امامت امام رضا در احادیث
تصریح به امامت آن بزرگوار
بحار الأنوار :
أوصى أبو الحسنِ موسَى بنُ جعفرٍ علیه السلام إلى ابنِه علیٍّ علیه السلام ، و کتبَ لهُ کِتابا أشْهَدَ فیهِ سِتِّینَ رجُلاً مِن وُجوهِ أهلِ المدینهِ .
ابو الحسن موسى بن جعفر علیهما السلام فرزند خود على علیه السلام را وصى قرار داد و براى او وصیت نامه اى نوشت و شصت تن از سرشناسان مدینه را بر آن گواه گرفت.
مجبور کردن امام به پذیرش ولایتعهدى
إنّ المأمونَ قالَ للرِّضا علیه السلام : یا بنَ رسولَ اللّه ِ ··· إنّی قد رأیتُ أنْ أعزِلَ نَفْسی عنِ الخِلافهِ ، و أجْعَلَها لکَ و اُبایِعَکَ !فقالَ له الرِّضا علیه السلام : إنْ کانتْ هذهِ الخلافهُ لکَ و اللّه ُ جَعلَها لکَ فلا یَجوزُ لکَ أنْ تَخْلَعَ لِباسا ألبَسَکَهُ اللّه ُ و تَجْعلَهُ لِغَیرِکَ ، و إنْ کانتِ الخِلافهُ لَیستْ لکَ فلا یَجوزُ لکَ أن تَجْعلَ لِی ما لیسَ لکَ.فقالَ له المأمونُ : یا بنَ رسولِ اللّه ِ ، فَلا بُدَّ لکَ مِن قَبولِ هذا الأمرِ! فقالَ : لَستُ أفْعَلُ ذلک طائعا أبدا ··· تُریدُ بذلکَ أن یَقولَ النّاسُ : إنّ علیَّ بنَ موسى الرِّضا لم یَزْهَدْ فی الدُّنیا بل زَهِدَتِ الدُّنیا فیهِ ! أ لا تَرَونَ کیفَ قَبِلَ وِلایهَ العهدِ طمَعا فی الخِلافه ؟ ! فغَضِبَ المأمونُ ثُمَّ قالَ : ··· فباللّه ِ اُقسِمُ لَئنْ قَبِلْتَ وِلایهَ العهدِ و إلاّ أجْبَرتُکَ على ذلکَ ، فإنْ فَعلتَ و إلاّ ضَرَبتُ عُنُقَکَ .
مأمون به حضرت رضا علیه السلام گفت: اى پسر رسول خدا! ··· من صلاح دیدم که خود را از خلافت عزل کنم و آن را به تو بسپارم و با تو بیعت کنم!حضرت رضا علیه السلام فرمود: اگر این خلافت از آنِ توست و خدا به تو داده است که روا نیست جامه اى را که خدا بر قامت تو پوشانده از تن به درآورى و به دیگرى بپوشانى و اگر خلافت از آنِ تو نیست ، حق ندارى آنچه را از آنِ تو نیست به من وا گذارى.مأمون گفت: اى فرزند رسول خدا! باید این کار را بپذیرى . امام فرمود: من با میل خود هرگز این کار را نمی کنم ··· تو با این کار می خواهى مردم بگویند: على بن موسى به دنیا پشت نکرده بود، بلکه دنیا به او پشت کرده بود، مگر نمی بینید که چگونه به طمع خلافت ، ولایتعهدى را پذیرفت؟! مأمون در خشم شد و گفت: ··· به خدا سوگند اگر ولایتعهدى را نپذیرى تو را به پذیرفتن آن مجبور می کنم. اگر این کار را کردى چه بهتر و گرنه گردنت را می زنم.
امام در زندان سرخس
بحار الأنوار ـ به نقل از ابا صلت هروى ـ :
جِئتُ إلى بابِ الدّارِ الّتی حُبِسَ فیها الرِّضا علیه السلام بِسَرَخْسَ و قد قُیِّدَ ، فاسْتَأذَنتُ علَیهِ السَّجّانَ فقالَ : لا سَبیلَ لَکُم إلَیهِ ، فقلتُ : و لِمَ؟ قالَ : لأنّه رُبَّما صلّى فی یَومِهِ و لیلَتِهِ ألفَ رَکعهٍ ، و إنّما یَنْفَتِلُ مِن صَلاتِهِ ساعهً فی صدرِ النّهارِ و قَبلَ الزّوالِ و عندَ اصْفِرارِ الشَّمسِ ، فهُوَ فی هذهِ الأوقاتِ قاعِدٌ فی مُصَلاّهُ یُناجی ربَّهُ . قالَ : فقُلتُ لَه : فاطْلُبْ لِی فی هذِه الأوقاتِ إذْنا علَیهِ ، فاسْتأذَنَ لِی علَیهِ ، فدَخَلتُ علَیهِ و هُو قاعِدٌ فی مُصلاّه مُتَفکِّرٌ .
به باب الدار سرخس که حضرت در آن جا زندانى و به زنجیر بسته شده بود رفتم. از زندانبان اجازه خواستم خدمت آن حضرت بروم اما او گفت: نمی توانید با او ملاقات کنید. پرسیدم: چرا ؟ گفت: چون گاهى اوقات شبانه روزى هزار رکعت نماز می گزارد. فقط در آغاز روز و قبل از زوال و نزدیک غروب آفتاب ساعتى از نماز باز می ایستد و در همین اوقات نیز بر سجاده خود می نشیند و با خدایش راز و نیاز می کند. به زندانبان گفتم: از ایشان خواهش کن که اجازه دهند در این اوقات به دیدارشان روم. او برایم اجازه گرفت و من به حضور آن بزرگوار رسیدم و دیدم بر سجاده خود نشسته و در اندیشه است.
آشنایى امام به زبانهاى مختلف
عیون أخبار الرضا ـ به نقل از ابا صلت هروى ـ :
کانَ الرِّضا علیه السلام یُکلّمُ النّاسَ بِلُغاتِهم ، و کانَ و اللّه ِ أفْصَحَ النّاسِ و أعلَمهم بکلِّ لسانٍ و لُغهٍ ، فقلتُ لَه یوما : یا بنَ رسولِ اللّه ِ ، إنّی لَأعجَبُ مِن معرفَتِکَ بهذهِ اللّغاتِ على اختلافِها ! فقالَ : یا أبا الصَّلْتِ ، أنا حُجّهُ اللّه ِ على خلقِهِ ، و ما کانَ اللّه ُ لِیتّخذَ حُجّهً على قومٍ و هُو لا یَعرِفُ لغاتِهِم ، أ وَ ما بَلَغکَ قَولُ أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام : اُوتِینا فَصْلَ الخِطابِ ؟! فهلْ فصلُ الخِطابِ إلاّ معرِفهُ اللّغاتِ ؟
امام رضا علیه السلام با مردم به زبان خودشان صحبت می کرد، و به خدا قسم به هر زبانى، از اهل آن زبان، داناتر بود و رساتر سخن می گفت. روزى به ایشان عرض کردم: یا بن رسول اللّه ! من از آشنایى شما به این زبانهاى گوناگون در شگفتم. فرمود: اى ابا صلت! من حجّت خدا بر آفریدگان او هستم و خداوند حجّتى را براى مردم قرار نمی دهد که زبان آنها را نداند. آیا نشنیده اى که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: فصل الخطاب به ما عطا شده است، آیا فصل الخطاب چیزى جز دانستن زبانهاست؟
آرامش امام
امام رضا علیه السلام ـ وقتى به ایشان عرض شد:از شمشیرها خون می چکد و شما چنین [بى پروا ]سخن می گویید؟ ـ فرمود :
إنّ للّه ِ وادِیا مِن ذهبٍ حَماهُ بأضْعَفِ خَلْقِه النَّمْلِ ، فلَو رامَتْهُ البَخاتیُّ لم تَصِلْ إلَیهِ .
خداوند وادى اى از طلا دارد که به وسیله نا توانترین مخلوقاتش، مورچه، از آن پاسدارى می کند و اگر شتر خراسانى آهنگ آن کند ، به آن نمی رسد.
ویژگى هاى امام رضا علیه السلام
ما رَأیتُ أبا الحَسَنِ الرّضا علیه السلام جَفا أحَدا بِکَلِمَهٍ قَطُّ وَ لا رَأیتُهُ قَطَعَ عَلى أحَدٍ کَلامَهُ حَتَّى یَفرُغَ مِنهُ ، وَ ما رَدَّ أحَدا عَن حاجَهٍ یَقدِرُ عَلَیها وَ لا حَدَّ رِجلَهُ بَینَ یَدَی جَلیسٍ لَهُ قَطُّ وَ لا اتَّکى بَینَ یَدَی جَلیسٍ لَهُ قَطُّ ، وَ لا رَأیتُهُ شَتَمَ أحَدا مِن مَوالیهِ وَ مَمالیکِهِ قَطُّ ، وَ لا رَأیتُهُ تَفَلَ وَ لا رَأیتُهُ یُقَهقِهُ فی ضِحکِهِ قَطُّ ، بَل کانَ ضِحکُهُ التَّبَسُّمُ ، وَ کانَ إذا خَلا وَ نَصَبَ مائِدَتَهُ أجلَسَ مَعَهُ عَلى مائِدَتِهِ مَمالیکَهُ وَ مَوالیهِ حَتَّى البَوّابَ السّائِسَ .
عیون أخبار الرضا ـ به نقل از ابراهیم بن العباس ـ : هرگز ندیدم که امام رضا علیه السلام به کسى سخن تندى بگوید ، و یا پیش از آن که کسى سخنش تمام شود سخن او را قطع کند . اگر می توانست حاجت کسى را برآورد ، هرگز او را دست خالى برنمی گرداند ؛ هیچ گاه در برابر کسى پاى خود را دراز نمی کرد ، و چنانچه کسى در حضور او نشسته بود ، تکیه نمی کرد . هرگز ندیدم که به یکى از غلامان و خدمتکارانش ناسزا بگوید ؛ هرگز ندیدم که آب دهان بیندازد ، و یا هنگام خندیدن قهقهه سر دهد ، بلکه خنده اش تبسّم بود . هرگاه سفره اش را پهن می کرد غلامان و خدمتکاران خود و حتى دربان [و] مِهتر اسبان را با خود سر سفره می نشاند .
منبع:
میزان الحکمه،جلد اول.