و روایت معتبرى در این باب ایراد نموده است چنانچه گفته است که روایت کردهاند محمّد بن ابى العلاء همدانى و یحیى بن محمّد بن جریح بغدادى که روزى ما منازعه کردیم در باب عمر بن الخطاب-علیه اللعنه و العذاب-و رفتیم در شهر قم به نزد احمد بن اسحاق قمی که از خواص اصحاب حضرت امام على نقىّ علیه السّلام و امام حسن عسکرى-صلوات اللّه علیهما-بود و به خدمت حضرت صاحب الامر علیه السّلام نیز رسیده بود و چون در را کوبیدیم دختر عراقیه بیرون آمد و احوال احمد را از او پرسیدیم گفت: او امروز مشغول اعمال نماز عید است و آن روز نهم ماه ربیع الاوّل بود. گفتیم: سبحان اللّه! عیدهاى مؤمنان چهار است عید فطر و عید اضحى و عید غدیر و روز جمعه. آن دختر گفت که احمد بن اسحاق از حضرت امام على نقى علیه السّلام روایت میکند که امروز روز عید است و بهترین عیدهاست نزد اهل بیت-علیهم السّلام-و شیعیان ایشان. ما گفتیم که رخصت بطلب که به نزد او آییم. چون آن دختر او را خبر کرد، بیرون آمد به سوى ما و لنگى بسته بود و عبایى بر خود پیچیده بود و بوى مشک از او ساطع بود. ما گفتیم که این چه حالت است که در تو مشاهده میکنیم؟ گفت:
الحال از غسل عید فارغ شدهام. گفتیم: امروز مگر عید است؟ گفت: بلى. و ما را به خانه برد و بر روى کرسى نشاند و گفت: روزى با جمعى از برادران خود به نزد مولاى خود حضرت امام حسن عسکرى علیه السّلام رفتیم در «سرّ من را» در مثل این روز که شما به نزد من آمدهاید. چون رخصت یافتیم و به خدمت حضرت رسیدیم، دیدم که حضرت مجلس خود را آراسته و مجمره در پیش خود گذاشته است و به دست مبارک خود عود در آن مجمره میاندازد و مجلس خود را مزیّن گردانیده است و غلامان و خدمتکاران خود را جامههاى فاخر پوشانیده است. گفتیم: یا ابن رسول اللّه! پدران و مادران ما فداى تو باد، آیا از براى اهل بیت امروز فرح تازهاى روى داده است؟ حضرت فرمود که کدام روز حرمتش از این روز نزد اهل بیت عظیمتر است! به درستى که خبر داد مرا پدرم که خذیفه بن یمانى در روز نهم ماه ربیع الاول داخل شد بر جدّم رسول خدا-صلّى اللّه علیه و آله-خذیفه گفت که دیدم حضرت امیر المؤمنین و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین-صلوات اللّه علیهم-را که با حضرت رسالت پناه صلّى اللّه علیه و آله طعام تناول مینمودند و آن حضرت بر روى ایشان
تبسّم مینمود و با امام حسن و امام حسین علیهما السّلام میگفت: بخورید، گوارا باد از براى شما برکت و سعادت این روز! به درستى که این روزى است که حق تعالى هلاک میکند در این روز دشمن خود و دشمن جدّ شما را و مستجاب میگرداند در این روز دعاى ما در شما را؛ بخورید که این روزى است که حق تعالى در این روز قبول میکند اعمال شیعیان و محبّان شما را؛ بخورید که این روزى است که ظاهر میشود راستى گفته خدا که میفرماید: فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَهً بِما ظَلَمُوا[1] یعنى: «این است خانههاى ایشان که خالى گردیده است به سبب ستمهاى ایشان.»
بخورید که این روزى است که شکسته میشود در این روز شوکت دشمن جدّ شما و یارىکنندۀ دشمن شما؛ بخورید که این روزى است که در این روز هلاک میشود فرعون اهل بیت من و ستمکنندۀ بر ایشان و غصبکنندۀ حقّ ایشان؛ بخورید که این روزى است که حق تعالى عملهاى دشمنان شما را باطل و هبا میگرداند.
خذیفه گفت که من گفتم: یا رسول اللّه آیا در میان امّت تو کسى خواهد بود که هتک این حرمتها نماید؟ حضرت فرمود که اى خذیفه! بتى از منافقان بر ایشان سرکرده خواهد شد و دعوى ریاست در میان ایشان خواهد کرد و مردم را به سوى خود دعوت خواهد نمود و تازیانۀ ظلم و ستم را بر دوش خواهد گرفت و مردم را از راه خدا منع خواهد نمود و کتاب خدا را تحریف خواهد نمود و سنّت مرا تغییر خواهد داد و میراث فرزند مرا متصرّف خواهد شد و خود را پیشواى مردم خواهد خواند و زیادتى بر وصىّ من علىّ بن ابى طالب علیه السّلام خواهد کرد و مالهاى خدا را به ناحق بر خود حلال خواهد کرد و در غیر طاعت خدا صرف خواهد کرد و مرا و برادر من و وزیر من على را به دروغ نسبت خواهد داد و دختر مرا از حقّ خود محروم خواهد گردانید. پس دختر من او را نفرین خواهد کرد و حق تعالى نفرین او را در این روز مستجاب خواهد گردانید. خذیفه گفت: یا رسول اللّه! چرا دعا نمیکنى که حق تعالى او را در حیات تو هلاک گرداند؟ حضرت فرمود که: اى خذیفه! دوست نمیدارم که جرأت کنم بر قضاى خدا و از او طلب کنم تغییر امرى را که در علم او گذشته است، ولیکن از حق تعالى سؤال کردم که فضیلت دهد آن روزى را که در آن روز او به جهنّم میرود بر سایر روزها تا آنکه احترام آن روز سنتى گردد در میان دوستان من و دوستان و شیعیان اهل بیت من؛ پس حق تعالى وحى کرد به سوى من که اى محمّد! در علم سابق من گذشته است که دریابد تو را و اهل بیت تو را محنتها و بلاهاى دنیا و ستمهاى منافقان و غصبکنندگان از بندگان من آن منافقانى که تو خیرخواهى ایشان کردى و با تو خیانت کردند و تو با ایشان راستى کردى و ایشان با تو مکر کردند و تو با ایشان صاف بودى و ایشان دشمنى تو را به دل گرفتند و تو ایشان را خشنود گردانیدى و ایشان تو را تکذیب کردند و تو ایشان را برگزیدى و ایشان تو را در بلیّه گذاشتند و سوگند یاد میکنم به حول و قوه و پادشاهى خود که البتّه بگشایم بر روح کسى که غصب کند حقّ على را که وصىّ تو است بعد از تو، هزار در از پستترین طبقههاى جهنّم که او را فیلوق میگویند و او را اصحاب او را در قعر جهنّم جا دهم که شیطان از مرتبۀ خود بر او مشرّف شود و او را لعنت کند و آن منافق را در قیامت عبرتى گردانم براى فرعونها که در زمان پیغمبران دیگر بوده و براى سایر دشمنان دین و ایشان را و دوستان ایشان را به سوى جهنّم برم با دیدههاى کبود و روهاى ترش، با نهایت مذلّت و خوارى و پشیمانى و ایشان را ابد الاباد در عذاب خود بدارم. اى محمد! نمیرسد على به منزلت تو مگر به آنچه میرسید به او از بلاها از فرعون او و غصبکنندۀ حق او که جرأت میکند بر من و کلام مرا بدل میکند و شرک به من میآورد و مردم را منع میکند از راه رضاى من و گوساله از براى امّت تو برپا میکند که آن ابو بکر است-لعنه اللّه و کافر میشود به من در عرش عظمت و جلال من. به درستى که من امر کردهام ملائکۀ هفت آسمان خود را که براى شیعیان و محبّان دین شما عید کنند آن روزى را که آن ملعون کشته میشود و امر کردهام ایشان را که کرسى کرامت مرا نصب کنند در برابر بیت المعمور و ثنا کنند بر من و طلب آمرزش نمایند براى شیعیان و محبّان شما از فرزندان آدم و امر کردهام ملائکۀ نویسندگان اعمال را که از این روز تا سه روز قلم از مردم بردارند و ننویسند گناهان ایشان را براى کرامت تو و وصىّ تو اى محمّد صلّى اللّه علیه و آله این روز را عیدى گردانیدم براى تو و اهل بیت تو و براى هرکه تابع ایشان باشد از مؤمنان و شیعیان ایشان و سوگند یاد میکنم بر خود به عزّت و جلال خود و علوّ منزلت و مکان خود که عطا کنم کسى را که عید کند این روز را از براى من ثواب آنها که به دور عرش احاطه کردهاند و قبول کنم شفاعت او را در حقّ خویشان او و زیاد کنم مال او را اگر گشادگى دهد بر خود و عیال خود در این روز و هرسال در این روز صد هزار هزار کس از موالیان و شیعیان شما را از آتش جهنّم آزاد گردانم و اعمال ایشان را قبول کنم و گناهان ایشان را بیامرزم.
حذیفه گفت که پس برخاست رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و به خانۀ ام سلمه رفت و من برگشتم و صاحب یقین بودم در کفر عمر تا آنکه بعد از وفات رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دیدم که او چه فتنهها برانگیخت و کفر اصلى خود را اظهار نمود و از دین برگشت و دامان بىحیایى و وقاحت براى غصب امامت و خلافت برزد و قرآن را تحریف کرد و آتش در خانۀ وحى رسالت زد و بدعتها در دین خدا پیدا کرد و ملّت پیغمبر را تغییر داد و سنّت آن حضرت را بدل کرد و شهادت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام را رد کرد و فاطمه دختر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را به دروغ نسبت داد و فدک را غصب کرد و یهود و نصارى و مجوس را از خود راضى کرد و نور دیدۀ مصطفى را به خشم آورد و رضاجویى اهل بیت رسالت نکرد و جمیع سنّتهاى رسول را برطرف کرد و تدبیر کشتن امیر المؤمنین علیه السّلام کرد و جوروستم را در میان مردم علانیه کرد و هرچه خدا حلال کرده بود حرام کرد و هرچه خدا حرام کرده بود حلال کرد و حکم کرد که از پوست شتر دینار و درهم بسازند و خرج کنند و در بر رو و شکم فاطمۀ زهرا زد و بر منبر حضرت رسالت-صلّى اللّه علیه و آله-به غصب و جور بالا رفت و بر حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام افترا بست و با آن حضرت معارضه کرد و رأى آن حضرت را به سفاهت نسبت داد.
حذیفه گفت که پس حق تعالى دعاى برگزیدۀ خود و دختر پیغمبر خود را در حقّ آن منافق مستجاب گردانید و قتل او را بر دست کشندۀ او-رحمه اللّه علیه- جارى گردانید. پس رفتم به خدمت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام که آن حضرت را تهنیّت و مبارک باد بگویم با آنکه آن منافق کشته شد و به عذاب حق تعالى واصل گردید.
چون حضرت مرا دید گفت: اى حذیفه! آیا در خاطر دارى آن روز را که آمدى به نزد سیّد من رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و من و دو سبط او حسن و حسین نزد او نشسته بودیم و با او طعام میخوردیم، پس تو را دلالت کرد بر فضیلت این روز؟ گفتم: بلى، اى برادر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله! حضرت فرمود که به خدا سوگند که این روز است که حق تعالى در آن دیدۀ آل رسول را روشن گردانید و من براى این روز هفتاد و دو نام میدانم. حذیفه گفت که یا امیر المؤمنین علیه السّلام میخواهم که آن نامها را از تو بشنوم.
حضرت فرمود که این روز استراحت مؤمنان است، زیرا که مؤمنان از شرّ آن منافق استراحت یافتند و روز زایل شدن کرب و غم است و روز غدیر دویّم است و روز تخفیف گناهان شیعیان است و روز اختیار نیکو براى مؤمنان است و روز برداشتن قلم از شیعیان است و روز برهم شکستن بناى کفر و عدوان است و روز عافیت است و روز برکت است و روز طلب خونهاى مؤمنان است و روز عید بزرگ خدا است و روز مستجاب شدن دعاست و روز موقف اعظم است و روز وفاى به عهد و شرط است و روز کندن جامۀ سیاه است و روز ندامت ظالم است و روز شکسته شدن شوکت مخالفان است و روز نفى هموم است و روز فتح است و روز عرض اعمال کافران است و روز ظهور قدرت خداست و روز عفو از گناهان شیعیان است و روز فرج ایشان است و روز توبه است و روز انابت به سوى خدا است و روز زکات بزرگ است و روز فطر دویّم است و روز اندوه یاغیان است و روز گره شدن آب دهان در گلوى مخالفان است و روز خشنودى مؤمنان است و روز عید اهل بیت است و روز ظفر یافتن بنى اسرائیل بر فرعون است و روز مقبول شدن اعمال شیعیان است و روز پیش فرستادن تصدّقات است و روز زیادتى مثوبات است و روز قتل منافق است و روز وقت معلوم است و روز سرور اهل بیت است و روز مشهود است و روز قهر بر دشمن است و روز خراب شدن بنیان ضلالت است و روزى است که ظالم انگشت ندامت به دندان میگزد و روز تنبیه است و روز شرف است و روز خنک شدن دلهاى مؤمنان است و روز شهادت است و روز درگذشتن از گناهان مؤمنان است و روز تازگى بوستان اهل ایمان است و روز شیرینى کام ایشان است و روز خوشى دلهاى مؤمنان است و روز برطرف شدن پادشاهى منافقان است و روز توفیق اهل ایمان است و روز رهایى مؤمنان از شرّ کافران است و روز مظاهره است و روز مفاخره است و روز قبول اعمال است و روز تبجیل و تعظیم است و روز نحله و عطاست و روز شکر حق تعالى است و روز یارى مظلومان است و روز زیارت کردن مؤمنان است و روز محبّت کردن ایشان است و روز رسیدن به رحمتهاى الهى است و روز پاک گردانیدن اعمال است و روز فاش کردن رازهاست و روز برطرف شدن بدعتهاست و روز ترک گناهان کبیره است و روز ندا کردن به حق است و روز عبادت است و روز موعظه است و نصیحت است و روز انقیاد پیشوایان دین است.
حذیفه گفت که پس از خدمت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام برخاستم و گفتم که اگر درنیابم از افعال خیر و آنچه امید ثواب از آن دارم مگر محبت این روز و دانستن فضیلت این را، هرآینه منتهاى آرزوى من خواهد بود.
پس محمّد و یحیى، راویان حدیث گفتند که چون این حدیث را از احمد بن اسحاق شنیدیم، هریک برخاستیم و سر او را بوسیدیم و گفتیم: حمد و شکر میکنیم خداوندى را که برانگیخت تو را از براى ما تا آنکه فضیلت این روز به ما رسانیدى. پس به خانههاى خود برگشتیم و این روز را عید کردیم. [2]
و صاحب کتاب زواید الفواید گفته است که این حدیث را از خط على بن محمّد بن طى رحمه اللّه نوشتم و در کتب دیگر که تتبّع کردم چندین روایت دیگر موافق این یافتم، پس اعتماد بر این روایات نمودم و سزاوار است شیعیان را که این روز را تعظیم نمایند و اظهار سرور و شادى در این روز بکنند.
و شیخ ابراهیم بن على کفعمی در کتاب مصباح گفته است که صاحب کتاب مسار الشّیعه روایت کرده است که هرکه در روز نهم ماه ربیع الاوّل چیزى انفاق کند، حق تعالى گناهان او را بیامرزد
[1] ) نمل (27)52.
[2] ) بحار الأنوار: ج 95، ص 351، ح 1 .