مرگ در قرآن و روایات «۱»
۱. آمادگى براى مرگ، نشانه ى اولیاى خداست. «ان زَعمتم انّکم اولیاء للّه من دون الناس فتمنّوا الموت» «۲»
۲. جایگاه مرگ در زندگى انسانها همچون گردنبند بر روى سینه ى دختران است. «خطّ الموت على وُلد آدم مَخطّ القلاده على جید الفتاه» «۳»
۳. مرگ، پایان راه نیست، بلکه به منزله ى تغییر در حیات و شیوه ى زندگى است، مانند لباسى که تعویض می شود. «۴»
۴. هرکس از انسانها به نحوى از این جهان رخت برمی بندند، بعضى با سختترین حالات و عدّه اى مثل بو کردن گل. «۵»
۵. ترس انسان از مرگ مانند ترس رانندهاى است که یا سوخت ندارد «آهٍ من قلّه الزّاد و طول الطریق»، «۶» یا بار قاچاق و کالاى ممنوعه حمل می کند (گناهکار است) و یا آماده ى رانندگى نیست، وگرنه ترس چرا؟
۸۵. قیامت روز تنهایى «۷»
خداوند، حکیم است و خداىِ حکیم، ساخته ى خود را نابود نمی کند. دنیا، خانهاى است که مهندسش آن را خراب می کند تا، بناى بهترى بسازد. بنا بر روایات؛ مرگ، تغییر لباس، تغییر منزل و مقدّمه اى براى تکامل و زندگى ابدى است.
به علاوه عدالتِ خداوند، وجود قیامت را براى انسان ضرورى میکند، زیرا ما خوبان و بدانى را می بینیم که در دنیا به پاداش و کیفر نمی رسند، بنابراین خداوند عادل باید سراى دیگرى را براى آن پاداش و کیفر آنها قرار دهد.
گرچه گاه و بیگاه کیفر و پاداشهایى در دنیا مشاهده می شود، ولى جایگاه بسیارى از اعمال تنها قیامت است، زیرا در بعضى موارد امکان آن در دنیا وجود ندارد. مثلًا کسى که در راه خدا شهید شده، در دنیا حضور ندارد تا پاداش بگیرد و یا کسى که افراد زیادى را کشته، در دنیا امکان تحمّل بیش از یک کیفر را ندارد.
علاوه بر آنکه رنج و کیفر خلافکار در دنیا به تمام بستگان بى تقصیرش نیز سرایت میکند، پس باید پاداش و کیفر در جایى باشد که به دیگران سرایت نکند.
جمع شدن ذرّات پخش شدهى مردگان نیز کار محالى نیست. همان گونه که ذرّات چربىِ پخش شده در مَشکِ دوغ، در اثر تکانِ مَشک، یکجا جمع می شود، خداوند نیز با تکان شدید زمین، اجزاى همه ى مردگان را یکجا جمع می کند. «اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها» «۸» بگذریم که خود ما نیز از یک تک سلول آفریده شدهایم که این سلول نیز از ذرّات خاکى است که تبدیل به گندم، برنج، سبزى و … شده و به صورت غذاى والدین و سپس نطفه و سرانجام به شکل انسانى کامل در آمده است.
آنچه در این آیه مورد توجّه قرار گرفته، صحنه ى دلخراشى است که پدر نمی تواند کارى براى فرزند خود انجام دهد. در موارد دیگر قرآن، صحنه هایى مطرح شده که اگر آن آیات را یکجا بنگریم غربت، ذلّت و وحشت انسان را درک خواهیم کرد:
در آن روز، نه مال به فریاد انسان می رسد و نه فرزند. «یوم لاینفع مال و لابنون» «۹»
در آن روز، دوستان گرم و صمیمی از حال یکدیگر نمی پرسند. «و لایسئل حمیم حمیاً» «۱۰»
در آن روز، پشیمانى و عذرخواهى سودى ندارد. «و لایؤذن لهم فیعتذرون» «۱۱»
در آن روز، نسبتها و آشنایى ها سودى ندارند. «فلاانساب بینهم یومئذ» «۱۲»
در آن روز، وسیله ها و سبب ها از کار می افتد. «تَقطّعت بهم الاسباب» «۱۳»
به هر حال، آن روز، روز غربت و تنهایى انسان است.
پینوشت
(۱). ذیل آیات ۳۴ تا ۳۵ سوره انبیاء
(۲). جمعه، ۶
(۳). این تشبیه از امام حسین علیه السلام در آستانهى سفر به کربلا است
(۴). بحار، ج ۶، ص ۱۵۴
(۵). بحار، ج ۶، ص ۱۵۲
(۶). نهجالبلاغه، حکمت ۷۷
(۷). ذیل آیه ۳۳ سوره لقمان
(۸). زلزال، ۱- ۲
(۹). شعراء، ۸۸
(۱۰). معارج، ۱۰
(۱۱). مرسلات، ۳۶
(۱۲). مؤمنون، ۱۰۱
(۱۳). بقره، ۱۶۶
منبع:
کتاب چهارصد نکته از تفسیر نور