لغات قرآن با حرف صاد
-
لغتنامه قرآن
صَرِیخَ
ترجمه صَرِیخَ : کسی که ناله آدمی را بشنود و استغاثه او را جواب گوید و به فریاد او برسد – فریاد رس
-
لغتنامه قرآن
صَرِیمِ
ترجمه صَرِیمِ : درختی که میوه اش را چیده باشند – شب بسیار تاریک – ریگزاری بریده از ریگزاری دیگر که در آن چیزی نمیروید ، و هیچ فایدهای ندارد .
-
لغتنامه قرآن
صَعَداً
ترجمه صَعَداً : صعودی – آنچه دائماً بیشتر می شود (عذاب صعد آن عذابی است که دائما بیشتر میشود ، و معذب را مغلوبتر میکند )
-
لغتنامه قرآن
صَعِقَ
ترجمه صَعِقَ : مُرد(از صعقه است که به معنای مرگ و بیهوشی و از کار افتادن حواس و بطلان ادراک میباشد )
-
لغتنامه قرآن
صَعِقاً
ترجمه صَعِقاً : بی هوش (صعقا از صعقه است که به معنای مرگ و بیهوشی و از کار افتادن حواس و بطلان ادراک میباشد )
-
لغتنامه قرآن
صَعُوداً
ترجمه صَعُوداً : گردنه صعب العبور کوه (عبارت “سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً “یعنی به زودی او را به بالا رفتن از گردنه ی عذابی بسیار سخت مجبور می کنم )
-
لغتنامه قرآن
صَعِیداً
ترجمه صَعِیداً : زمین هموار و بی علف – رویه و پوست زمین – آنچه از ظاهر زمین به چشم میخورد
-
لغتنامه قرآن
صَغَارٌ
ترجمه صَغَارٌ : کوچک کردن – خفـّت – ذلت و خواری
-
لغتنامه قرآن
صَغَتْ
ترجمه صَغَتْ : منحرف شد – از مسیر مستقیم مایل شد (صغت فعل ماضی از ماده صغو است ، و صغو به معنای میل و مایل شدن می باشد )
-
لغتنامه قرآن
صَغِیرٍ
ترجمه صَغِیرٍ : کوچک
-
لغتنامه قرآن
صَغِیرَهً
ترجمه صَغِیرَهً : کوچک
-
لغتنامه قرآن
صَفّاً
ترجمه صَفّاً: صف – صفی وصف نشدنی ( اگر مفعول مطلق واقع شده باشد)
-
لغتنامه قرآن
صَفْحَ
ترجمه صَفْحَ: گذشت کردن – نادیده گرفتن- صفحه (در معنای “صفح “روی خوش نشان دادن نیز مستتر است. پس معنای صفحت عنه این است که علاوه بر اینکه او را عفو کردم روی خوش هم به او نشان دادم ،…
-
لغتنامه قرآن
صُفْرٌ
ترجمه صُفْرٌ : زرد