لغتنامه قرآن

  • بدون تصویر

    کَشْفَ

    ترجمه کَشْفَ : برطرف کردن – کنار زدن

  • بدون تصویر

    کَشَفْتَ

    ترجمه کَشَفْتَ: برطرف کردی

  • بدون تصویر

    کَشَفَتْ

    ترجمه کَشَفَتْ : بالا زد (در عبارت”کَشَفَتْ عَن سَاقَیْهَا”یعنی دامن لباسش را بالا زد)

  • بدون تصویر

    کَشَفْنَا

    ترجمه کَشَفْنَا : برطرف کردیم – کنار زدیم

  • بدون تصویر

    کَظِیمٌ

    ترجمه کَظِیمٌ : آنکه با وجود ناراحتی زیاد سخنی نمی گوید و ناراحتیش را پنهان می کنند – آنکه دم نمی زند(کلمه کاظمین اسم فاعل از کظم است و کظم به معنای شدت اندوه است از طرفی کظم به معنای…

  • بدون تصویر

    کَعْبَهَ

    ترجمه کَعْبَهَ : خانه ی خدا – بیت الله الحرام – کعبه (نام کعبه اشاره به چهار گوشه بودن آن دارد)

  • بدون تصویر

    کَعْبَینِ

    ترجمه کَعْبَینِ : دو استخوان برآمده پشت پا(کلمه کعب به معنای استخوان بر آمده در پشت پای آدمی است)

  • بدون تصویر

    کَفَّ أَیْدِیَهُمْ

    ترجمه کَفَّ أَیْدِیَهُمْ : دست آنها را نگه داشت-دست آنها را دفع کرد – دست آنها را کوتاه کرد (کلمه کف الایدی – دست نگه داشتن کنایه است از خود داری از جنگ ، چون قتلی که در کارزار اتفاق…

  • بدون تصویر

    کِفَاتاً

    ترجمه کِفَاتاً : جمع کننده – ظرفها (کلمه کفات و همچنین کلمه کفت به معنای جمع کردن و ضمیمه کردن است و درعبارت ” أَلَمْ نَجْعَلِ ﭐلْأَرْضَ کِفَاتاً “می‏فرماید : مگر ما نبودیم که زمین را کفات کردیم ، یعنی…

  • بدون تصویر

    کَفَّارٌ

    ترجمه کَفَّارٌ: بسیار ناسپاس (کلمه کفر در اصل به معنای پوشاندن است برای همین در عبارت ” کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ ﭐلْکُفَّارَ نَبَاتُهُ “به معنای کشاورزان است از این جهت که دانه را در خاک پنهان می کنند و از طرفی…

  • بدون تصویر

    کَرْبِ

    ترجمه کَرْبِ: اندوه فراوان و شدید (و کربه و غمه به یک معنا است ، ریشه این لغت از کرب الأرض – به سکون راء – گرفته شده که به معنای زیر و رو کردن زمین است ، و چون…

  • بدون تصویر

    کَرَّهً

    ترجمه کَرَّهً: برگشت – بازگشت (کلمه کره به معنای برگشتن و هم به معنای دولت است وعبارت “ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ ﭐلْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ “یعنی سپس پیروزی بر آنان را به شما باز میگردانیم وشما را بر آنان تسلط و غلبه می…

  • بدون تصویر

    کَرَّتَیْنِ

    ترجمه کَرَّتَیْنِ : بار دیگر – دوباره

  • بدون تصویر

    کُرْسِیُّهُ

    ترجمه کُرْسِیُّهُ: تختش (کلمه کرسی از ماده کاف – راء – سین گرفته شده که به معنای به هم وصل کردن اجزای ساختمان است و اگر تخت را کرسی خوانده‏اند به این جهت بوده که اجزای آن به دست نجارو…

دکمه بازگشت به بالا