شرح دعای روز بیست و نهم ماه رمضان از آیت الله مجتهدی (ره)
اللَّهُمَّ غَشِّنِی فِیهِ بِالرَّحْمَهِ وَ ارْزُقْنِی فِیهِ التَّوْفِیقَ وَ الْعِصْمَهَ
وَ طَهِّرْ قَلْبِی مِنْ غَیَاهِبِ التُّهَمَهِ یَا رَحِیماً بِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِین . [1]
اللَّهُمَّ غَشِّنِی فِیهِ بِالرَّحْمَهِ؛ ای خدا من را به رحمت خودت بپوشان
«غش» به معنی مخفی کردن است؛ اگر کسی عیب جنس را بپوشاند در اصطلاح می گویند: غش در معامله کرده است و در حدیث آمده است که: « لَیْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً » [2] کسی که آب در شیر می ریزد به مردم می فروشد مسلمان نیست؛ کسی که مال عیب دار را به دیگری می فروشد و عیب آن را مخفی می کند، مسلمان نیست و همچین آدمی خیر هم نمی بیند. اگر رحمت الهی شامل حال ما بشود خیر زیادی به ما می رسد.
وَ ارْزُقْنِی فِیهِ التَّوْفِیقَ؛ خدایا به من توفیق بده
تا موفق به نماز شب بشوم؛ توفیق خواندن دعای ابو حمزه را عنایت کن و … !
سه خصلت مومن
امام جواد(علیه السلام) فرمودند:
مومن به سه خصلت محتاج است که اولین آنها توفیق است
اهمیت زیارت عبد العظیم حسنی
آقا در تهران ساکن است و تا بحال به زیارت شاه عبد العظیم نرفته است! معلوم می شود توفیق ندارد، به زیارت ایشان اهتمام داشته باشید؛ عبد العظیم حسنی نه تنها امام زاده هستند بلکه ایشان از علماء هم بوده اند « من زار عَبد العظیم بِرِی کَمَن زار قَبرَ الحسین بکربلاءِ » [3] ؛ امام زاده طاهر؛ امام زاده حمزه هم در جوار ایشان دفن هستند؛ مقید به زیارت این سه بزرگوار باشید مخصوصا عبد العظیم حسنی که ایشان عالم هم بوده اند و یکی از محدثین بزرگ شیعه می باشند و وکیل امام هادی ( علیه السلام ) در سامرا نیز بوده اند. نقل است که شخصی به خدمت امام هادی (علیه السلام) می رسند؛ حضرت ابتداء سئوال می کردند اهل کجایی؟ اگر می گفتند ما اهل شهر ری هستیم حضرت می فرمودند: « علیکم بالعبد العظیم الحسنی » [4]
زمانی آیت الله وحید را در شهر ری زیارت کردم و خدمت ایشان عرض کردم به منزل من تشریف بیاورید و ایشان گفتند: من از قم آمده ام فقط برای زیارت عبد العظیم حسنی و الان هم باید بروم و بعد مقداری از فضائل ایشان را برای من نقل کردند.
پس مومن اول از همه به توفیق نیازمند است، دوم، مومن به واعظ درونی محتاج است تا همیشه حواس او جمع باشد و از احوال دنیا عبرت آموزی کند؛ همیشه به خودتان بگویید که تا کی از خدا غافل هستی!
ای که پنجاه رفت و در خوابیمگر این چند روزه دریابی [5]
سوم- « قبولُ مِن مَن یَنصحه» هر کس که تو را نصیحت می کند از او بپذیر[6] ؛ هر چند که خود آن شخص اهل عمل نباشد؛ مثلا اگر شخصی سیگار می کشد و به شما می گوید: من سیگاری هستم ولی تو سیگاری نشو این نصیحت را از او قبول بکنید.
وَ الْعِصْمَهَ؛ خدایا من را از گناهان حفظم کن
وَ طَهِّرْ قَلْبِی مِنْ غَیَاهِبِ التُّهَمَهِ؛ خدایا قلب من را از آلودگی های شک پاکیزه کن
یعنی من گرفتار شک نباشم؛ بعضی ها دچار شک هستند و وسوسه خناس به سراغ ایشان می آید و از مبداء تا معاد انسان را در شک می اندازد؛ خدایا من را از این گرفتاری نجاتم بده
دستوری برای نجات از شک:
کسانی که گرفتار وسوسه هستند و در همه مسائل شک می کنند روزی صد مرتبه ذکر شریف « لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم » را بگویند. [7] «الَّذِی یُوَسوِسُ فِی صُدورِ النَّاس»؛ هر کسی که گرفتار است این ذکر را بگوید. یک فردی گرفتار بود و از غصه، لاغر شده بود. گفت شیطان همیشه وسوسه ام می کند. گفتم این ذکر را بگو. ذکر را گفت و راحت شد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به سلمان می فرمایند : اَکثِر مِن قولِ لا حَول و لا قوه … این ذکر را زیاد بگو < فاِنَها کَنزٌ مِن کُنوزِ الجَنه > این ذکر از گنج های بهشت است [8]. هفت بار بعد از نماز مغرب و نماز صبح، جزء تعقیبات است و اولش بسم الله الرحمن الرحیم دارد. (ذکر: «بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم»)
یَا رَحِیماً بِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِین؛ ای خدایی که نسبت به بنده های مومنت اهل ترحم و مهربانی هستی
خدا خیلی مهربان است یک نعمت هایی خدا به ما می ده که ما از خدا نخواستیم. خدا اینقدر ما را دوست دارد.
دعاهای استحراج شده: 1. خدایا مرا به رحمتت خود بپوشان؛ 2. توفیق به من بده؛ 3. از گناه حفظم کن؛ 4. از شک و گرفتاری وسواس خناس هم نجاتم بده.
[1] – بحارالأنوار ج : 95 ص : 66
اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّی فِیهِ مِنَ النَّوَافِلِ وَ أَکْرِمْنِی فِیهِ بِإِحْضَارِ الْأَحْلَامِ فِی الْمَسَائِلِ وَ قَرِّبْ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ مِنْ بَیْنِ الْوَسَائِلِ یَا مَنْ لَا یَشْغَلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ
[2] – من لایحضره الفقیه ج : 3 ص : 273 ؛ قَالَ ع لَیْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً
[3] – وسائل الشیعه ج : 14 ص : 575
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی ثَوَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ حَمْزَهَ بْنِ الْقَاسِمِ الْعَلَوِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَمَّنْ دَخَلَ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَادِی ع مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ ع فَقَالَ لِی أَیْنَ کُنْتَ فَقُلْتُ زُرْتُ الْحُسَیْنَ ع فَقَالَ أَمَا إِنَّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علمی
[4] – محدث کبیر شیخ عباس قمی در کتاب شریف مفاتیح الجنان آورده است:
امامزاده لازم التعظیم جناب شاهزاده عبد العظیم که نسب شریفش به چهار واسطه به سبط جلیل حضرت خیر الوری امام حسن مجتبی علیه السلام منتهی می شود بدین طریق عبد العظیم بن عبد الله بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام و قبر شریفش در ری معلوم و مشهور و ملاذ و معاذ عامه مخلوق است و علو مقام و جلالت شأن آن حضرت اظهر من الشمس است چه آن جناب بعلاوه آنکه در دودمان حضرت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله است از اکابر محدثین و اعاظم علما و زهاد و عباد و صاحب ورع و تقوی است و از اصحاب حضرت جواد و حضرت هادی علیهما السلام است و نهایت توسل و انقطاع به خدمت ایشان داشته و احادیث بسیار از ایشان روایت کرده و او است صاحب کتاب خطب امیر المؤمنین علیه السلام و کتاب یوم و لیله و او است که دین خود را بر امام زمانش حضرت هادی علیه السلام عرض کرد و حضرت تصدیق او نمود و فرمود یَا أَبَا الْقَاسِمِ هَذَا وَ اللَّهِ دِینُ اللَّهِ الَّذِی ارْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثْبُتْ عَلَیْهِ ثَبَّتَکَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ و صاحب بن عباد رساله ای مختصره در احوال آن جناب نوشته که شیخ ما مرحوم ثقه الاسلام نوری در خاتمه مستدرک آن را نقل فرموده و در آنجا و در رجال شیخ نجاشی است که حضرت عبد العظیم از سلطان زمان خویش ترسید و گریخت و در شهرها گردش می کرد بعنوان آنکه قاصد و پیک است تا به ری آمد و مخفی شد در ساربانان و به روایت نجاشی در سردابی در خانه مردی از شیعیان در سکه الموالی و در آنجا عبادت خدا می کرد و روزها روزه می داشت و شبها به نماز می ایستاد و پنهان بیرون می آمد و زیارت می کرد قبری را که در مقابل قبر او است و راه در میان است و می گفت این قبر مردی از فرزندان حضرت امام موسی علیه السلام است و پیوسته در آنجا می بود و یک و دو از شیعه خبر می شدند از احوال او تا آنکه اکثر مردم ری او را شناختند پس شخصی از شیعه حضرت رسالت پناه صلی الله علیه و آله را در خواب دید که فرمود مردی از فرزندان مرا از سکه الموالی برخواهند داشت و مدفون خواهند کرد نزد درخت سیب در باغ عبد الجبار بن عبد الوهاب و اشاره فرموده به همان مکان که در آنجا مدفون شد پس آن شخص رفت که آن درخت و مکان را از صاحب باغ بخرد صاحب باغ گفت که از برای چه می خری این درخت و جای آن را آن شخص خواب خود را نقل کرده صاحب باغ گفت من نیز چنین خواب دیده ام و موضع این درخت را با جمیع باغ وقف کرده ام بر آن سید و سایر شیعیان که در آنجا مرده های خود را دفن کنند پس عبد العظیم بیمار شد و برحمت ایزدی واصل گشت چون او را برهنه کردند که غسل بدهند در جیبش رقعه ای یافتند که در آنجا نسب شریف خود را نوشته بود که منم ابو القاسم عبد العظیم پسر عبد الله پسر علی پسر حسن پسر زید پسر امام حسن پسر علی بن ابی طالب علیهم السلام و نیز صاحب بن عباد در وصف علم عبد العظیم گفته که روایت کرده ابو تراب رویانی که گفت شنیدم از ابو حماد رازی که می گفت وارد شدم بر حضرت امام علی نقی علیه السلام در سر من رای پس سؤال کردم از آن حضرت جمله ای از مسائل حلال و حرام خود و جواب فرمود مسایل مرا پس زمانی که وداع کردم با آن حضرت برای بیرون آمدن از آنجا حضرت با من فرمود ای حماد هر گاه مشکل شد بر تو چیزی از امور دینت در ناحیه خود یعنی در بلد ری پس سؤال کن آن را از عبد العظیم بن عبد الله حسنی و سلام مرا به او برسان و محقق داماد در کتاب رواشح گفته که احادیث بسیار در فضیلت زیارت عبد العظیم روایت شده و وارد شده که هر که زیارت کند قبر او را بهشت بر او واجب شود و شیخ شهید ثانی رحمه الله علیه در حواشی خلاصه همین روایت را از بعض نسابین نقل فرموده و ابن بابویه و ابن قولویه به سند معتبر روایت کرده اند که مردی از اهل ری به خدمت حضرت امام علی نقی علیه السلام رفت حضرت از او پرسید که کجا بودی عرض کرد که به زیارت امام حسین علیه السلام رفته بودم فرمود که اگر زیارت می کردی قبر عبد العظیم را که نزد شما است هر آینه مثل کسی بودی که زیارت امام حسین علیه السلام کرده باشد
[5] – سعدی شیرازی (ره)
[6] – مستدرک الوسائل ج : 8 ص : 329
الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ شُعْبَهَ فِی تُحَفِ الْعُقُولِ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع قَالَ الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلَی ثَلَاثِ خِصَالٍ تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ
[7] – رک: کافی ج : 2 ص : 532
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ سَعْدِ بْنِ زَیْدٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِذَا صَلَّیْتَ الْمَغْرِبَ فَلَا تَبْسُطْ رِجْلَکَ وَ لَا تُکَلِّمْ أَحَداً حَتَّی تَقُولَ مِائَهَ مَرَّهٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ وَ مِائَهَ مَرَّهٍ فِی الْغَدَاهِ فَمَنْ قَالَهَا دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ مِائَهَ نَوْعٍ مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ أَدْنَی نَوْعٍ مِنْهَا الْبَرَصُ وَ الْجُذَامُ وَ الشَّیْطَانُ وَ السُّلْطَانُ
[8] – وسائل الشیعه ج : 9 ص : 442
مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِیسَ فِی آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ کِتَابِ الْعُیُونِ وَ الْمَحَاسِنِ لِلشَّیْخِ الْمُفِیدِ قَالَ قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ أَوْصَانِی خَلِیلِی رَسُولُ اللَّهِ ص بِسَبْعٍ لَا أَدَعُهُنَّ عَلَی کُلِّ حَالٍ أَنْ أَنْظُرَ إِلَی مَنْ هُوَ دُونِی وَ لَا أَنْظُرَ إِلَی مَنْ هُوَ فَوْقِی وَ أَنْ أُحِبَّ الْفُقَرَاءَ وَ أَدْنُوَ مِنْهُمْ وَ أَنْ أَقُولَ الْحَقَّ وَ إِنْ کَانَ مُرّاً وَ أَنْ أَصِلَ رَحِمِی وَ إِنْ کَانَتْ مُدْبِرَهً وَ أَنْ لَا أَسْأَلَ النَّاسَ شَیْئاً وَ أَوْصَانِی أَنْ أُکْثِرَ مِنْ قَوْلِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنَّهَا کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّهِ
شرح دعای روز بیست و نهم ماه رمضان از جواد محدثی
أَللّـهُمَّ غَشِّنى فـیهِ بِالرَّحْـمَهِ وَ ارْزُقْنى فیهِ التَّوْفیقَ وَ الْعِصْمَهَ
وَ طَهِّرْ قَلْبى مِنْ غَیاهِبِ التُّهَمَهِ یـا رَحیماً بِعِبـادِهِ الْمُؤْمِنـینَ.
فرازهای این دعا عبارت است از:
غرق در دریاى رحمت خدا
خدایا …
توفیقم ده، «عصمت» عطایم کن.
خدایا… دامهاى شیطان در سر راهم نهاده شده است.
غرق در دریاى رحمت خدا
بنده مسکین ما، بیا به دربار ماتا که شوى منعم از دولت بیدار مامنم خریدار تو، بیا پناهت دهمرد نکنم هرکه شد، ز دل خریدار ماغرق گناهى بیا، بر در ما توبه کنشامل حالت شود، رحمت سرشار ماعهد شکستى بیا، هر آنچه هستى بیاخودم قبولت کنم، نمی شوى خوار مااگرچه شرمنده اى، زجرم و تقصیر مادر صف مستغفرین بیا به بازار ماغرق گنه! ناامید مشو ز درگاه ماکه عفو کردن بود، در همه دم کار مابنده شرمنده تو، خالق بخشنده منبیا بهشتت دهم، مرو تو در نار مادر دل شب خیز و ریز، قطره اشگى ز چشمکه دوست دارم کند، گریه گنهکار ماخواهم اگر بگذرم، از همه عاصیانکیست که چون و چرا، کند زکردار ما؟
* * *
ماه خیر و برکت، رو به پایان است.
خوشا آنکه در این ماه، قدمی رو به خداوند برداشت،
توبه اى کرد، ذکر و حالى داشت، سوز و گدازى داشت، دعاى نیمه شبى، ناله سحرگاهى! صداى زمزمه «یارب»ى، «خدایا»ئى، نواى ناب «تلاوت»! فغان خسته دلى، بانگ خوبِ «العفو»ى!…
خدایا! رحمت تو گسترده است،
ما را هم مشمول این رحمت قرار ده.
نه آنکه رحمتت، گوشه اى از زندگیمان را فرا گیرد،
نه آنکه، یک روز یا یک لحظه، مورد رحمتت باشیم،
نه … نه، خداوندا، ما را غرق در دریاى رحمت خویش قرار ده.
ردایى از رحمت، بر سراسر وجودمان بپوشان.
* * *
خدایا …
توفیقمان عطا کن، که بى توفیقى، بدعقوبتى است.
دیده و این همه خشک؟!نَفَس و این همه سرد؟!تو و این سنگدلى؟!من و این بى دردى؟!
نه، خدایا، نه… من از پوکى و پوچى و عبث، بیزارم.
زندگیم را سرشار از نیکى بگردان،
حیاتم را، قدم زدنى در «صراط مستقیم» به سوى خودت قرار ده، لحظه هاى عمرم را از نیکى و خیر، پربار بگردان.
توفیقم ده، «عصمت» عطایم کن.
خدایا، دل و دیده ام، قلب و جانم، در معرض خطرهاست:
وسوسه هاى شیطانى، تدلیسهاى ابلیس، ریاها، خودنماییها، فخرفروشیها، غرورها، خودپسندیها.
خدایا… دامهاى شیطان در سر راهم نهاده شده است.
بصیرتى باید، تا دام ها و دانه ها را ببینم و فریب دام و دانه نخوریم.
«عصمت»ى باید، تا قلب و فکرم، از گناه و عصیان، مصون باشد.
«تقوا»یى لازم است، به عنوان یک عامل حفاظت و باز دارنده، تا در سراشیبى هاى سقوط و در زلزله هاى هبوط شرف، نگهبانمان باشد.
اگر «نفس امّاره» را مهار نکنیم،
اگر «غرایز شهوانى» از کنترلمان خارج شود،
اگر «دنیازدگى» به سراغمان آید، اگر…
خدایا، خدایا، چه دامهایى، چه پرتگاهى!
از تو «توفیق» و «عصمت» خواسته ایم.
* * *
خدایا… قلبمان را به تو می سپاریم،
این قلب را که گناه، آلوده و تیره اش می کند، تهمت زدن به دیگران، آکنده از کینه و بدبینى اش می کند، بدبینى، تاریکش می سازد، بدخواهى، برظلمتش می افزاید، سوءظن درباره دیگران، کانون فتنه و فسادش می کند.
خدایا… اگر جسممان به «پاکیزگى» نیاز دارد، جانمان به «پاکى» بیشتر نیازمند است.
اگر بدنمان تطهیر لازم دارد، روحمان طهارت بیشترى می خواهد.
و این در دست توست، اى پروردگار،
که تو پاک کننده جانها و مطِهّر دلهایى،
تو، خود پاکى، و پاکى را دوست می دارى و پاکان، اولیاى تو هستند.
خدایا… در «طهارت قلب»، به تو محتاجیم، حاجتمان را برآور،
ـ اى قاضى الحاجات!…ـ