مقام شیعه
امام على علیه السلام :
شَکَوتُ إلى رسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله حَسَدَ الناسِ إیَّایَ ، فقالَ : یا علیُّ ، إنّ أوَّلَ أربَعهٍ یَدخُلُونَ الجَنَّهَ أنا و أنتَ و الحَسنُ و الحُسینُ ، و ذُرِّیَّتُنا خَلفَ ظُهُورِنا ، و أحِبّاؤنا خَلفَ ذُرِّیَّتِنا ، و أشیاعُنا عَن أیمانِنا و شَمائلِنا .
از حسد ورزى مردم نسبت به خودم نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله شِکوه کردم . آن حضرت فرمود : اى على! نخستین چهار نفرى که وارد بهشت می شوند، من هستم و تو و حسن و حسین ، و پشت سر ما ذریّه ما، وارد می شوند و پشت سر ذریه ما دوستداران ما و شیعیان ما از سمت راست و چپ ما .
( الإرشاد : ۱/۴۳ ) *
امام باقر علیه السلام :
سُئلَت اُمُّ سَلَمَهَ زَوجُ النبیِّ صلى الله علیه و آله عن علِیّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام ، فقالَت : سَمِعتُ رسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یقولُ : إنّ علیّا و شِیعَتَهُ هُمُ الفائزونَ .
از امّ سلمه ، همسر پیامبر صلى الله علیه و آله ، درباره على بن ابى طالب علیه السلام سؤال شد ، گفت : از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که می فرماید : على و شیعیان او همان رستگارانند .
( الإرشاد : ۱/۴۱ ) *
امام صادق علیه السلام :
لَو أنَّ شیعَتَنا استَقامُوا لَصافَحَتهُمُ الملائکهُ ، و لأظَلَّهُمُ الغَمامُ ، و لأَشرَقُوا نَهارا ، و لأَکَلُوا مِن فَوقِهِم و مِن تَحتِ أرجُلِهِم، و لَما سَألُوا اللّه َ شیئا إلاّ أعطاهُم .
اگر شیعیان ما راست و استوار بودند فرشتگان با آنان دست می دادند و ابرها بر سرشان سایه می انداختند و در روز می درخشیدند و از بالاى سر و زیر پاى خود ، روزى می خوردند ( برکت از آسمان و زمین بر آنان می بارید ) و هر چه از خدا می خواستند به آنها می داد .
( تحف العقول : ۳۰۲ ) *
ویژگیهاى شیعه اهل بیت علیهم السلام
1 ـ پیروىِ اهل بیت علیهم السلام
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
إنَّ شِیعَتَنا مَن شَیَّعَنا و اتَّبَعَ آثارَنا و اقتَدى بِأعمالِنا .
شیعه ما کسى است که از ما پیروى کند و پا جاى پاى ما بگذارد و به کردار ما اقتدا نماید .
( التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکریّ علیه السلام : ۳۰۷/۱۴۹ ) *
امام على علیه السلام :
شِیعَتُنَا المُتَباذِلُونَ فی وَلاَیتِنا ، المُتَحابُّونَ فی مَوَدَّتِنا المُتَزاوِرُونَ فی إحیاءِ أمرِنا ، الذینَ إن غَضِبُوا لَم یَظلِمُوا ، و إن رَضُوا لَم یُسرِفُوا ، بَرَکَهٌ على مَن جاوَرُوا ، سِلمٌ لِمَن خالَطُوا .
شیعیان ما در راه ولایت ما به یکدیگر بذل و بخشش می کنند و در راه محبّت ما با یکدیگر دوستى می ورزند ، براى زنده کردن امر (ولایت ) ما با یکدیگر دیدار می کنند ، همانان که اگر خشمگین شوند ، ستم نمی کنند و هرگاه خشنود شوند ، زیاده روى نمی کنند ، براى همسایگان خود برکتند و با معاشران خویش به صلح و صفا رفتار می کنند .
( الکافی : ۲/۲۳۶/۲۴ ) *
امام على علیه السلام :
إنّ اللّه َ تعالى اطَّلَعَ إلَى الأرضِ فَاختارَنا ، و اختارَ لَنا شِیعَهً یَنصُرُونَنا ، و یَفرَحُونَ لِفَرَحِنا ، و یَحزَنُونَ لِحُزنِنا ، و یَبذُلُونَ أنفُسَهُم و أموالَهُم فِینا ، فاُولئکَ مِنّا و إلَینا و هُم مَعَنا فی الجِنانِ .
خداوند متعال به زمین نگریست و ما را انتخاب کرد و براى ما پیروانى برگزید که یاریمان کنند و از شادى ما، شادمان شوند و از اندوه ما، اندوهناک ، و در راه ما جان و مال خود را نثار کنند ، آنان از مایند و رو به سوى ما دارند و در بهشت با ما هستند .
( غرر الحکم : ۳۵۵۴ ) *
امام حسن علیه السلام ـ در جواب مردى که عرض کرد : من از شیعیان شما هستم ـ فرمود :
یا عبدَ اللّه ِ ، إن کُنتَ لَنا فی أوامِرِنا و زَواجِرِنا مُطِیعا فقد صَدَقتَ ، و إن کُنتَ بخِلافِ ذلکَ فلا تَزِدْ فی ذُنوبِکَ بدَعواکَ مَرتَبهً شَرِیفَهً لَستَ مِن أهلِها ، لا تَقُلْ : أنا مِن شِیعَتِکُم ، و لکن قُل : أنا مِن مُوالِیکُم و مُحِبِّیکُم و مُعادِی أعدائکُم ، و أنتَ فی خَیرٍ و إلى خَیرٍ .
اى بنده خدا! اگر مطیع اوامر و نواهى ما باشى ، راست می گویى ولى اگر چنین نباشى پس با ادعاى چنین منزلت والایى که اهلش نیستى ، بر گناهانت میفزاى . مگو : من از شیعیان شما هستم ، بلکه بگو : من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم . در این صورت، تو آدم خوبى هستى و به خوبى گرایش دارى .
( تنبیه الخواطر : ۲/۱۰۶ ) *
امام عسکرى علیه السلام :
شِیعَهُ علیٍّ علیه السلام هُمُ الذینَ لا یُبالُونَ فی سَبیلِ اللّه ِ أ وَقَعَ المَوتُ علَیهِم أو وَقَعُوا عَلَى المَوتِ ، و شِیعَهُ عَلیٍّ علیه السلام هُمُ الذینَ یُؤثِرُونَ إخوانَهُم على أنفُسِهِم و لَو کانَ بِهِم خَصاصَهٌ ، و هُمُ الذینَ لا یَراهُمُ اللّه ُ حیثُ نَهاهُم ، و لا یَفقِدُهُم حیثُ أمَرَهُم ، و شِیعَهُ علیٍّ علیه السلام هُمُ الذینَ یَقتَدُونَ بِعلیٍّ علیه السلام فی إکرامِ إخوانِهِمُ المُؤمنینَ .
شیعیان على علیه السلام آنانند که باکشان نیست در راه خدا مرگ به سراغ آنان آید، یا آنان به پیشواز مرگ روند . شیعیان على علیه السلام آنانند که برادرانشان را بر خود ترجیح می دهند ، هر چند خود نیازمند باشند و آنانند که خداوند ایشان را در آن جا که نهى کرده، نمی بیند و در آن جا که امر کرده، همیشه حاضر می بیند . شیعیان على علیه السلام آنانند که در گرامیداشت برادران مؤمن خویش به على علیه السلام اقتدا می کنند .
( بحار الأنوار : ۶۸/۱۶۲/۱۱ ) *
2 ـ پارسایى و کوشش در اطاعت از خدا
امام على علیه السلام :
شِیعَتِی و اللّه ِ ، الحُلَماءُ ، العُلَماءُ بِاللّه ِ و دِینِهِ ، العامِلونَ بطاعَتِهِ و أمرِهِ ، المُهتَدُونَ بِحُبِّهِ ، أنضاءُ عِبادَهٍ ، أحلاسُ زَهادَهٍ ، صُفرُ الوُجوهِ مِن التَّهَجُّدِ ، عُمشُ العُیونِ مِن البُکاءِ ، ذُبُلُ الشِّفاهِ مِن الذِّکرِ ، خُمصُ البُطونِ مِنَ الطِّوى ، تُعرَفُ الرَّبّانیَّهُ فی وُجُوهِهِم ، و الرَّهبانیَّهُ فی سَمتِهِم ، مَصابیحُ کُلِّ ظُلمَهٍ ··· إن شَهِدُوا لَم یُعرَفُوا ، و إن غابوا لَم یُفتَقَدُوا ، اُولئکَ شِیعَتِی الأطیَبُونَ و إخوانی الأکرَمُونَ ، ألا هاه شَوقا إلَیهِم ! .
به خدا سوگند که ، شیعیان من مردمانى بردبارند و خدا و دین او را می شناسند ، از خدا اطاعت می کنند و فرمانش را می برند ، به واسطه محبّت او رهیافته اند . تکیده عبادتند ، معتکف دیْرِ زهدند ، شب زنده دارى، رخشان را زرد و گریه، چشمانشان را آبریزان کرده است ، لبانشان بر اثر ذکر گفتن خشکیده و شکمهایشان از گرسنگى به پشت چسبیده است . ربانیّت (خداپرستى) در رخسارشان معلوم است و خدا ترسى (پارسایى) در سیماشان ، چراغهاى هر تاریکى و ظلمتى هستند . . . اگر در محفلى حاضر باشند، کسى آنها را نمی شناسد و اگر نباشند، فقدانشان احساس نمی شود . اینان پیروان پاک و برادران ارجمند من هستند ؛ وه که چه شوقى به آنان دارم !
( الأمالی للطوسی : ۵۷۶/۱۱۸۹ ) *
امام على علیه السلام :
شیعَتُنا هُمُ العارِفُونَ بِاللّه ِ ، العامِلُونَ بِأمرِ اللّه ِ ، أهلُ الفَضائلِ ، الناطِقُونَ بالصَّوابِ ، مَأکُولُهُم القُوتُ ، و مَلبَسُهُمُ الاقتِصادُ ، و مَشیُهُمُ التَّواضُعُ ··· تَحسَبُهُم مَرضى و قد خُولِطُوا و ما هُم بذلکَ ، بَل خامَرَهُم مِن عَظَمَهِ رَبِّهم و شِدَّهِ سُلطانِهِ ما طاشَت لَهُ قُلُوبُهُم ، و ذَهِلَتْ مِنهُ عُقولُهُم ، فإذا اشتاقُوا مِن ذلکَ بادَرُوا إلَى اللّه ِ تعالى بِالأعمالِ الزَّکِیَّهِ ، لا یَرضَونَ لَهُ بالقَلیلِ ، و لا یَستَکثِرُونَ لَهُ الجَزِیلَ .
شیعیان ما آنانند که خدا شناسند ، به فرمان خدا عمل می کنند ، اهل فضایلند ، زبانشان گویاى راستى و درستى است ، خوراکشان، بخور نمیر است ، پوشاکشان، میانه است ، راه رفتنشان با فروتنى است . . . آنان را بیمار و دیوانه می پندارى، در حالى که چنین نیستند، بلکه عظمت پروردگارشان و شُکوه قدرت او چنان در آنان اثر گذاشته که دلهایشان دیوانه او و خردهایشان در برابرش حیران گشته است . شوق و اشتیاق آنان سبب گشته که با کارهاى پاک و پاکیزه به سوى خداوند متعال بشتابند ، به عملِ اندک براى او رضایت نمی دهند و اعمال زیاد را برایش زیاد نمی شمارند .
( بحار الأنوار : ۷۸/۲۹/۹۶ ، انظر تمام الکلام ) *
بحار الأنوار ـ به نقل از محمّد بن حنفیه ـ :
لَمّا قَدِمَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام البصرهَ بعدَ قِتالِ أهلِ الجَمَلِ دَعاهُ الأحنَفُ بنُ قیسٍ و اتَّخَذَ لَهُ طَعاما ، فَبَعَثَ إلَیهِ صلواتُ اللّه ِ علَیهِ و إلى أصحابِهِ فَأقبَلَ ثُمّ قالَ : یا أحنَفُ ، ادعُ لی أصحابِی ، فَدَخَلَ علَیهِ قَومٌ مُتَخَشِّعُونَ کأنّهُم شِنانٌ بَوالِی، فقالَ الأحنَفُ بنُ قیسٍ: یا أمیرَ المؤمنینَ ، ما هذا الذی نَزَلَ بِهِم؟ أ مِن قِلَّهِ الطَّعامِ ؟ أو مِن هَولِ الحَربِ ؟!فقالَ صَلواتُ اللّه ِ علَیهِ : لا یا أحنَفُ ، إنّ اللّه َ سبحانَهُ أحَبَّ أقواما تَنَسَّکُوا لَهُ فی دارِ الدُّنیا تَنَسُّکَ مَن هَجَمَ عَلى ما عَلِمَ مِن قُربِهِم مِن یَومِ القِیامَهِ مِن قَبلِ أنِ یُشاهِدُوها ، فَحَمَلُوا أنفسَهُم على مَجهُودِها .
وقتى امیر المؤمنین علیه السلام بعد از جنگ با اهل جمل به بصره آمد، احنف بن قیس آن حضرت را دعوت کرد . او غذایى تهیه نمود و در پى ایشان و یارانش فرستاد . حضرت [به منزل احنف] آمد و سپس به او فرمود : اى احنف! یارانم را صدا بزن . پس ، جماعتى خاکسار و افتاده مانند مشکهاى فرسوده وارد شدند . احنف بن قیس عرض کرد : اى امیر المؤمنین! این چه وضعى است که به سر آنان آمده است؟ آیا از کمبود غذاست؟ یا از ترس جنگ؟ امیر المؤمنین، صلوات اللّه علیه، فرمود : نه ، اى احنف! بلکه خداوند سبحان مردمانى را دوست دارد که در سراى دنیا، او را همچون کسانى پرستیدند که می دانند به روز قیامت نزدیکند ، پیش از این که آن را مشاهده کنند ؛ از این رو ، خود را در راه آن به رنج در افکندند .
( بحار الأنوار : ۷/۲۱۹/۱۳۲ ) *
امام باقر علیه السلام :
ما شِیعَتُنا إلاّ مَنِ اتَّقى اللّه َ و أطاعَهُ، و ما کانوا یُعرَفُونَ إلاّ بالتَّواضُعِ و التَّخَشُّعِ و أداءِ الأمانَهِ و کَثرَهِ ذِکرِ اللّه ِ .
شیعه ما نیست مگر کسى که از خدا بترسد و او را فرمان برد ؛ آنان جز با فروتنى و خاکسارى و امانتدارى و بسیارى یاد خدا شناخته نمی شوند .
( تحف العقول : ۲۹۵ ) *
امام باقر علیه السلام :
لا تَذهَبْ بِکُمُ المَذاهِبُ ، فوَ اللّه ِ ما شِیعَتُنا إلاّ مَن أطاعَ اللّه َ عَزَّ و جلَّ
مذاهب گوناگون، شما را از راه بدر نبرد؛ به خدا قسم شیعه ما نیست، مگر کسى که از خداوند عزّ و جلّ اطاعت کند .
( الکافی : ۲/۷۳/۱ ) *
تنبیه الخواطر ـ به نقل از ابو مریم از امام باقر علیه السلام ـ :
قالَ أبی علیه السلام یَوما و عِندَهُ أصحابُهُ : مَن مِنکُم تَطِیبُ نَفسُهُ أن یَأخُذَ جَمرَهً فی کَفِّهِ فَیُمسِکُها حتّى تَطْفى؟ فَکاعَ الناسُ کُلُّهم و نَکَلُوا ، فقُمتُ فقلتُ : یا أبتِ ، أ تَأمُرنی أن أفعَلَ ؟ قالَ : فلیسَ إیّاکَ عَنَیتُ ، إنّما أنتَ مِنّی و أنا مِنکَ ، بل إیّاهم أرَدتُ قالَ : فَکَرَّرَ هذا ثلاثا ، ثُمّ قالَ : ما أکثَرَ الوَصفَ و أقَلَّ الفِعلَ ! إنّ أهلَ الفِعلِ قَلیلٌ ، ألا و أنا أعرِفُ أهلَ الفِعلِ و الوَصفِ مَعا ، قالَ : فَو اللّه ِ لَکأنَّما مادَت بِهِمُ الأرضُ حَیا (حَیاءً) .
روزى پدرم (امام زین العابدین علیه السلام ) در حضور اصحابش فرمود : کدام یک از شما حاضر است اخگرى آتش در مُشت خود بگیرد و آن را نگه دارد تا خاموش شود؟ همه ترسیدند و هیچ کس حاضر به این کار نشد . من برخاستم و گفتم : پدر جان! امر می فرمایید من این کار را بکنم؟ پدرم فرمود : مقصودم تو نبودى . من و تو یکى هستیم ، بلکه مقصودم اینها بودند
پدرم سه بار این جمله را تکرار کرد . سپس فرمود : چه بسیار است حرف و چه اندک است عمل؟ براستى که اهل عمل کم هستند . بدانید که من کسانى را که اهل کردار و گفتار ، هر دو ، هستند می شناسم به خدا سوگند [ پس از این سخن، اصحاب حاضر ] گویى از شرم در زمین فرو رفتند .
( 3.تنبیه الخواطر : ۲/۱۵۱ ) *
امام صادق علیه السلام :
شِیعَتُنـا أهـلُ الـوَرَعِ و الاجتِهادِ ، و أهلُ الوَفاءِ و الأمانَهِ ، و أهلُ الزُّهدِ و العِبادَهِ ، أصحابُ إحدى و خَمسینَ رَکعَهً فی الیَومِ و اللَّیلَهِ ، القائمونَ بِاللَّیلِ ، الصائمونَ بِالنَّهارِ ، یُزَکُّونَ أموالَهُم ، و یَحُجُّونَ البَیتَ ، و یَجتَنِبُونَ کُلَّ مُحَرَّمٍ .
شیعیان ما اهل پارسایى و سخت کوشى [در عبادت] هستند ، اهل وفادارى و امانتداریند ، اهل زهد و عبادتند ، آنانند که در شبانه روز پنجاه و یک رکعت نماز می گزارند ، شبها را به عبادت سپرى می کنند و روزها را به روزه دارى ، زکات اموال خود را می پردازند و به حج می روند و از هر حرامی دورى می کنند .
( بحار الأنوار : ۶۸/۱۶۷/۲۳ ) *
امام صادق علیه السلام :
شِیعَتُنا مَن قَدَّمَ مَا استُحسِنَ ، و أمسَکَ مَا استُقبِحَ ، و أظهَرَ الجَمیلَ ، و سارَعَ بالأمرِ الجَلیلِ ، رَغبَهً إلى رحمَهِ الجَلیلِ ، فذاکَ مِنّا و إلَینا و مَعَنا حیثُما کُنّا .
شیعه ما کسى است که نیکى می کند و براى آخرتش پیش می فرستد و از زشت کارى خوددارى می کند ، خوبیها را آشکار می سازد و از سرِ شوق به رحمت خداى بزرگ، به کارهاى سترگ می شتابد ؛ پس ، او از ماست و رو به سوى ما دارد و هر جا که ما باشیم با ما خواهد بود .
( بحار الأنوار : ۶۸/۱۶۹/۲۹ ) *
امام صادق علیه السلام :
شِیعَتُنا هُمُ الشاحِبونَ الذابِلونَ الناحِلونَ ، الذینَ إذا جَنَّهُمُ اللَّیلُ استَقبَلُوهُ بِحُزنٍ .
شیعیان ما [ ا ز خوف خدا ] رنگ پریده و پژمرده و تکیده اند ، همانان که چون تاریکى شب فرا رسد ، با غم و اندوه به استقبال آن می روند .
( الکافی : ۲/۲۳۳/۷ ) *
امام صادق علیه السلام :
إنّما شِیعَهُ علیٍّ مَن عَفَّ بَطنُهُ و فَرجُهُ ، و اشتَدَّ جِهادُهُ ، و عَمِلَ لِخالِقِهِ ، و رَجا ثَوابَهُ ، و خافَ عِقابَهُ، فإذا رأیتَ اُولئکَ فاُولئکَ شِیعَهُ جعفرٍ .
در حقیقت شیعه على کسى است که عفّت بطن و فَرْج دارد ، سخت کوش است ، براى آفریدگار خود کار می کند ، به پاداش او امید دارد و از کیفرش بیمناک است ؛ هرگاه چنین افرادى را دیدى [ بدان که ] آنان شیعه جعفرند .
( الکافی : ۲/۲۳۳/۹ ) *
امام صادق علیه السلام :
اِمتَحِنُوا شِیعَتَنا عِندَ ثَلاثٍ : عِندَ مَواقیتِ الصلَواتِ کیفَ مُحافَظَتُهُم علَیها ، و عِندَ أسرارِهِم کیفَ حِفظُهُم لَها عَن عَدُوِّنا ، و إلى أموالِـهِم کیفَ مُواساتُهُم لإِخوانِهم فیها .
شیعیان ما را در سه چیز بیازمایید : در وقت نماز ، چگونگى مواظبتشان بر آن ، در نگهدارى اسرارشان از دشمنان ما ، و در همدردى و کمک مالى به برادرانشان .
( بحار الأنوار : ۸۳/۲۲/۴۰ ) *
امام صادق علیه السلام :
إنّما شِیعَتُنا یُعرَفُونَ بخِصالٍ شَتّى : بالسَّخاءِ و البَذلِ لِلإخوانِ ، و بأن یُصَلُّوا الخَمسینَ لَیلاً و نهارا .
شیعیان ما با چند خصلت شناخته می شوند : با سخاوت و بخشش به برادران و با گزاردن پنجاه رکعت نماز در شبانه روز .
( تحف العقول : ۳۰۳ ) *
صفات الشیعه ـ به نقل از عبد اللّه بن زیاد ـ :
عن عبدِ اللّه ِ بنِ زیادٍ : سَلَّمنا على أبی عبدِ اللّه ِ علیه السلام بِمِنىً ، ثُمّ قلتُ : یا بنَ رسولِ اللّه ِ ، إنّا قومٌ مُجتازُونَ لَسنا نُطِیقُ هذا المَجلِسَ مِنکَ کُلَّما أرَدناهُ ، فَأوصِنا . قالَ : علَیکُم بِتَقوَى اللّه ِ ، و صِدقِ الحَدیثِ ، و أداءِ الأمانَهِ ، و حُسنِ الصُّحبَهِ لِمَن صَحِبَکُم ، و إفشاءِ السَّلامِ ، و إطعامِ الطَّعامِ ، صَلُّوا فی مساجِدِهم ، و عُودُوا مَرضاهُم ، و اتَّبِعُوا جَنائزَهم ، فإنَّ أبِی حَدَّثَنی أنَّ شیعَتَنا أهلَ البَیتِ کانوا خِیارَ مَن کانوا مِنهُم ، إن کانَ فَقیهٌ کانَ مِنهُم ، و إن کانَ مُؤَذِّنٌ کان مِنهُم ، و إن کانَ إمامٌ کانَ مِنهُم ، و إن کانَ صاحِبُ أمانَهٍ کانَ مِنهُم ، و إن کانَ صاحِبُ وَدیعَهٍ کانَ مِنهُم ، و کذلکَ کُونُوا أحببونا إلَى الناسِ و لا تُبَغِّضُونا إلَیهِم .
در مِنا به امام صادق علیه السلام سلام کردیم و من عرض کردم: یا بن رسول اللّه ! ما جماعتى کوچ کننده ایم و نمی توانیم هر وقت بخواهیم در مجلس شما حاضر شویم ؛ بنا بر این ، ما را سفارشى بفرمایید؟ حضرت فرمود : بر شما باد تقواى خدا و راستگویى و امانتدارى و حُسن معاشرت با معاشرانتان و سلام کردن به همگان و اطعام مردم . در مساجدشان (غیر شیعیان) نماز بخوانید و بیمارانشان را عیادت کنید و در تشییع جنازه هایشان شرکت نمایید ؛ زیرا پدرم به من حدیث فرمود که بهترین افراد همیشه از میان پیروان ما خاندان بوده اند . اگر فقیهى بوده از میان آنها بوده است ، اگر مؤذّنى بوده از آنان بوده است ، اگر امامی بوده از آنان بوده است ، اگر امانتدارى بوده از میان ایشان بوده است ، اگر صاحب ودیعه اى بوده از آنان بوده است، و این چنین، ما را محبوب مردم گردانید و منفور ایشان مسازید .
( صفات الشیعه : ۱۵۲/۳۹ ) *
امام کاظم علیه السلام ـ به موسى بن بکر واسطى ـ فرمود :
لَو مَیَّزتُ شِیعَتی لَم أجِدْهُم إلاّ واصِفَهً ، و لَوِ امتَحَنتُهُم لَما وَجَدتُهُم إلاّ مُرتَدِّینَ ، و لَو تَمَحَّصتُهُم لَما خَلُصَ مِنَ الألفِ واحِدٌ ، و لَو غَربَلتُهُم غَربَلَهً لَم یَبقَ مِنهُم إلاّ ما کانَ لی ، إنّهُم طالَ مَا اتَّکَوا عَلَى الأرائکِ فقالوا : نحنُ شِیعَهُ عَلِیٍّ ! إنّما شِیعَهُ عَلِیٍّ مَن صَدَّقَ قَولَهُ فِعلُهُ .
اگر شیعیان خود را جدا و مشخص کنم، در میان آنان جز اهل حرف پیدا نکنم و اگر آنان را بیازمایم، همگى مرتدّ از کار در آیند و اگر آنان را سره و نا سره کنم ،از هر هزار نفر یک نفر خالص پیدا نشود و اگر ایشان را از غربال بگذرانم ، جز آن که متعلّق به من است کسى باقى نماند . آنها مدتهاست که بر اریکه ها لمیده اند و می گویند : ما شیعه على هستیم ، در صورتى که شیعه على فقط کسى است که کردار او مؤیّد گفتارش باشد .
( الکافی : ۸/۲۲۸/۲۹۰ ) *
3 ـ پارسایان شبند و شیران روز
امام على علیه السلام ـ به نوف بکالى ـ فرمود :
أ تَدرِی یا نَوفُ مَن شِیعَتی ؟ قالَ : لا وَ اللّه ِ ، قالَ : شِیعَتی الذُّبُلُ الشِّفاهِ، الخُمصُ البُطُونِ ، الذینَ تُعرَفُ الرَّهبانیَّهُ فی وُجوهِهِم ، رُهبانٌ باللَّیلِ اُسْدٌ بالنَّهارِ
اى نوف! آیا می دانى شیعه من کیست؟ عرض کرد : نه ، به خدا . فرمود : شیعیان من آنانند که لبانشان [ از تشنگى روزه دارى ]خشکیده است و شکمهایشان [ از گرسنگى ] به پشت چسبیده ، آنان که پارسایى در رخسارشان پیداست . راهبان شب اند و شیران روز .
( بحار الأنوار : ۷۸/۲۸/۹۵ ) *
امام باقر علیه السلام ـ در بیان اوصاف شیعه ـ فرمود :
إنّهُم حُصونٌ حَصینَهٌ ، فی صُدورٍ أمینَهٍ ، و أحلامٌ رَزینَهٌ ، لَیسُوا بِالمذایِیعِ البُذُرِ ، و لا بالجُفاهِ المُرائینَ ، رُهبانٌ باللَّیلِ اُسْدٌ بالنَّهارِ .
آنان دژهایى استوارند ، سینه هایشان امانتدار ( راز نگه دار) است و اندیشه هایشان درست و صائب . نه دهانْ لَق و سخن چینند و نه جفاکار و دو رو ، راهبان شب اند و شیران روز .
( مشکاه الأنوار : ۱۲۶/۲۹۲ ) *
4 ـ بینایان چهار چشم
امام صادق علیه السلام :
إنّما شِیعَتُنا أصحابُ الأربَعهِ الأعیُنِ : عَینانِ فِی الرَّأسِ ، و عَینانِ فِی القَلبِ ، ألاَ و الخلائقُ کُلُّهُم کذلکَ إلاّ أنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ فَتَحَ أبصارَکُم و أعمی أبصارَهُم .
شیعیان ما داراى چهار چشم هستند : دو چشم در سر و دو چشم در دل . بدانید که همه مردمان چنینند جز این که خداوند عزّ و جلّ چشمان شما را باز و بینا کرده و چشمهاى آنان را کور ساخته است .
( الکافی : ۸/۲۱۵/۲۶۰ ) *
مواسات نسبت به برادران دینى و نیکى به آنان
الکافی ـ به نقل از أبو اسماعیل ـ : به امام باقر علیه السلام عرض کردم : شیعه نزد ما فراوان است . حضرت فرمود :
هَل یَعطِفُ الغَنیُّ عَلَى الفَقیرِ ، و هل یَتجاوَزُ المُحسِنُ عَنِ المُسِیءِ ، و یَتَواسَونَ ؟ فقلتُ : لا ، فقالَ علیه السلام : لیسَ هؤلاءِ شیعَهً ، شیعَهُ مَن یَفعَلُ هذا .
آیا توانگر به تهیدست توجه می کند؟ و آیا نیکى کننده از کسى که [ در جواب خوبیش ] به او بدى کرده گذشت می کند؟ آیا به یکدیگر کمک مالى می دهند؟ عرض کردم : خیر . فرمود : آنها شیعه نیستند شیعه کسى است که این کارها را بکند .
( الکافی : ۲/۱۷۳/۱۱ ) *
الکافى ـ به نقل از محمّد بن عجلان ـ :
کنتُ عِند أبی عَبدِ اللّه ِ علیه السلام فَدخلَ رَجَلٌ فَسَلَّمَ، فَسألَهُ : کیفَ مَن خُلّفْتَ مِن إخوانِکَ؟ قالَ : فأحسنَ الثناءَ و زکّى و أطرى . قالَ لهُ : کیفَ عِیادَهُ أغنِیائهِم على فُقَرائهِم ؟ فقالَ : قَلیلَهٌ ، قالَ : و کیفَ مُشاهَدَهُ أغنیائهِم لِفُقَرائهِم ؟ قالَ : قَلیلهٌ ، قالَ : فکیفَ صِلَهُ أغنیائهِم لِفُقَرائهِم فی ذاتِ أیدِیهِم ، فقالَ : إنّک لَتَذکُرُ أخلاقا قَلَّ ما هِی فِیمَن عِندَنا . قالَ : فقالَ : فکیفَ تَزعُمُ هؤلاءِ أ نَّهُم شِیعَهٌ ؟! .
نزد امام صادق علیه السلام بودم که مردى وارد شد و سلام کرد حضرت از احوال برادران [ مؤمنش ] سؤال کرد ، آن مرد از آنها تعریف و تمجید کرد . حضرت فرمود : رسیدگى ثروتمندانشان به تهی دستانشان چگونه است؟ آن مرد عرض کرد : اندک . فرمود : دیدار و سرزدن ثروتمندانشان از تهی دستانشان چگونه است؟ مرد عرض کرد : اندک . فرمود : دستگیرى و کمک مالى ثروتمندانشان به تهی دستانشان چگونه است؟ مرد عرض کرد : شما اخلاق و صفاتى را می فرمایید که در میان ما کمیاب است . حضرت فرمود : پس ، چگونه آنان خود را شیعه می دانند؟
( الکافی : ۲/۱۷۳/۱۰ ) *
تنبیه الخواطر ـ امام رضا از امام باقر علیهما السلام نقل فرمود :
یا إسماعیلُ ، أ رَأیتَ فیما قِبَلَکُم إذا کانَ الرجُلُ لیسَ لَهُ رِداءٌ و عِندَ بعضِ إخوانِهِ فَضلُ رِداءٍ یَطرَحُهُ علَیهِ حتّى یُصِیبَ رِداءً؟ فقلتُ : لا ، قالَ : فإذا کانَ لَهُ إزارٌ یُرسِلُ إلى بَعضِ إخوانِهِ بِإزارِهِ حتّى یُصِیبَ إزارا ؟ فقلتُ : لا ، فَضَرَبَ بِیدِهِ على فَخِذِهِ ثُمّ قالَ : ما هؤلاءِ بِإخوَهٍ .
اى اسماعیل! آیا در میان شما اگر مردى ردایى نداشته باشد و یکى از برادرانش رداى اضافى داشته باشد ، آن را به او می دهد، تا او هم صاحب ردایى شود؟ عرض کردم : خیر . فرمود : اگر ازارى داشته باشد ، آن را براى یکى از برادران خود می فرستد که او هم صاحب ازار شود؟ عرض کردم : خیر . حضرت دستش را روى ران پاى خود زد و فرمود : اینها که برادر نیستند !
( تنبیه الخواطر : ۲/۸۵ ) *
آنان که از شیعیان اهل بیت علیهم السلام نیستند
امام صادق علیه السلام :
لَیسَ مِن شِیعَتِنا مَن قالَ بِلِسانِهِ و خالَفَنا فی أعمالِنا و آثارِنا .
شیعه ما نیست ، آن که به زبان دم [ از تشیع ] زند امّا در عمل برخلاف اعمال و کردار ما رفتار کند .
( بحار الأنوار : ۶۸/۱۶۴/۱۳ ) *
امام صادق علیه السلام :
یا شِیعَهَ آلِ محمّدٍ ، إنّهُ لَیسَ مِنّا مَن لَم یَملِکْ نفسَهُ عِندَ الغَضَبِ ، و لَم یُحسِنْ صُحبَهَ مَن صَحِبَهُ ، و مُرافَقَهَ مَن رافَقَهُ ، و مُصالَحَهَ مَن صالَحَهُ ، و مُخالَفَهَ مَن خالَفَهُ
اى شیعیان آل محمّد! از ما نیست کسى که در هنگام خشم خود دار نباشد و در برخورد با همنشین و همسفر خود و کسى که با او دست آشتى داده ، و آن که با وى مخالف است، رفتارى نیکو در پیش نگیرد .
( تحف العقول : ۳۸۰ ) *
امام صادق علیه السلام :
لَیسَ مِن شِیعَتِنا مَن یکونُ فی مِصرٍ یکونُ فیهِ آلافٌ و یکونُ فِی المِصرِ أورَعَ مِنهُ .
شیعه ما نیست کسى که در شهرى چند هزار نفرى به سر برد و در آن شهر پارساتر از او وجود داشته باشد .
( بحار الأنوار : ۶۸/۱۶۴/۱۳ ) *
امام صادق علیه السلام :
قَومٌ یَزعُمُونَ أنّی إمامُهُم ، و اللّه ِ ما أنا لَهُم بِإمامٍ ، لَعَنَهُمُ اللّه ُ ، کُلَّما سَتَرتُ سِترا هَتَکُوهُ ، أقولُ : کذا و کذا ، فیقولونَ : إنّما یَعنی کذا و کذا ، إنّما أنا إمامُ مَن أطاعَنی
گروهى می گویند که من امام آنها هستم . به خدا قسم که من امام آنها نیستم . خدا لعنتشان کند ، هر چه من پرده پوشى می کنم ، آنان پرده درى می کنند . من می گویم : چنین و چنان ، آنان می گویند : مقصودش فلان و بهمان است . من در حقیقت امامِ کسى هستم که اطاعتم کند .
( بحار الأنوار :۲/۸۰/۷۶ ) *
امام صادق علیه السلام :
إنَّ أصحابِی اُولو النُّهى و التُّقى ، فَمَن لَم یَکُن مِن أهلِ النُّهى و التُّقى فلیسَ مِن أصحابِی .
اصحاب من مردمانى خردمند و پرهیزگارند . بنا بر این ، کسى که خردمند و پرهیزگار نباشد از اصحاب من نیست .
( بحار الأنوار : ۶۸/۱۶۶/۱۷ ) *
امام صادق علیه السلام :
لیسَ مِن شِیعَتِنا مَن أنکَرَ أربَعهَ أشیاءَ: المِعراجَ ، و المُساءَلَهَ فِی القَبرِ ، و خَلقَ الجَنَّهِ وَ النارِ ، وَ الشَّفاعَهَ .
شیعه ما نیست کسى که چهار چیز را انکار کند : معراج ، سؤال قبر ، آفریده شدن بهشت و دوزخ ، و شفاعت .
( بحار الأنوار : ۶۹/۹/۱۱ ) *
امام صادق علیه السلام :
ما کانَ فی شِیعَتِنا فلا یکونُ فیهِم ثلاثهُ أشیاءَ : لا یکونُ فیهِم مَن یَسألُ بِکَفِّهِ ، و لا یکونُ فیهِم بَخِیلٌ ، و لا یکونُ فیهِم مَن یُؤتى فی دُبُرِهِ .
شیعیان ما هر عیبى داشته باشند ، سه عیب ندارند : در بین آنها کسى که گدایى کند وجود ندارد ، در میانشان بخیل وجود ندارد ، در میانشان کسى که لواط دهد یافت نمی شود .
( الخصال : ۱۳۱/۱۳۷ ) *
امام کاظم علیه السلام :
لیسَ مِن شیعَتِنا مَن خَلا ثُمّ لَم یَرُعْ قلبُهُ .
شیعه ما نیست کسى که در تنهایى و خلوت ، دلش ترسان [ از خدا ] نباشد .
( بصائر الدرجات : ۲۴۷/۱۰ ) *
امام عسکرى علیه السلام :
قالَ رَجُلٌ لرسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : فلانٌ یَنظُرُ إلى حَرَمِ جارِهِ و إن أمکَنَهُ مُواقَعَهُ حَرامٍ لَم یَرِعْ عَنهُ ، فَغَضِبَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله و قالَ : إیتُونی بهِ ، فقالَ رَجُلٌ آخَرُ : یا رسولَ اللّه ِ ، إنّهُ مِن شِیعَتِکُم مِمَّن یَعتَقِدُ مُوالاتَکَ و مُوالاهَ علیٍّ علیه السلام و یَتَبَرَّأُ مِن أعدائکُما ! فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : لا تَقُلْ مِن شِیعَتِنا فإنّهُ کَذِبٌ ؛ إنَّ شیعَتَنا مَن شَیَّعَنا و تَبِعَنا فی أعمالِنا
مردى به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض کرد : فلان کس به ناموس همسایه خود نگاه می کند و اگر دستش برسد از ارتکاب حرام هم ابایى ندارد . رسول خدا صلى الله علیه و آله عصبانى شد و فرمود : او را نزد من بیاورید . مرد دیگرى عرض کرد : اى رسول خدا! او از شیعیان شماست و به دوستى شما و على علیه السلام اعتقاد دارد و از دشمنان شما دو تن ، بیزارى می جوید! رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود : نگو که او از شیعیان ماست ؛ زیرا دروغ است : همانا شیعه ما کسى است که از ما دنباله روى و از کردار ما پیروى کند .
( تنبیه الخواطر : ۲/۱۰۵ ) *
انواع شیعه
امام باقر علیه السلام :
شِیعَتُنا ثلاثهُ أصنافٍ : صِنفٌ یَأکُلُونَ الناسَ بنا ، و صِنفٌ کالزُّجاجِ یَنُمُّ ، و صِنفٌ کالذَّهَبِ الأحمَرِ کُلَّما اُدخِلَ النارَ ازدادَ جَودَهً .
شیعیان ما سه دسته اند : دسته اى به نام ما مردم را می چاپند، دسته اى مانند آبگینه اند که [ هرچه را درونش هست ] نمایان می سازند، و دسته اى مانند زر سرخ هستند که هرچه بیشتر در آتش گداخته شود نابتر می شود .
( بحار الأنوار : ۷۸/۱۸۶/۲۴ ) *
امام باقر علیه السلام :
الشِّیعَهُ ثلاثهُ أصنافٍ : صِنفٌ یَتَزَیَّنُونَ بنا ، و صِنفٌ یَستَأکِلُونَ بنا ، و صِنفٌ مِنّا و إلَینا .
شیعیان سه دسته اند : دسته اى به وسیله ما خود را می آرایند (با انتساب خود به ما کسب آبرو می کنند) و دسته اى با ما نان می خورند، و دسته اى از ما و با ما هستند .
( مشکاه الأنوار : ۱۲۷/۲۹۷) *
امام صادق علیه السلام :
الشِّیعَهُ ثلاثٌ : مُحِبٌّ وادٌّ فهُو مِنّا ، و مُتَزَیِّنٌ بنا و نحنُ زَینٌ لِمَن تَزَیَّنَ بنا، و مُستَأکِلٌ بِنَا الناسَ ، و مَنِ استَأکَلَ بِنَا افتَقَرَ .
شیعه سه نوع است : دوستدارِ مهر ورز [ نسبت به ما ] . چنین شیعه اى از ماست، و شیعه اى که خود را به ما می آراید و ما مایه آراستگى کسى هستیم که خود را به ما بیاراید ، و شیعه اى که ما را وسیله ارتزاق خود قرار می دهد و کسى که به وسیله ما ارتزاق کند فقیر می شود .
( الخصال : ۱۰۳/۶۱ ) *
امام صادق علیه السلام :
افتَرَقَ الناسُ فِینا على ثلاثِ فِرَقٍ : فِرقَهٌ أحَبُّونا انتِظارَ قائمِنا لِیُصِیبُوا مِن دُنیانا ، فقالوا و حَفِظُوا کَلامَنا و قَصَّرُوا عن فِعلِنا ، فَسَیَحشُرُهُم اللّه ُ إلَى النارِ ، و فِرقَهٌ أحَبُّونا و سَمِعُوا کَلامَنا ، و لَم یُقَصِّرُوا عن فِعلِنا ، لِیَستَأکِلُوا الناسَ بنا ، فَیَملأَُ اللّه ُ بُطُونَهُم نارا یُسَلِّطُ علَیهِمُ الجُوعَ و العَطَشَ ، و فِرقَهٌ أحَبُّونا و حَفِظُوا قَولَنا ، و أطاعُوا أمرنا ، و لَم یُخالِفوا فِعلَنا ، فاُولئکَ منّا و نحنُ مِنهُم .
مردم نسبت به ما ، سه گروهند : گروهى ما را دوست دارند، چون منتظر قائم ما هستند، تا از دنیاى ما به نوایى برسند ، اینان سخنان ما را می گویند و آنها را حفظ می کنند، اما به کردار ما رفتار نمی کنند . بزودى خداوند این عده را در آتش محشور خواهد کرد . [دوم] آن گروهى که ما را دوست دارند و سخن ما را می شنوند و از رفتارها کوتاه نمی آیند، تا به نام ما مردم را بچاپند ، خداوند شکم این عده را از آتش پُر می کند و گرسنگى و تشنگى را بر ایشان مسلّط می گرداند . [سوم ]آن گروهى که ما را دوست دارند و گفتار ما را حفظ می کنند و امر ما را اطاعت می نمایند و برخلاف کردار ما رفتار نمی کنند ؛ اینان از ما هستند و ما از آنان .
( تحف العقول : ۵۱۴ ) *
تحف العقول :
ـ دَخَلَ عَلیهِ [ أی الإمام الصّادق علیه السلام ] رجلٌ فقالَ علیه السلام لَهُ: مِمّنِ الرَّجلُ؟ فقالَ : مِن مُحِبّیکُم و مُوالیکُم ··· ثمّ قال لَه : مِن أیِّ مُحِبِّینا أنتَ ؟ فَسَکَتَ الرجُلُ ، فَقالَ لَه سُدیرٌ : و کَم مُحِبُّوکم یا بنَ رسولِ اللّه ِ ؟! فقالَ : على ثَلاثِ طَبَقاتٍ : طَبَقهٌ أحَبُّونا فِی العَلانِیَهِ و لَم یُحِبُّونا فِی السِّرِّ ، و طَبَقهٌ یُحِبُّونا فِی السِّرِّ و لَم یُحِبُّونا فِی العَلانِیَهِ ، و طَبَقهٌ یُحِبُّونا فی السِّرِّ وَ العَلانِیَهِ هُمُ النَّمَطُ الأعلى شَرِبُوا مِنَ العَذبِ الفُراتِ و عَلِموا تَأویلَ الکِتابِ و فَصلَ الخِطابِ و سَبَبَ الأَسبابِ، فَهُمُ النَّمَطُ الأَعلى، الفَقرُ و الفَاقَهُ و أنواعُ البَلآءِ أسرَعُ إلَیهِم مِن رَکضِ الخَیلِ، مَسَّتهُمُ البَأساءُ و الضَّرّاءُ و زُلزِلوا و فُتِنوا، فَمِن بَینِ مَجروحٍ و مَذبوحٍ مُتَفَرِّقینَ فی کُلِّ بِلادٍ قاصِیَهٍ ، بِهِم یَشفِى اللّه ُ السَّقیمَ و یُغنِی العَدیمَ و بِهِم تُنصَرونَ و بِهِم تُمطَرونَ و بِهِم تُرزَقونَ و هُمُ الأَقَلُّونَ عَدَدا، الأَعظَمونَ عِندَ اللّه ِ قَدْرا و خَطَراو الطَّبقَهُ الثانیهُ : النَّمَطُ الأسفَلُ ، أحَبُّونا فی العَلانِیَهِ و سارُوا بسِیرَهِ المُلُوکِ ، فَألسِنَتُهُم مَعَنا و سُیوفُهُم علَیناو الطَّبَقهُ الثالثهُ : النَّمَطُ الأوسَطُ ، أحَبُّونا فی السِّرِّ و لم یُحِبُّونا فی العَلانِیَهِ ، و لَعَمرِی لَئن کانُوا أحَبُّونا فی السِّرِّ دُونَ العَلانِیَهِ فهُم الصَّوّامُونَ بالنهارِ القَوّامُونَ بِاللیلِ تَرى أثَرَ الرَّهبانیَّهِ فی وُجُوهِهِم ، أهلُ سِـلمٍ وَ انقِیادٍقالَ الرَّجُلُ : فأنا مِن مُحِبِّیکُم فِی السِّرِّ و العَلانِیَهِ ، قالَ جعفرٌ علیه السلام : إنّ لِمُحِبِّینا فی السِّرِّ وَ العَلانِیَهِ علاماتٍ یُعرَفُونَ بها ، قالَ الرجُلُ : و ما تِلکَ العَلاماتُ ؟ قالَ علیه السلام : تلکَ خِلالٌ أوَّلُها أ نَّهُم عَرَفُوا التَّوحیدَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ و أحکَمُوا عِلمَ تَوحِیدِهِ ··· .
مردى بر امام صادق علیه السلام وارد شد و ادعا کرد که من از دوستداران و علاقه مندان شما هستم··· . حضرت فرمود : تو از کدام دوستداران ما هستى؟ مرد سکوت کرد . سُدیر پرسید : یا بن رسول اللّه ! مگر شما چند نوع دوستدار دارید؟ حضرت فرمود : دوستداران ما سه طبقه اند : طبقه اى که در ظاهر ما را دوست دارند ، اما در باطن دوستمان ندارند ؛ طبقه اى که در باطن دوستمان دارند اما در ظاهر ما را دوست ندارند و طبقه اى که هم در باطن و هم در ظاهر ما را دوست دارند . اینان طراز اولند از آب گواراى زلال نوشیدند و علم تأویل کتاب و تشخیص حق و باطل به دست آوردند و ریشه اسباب را شناختند. اینان زبده ترین گروهند. نادارى و بینوایى و گرفتارى هاى گوناگون، شتابان تر از تاخت اسب به آنان هجوم آورد. سختى و تنگدستى آنان را فرا گرفت و تزلزل و فتنه زده شدند. تعدادى از آن ها مجروح و تعدادى سر بریده شدند و در شهرهاى دور افتاده پراکنده گردیدند. به وسیله آنان بیمار شفا می یابد و نادار توانگر می شود. به وسیله آن ها شما یارى می شوید و باران بر سرتان می بارد و روزى داده می شوید. آنان هرچند تعدادشان کم است، اما در پیشگاه خداوند قدر و منزلت بزرگى دارند طبقه دوم ، طراز پایینند ؛ در ظاهر دم از محبّت ما می زنند اما به شیوه پادشاهان زندگى می کنند . زبانهایشان با ماست و شمشیرهایشان بر ضدّ ما طبقه سوم ، در مرتبه متوسط جاى دارند ؛ در دل ما را دوست دارند ، اما در ظاهر دوست ما نیستند . به جان خودم، اگر در باطن ما را دوست داشتند ، روزه داران روز و عابدان شب بودند و اثر عبادت را در چهره آنان می دیدى و تسلیم و فرمانبردار بودند مرد گفت : پس [بر اساس این تقسیم بندى ]من از دوستداران باطنى و ظاهرى شما هستم . امام صادق علیه السلام فرمود : دوستداران باطنى و ظاهرى ما نشانه هایى دارند که با آنها شناخته می شوند . مرد پرسید : آن نشانه ها چیست؟ حضرت فرمود : چند خصلتند . اولین خصلت آن است که خداى یگانه را چنان که باید شناخته اند و علم توحید او را خوب آموخته اند ··· .
( تحف العقول : ۳۲۵ ) *
بازداشتن شیعیان از غُلوّ
الکافى ـ به نقل از عمرو بن خالد ـ : امام باقر علیه السلام فرمود :
یا مَعشرَ الشِّیعَهِ ـ شِیعَهَ آلِ محمّدٍ ـ کُونُوا النُّمْرُقَهَ الوُسطى ، یَرجِع إلیکُمُ الغالی ، و یَلحَق بِکُمُ التّالی ، فقالَ لَهُ رجُلٌ مِن الأنصارِ یقالُ لَهُ سعدٌ : جُعِلتُ فِداکَ ، مَا الغالِی ؟ قالَ : قومٌ یَقولُونَ فینا ما لا نَقُولُهُ فی أنفُسِنا ، فلیسَ اُولئکَ مِنّا و لَسنا مِنهُم . قالَ : فَمَا التّالِی ، قالَ : المُرتادُ یُرِیدُ الخَیرَ ، یُبَلِّغُهُ الخَیرُ یُوجَرُ علَیهِ .
اى جماعت شیعه ـ شیعه آل محمّد ـ ! تکیه گاه میانه باشید تا تند رونده به سوى شما بازگردد و عقب مانده به شما رسد . مردى از انصار به نام سعد عرض کرد : فدایت شوم ، تند رونده کیست؟ حضرت فرمود : گروهى که درباره ما اعتقادى دارند که ما خود آن اعتقاد را درباره خودمان نداریم . اینها از ما نیستند و ما از آنها نیستیم . عرض کرد : عقب مانده کیست؟ فرمود : کسى که خواهان و جویاى خیر (دین حق) است و [ خداوند او را ] به خیر ( دین حق ) می رساند و اجر آن را می یابد .
( الکافی : ۲/۷۵/۶ ) *
آنچه براى شیعه در برخورد با مردم زیبنده است
امام صادق علیه السلام :
یا مَعشَرَ الشِّیعَهِ ، إنّکُم قد نُسِبتُم إلَینا ، کُونُوا لَنا زَینا ، و لا تَکُونُوا عَلَینا شَینا .
اى گروه شیعیان! شما منسوب به ما هستید . پس مایه زینت ما باشید ، و مایه زشتى ( بد نامی ) ما نباشید .
( مشکاه الأنوار : ۱۳۴/۳۰۵ ) *
امام صادق علیه السلام :
رَحِمَ اللّه ُ عَبدا حَبَّبَنا إلَى الناسِ و لَم یُبَغِّضْنا إلَیهِم ، أما وَ اللّه ِ لو یَروُونَ مَحاسِنَ کلامِنا لَکانوا بِهِ أعَزَّ ، و مَا استَطاعَ أحَدٌ أن یَتَعَلَّقَ علَیهِم بشیءٍ ، و لکنَّ أحَدَهُم یَسمَعُ الکَلِمَهَ فَیَحُطُّ إلَیها عَشْرا
رحمت خدا بر آن بنده اى باد که ما را محبوب مردم گرداند و منفور آنان نکند . هان! به خدا سوگند ، اگر سخنان زیباى ما را روایت می کردند ارجمندتر بودند و هیچ کس نمی توانست به آنان وصله اى بچسباند ؛ اما یکى از آنان جمله اى [ از ما ] را می شنود و ده جمله دیگر [ از پیش خود ] به آن اضافه می کند .
( الکافی : ۸/۲۲۹/۲۹۳ ) *
امام صادق علیه السلام ـ به عبد الأعلى ـ :
یا عبدَ الأعلَى ··· فَأقرِئهُمُ السلامَ و رَحمَهَ اللّه ِ ـ یَعنِی الشِّیعَهَ ـ و قُل : قالَ لَکُم : رَحِمَ اللّه ُ عَبدا استَجَرَّ مَوَدَّهَ الناسِ إلى نفسِهِ و إلَینا ، بأن یُظهِرَ لَهُم ما یَعرِفُونَ و یَکُفَّ عَنهُم ما یُنکِرُونَ .
اى عبد الأعلى!··· سلام و رحمت خدا را به شیعیان برسان و بگو : او ( حضرت صادق ) به شما می گوید : رحمت خدا بر آن بنده اى باد که با اظهار سخنانى که مردم درک می کنند، و با خوددارى از بیان آنچه درک نمی کنند ، دوستى مردم را به سوى خودش و ما جلب کند .
( بحار الأنوار : ۲/۷۷/۶۲ ) *
امام صادق علیه السلام :
مَعاشِرَ الشِّیعَهِ ، کُونُوا لنا زَینا ، و لا تَکُونُوا علَینا شَینا ، قُولُوا لِلناسِ حُسنا ، وَ احفَظُوا ألسِنَتَکُم ، و کُفُّوها عنِ الفُضُولِ و قَبیحِ القَولِ
اى جماعت شیعه! مایه آبروى ما باشید نه باعث بدنامی ما . سخنان خوب به مردم بگویید ، زبانهایتان را نگه دارید و آنها را از بیهوده گویى و سخنان زشت باز دارید .
( الأمالی للصدوق : ۳۲۷/۱۷ ) *
امام هادى علیه السلام ـ به شیعیان خود ـ فرمود :
اِتَّقُوا اللّه َ و کُونُوا زَینا و لا تَکُونوا شَینا ، جُرُّوا إلَینا کُلَّ مَوَدَّهٍ ، وَ ادفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبِیحٍ .
از خدا بترسید و مایه آبرو باشید نه مایه بدنامی . محبّتها را به سوى ما جلب کنید و هر گونه زشتى را از ما دور سازید .
( تحف العقول : ۴۸۸ ) *
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
یا علیُّ ، ··· هذا حَبیبی جَبرَئیلُ یُخبِرُنی عنِ اللّه ِ جَلَّ جلالُهُ أنّه قد أعطى مُحِبَّکَ و شِیعَتَکَ سَبعَ خِصالٍ : الرِّفقَ عِندَ المَوتِ ، و الاُنسَ عِندَ الوَحشَهِ ، و النورَ عندَ الظُّلمَهِ ، و الأمنَ عِندَ الفَزَعِ ، و القِسطَ عِندَ المِیزانِ .حدیث ، و الجَوازَ عَلَى الصِّراطِ ، و دُخولَ الجَنَّهِ قَبلَ سائرِ الناسِ مِن الاُمَمِ بثَمانینَ عاما .
اى على! . . . این دوستم جبرئیل از جانب خداوند عزّ و جلّ به من خبر می دهد که به دوستدار و شیعه تو هفت خصلت داده است : نرمی با او هنگام مردن ، همدم داشتن در تنهایى ، نور در تاریکى ، امنیّت هنگام ترس ، برابرى . حدیث کفه میزان اعمال ، گذر از صراط و وارد شدن به بهشتْ هشتاد سال پیش از ورود دیگر مردمان .
( بحار الأنوار : ۶۸ / ۱۱ – بحار الأنوار : ۶۸/۹/۴ ) *
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
تُوضَعُ یَومَ القِیامَهِ مَنابِرُ حَولَ العَرشِ لِشِیعَتِی و شِیعَهِ أهلِ بَیتِی المُخلِصِینَ فی وَلایَتِنا ، و یقولُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : هَلُمُّوا یا عبادِی إلَیَّ لأَنشُرَنَّ علَیکُم کَرامَتی؛ فقد اُوذِیتُم فی الدُّنیا .
در روز قیامت براى شیعیان من و شیعیان اهل بیت من که در دوستى ما خالص اند ، منبرهایى پیرامون عرش گذاشته می شود و خداوند عزّ و جلّ می فرماید : اى بندگان من! سوى من آیید تا کرامت خود را در میانتان پخش کنم چرا که شما در دنیا آزار دیدید .
( عیون أخبار الرِّضا : ۲/۶۰/۲۳۲ ) *
الأمالى للطوسى : ابن عبّاس از رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره این آیه پرسید : « و پیشتازان پیشى گیرنده، آنان مقرّبانند » ، حضرت فرمود : جبرئیل به من گفت :
ذاکَ عَلِیٌّ و شِیعَتُهُ ، هُمُ السابِقونَ إلَى الجَنَّهِ المُقَرَّبُونَ مِنَ اللّه ِ بکَرامَتِهِ لَهُم .
آنها على و شیعیان اویند . آنان پیشتازانِ به سوى بهشتند و به لطف و کرامت خداوند ، به او نزدیکند .
( الواقعه : ۱۰ و ۱۱- الأمالی للطوسی : ۷۲/۱۰۴ ) *
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
شِیعَهُ عَلِیٍّ هُمُ الفائزُونَ یَومَ القِیامَهِ .
در روز قیامت ، این شیعیان على هستند که رستگارند .
( عیون أخبار الرِّضا : ۲/۵۲/۲۰۱ ) *
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ به على علیه السلام ـ فرمود :
تَرِدُ شِیعَتُکَ یَومَ القِیامَهِ رِواءً غَیرَ عِطاشٍ ، و یَرِدُ عَدُوُّکُ عِطاشا یَستَسقُونَ فَلا یُسقَونَ
در روز قیامت شیعیان تو سیراب و بدون تشنگى وارد [ محشر ] می شوند ، و دشمنانت تشنه کام وارد می گردند و آب می طلبند و کسى به آنان آب نمی دهد .
( عیون أخبار الرِّضا : ۲/۶۰/۲۳۸ ) *
انتساب به تشیّع
التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکرى علیه السلام :
عَمّارٌ الدُّهْنیِّ: فی جَوابِ قاضِی الکوفَهِ لمّا سَألَهُ عَن سَبَبِ بُکائهِ حِینَ سَمّاهُ رافِضیّا ـ : بکیت علیک و علیّ ، أمّا بُکائی عَلى نَفسی فَإنّکَ نَسَبتَنی إلى رُتبَهٍ شَریفَهٍ لَستُ مِن أهلِها ، زَعَمتَ أنّی رافِضیٌّ ، وَیحَکَ لَقَد حَدَّثَنی الصّادِقُ علیه السلام : «إنَّ أوّلَ مَن سُمّیَ الرّافِضَهَ السَّحَرَهُ الّذینَ لَمّا شاهَدوا آیَهَ موسى علیه السلام فی عَصاه آمَنوا بِهِ و رَضُوا بهِ و اتَّبَعوهُ وَ رَفَضوا أمرَ فِرعَونَ ، و استَسلَمُوا لِکُلِّ ما نَزَلَ بِهِم ، فَسَمّاهُم فِرعَونُ الرّافِضَهَ لَمّا رَفَضوا دِینَهُ»فَالرافِضیّ مَن رَفَضَ کُلَّ ما کَرِهَهُ اللّه ُ تَعالى ، وَ فَعَلَ کُلَّ ما أمَرَهُ اللّه ُ ، فأینَ فِی الزَّمانِ مِثلُ هذا ؟!فإنَّما بَکَیتُ عَلى نَفسی خَشیَهَ أن یَطَّلِعَ اللّه ُ تَعالى عَلى قَلبی ، وَ قَد تَقَبَّلتُ هذا الاسمَ الشّریفَ عَلى نَفسی ، فَیُعاتِبَنی رَبّی عَزَّ و جلَّ و یَقولَ : یا عَمّارُ ، أ کُنتَ رافِضا للأباطیلِ ، عامِلاً للطّاعاتِ کَما قالَ لَکَ ؟ فَیَکونُ ذلِکَ تَقصِیرا بی فِی الدَّرَجات إن سامَحَنی ، و مُوجِبا لِشَدیدِ العِقابِ عَلَیَّ إن ناقَشَنی ، إلاّ أن یَتَدارَکَنِی مَوالیّ بِشَفاعَتِهِم و أمّا بُکائی عَلَیکَ ، فَلِعظمِ کِذْبِکَ فی تَسمِیَتی بِغَیر اسمی ، و شَفَقَتی الشَّدیدَهِ عَلیکَ مِن عَذابِ اللّه ِ تَعالى أن صَرَفتَ أشرَفَ الأسماءِ إلى أن جَعَلتَهُ مِن أرذَلِها کَیفَ یَصبِرُ بَدَنُکَ عَلى عَذابِ اللّه ِ، و عَذابِ کَلِمَتِکَ هذِهِ؟! .
ـ عمّار دُهنى ، وقتى قاضى کوفه او را رافضى خواند ، گریست و چون قاضى علّت گریه اش را پرسید ـ : گفت هم براى خودم می گریم و هم براى تو ! اما گریه ام براى خودم از این روست که تو مرا به منزلتى ارجمند نسبت دادى که لایق آن نیستم . گفتى من رافضى هستم . واى بر تو ، حضرت صادق علیه السلام برایم حدیث گفت که : نخستین کسانى که رافضى نامیده شدند ساحرانى بودند که وقتى نشانه [ نبوّت ] موسى علیه السلام را در عصایش دیدند به او ایمان آوردند و او را پسندیدند و از او پیروى و فرمان فرعون را ردّ کردند و به هر بلایى که بر سرشان آورد ، گردن نهادند . پس فرعون آنان را رافضى نامید ، چون دین او را رفض (ردّ) کردند پس ، رافضى کسى است که هر آنچه را خداوند متعال ناخوش می دارد، ردّ کند و هر آنچه را که خدا به آن فرمان داده است، به کار بندد . در این زمان ، کجا چنین کسى یافت می شود ؟همانا براى خود می گریم چون می ترسم [خداوند متعال ] از قلبم آگاه شود ، و مرا که چنین نام (عنوان ) شریفى را بر خود پذیرفته ام ، مورد عتاب قرار دهد و فرماید : اى عمّار ! آیا تو دست ردّ به سینه اباطیل زدى و به طاعات عمل کرده اى که او (قاضى) به تو چنین گفت ؟ پس ، این ، درجات مرا فرود آورد ، در صورتى که خداوند با من مدارا کند ، و موجب عذابى شدید گردد ، در صورتى که بخواهد بر من سخت گیرد ، مگر این که سروران من با شفاعتشان به فریادم برسندو اما گریه ام براى تو ، به خاطر دروغ بزرگى است که مرا به نامی غیر از نامم خواندى ، و ترس شدیدم از عذاب خداوند متعال بر توست که شریفترین نامها را به پست ترین نام تبدیل کردى . چگونه بدن تو عذاب [خدا ، و عذاب ]این سخنى را که گفتى تحمّل خواهد کرد ؟!
( التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکریّ علیه السلام : ۳۱۱/۱۵۷ ) *
امام کاظم علیه السلام ـ
لمّا قیلَ لَهُ مَرَرنا بِرَجُل فِی السُّوقِ وَ هُوَ یُنادی : أنا مِن شیعَهِ مُحمّدٍ و آلِ مُحمّدٍ الخُلّصِ ، وَ هُوَ یُنادی على ثِیابٍ یَبیعُها عَلى مَن یَزیدُ ـ : ما جَهِلَ و لا ضاعَ امرُؤٌ عَرَفَ قَدرَ نَفسِهِ ، أ تَدرونَ ما مَثَلُ هذا ؟ ( مَثَلُ) هذا کَمَن قالَ : أنا مِثلُ سَلمانَ و أبی ذَرٍّ و المِقدادِ و عَمّارٍ ، وَ هُو مَعَ ذلکَ یُباخِسُ فی بَیعِهِ ، و یُدلِّسُ عُیوبَ المَبیعِ عَلى مُشتَریهِ ، وَ یَشتَری الشَّیءَ بِثَمَنٍ فیُزایدُ الغَریبَ یَطلُبهُ فیُوجِبُ لَهُ ، ثُمّ إذا غابَ المُشتَری قالَ : لا اُریدُهُ إلا بِکَذا ، بِدُونِ ما کانَ یَطلُبُهُ مِنهُ ، أ یَکونُ هذا کَسَلمانَ و أبی ذَرٍّ و المِقدادِ و عَمّارٍ ؟! حاشَ للّه ِ أن یَکونَ هذا کَهُم و لکِن لا نَمنَعُهُ مِن أن یَقولَ : أنا مِن مُحِبّی مُحمّدٍ و آل مُحمّدٍ ، و مِن مُوالی أولِیائهِم و مُعادی أعدائهِم .
وقتى به ایشان گفته شد : در بازار بر مردى گذشتیم که داد می زد : من از شیعیان خالص محمّد و آل محمّدم . و جامه هایى را به مزایده گذاشته بود و جار می زد : کیست که به قیمت بالاتر بخرد؟ ـ فرمود : کسى که قدر خود را بشناسد، در ورطه جهل و تباهى نیفتد . آیا می دانید چنین کسى به چه می ماند ؟ او همانند کسى است که بگوید : «من مانند سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار هستم» و با این حال کم فروشى می کند ، و عیبهاى کالایش را از مشترى مخفى نگه می دارد ، و جنسى را [ به قیمتى ارزان ] می خرد و آن را به غریبه اى که طالب آن جنس است، به قیمت گران می فروشد ، و وقتى مشترى رفت، می گوید : من آن جنس را به کمتر از قیمتى هم که او می خواست می دادم . آیا چنین کسى مانند سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار است ؟ حاشا که این شخص همانند آنان باشد . اما [ با این حال ] ما او را منع نمی کنیم از این که بگوید: «من از دوستداران محمّد و آل محمّد هستم ، و از دوستانِ دوستان آنان و دشمنِ دشمنانشان می باشم » .
( التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکریّ علیه السلام : ۳۱۲/۱۵۸ ) *
امام رضا علیه السلام ـ در پاسخ به گروهى که پرسیدند چرا دو روز اجازه ملاقات به ایشان نداد ـ فرمود :
لِدَعواکُم أنَّکُم شِیعَهُ أمیرِ المُؤمنینَ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام . وَیحَکُم! إنَّما شِیعَتُهُ الحَسَنُ و الحُسَینُ علیهما السلام و سَلمانُ و أبو .حدیث ذَرٍّ و المِقدادُ و عَمّارٌ و مُحمّدُ بنُ أبی بَکرٍ ، الّذینَ لَم یُخالِفوا شَیئا مِن أوامِرِهِ ، وَ لَم یَرتَکِبوا شَیئا مِن فُنونِ زَواجِرِهِ فَأمّا أنتُم إذا قُلتُم إنّکُم شِیعَتُهُ ، و أنتُم فی أکثَرِ أعمالِکُم لَهُ مُخالِفونَ ، مُقَصِّرونَ فی کَثیرٍ مِنَ الفَرائضِ و مُتَهاوِنونَ بِعَظـیمِ حُقوق إخوانِکُم فِی اللّه ِ ، و تَتَّقونَ حَیثُ لا تَجِبُ التَّقِیَّهُ ، و تَترُکونَ التَّقِیَّهَ حَیثُ لا بُدَّ مِنَ التَّقِیَّهِ··· .
چون شما ادعا می کنید که شیعه امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام هستید . واى بر شما ، شیعه او ، در حقیقت ، حسن و حسین علیهما السلام و سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار و محمّد بن ابى بکرند که با هیچ یک از دستورهاى آن حضرت مخالفت نکردند ، و هیچ یک از نواهى وى را مرتکب نشدند اما شما که می گویید شیعه او هستید ، بیشتر اعمالتان برخلاف خواست اوست ، و در بسیارى از واجبات کوتاهى می ورزید ، به حقوق بزرگ برادران دینى خود بى اعتنایى می کنید ، و در جایى که تقیّه واجب نیست تقیّه در پیش می گیرید ، و در جایى که باید تقیّه کنید، تقیّه نمی کنید ···
( التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکریّ علیه السلام : ۳۱۳/۱۵۹ ) *
التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکرى علیه السلام : امام عسکرى علیه السلام فرمود:
دَخَل رجل عَلى محمّد بن علیّ بن موسى الرّضا علیهم السلام ··· فقال : ··· أنا مِن شِیعَتِکُمُ الخُلَّصِ ، قالَ : ··· وَیحَکَ ! أ تَدری مَن شیعَتُنا الخُلَّصُ ؟ قالَ : لا. قالَ : شیعَتُنا الخُلَّصُ حِزْقیلُ المُؤمِنُ ؛ مُؤمِنُ آلِ فِرعَونَ ، و صاحِبُ یس الّذی قالَ اللّه تَعالى فیهِ : «و جاءَ مِن أقْصَا المَدینَهِ رَجُلٌ یَسْعى» . و سَلمانُ و أبو ذَرٍّ و المِقدادُ و عَمّارٌ ، أ سَوَّیتَ نَفسَکَ بِهؤلاءِ ؟! أ ما آذَیتَ بِهذا المَلائکَهَ ، و آذَیتَنا ؟!
فقالَ الرَّجُلُ : أستَغفِرُ اللّه َ و أتَوبُ إلَیهِ ، فَکَیفَ أقولُ ؟قالَ : قُل : أنا مِن مُوالیکُم و مُحِبّیکُم ، و مُعادی أعدائکُم ، و مُوالی أولِیائکُم .
فردى نزد امام رضا علیه السلام آمد··· و گفت: ··· «من از شیعیان خالص شما هستم . فرمود :··· واى بر تو ، آیا می دانى شیعیان خالص ما چه کسانى هستند ؟ عرض کرد : نه فرمود : شیعیان خالص ما حزقیل مؤمن ، مؤمن آل فرعون ، است و مردى که در سوره یاسین خداوند متعال درباره اش فرمود : « و مردى از دورترین جاى شهر دوان دوان آمد » ، و سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار . آیا تو خودت را با اینان برابر می کنى ؟ بدان که تو با این ادعایت هم فرشتگان را آزردى و هم ما را مرد عرض کرد : از خدا آمرزش می طلبم و به درگاه او توبه می برم . پس چه بگویم ؟ حضرت فرمود : بگو : من از دوستداران و علاقه مندان شما هستم ، و دشمنِ دشمنان شما و دوستِ دوستانتان می باشم .
( یس : ۲۰ – التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکریّ علیه السلام : ۳۱۵/۱۶۰ ) *
التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکرى علیه السلام : ـ امام عسکرى علیه السلام در مورد مردى که متّهم بود که قصد سرقت داشته و ادعاى تشیّع می نمود ، به فرماندار فرمود ـ :
مَعاذَ اللّه ِ ما هذا من شِیعَهِ عَلِیٍ علیه السلام ، و إنّمَا ابتَلاهُ اللّه ُ فی یَدِکَ لاعتِقادِهِ فی نَفسِهِ أنَّهُ من شِیعَهِ علیٍّ علیه السلام ··· .
پناه بر خدا ! این فرد از شیعیان على علیه السلام نیست و خداوند تنها به خاطر آن که او فکر می کند شیعه على علیه السلام است در دست تو گرفتارش نموده است . . .
( التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکریّ علیه السلام : ۳۱۶/۱۶۱ ) *
میزان الحکمه،جلد ششم.