لغتنامه قرآن

  • بدون تصویر

    مُقَسِّمَاتِ

    ترجمه مُقَسِّمَاتِ : تقسیم کنندگان ( عبارت “فَـﭑلْمُقَسِّمَاتِ أَمْراً ” به فرشتگانی اشاره دارد که کارشان این است که به امر پروردگار عمل می‏کنند ، و اوامر خدا را در بین خود به اختلاف مقامهایی که دارند تقسیم می‏کنند .…

  • بدون تصویر

    مَقْسُومٌ

    ترجمه مَقْسُومٌ : تقسیم شده

  • بدون تصویر

    مُقَصِّرِینَ

    ترجمه مُقَصِّرِینَ: کوتاه کنندگان – آنان که عمل تقصیر را انجام می دهند ( یکی از اعمال حج که کوتاه کردن ناخن بعد از سعی صفا و مروه می باشد و با این عمل از احرام خارج می شوند)

  • بدون تصویر

    مَقْصُورَاتٌ

    ترجمه مَقْصُورَاتٌ: محدود شده ها عبارت “حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِی ﭐلْخِیَامِ ” یعنی حوریانی از خیمه هایشان بیرون نمی روند لذا از دستبرد اجانب محفوظند و زنانی مبتذل نیستند ، که غیر شوهران نیز ایشان را تماشا کنند )

  • بدون تصویر

    مَقْضِیّاً

    ترجمه مَقْضِیّاً : حتمی – مقرر شده – حکم شده (امام صادق(علیه‏السلام) فرمود : اجل مقضی همان اجل حتمی است که خدای تعالی به وقوع حتمی آن حکم فرموده ، و اجل مسمی آن اجلی است که ممکن است نسبت…

  • بدون تصویر

    مَقْطُوعٌ

    ترجمه مَقْطُوعٌ : قطع شده

  • بدون تصویر

    مَقْطُوعَهٍ

    ترجمه مَقْطُوعَهٍ : قطع شده

  • بدون تصویر

    مَقْعَدِ

    ترجمه مَقْعَدِ : محل نشستن – مجلس (در عبارت “مَقْعَدِ صِدْقٍ ” منظور این است که میان مجلس و جایگاه آنان و صدق عمل و ایمانشان رابطه‏ای هست )

  • بدون تصویر

    مَقْعَدِهِمْ

    ترجمه مَقْعَدِهِمْ : محل نشستنشان – مجلسشان

  • بدون تصویر

    مُقْمَحُونَ

    ترجمه مُقْمَحُونَ: سر بالا برده شده ها ( کلمه مقمحون اسم مفعول از ماده اقماح است و اقماح به معنای سر بلند کردن است . از این کلمه برمی‏آید غلهایی که در اهل دوزخ به کار می‏رود ، طوری است…

  • بدون تصویر

    مُقَنطَرَهِ

    ترجمه مُقَنطَرَهِ: به صورت قنطار در آمده (قنطار به معنای مقدار طلائی است که در یک پوست گاو بگنجد ، و یا به معنای پوستی پر از طلا است. عبارت”ﭐلْقَنَاطِیرِ ﭐلْمُقَنطَرَهِ مِنَ ﭐلذَّهَبِ وَﭐلْفِضَّهِ ” کنایه از گنجینه های پراز…

  • بدون تصویر

    مُقْنِعِی

    ترجمه مُقْنِعِی: سر بلند کرده ها ( در اصل مقنعین بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است )

  • بدون تصویر

    مُقْوِینَ

    ترجمه مُقْوِینَ : صحرانشینان و بیابانگردان – سرگردانان و بیچارگان -دربیابان مانده ها-تهی دستان (“مقوین” که در اصل مقوئین بوده است ، جمع اسم فاعل از باب افعال اقواء است ، و اقواء به معنای وارد شدن و ماندن در…

  • بدون تصویر

    مُقِیتاً

    ترجمه مُقِیتاً : توانا و مقتدر ونیرومند-روزی دهنده وقوت دهنده – نگهبان و شاهد و حسابرس

دکمه بازگشت به بالا