لغات قرآن با حرف واو
-
لغتنامه قرآن
وَبِیلًا
ترجمه وَبِیلًا: سخت – شدید و ناگوار و سنگین (“و بال “سنگینی نامطلوب هر چیزی را گویند ، و به همین معنا است طعام وبیل و ماء وبیل یعنی خوراک و آبی ناگوار و سنگین و غیر قابل هضم ،…
-
لغتنامه قرآن
وَ
ترجمه وَ: و ( حرف عطف ، کلماتی که توسط “و” به هم عطف و متصل می گردند از لحاظ نقششان در جمله و اعرابشان (اگر تغییر پذیر باشد) یکسان هستند)
-
لغتنامه قرآن
وَابِلٌ
ترجمه وَابِلٌ: باران تند و رگبار طولانی
-
لغتنامه قرآن
وَاثَقَکُم
ترجمه وَاثَقَکُم : با شما محکم و استوار کرد – شما را متعهد ساخت
-
لغتنامه قرآن
وَاجِفَهٌ
ترجمه وَاجِفَهٌ : مضطرب
-
لغتنامه قرآن
وَاحِدُ
ترجمه وَاحِدُ: یگانه -یکی – یک (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است ،ولی بین احد و واحد فرق است ، “احد” آن یکی است که…
-
لغتنامه قرآن
وَاحِدَهٍ
ترجمه وَاحِدَهٍ: یگانه -یکی – یک (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است ،ولی بین احد و واحد فرق است ، “احد” آن یکی است که…
-
لغتنامه قرآن
وَادِ
ترجمه وَادِ : وادی – محلی که سیلاب از آنجا میگذرد – دامنه کوههای بزرگ(به همین اعتبار شکاف میان دو کوه را نیز وادی میگویند ، و جمع این کلمه اودیه میآید.در مجمع البیان گفته : کلمه وادی به معنای…
-
لغتنامه قرآن
وَادِی
ترجمه وَادِی : وادی – محلی که سیلاب از آنجا میگذرد – دامنه کوههای بزرگ – درّه – سرزمین(به همین اعتبار شکاف میان دو کوه را نیز وادی میگویند ، و جمع این کلمه اودیه میآید.در مجمع البیان گفته :…
-
لغتنامه قرآن
وَارِثِ
ترجمه وَارِثِ : وارث – ارث برنده (ارث تملک مال و یا هر چیز قابل انتفاعی است از کسی که قبلا او مالک بوده و با زوال او، ملک او به دیگری منتقل شده)
-
لغتنامه قرآن
وَارِثُونَ
ترجمه وَارِثُونَ : وارثان – ارث برندگان (ارث تملک مال و یا هر چیز قابل انتفاعی است از کسی که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به دیگری منتقل شده . در معنی عبارت “أُوْلَـٰئِکَ…
-
لغتنامه قرآن
وَارِثِینَ
ترجمه وَارِثِینَ : وارثان – ارث برندگان(ارث تملک مال و یا هر چیز قابل انتفاعی است از کسی که قبلا او مالک بوده و با زوال او ، ملک او به دیگری منتقل شده)
-
لغتنامه قرآن
وَارِدُونَ
ترجمه وَارِدُونَ : وارد شوندگان
-
لغتنامه قرآن
وَارِدُهَا
ترجمه وَارِدُهَا: وارد شونده به آن