لغات قرآن با حرف واو

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    وَهَّابُ

    ترجمه وَهَّابُ : بسیار بخشنده

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    وَهَّاجاً

    ترجمه وَهَّاجاً : چیزی که نور و حرارت شدیدی داشته باشد (منظور از چراغ وهاج در عبارت “وَجَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً “خورشید است)

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    وَهَبَ

    ترجمه وَهَبَ : بخشید

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    وَهَبَتْ

    ترجمه وَهَبَتْ : بخشید (مؤنث)

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    وَقُودِ

    ترجمه وَقُودِ: هیزم – آتش گیرانه (ماده سوختنی مثل هیزم یا آنچه باعث سوختن شود مثل فندک)

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    وَقُودُهَا

    ترجمه وَقُودُهَا : هیزمش – آتش گیرانه اش (وقود:ماده سوختنی مثل هیزم یا آنچه باعث سوختن شود مثل فندک)

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    وَکَزَهُ

    ترجمه وَکَزَهُ : با تمامی کف دست به اوزد(کلمه وکز به معنای طعن و دفع و زدن با تمامی کف دست می‏باشد )

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    وُکِّلَ

    ترجمه وُکِّلَ : گماشته شده است – وکیل شده است (کلمه وکیل از وکالت است که به معنای تسلط بر امری است که مربوط به غیر شخص وکیل است ، ولی وکیل قائم به آن امر و مباشر در آن…

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    وَکَّلْنَا

    ترجمه وَکَّلْنَا: گماشتیم – وکیل کردیم (در مورد واقعیت حتمی : می گماریم .کلمه وکیل از وکالت است که به معنای تسلط بر امری است که مربوط به غیر شخص وکیل است ، ولی وکیل قائم به آن امر و…

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    وَکِیل

    ترجمه وَکِیل: وکیل – کار ساز (کلمه وکیل از وکالت است که به معنای تسلط بر امری است که مربوط به غیر شخص وکیل است ، ولی وکیل قائم به آن امر و مباشر در آن است ، توکیل کردن…

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    وَلِّ

    ترجمه وَلِّ: رو برگردان

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    وَلَّاهُمْ

    ترجمه وَلَّاهُمْ: روی شما را برگرداند

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    وَلَایَهُ

    ترجمه وَلَایَهُ: یاری دادن – سرپرستی و تدبیر امور- دوست داشتنی که همراه با تدبیر امور باشد(ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور…

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    وَلَایَتِهِم

    ترجمه وَلَایَتِهِم: دوستی و اداره امور آنان (ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان را به عهده دارد. این معنای…

دکمه بازگشت به بالا