لغتنامه قرآن

  • بدون تصویر

    نَفَادٍ

    ترجمه نَفَادٍ: فنا – اتمام – به پایان رسیدن – نابودی – قطع شدن جیره

  • بدون تصویر

    نِفَاقِ

    ترجمه نِفَاقِ : نفاق – دو رویی (نفاقدر عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است .اصل این کلمه از نفق به معنی تونل و راهی است که از زیر زمین برود ، مانند عبارت “فان…

  • بدون تصویر

    نَفْتِنَهُمْ

    ترجمه نَفْتِنَهُمْ : که آنان رابیازماییم – تا آنان را عذاب کنیم(کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل…

  • بدون تصویر

    نَفْحَهٌ

    ترجمه نَفْحَهٌ : شمه ای – وقعه ای (اصلش به معنی باد مختصری است که با یک وزش قطع می شود)

  • بدون تصویر

    نَفَخَ

    ترجمه نَفَخَ: دمید(نفخ به معنای دمیدن هوا در داخل جسمی است بوسیله دهان یا وسیله‏ای دیگر – این معنای لغوی نفخ است ، ولی آن را بطور کنایه در تاثیر گذاشتن در چیزی و یا القاء امر غیر محسوسی در…

  • بدون تصویر

    نُفِخَ

    ترجمه نُفِخَ : دمیده شد (نفخ به معنای دمیدن هوا در داخل جسمی است بوسیله دهان یا وسیله‏ای دیگر – این معنای لغوی نفخ است ، ولی آن را بطور کنایه در تاثیر گذاشتن در چیزی و یا القاء امر…

  • بدون تصویر

    نَفَخْتُ

    ترجمه نَفَخْتُ: دمیدم(نفخ به معنای دمیدن هوا در داخل جسمی است بوسیله دهان یا وسیله‏ای دیگر – این معنای لغوی نفخ است ، ولی آن را بطور کنایه در تاثیر گذاشتن در چیزی و یا القاء امر غیر محسوسی در…

  • بدون تصویر

    نَفْخَهٌ

    ترجمه نَفْخَهٌ : دمیدن(نفخ به معنای دمیدن هوا در داخل جسمی است بوسیله دهان یا وسیله‏ای دیگر – این معنای لغوی نفخ است ، ولی آن را بطور کنایه در تاثیر گذاشتن در چیزی و یا القاء امر غیر محسوسی…

  • بدون تصویر

    نَفَخْنَا

    ترجمه نَفَخْنَا: دمیدیم(نفخ به معنای دمیدن هوا در داخل جسمی است بوسیله دهان یا وسیله‏ای دیگر – این معنای لغوی نفخ است ، ولی آن را بطور کنایه در تاثیر گذاشتن در چیزی و یا القاء امر غیر محسوسی در…

  • بدون تصویر

    نَفِدَ

    ترجمه نَفِدَ: به اتمام رسید – تمام شد – پایان یافت(در عبارت “لَنَفِدَ ﭐلْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی”چون به یک واقعیت حتمی اشاره کرده مضارع معنی شده است )

  • بدون تصویر

    نَفَرَ

    ترجمه نَفَرَ : اشخاصی که به نوعی ملازم با کسی باشند ( اگر نفرشان نامیده‏اند ، چون اگر آن شخص کوچ کند اینها نیز می‏کنند. چون کلمه نفر به معنای کوچ کردن است و به همین جهت بعضی از مفسرین…

  • بدون تصویر

    نَفْسٍ

    ترجمه نَفْسٍ: نفـْس – جان – خود-شخصی – کسی (کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه می‏شود مثلاً “نفس الانسان” یعنی خود انسان و”نفس الحجر” یعنی خود سنگ است)

  • بدون تصویر

    نُفْسِدَ

    ترجمه نُفْسِدَ: که فساد کنیم

  • بدون تصویر

    نَفْسِکَ

    ترجمه نَفْسِکَ : خودت (کلمه نفس در اصل به معنای همان چیزی است که به آن اضافه می‏شود مثلاً “نفس الانسان” یعنی خود انسان و”نفس الحجر” یعنی خود سنگ است. در عبارت “کفَیٰ بِنَفْسِکَ ﭐلْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً”با اینکه کلمه نفس…

دکمه بازگشت به بالا