لغات قرآن با همزه وصل
-
لغتنامه قرآن
ﭐنتَهُواْ
ترجمه ﭐنتَهُواْ : دست بردارید
-
لغتنامه قرآن
ﭐنتَهَیٰ
ترجمه ﭐنتَهَیٰ : دست برداشت
-
لغتنامه قرآن
ﭐنْحَرْ
ترجمه ﭐنْحَرْ : نحر کن (نحر: گودی زیر گلو )-شتر قربانی کن – دستهایت را به هنگام تکبیر گفتن تا راستای گودی گلویت بالا بیار
-
لغتنامه قرآن
ﭐنسَلَخَ
ترجمه ﭐنسَلَخَ : تمام شد – سپری شد – جدا شد (معنای انسلاخ بیرون شدن و یا کندن هر چیزی است از پوست و جلدش ، ودر عبارت “وَﭐتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ﭐلَّذِی ءَاتَیْنَاهُ ءَایَاتِنَا فَـﭑنسَلَخَ مِنْهَا ” این تعبیر کنایه…
-
لغتنامه قرآن
ﭐنشُزُواْ
ترجمه ﭐنشُزُواْ : برخیزید(از کلمه ی نشوزبه معنای بلند شدن از سر چیزی و برگشتن از آن است ، و نشوز از مجلس به این است که آدمی از مجلس برخیزد تا دیگری بنشیند ، و بدین وسیله او را…
-
لغتنامه قرآن
ﭐنشَقَّ
ترجمه ﭐنشَقَّ : شکافته شد – دو نیم شد
-
لغتنامه قرآن
ﭐنشَقَّتِ
ترجمه ﭐنشَقَّتِ : شکافته شد – دو نیم شد (مؤنث)
-
لغتنامه قرآن
ﭐنصَبْ
ترجمه ﭐنصَبْ : به زحمت بیفت-رنج بکش
-
لغتنامه قرآن
ﭐمْتَحَنَ
ترجمه ﭐمْتَحَنَ: امتحان کرد (کلمه امتحان به معنای مبتلا کردن و اختیار دادن است ، و امتحان را وقتی به کار میبرند که بخواهند وضع چیزی که تاکنون برایشان مجهول بوده معلوم کنند ، و چون این معنا در مورد…
-
لغتنامه قرآن
ﭐمْتَحِنُوهُنّ
ترجمه ﭐمْتَحِنُوهُنّ: آن زنان را امتحان کنید(کلمه امتحان به معنای مبتلا کردن و اختیار دادن است ، و امتحان را وقتی به کار میبرند که بخواهند وضع چیزی که تاکنون برایشان مجهول بوده معلوم کنند ، و چون این معنا…
-
لغتنامه قرآن
ﭐمْتَلَأْتِ
ترجمه ﭐمْتَلَأْتِ : پرشدی
-
لغتنامه قرآن
ﭐمْرُؤٌ
ترجمه ﭐمْرُؤٌ : مردی -شخصی -کسی
-
لغتنامه قرآن
ﭐمْرِئٍ
ترجمه ﭐمْرِئٍ : مردی -شخصی -کسی
-
لغتنامه قرآن
ﭐمْرَأَ
ترجمه ﭐمْرَأَ : مرد -شخص