لغتنامه قرآن
-
مُسْتَقْدِمِینَ
ترجمه مُسْتَقْدِمِینَ: پیشینیان
-
مُسْتَقَرٍّ
ترجمه مُسْتَقَرٍّ: محل استقرار- قرارگاه دائمی – استقرار یافته ومحقق شده (مراد از مستقردر عبارت “أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ ” آن افرادی است که دوران سیر در اصلاب را طی کرده و متولد شده و در زمین که…
-
مِزَاجُهَا
ترجمه مِزَاجُهَا : افزودنیش – چاشنیش (کلمه مزاج به معنای هر چیزی است که به وسیله آن امتزاج صورت میگیرد)
-
مُزْجَاهٍ
ترجمه مُزْجَاهٍ : اندک
-
مُزَحْزِحِهِ
ترجمه مُزَحْزِحِهِ : دور کننده آن (از زحزح که به معنای این است که چیزی را به عجله و پیدرپی به سوی خود بکشی )
-
مُزْدَجَرٌ
ترجمه مُزْدَجَرٌ : پند گیری – پند گرفتن (مصدر میمی)
-
مُزِّقْتُمْ
ترجمه مُزِّقْتُمْ : پاره پاره شدید – قطعه قطعه شدید (از تمزیق به معنای تقطیع و تفریق است )
-
مَزَّقْنَاهُمْ
ترجمه مَزَّقْنَاهُمْ : آنان را متلاشی و تار ومار کردیم (“مَزَّقْنَاهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ ” یعنی آنان را به شدت و به طور کامل متلاشی و تار ومار کردیم)
-
مُزَّمِّلُ
ترجمه مُزَّمِّلُ : جامه به خود پیچیده – لفافه به خود پیچیده (در اصل متزمل بوده ، اسم فاعل از باب تفعل (تزمل) است ، و معنایش لفافه به خود پیچیده است . کسی که جامه یا چیزی به خود…
-
مُزْنِ
ترجمه مُزْنِ: ابر
-
مَزِیدٌ
ترجمه مَزِیدٌ : زیادتر- بیشتر
-
مَسِّ
ترجمه مَسِّ : تماس
-
مَسَّ
ترجمه مَسَّ : رسید – تماس پیدا کرد (کلمه مس که در لغت به معنای تماس گرفتن دو چیز با یکدیگر است)
-
مَسَاجِدَ
ترجمه مَسَاجِدَ: مسجدها – سجده گاه ها- محل سجده ها (کلمه مسجد اسم مکانی است که سجده در آن انجام میشود ، مانند خانهای که بخاطر سجده برای خدا ساخته میشود ، و اگر اعضاء سجده را که عبارتند از…