لغتنامه قرآن

  • بدون تصویر

    قَصَّ

    ترجمه قَصَّ: حکایت کرد – داستان نقل کرد- قصّه گفت(کلمه قص به معنای دنباله جای پا را گرفتن و رفتن است ، و جمله قصصت اثره به معنای رد پای او را دنبال کردم است و این کلمه به معنای…

  • بدون تصویر

    قِصَاصِ

    ترجمه قِصَاصِ: مجازاتی که به تلافی جنایتی که مجرمی انجام داده در مورد او اجرا می کنند(کلمه قصاص مصدر از قاص یقاص است و این کلمه از قص اثره ، جا پای او را تعقیب کرد می‏باشد وقصاص به معنی…

  • بدون تصویر

    قَصْدُ

    ترجمه قَصْدُ: راهی که رهرواش را به هدف می رساند(قصد به معنای استقامت راه است ، یعنی راه آنطور مستقیم باشد که در رساندن سالک خود به هدف ، قیوم و مسلط باشد ، و ظاهرا این کلمه که مصدر…

  • بدون تصویر

    قَصْرِ

    ترجمه قَصْرِ : قصر – خانه‏ای که دارای پی ریزی محکم و بنایی بلند باشد

  • بدون تصویر

    قَصَصَ

    ترجمه قَصَصَ : داستانها – قصّه ها (کلمه قص به معنای دنباله جای پا را گرفتن و رفتن است و چون در قصه گفتن نیز خبر و واقعه ای را پی گیری می کنند ، استفاده شده است )

  • بدون تصویر

    قَصَصاً

    ترجمه قَصَصاً : به صورت دنبال جای پا را گرفتن و رفتن (عبارت “فَـﭑرْتَدَّا عَلَیٰ ءَاثَارِهِمَا قَصَصاً “یعنی با پی گرفتن جای پای خود از همان راهی که آمده بودن برگشتند)

  • بدون تصویر

    قَصَصْنَا

    ترجمه قَصَصْنَا : داستان گفتیم – سرگذشت گفتیم

  • بدون تصویر

    قَصَصْنَاهُمْ

    ترجمه قَصَصْنَاهُمْ : داستان آنان را گفتیم – سرگذشت آنان را گفتیم

  • بدون تصویر

    قُرْبَیٰ

    ترجمه قُرْبَیٰ : نزدیکان – خویشاوندان (جمع أقرب)

  • بدون تصویر

    قُرَّهَ أَعْیُنٍ

    ترجمه قُرَّهَ أَعْیُنٍ: روشنی چشمها (برخی گفته اند : اصل این کلمه از قر به معنای خنکی و سردی گرفته شده و معنای قرت عینه این است که : دیدگانش خنک شد و از آن حرارتی که در اثر درد…

  • بدون تصویر

    قُرَّتُ عَیْنٍ

    ترجمه قُرَّتُ عَیْنٍ : روشنی چشم (برخی گفته اند : اصل این کلمه از قر به معنای خنکی و سردی گرفته شده و معنای قرت عینه این است که : دیدگانش خنک شد و از آن حرارتی که در اثر…

  • بدون تصویر

    قَرْحٌ

    ترجمه قَرْحٌ : جراحت – اثری است که از جراحت و آسیب وارده بر بدن به خاطر برخورد با برّنده‏ای از خارج باقی می‏ماند

  • بدون تصویر

    قِرَدَهً

    ترجمه قِرَدَهً : میمونها(جمع قرد )

  • بدون تصویر

    قَرْضاً

    ترجمه قَرْضاً : قرض – وام

دکمه بازگشت به بالا