لغتنامه قرآن
-
فُزِّعَ
ترجمه فُزِّعَ : ترس و فزع از بین برده شد (ماضی مجهول از تفزیع است ، و تفزیع به معنای از بین بردن ترس ، و وحشت از دلهاست )
-
فَزِعَ
ترجمه فَزِعَ : وحشت کرد – ترسید – دچار هراس شد
-
فَزِعُواْ
ترجمه فَزِعُواْ : به وحشت افتادند
-
فَرِحِینَ
ترجمه فَرِحِینَ : همیشه شادمانها (صفت مشبهه از فرح وچون لازمه شادمانی همیشگی در دنیا ،بی فکری و سبک مغزی است به معنی خوشگذران مست و مغرورو کسی که دچارغفلت و سبک مغزی در اثر سوء استفاده از نعمتهای الهی…
-
فَرْداً
ترجمه فَرْداً : تک ها ( فرد به معنای هر چیزی است که از یک جهت منفصل و جدای از غیر خود باشد ، و در مقابل آن زوج قرار دارد که به معنای چیزی است که از یک جهت…
-
فِرْدَوْسِ
ترجمه فِرْدَوْسِ : بهشت – بالای بهشت (در مورد این کلمه هم ضمیر مذکر استفاده می شود وهم مؤنث و به طوری که گفته شده کلمهای است رومی به معنای بستان و بعضی هم گفتهاند کلمهای است سریانی به معنای…
-
فَرَرْتُ
ترجمه فَرَرْتُ : گریختم – فرار کردم
-
فَرَرْتُم
ترجمه فَرَرْتُم: گریختید – فرار کردید
-
فُرُشٍ
ترجمه فُرُشٍ : بسترها (جمع فراش و چون این کلمه به عنوان کنایه از همسر و زن نیز به کار می رود برخی مراد ازعبارت ” فرش مرفوعه ” را زنان ارجمندی دانستهاند که در عقل و جمال و کمال…
-
فَرْشاً
ترجمه فَرْشاً : خردسالان چهارپایان ( در عبارت “مِنَ ﭐلْأَنْعَامِ حَمُولَهً وَفَرْشاً کُلُواْ “وجه این تسمیه یا این است که از کوچکی مانند فرش زمینند ، و یا این است که مانند فرش لگد میشوند و ممکن است هم منظور…
-
فَرَشْنَاهَا
ترجمه فَرَشْنَاهَا: آن را گستردیم
-
فَرَضَ
ترجمه فَرَضَ : معین کرد – تعیین کرد – سهم داد – واجب گردانید (دراصل جداکردن قطعه ای از چیزی و تأثیر گذاشتن در آن قطعه معنی می دهد و در مورد واجب کردن هم چون پاره ای از حکم…
-
فَرَضْتُمْ
ترجمه فَرَضْتُمْ: مقرر کردید – تعیین کردید (کلمه فرض به معنای قطع هر چیز محکم و جدا کردن بعضی از آن ، از بعضی دیگر است و به همین جهت در معنای وجوب استعمال میشود ، برای اینکه انجام دادنش…
-
فَرَضْنَا
ترجمه فَرَضْنَا : واجب گردانیدیم (دراصل جداکردن قطعه ای از چیزی و تأثیر گذاشتن در آن قطعه معنی می دهد و در مورد واجب کردن هم چون پاره ای از حکم را به آن موضوع اختصاص می دهد ،استفاده می…