معارف اسلامی

دعاى حضرت نوح

حضرت نوح، یکى از پیامبران الهى بود که عمرى دراز یافت به گونه‏اى که عمر او ضرب المثل شده است.
نوح مردم را به خداپرستى و معرفت فرا می‌خواند و از بت‌پرستى و جهالت باز می‌داشت. مردم که با عقاید پدران خویش خو گرفته بودند و از اندیشه و تفکر به دور بودند نوح را تهدید کردند که «اى نوح اگر از کارت دست برندارى تو را سنگباران می‌کنیم.»

نوح دست به دعا برداشت و گفت:

رَبِّ إِنَّ قَوْمی کَذَّبُونِ * فافْتَحْ بَیْنى وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنى وَ مَنْ مَعِى مِنَ المُؤمِنینَ(١)

؛ پروردگارا، قوم من مرا تکذیب کردند. بین من و آنان داورى کن، و مرا و کسانى که با من ایمان آورده‏اند از دست آنان نجات بخش.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «ما نوح و همراهان او را نجات دادیم و دیگران را غرق کردیم.»
– در قرآن کریم یک سوره به نام حضرت نوح آمده است و تمام این سوره مربوط به داستان آن حضرت است. خداى متعال می‌فرماید: «ما نوح را به سوى قومش فرستادیم پیش از آن که عذاب دردناک به سراغشان آید. او به مردم گفت: من شما را هشدار می‌دهم، خدا را بپرستید و تقواى الهى را پیشه گیرید و مرا اطاعت کنید. اگر چنین کنید خداوند شما را می‌آمرزد و اجل شما را به تأخیر می‌اندازد.»
این پیام و تبلیغ، مردم را بیدار نکرد و به همین سبب نوح از سرِ درد با خداوند چنین گفت: «بارالها، شب و روز مردم را دعوت کردم و هر چه بیشتر فراخواندم مردم بیشتر گریزان شدند، هر گاه آنان را به آمرزش تو دعوت می‌کنم انگشت به گوش می‌کنند، لباس بر سر می‌کشند تا پیام مرا نشنوند و بر کردار خود اصرار می‌ورزند. به طور علنى و پنهانى آنان را خواندم و گفتم از پروردگارتان طلب آمرزش کنید چرا که او آمرزنده است. اوست که باران بر شما فرو می‌فرستد و اموال و پسران به شما می‌دهد و باغ‏ها و نهرها برایتان فراهم می‌آورد.»
نوح سپس آیات و نشانه‏هاى حق تعالى را در عالم آفرینش برایشان بازگو کرد. اما باز هم بیدار نشدند و به یکدیگر سفارش می‌کردند که از بت‏هاى خود دست برندارید. آنان در گناهان غوطه‌ور شدند و سرانجام اهل جهنم گشتند.
در این هنگام نوح دست به دعا برداشت و به پروردگار عرضه داشت:

رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الأَرْضِ مِنَ الکافِرِینَ دَیّاراً * إِنَّک َ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَک َوَلا یَلِدُوا إِلاّ فاجِراً کَفّاراً * رَبِّ ا غْفِرْ لِى وَ لِوالِدَى وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِى مُؤْمناً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَالمُؤْمِناتِ وَلا تَزِدِ الظّالِمِینَ إِلاّ تَباراً(٢)؛
بارالها، از کافران بر روى زمین هیچ کس باقى نگذار. اگر آنان را رها کنى بندگان تو را گمراه می‌کنند و به جز تبهکارِ کافر، فرزندى نیاورند. بارالها، مرا و پدر و مادرم و هر مؤمنى را که به خانه‏ام وارد شود و همه مردان و زنان با ایمان را بیامرز و بر نابودى ستمگران بیفزا.
– خداوند در سوره قمر می‌فرماید: «در دوران گذشته قوم نوح بنده ما را تکذیب کردند و گفتند او دیوانه و جن زده است.» نوح هم دست به دعا برداشت و خداوند را خواند و چنین گفت:

أَنّى مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ(٣)؛

بارالها، من در هدایت مردم شکست خوردم؛ تو خود مرا یارى فرما.
– در سوره مؤمنون آمده است: «ما نوح را به سوى قومش فرستادیم. او به مردم گفت: اى قوم من، خداوند را بپرستید، به جز او براى شما خدایى نیست، آیا پروا نمی‌کنید؟»
گروه کافران گفتند: «نوح چون شما بشر است که می‌خواهد بر شما برترى جوید؛ اگر خداوند می‌خواست پیامبرى بفرستد فرشتگانى را به پیامبرى می‌فرستاد، نوح دیوانه است.»
در این هنگام نوح دست به دعا برداشت و گفت:

رَبِّ انْصُرْنى بِما کَذَّبُونِ(۴)؛

بارالها، در برابر تکذیب این مردم مرا یارى کن.
خداوند می‌فرماید: «به نوح وحى کردیم که زیر نظر و راهنمایى ما کشتى بساز، و هرگاه فرمان رسید و آب از تنور فوران کرد از هر یک از حیوانات دو عدد و نیز خانواده‏ات را سوار بر کشتى کن، و هرگاه تو و همراهان در کشتى مستقر شدید بگو:

اَلْحَمْدُلله‏ِِ الَّذى نَجّینا مِنَ الْقَوْمِ الظالمِینَ * وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنى مُنْزَلاً مُبارَکاً وَ أنْتَ خَیْرُ المُنْزِلینَ(۵)؛

حمد براى خدایى است که ما را از دست ستمکاران نجات داد. و بگو: بارالها، مرا در منزلگاهى مبارک جاى ده، [زیرا] تو بهترین فرود آورندگانى.»
پیامبر گرامی (صلّى الله علیه وآله) به حضرت على (علیه السلام) فرمود: «اى على، هرگاه در جایى منزل کردى بگو:

اللّهمّ أنزِلنى مُنْزَلاً مبارَکاً و أنت خیر المنزِلین؛ (۶)

چرا که خیر و خوبى آن منزل روزى تو می‌شود و شرّ و بدى آن از تو دور می‌شود.»
در حدیث «أربع مائه» که على (علیه السلام) چهار صد سخن کوتاه و نغز در آداب زندگى و بندگى براى یارانش بیان فرمود، آمده است: «هر گاه جایى منزل کردید بگویید:

اَللّهُمَّ أَنْزِلْنَا مُنْزَلاً مُبَارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ المُنْزِلِینَ.»(٧)

– نوح ٩۵٠ سال در میان مردم تبلیغ یکتاپرستى و پاکى و درستى کرد. اما ده قرن تبلیغ و دعوت، آن مردم خفته جاهل را بیدار نکرد و به هوش نیاورد، و از آن همه بذر توحید و خداپرستى به جز بسیار اندک در دل سخت‏تر از سنگ آنان جوانه نزد و به بار ننشست. افزون بر آن، پیامبر الهى را به باد استهزا می‌گرفتند و تهمت‏هایى که خود شایسته آن بودند به او می‌بستند و مؤمنان همراه او را مردمانى پست می‌خواندند….
با چنین پیشینه عصیان و تبهکارى است که به فرمان الهى از آسمان باران شدیدى باریدن می‌گیرد و از جاى جاى زمین چشمه‏ها می‌جوشد و سیل و طوفان همه جا را فرا می‌گیرد.
نوح که از پیش آماده چنین شرایطى است؛ به مؤمنان و همراهان خود می‌گوید تا بر کشتیى که به دست خود او ساخته شده است، سوار شوند. نوح به هنگام سوار شدن بر کشتى می‌گوید:

بِسْمِ الله‏ِ مَجْریها وَ مُرْسیها إِنَّ رَبّى لَغَفُورٌ رَحیم(٨)؛

به نام خداست حرکت و توقف کشتى؛ به درستى که پروردگارم آمرزنده و مهربان است.
در این هنگام، آب از آسمان و زمین به ‏هم می‌پیوندد و همه جارا فرا می‌گیرد و همه نابکاران سیه روز را در کام خود فرو می‌کشد. در حالى که نوح و همراهانش بر کشتى نجات سوارند و بر سطح آب در حرکتند. وقتى که آب همه جا را فرا گرفت و همه گمراهان لجوج را به کام مرگ کشید، فرمان الهى بر توقف باران و جوشش زمین صادر می‌شود و کشتى نوح بر کوه «جودى» آرام می‌یابد. در این میانه، نوح که پسر نادرستش را در میان غرق شدگان می‌بیند دست به دعا بر می‌دارد و می‌گوید:

رَبِّ إِنَّ ابْنى مِنْ أَهْلى وَ إِنَّ وَعْدَکَ الحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمینَ(٩)؛

بارالها، پسرم از خانواده من است (و تو وعده‏داده بودى که خانواده مرا نجات دهى) و وعده تو حق است و تو احکم الحاکمین هستى.
خداوند فرمود: «اى نوح، او از خاندان تو نیست، او ناشایست است، آنچه را که به آن آگاهى ندارى از من مخواه، من تو را پند می‌دهم، مبادا از جاهلان باشى.»
نوح به خود آمد و گفت:

رَبِّ إِنّى أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لى بِهِ عِلْمٌ، وَإِنْ لا تَغْفِرْ لى وَتَرْحَمْنى أَکُنْ مِنَ الْخاسِرینَ (١٠)؛

بارالها، من به تو پناه میبرم از این که چیزى را که به آن آگاهى ندارم از تو بخواهم، اگر مرا نیامرزى و به من رحم نکنى از زیان‏کاران خواهم بود.

—–
1- شعراء (26) آیات 117 و118.
2- نوح (71) آیات 26 ـ 28.
3- قمر (54) آیه 10.
4- مؤمنون / ذ 26. همین جمله در همین سوره در آیه 39 از زبان پیامبر دیگر آمده است و نام او به صراحت ذکر نشده است. بعضى آن پیامبر را هود «پیشواى قوم عاد»، و بعضى دیگر صالح «پیامبر قوم ثمود» می‌دانند.
5- مؤمنون/ 28 و 29.
6- تفسیر صافى، ج3، ص399.ْْ
7- خصال، ص634.
8- هود/41.
9- هود/45.
10- هود/47.
منبع: کتاب دعاهاى قر
آن، حسین واثقى،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا