فرهنگ واژگان
-
تین
معنای واژه تین: انجیر (والتین والزیتون). (تین 1) * به گفته مفسران به قرینه آیات بعد سوره «تین» مقصود از تین و زیتون، سرزمین شام و فلسطین یا دو کوه جبل التین و جبل الزیتون است.
-
بَسْق
معنای واژه بَسْق: بُسُوق: ارتفاع (والنخل باسقات). (ق 10)
-
جواب
معنای واژه جواب: حوض (وجفان کالجواب) (یعنى ظرفهاى بزرگ که همانند حوض است). (سبأ 13)
-
اصیل
معنای واژه اصیل: وقت بعد از عصر تا مغرب (بالغدوّ والاصال). (نور 36)
-
حضّ
معنای واژه حضّ: ترغیب (ولا یحضّ على طعام المسکین). (ماعون 3)
-
جزیه
معنای واژه جزیه: از جزى، به معناى کیفر است و جزیه کفار چیزى است که کیفر کفر خود را به صورت مخصوصى میپردازند (حتى یعطوا الجزیه عن ید وهم صاغرون). (توبه 29)
-
حَرْف
معنای واژه حَرْف: طرف؛ منظور آن است که برخى از مردم خدا را با زبان میپرستند، (ومن الناس من یعبد الله على حرف). (حج 11)
-
بلى
معنای واژه بلى: کهنه شد؛ بلى الثوب بلىً و بلاء؛ آن جامه و لباس کهنه شد. و به غم و اندوه از این جهت بلاء میگویند زیرا جسم را فرسوده میکند و به آزمایش از این جهت ابتلاء گویند چون…
-
بَدْر
معنای واژه بَدْر: عجله، سرعت (لا تأکلوها اسرافاً وبداراً). (نساء 6)
-
حُفره
حَفر: کندن زمین. معنای واژه حُفره: گودال (وکنتم على شفا حفره من النار). (آل عمران 103)
-
ثُوْر
معنای واژه ثُوْر: زیر و رو شدن (واثاروا الارض). (روم 9)
-
حَظْر
معنای واژه حَظْر: منع (وما کان عطاء ربّک محظوراً). (اسراء 20)
-
جُناح
معنای واژه جُناح: (به ضم) گناه (میل از حق) (ولا جناح علیکم إن کان بکم أذىً من مطر). (نساء 102)
-
بَرَد
معنای واژه بَرَد: تگرگ (وینزّل من السّماء من جبال فیها من برد). (نور 43)