لغات قرآن با حرف حا
-
لغتنامه قرآن
حَتْماً
ترجمه حَتْماً : امری قطعی و حتمی
-
لغتنامه قرآن
حَتَّیٰ
ترجمه حَتَّیٰ : حتی – تا اینکه
-
لغتنامه قرآن
حَثِیثاً
ترجمه حَثِیثاً : شتابان
-
لغتنامه قرآن
حَجَّ
ترجمه حَجَّ : قصد کرد-قصد کردن(چون هرکس که بخواهد همان مناسکی را که حضرت ابراهیم علیه السلام انجام دادبه جا آورد،باید قصد خانه خداکند به این اعمال نیز “حج”می گویند)
-
لغتنامه قرآن
حِجُّ
ترجمه حِجُّ : قصد کردن
-
لغتنامه قرآن
حَجِّ ﭐلْأَکْبَرِ
ترجمه حَجِّ ﭐلْأَکْبَرِ : عید قربان
-
لغتنامه قرآن
حِجَابٌ
ترجمه حِجَابٌ : هر چیزی که چیزی غیر از خودش را بپوشاند
-
لغتنامه قرآن
حِجَارَهُ
ترجمه حِجَارَهُ : سنگ (حجاره من طین : کلوخی که مثل سنگ سفت شده باشد)
-
لغتنامه قرآن
حُجَّهٌ
ترجمه حُجَّهٌ : دلیل (در اصل به معنای قصد بوده و به تلاش برای به کرسی نشاندن مقصد و مدعا نیز اطلاق می گردد)
-
لغتنامه قرآن
حُجَّتُنَا
ترجمه حُجَّتُنَا : دلیل ما(در اصل به معنای قصد بوده و به تلاش برای به کرسی نشاندن مقصد و مدعا نیز اطلاق می گردد)
-
لغتنامه قرآن
حُجَّتُهُمْ
ترجمه حُجَّتُهُمْ : دلیل آنها(در اصل به معنای قصد بوده و به تلاش برای به کرسی نشاندن مقصد و مدعا نیز اطلاق می گردد)
-
لغتنامه قرآن
حِجَجٍ
ترجمه حِجَجٍ : حج ها -سالها(چون هرسال شامل یک حج اکبر می گردد)
-
لغتنامه قرآن
حَاضِرَه
ترجمه حَاضِرَه : حاضر -آنچه حضور دارد(مؤنث. مقصود از حاضر دریا بودن در عبارت “ﭐلْقَرْیَهِ ﭐلَّتِی کَانَتْ حَاضِرَهَ ﭐلْبَحْرِ ” در نزدیکی دریا و مشرف به آن قرار داشتن است )
-
لغتنامه قرآن
حَاضِرِی
ترجمه حَاضِرِی : حاضرین (چون مضاف واقع شده است نون آن حذف شده)