تحلیل و بررسی آیه تبلیغ در بین مفسرین شیعه و اهل سنت و پاسخ به شبهات منتقدین از اهل سنت
مقدمه
واقعه غدیر خم یکی از مهمترین وقایع تاریخ اسلام است که در واپسین روزهای زندگی حضرت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به وقوع پیوست و در عظمت این روز همین بس که خداوند متعال دربارة آن چنین میفرمایند: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناَ» یعنی: امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان آیین جاودانه شما پذیرفتم از اینرو غدیر خم از بزرگترین اعیاد اسلامی به شمار میرود، زیرا روز کامل شدن دین و تمامیت نعمت الهی بر مسلمانان و روز معرفی امامت و رهبری امّت اسلامی است. هدف ما از این نوشتار توضیح و بیان کامل جریان غدیرخم نمیباشد بلکه مقصود، توضیح و بیان قسمتی از جریان غدیرخم که در قرآن ثبت و ضبط شده است، میباشد و آن آیاتی است از سورة مائده که خداوند متعال میفرمایند: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین» ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی رسالت او را انجام ندادهای خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه میدارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمیکند.
نشانههای دلالت آیه ابلاغ بر ولایت امیرمؤمنان (علیه السلام):
مفسران و متکلمان شیعه این آیه را دربارة ابلاغ ولایت و امامت و خلافت به حق امام علی (علیه السلام) میدانند و در این قول متفقند. اینک برای بررسی این مطلب،آیه را مورد بحث و تحلیل قرار میدهیم: [1]
الف) ظهور فعل در ماضی: ظهور جمله (ما انزل الیک) در ماضی و گذشته حقیقی است نه مضارع و آینده به دو دلیل:
اول) صیغه ماضی برای معنای گذشته وضع شده و در صورتی که قرینهای در آن برای حمل بر مضارع نباشد حمل بر همان معنای موضوع له حقیقی که ماضی است میشود. دوم) آیه مورد بحث در آخرین ماههای نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است و اگر فعل را حمل بر مضارع و آینده کنیم معنای آیه این میشود «و اگر آنچه را که بعداً بر تو نازل میکنیم در ماههای باقیمانده از نبوتت ابلاغ نکنی هرگز رسالتت را به پایان نرساندهای» و این معنی در هیچ روایتی بیان نشده است و از هیچ عالم شیعی و سنی مطرح نشده است. در این صورت آیه بر این دلالت میکند که خداوند بر پیامبرش مطلبی را نازل کرده که ابلاغش بر او سنگین و دشوار بوده است و از طرفی نیز پیامبر مأمور به تبلیغ آن است. حضرت در فکر دشواری و چگونگی تبلیغ آن است که آیه فوق نازل میشود تا به او گوشزد کند که هیچ فکر و ناراحتی به خود راه ندهد که مردم در مقابل ابلاغ آن ،چه موضعی خواهند داشت؛ چون خداوند نگهبان و حافظ تو خواهد بود.
ب) بیان اهمیت شرط: جملة شرطیه در آیه «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» در مقام تهدید آمده است و حقیقت آن بیان اهمیت حکم است به این معنا که اگر این حکم به مردم نرسد و حقّ آن مراعات نشود گویا حق هیچ جزئی از اجزای دین مراعات نشده است نتیجه اینکه جملة شرطیه در صدد بیان اهمیت شرط در ترتب جزاء مهمتر است؛ لذا نمیتوان این نوع جمله را شرطیه دانست چون غالباً جملات شرطیه جایی بکار میروند که انسان به تحقق جزاء جاهل باشد چون از تحقق شرط آگاهی ندارد. ولی این احتمال در حقّ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جاری نمیشود.
ج) نوع خوف پیامبر: از آنجا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شجاع بوده و در راه پیشبرد اهداف اسلام از هیچ فداکاریای دریغ نمیکرده؛ لذا خوفی که از آیه استفاده میشود مربوط به خودش نبوده بلکه مربوط به اسلام و رسالتش بوده است. ایشان میدانستهاند افرادی که از ترس شمشیر علی (علیه السلام) و گسترش اسلام و ترس از انزوا و نبود هیچ راهی جز پذیرش اسلام مجبور به تسلیم در برابر فرامین پیامبر شدند بعد از وفات در مقابل امام علی (علیه السلام) خواهند ایستاد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با توجه برخورد بعضی از جاهلان که چندین بار دستورات ایشان را مخالفت نموده و بلکه مردم را به گمراهی میکشاندند میدانستند که اسلام ضربه خواهد خورد و همچنین پیامبر نگران تحریف و وارونه شدن اسلام توسط بعضی از صحابه بودند چرا که هربار امامت و رهبری امام علی (علیه السلام) را مطرح میفرمودند بعضی تمام قد در برابر ایشان ایستاده و مخالفت میکردند و چندین بار مردم را نیز بر علیه حضرت علی (علیه السلام) تحریک نمودند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میدانستند که بعضی به خاطر پست و مقام مجبور به اسلام آوردن شده و برخی از ترس و نگرانی از کشته شدن .و این افراد عقدههای جنگ بدر و حنین و احد و… در سینه دارند و حاضر هستند بخاطر مخالفت با علی (علیه السلام) اسلام را نیز نابود نمایند لذا آیه نازل شد که ای پیامبر نگران مباش که خدا تو را (بلکه منظور نام و یاد و راه و هدف و تلاشهای تو را) از آسیب آنان در امان نگه خواهد داشت.
د) مقصود از الناس: گرچه افرادی درصددند الناس در آیه را به کفار برگردانند و میگویند قرینه ذیل آیه که میفرماید: (ان الله لا یهدی القوم الکافرین) نیز بر این امر دلالت دارد ولی این معنا خلاف ظاهر کلمه الناس است چون الناس اعم از کافر و مؤمن است و وجهی برای حصر آن در کفار نیست ؛ لذا باید کافران در آیه را به مرتبهای از کفر معنا کرد که شامل منافقان زمان حضرت نیز که از آنها خوف در دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده.
هـ) خطاب یا ایها الرسول: خداوند متعال در آیات مختلف و متعدد پیامبر بلند مرتبه اسلام را مخاطب قرار داده است گاه با ندا و خطاب «یا ایها النبی»، «یا ایها المزمل»، «یا ایها المدثر» و… و گاه با جملات قل و اذ… آن حضرت مورد توجه پیام الهی واقع میشود اما نکته قابل توجه خطاب در آیه ابلاغ است که با« ایها الرسول» صورت گرفته است. این خطاب در دو جا بیان شده است یکی در این مورد و دیگری در آنجا که خدای متعال فرموده است: « یا أَیهَا الرَّسُولُ لا یحْزُنْک الَّذینَ یسارِعُونَ فِی الْکفْرِ مِنَ الَّذینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ … (مائده/ 41 )ای فرستاده خدا از دشمنان و منافقین و… نگران مباش چون از آنها به تو آسیبی نخواهد رسید و خدا این چنین خواسته که قالبهایشان ناپاک باشد.» خطاب یا ایها الرسول بیان همخوانی این آیه با مقام رسالت پیامبر دارد و یعنی این آیه در راستای رسالت پیامبر است و او از خود چیزی نمیگوید بلکه از طرف خداست و پیامبر فقط واسطه ابلاغ است.
و) واژهشناسی ابلاغ و تبلیغ: دو واژه «ابلاغ و تبلیغ» مصدر ابواب افعال و تفعیل و از ریشه بلاغ و بلوغ هستند به معنای رسیدن یا نزدیک به رسیدن و یا به نهایت رسیدن در یک چیز. در آیه شریفه لفظ بلوغ و بلاغ در معنای مصدری باب تفعیل در آمده و معنای رساندن را بیان میکند و میان لفظ ابلاغ و تبلیغ تفاوت معنایی نیست جز آنکه معنای تبلیغ تأکید بیشتر از ابلاغ را در رساندن متضمن است چون زیادة المبانی تدل علی زیادة المعانی
ز) معنای عصمت در «والله یعصمک من الناس»: مطابق آنچه گذشت مقصود از مصونیت الهی که به پیامبرش وعده داده شده نوع عصمتی است که با خوف رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تناسب داشته است که همان عصمت از طعن در نبوت و اتهام حضرت به اموری است که با مقام نبوت او سازگاری ندارد.
دیدگاه شیعه در آیه تبلیغ و دلالت آن بر ولایت امیرمؤمنان (علیه السلام) و دلائل آنان: شیعه معتقد است آیه تبلیغ مربوط به ولایت امام علی (علیه السلام) بوده و مصداق «ما انزل الیک من ربک» ولایت امیرالمؤمنین است زیرا:
اولاً: خداوند متعال در این مورد اهتمام بسیاری کرده است به حدی که اگر این موضوع ابلاغ نشود گویا رسالت پیامبر ابلاغ نشده است و این امری جز مسأله امامت و زعامت و جانشینی امیرالمومنین (علیه السلام) نیست که عهدهدار وظائف و شئونات نبی به جز وحی است.
ثانیاً: از آیه فوق استفاده میشود که ابلاغ این امر، برای رسول خدا دشوار بوده است ؛زیرا خوف آن داشته که مردم از فرمان او سرپیچی کرده و با ایجاد اختلاف و تشتّت، زحمات 23 ساله او را از بین ببرند و این مطلب با مراجعه به تاریخ، امری جز ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین نمیباشد.
در یک بررسی اجمالی در آیات قرآن خواهیم دید که رسول خدا میثاق بر نبوت داشته و از ناحیه خداوند مأمور به استقامت و صبر بوده است آنجا که خداوند متعال در قرآن میفرماید: « وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیینَ میثاقَهُمْ وَ مِنْک وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسَى ابْنِ مَرْیمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً» (احزاب/7) و« فَاسْتَقِمْ کما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَک…»(هود/112) از همینرو در تبلیغ دین خدا و رساندن پیامها هیچ کوتاهی نکرده و در برابر خواست غیرمعقول و بهانهجویی، هرگز سر تسلیم فرود نیاورده است «وَ إِذا تُتْلى عَلَیهِمْ آیاتُنا بَیناتٍ قالَ الَّذینَ لا یرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما یکونُ لی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یوحى إِلَی إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذابَ یوْمٍ عَظیمٍ» (سورة یونس/15) پیامبر خدا در ابلاغ پیامها حتی در مواردی که به نوعی تحمّل آن برای دیگران سنگین بود مانند داستان زینب همسر زید « فَلَمَّا قَضى زَیدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکها لِکی لا یکونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً»(احزاب/37) و داستان استحیای از مؤمنان « یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی إِلاَّ أَنْ یؤْذَنَ لَکمْ إِلى طَعامٍ … وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکمْ کانَ یؤْذِی النَّبِی فَیسْتَحْیی مِنْکمْ وَ اللَّهُ لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَ …» و مانند ابلاغ همین آیه «بلّغ ما انزل» بود چیزی را به دلیل ترس برای خود یا مشکل دیگر فروگذار نکرده است. بنابراین دلیل دلنگرانی پیامبر را باید در جای دیگر (نه ترس از قتل و کشته شدن خود یا فامیل و…) جستجو کرد و این نگرانی ،چیزی نمیباشد جز پیامدهای وخیم برخورد با منافقین که در بین مسلمانان رخنه کرده بودند و با تلاش شبانهروزی در سالهای اخیر در بین مردم و نخبگان وجاهتی پیدا کرده بودند که اگر آنان را پیامبر معرفی میفرمودند و طرد میکردند با عکس العمل منفی دیگر صحابه برخورد میکردند و از طرفی بیان پیام بود که حضرت نگران از بین رفتن اسلام و یا تحریف اسلام و مذهب بودند با توجه به اینکه آنها عقدههای زیادی از امیرمؤمنان (علیه السلام) در دل داشتند. در همین رابطه شیخ کلینی با سند صحیح از زراره ،فضیل بن یسار، بکیر بن امین، محمد بن مسلم، برید بن معاویه و ابیالجارود که همگی از امام باقر(علیه السلام) نقل میکنند که ایشان فرمودند: «خداوند پیامبرش را به ولایت علی (علیه السلام) فرمان داد و بر او چنین آیهای نازل شد: «انما و لیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاة و هم راکعون» خداوند ولایت اولی الامر را واجب کرد آنان نمیدانستند این ولایت چیست و آن اولی الامر کیست. پس خداوند به پیامبرش فرمان داد ولایت را برای آنان تفسیر نماید همانگونه که احکام نماز، زکات و… را تفسیر میکند چون این فرمان و دستور رسید پیامبر دلتنگ شده و نگران بودند که نکند مردم بعد از بیان ولایت و مقام و جایگاه آن و مخصوصاً تنها کسی که متولی این ولایت است عدهای بخاطر کینههای بدر و احد و حنین، عدهای بخاطر مقام و منصب ،عدهای بخاطر سن و فامیل و ایل و تبار و… از دین برگشته و در مقابل پیامبر و اسلام ایستاده و او را تکذیب نمایند که حضرت به پروردگار رجوع فرمود، و این مسأله مطرح شد خداوند متعال در جواب وحی فرستادند که «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس» و حضرت پیام خدا را بیان فرموده و بعد از معرفی جایگاه ولایت که در ادامه جایگاه جانشینی و وزرات و… امیرمؤمنان (علیه السلام) در مدت 20 سال گذشته بود خود امیرمؤمنان را نیز با ویژگی خاصی معرفی فرمودند تنها مسألهای که اینگونه معرفی شد اصل ولایت امیرمؤمنان بود.»
بررسی شبهات
برخی از علماء اهل سنت درصدد توجیه دیگری برای آیه برآمدهاند تا ربطی به مسألة غدیر نداشته و از مؤیدات ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به حساب نیاید و اما شبهاتی که مطرح کردهاند:
شبهه اول: نزول آیه در مورد محافظت پیامبر در مدینه میباشد نه غدیر: اهل سنت بر اساس برخی از روایات میگویند پیش از نزول این آیه از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) محافظت میشد ولی پس از نزول آن و تضمین خداوند بر حفظ جان او (والله یعصمک من الناس) عذر نگهبانان خواسته شد و فرمودند بروید خداوند من را حفظ خواهد کرد و خواسته که آنها در زحمت نباشند؛ لذا اساساً آیه دربارة محافظت پیامبر توسط خدا و در جای دیگر نازل شده است؛ و اما پاسخ: اولاً این روایات ادعا شده بر فرض احراز صدور، درصدد بیان مورد نزول آیه نیست تا از آیه استفادهای نتوان کرد بلکه در مورد بخش انتهایی آیه است نه در مورد بخش مهم و اصلی آیه و از طرفی چون در متن برخی روایات تصریح شده است این ترخیص از ناحیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه بوده است نه از طرف خداوند دستوری صادر شده باشد و برای بعد از رسیدن پیامبر به مدینه و ایام احتضار میباشد. ثانیاً اساساً مفسران اهل سنت این روایات را غریب دانسته و بر این قول متفقند که چون آیه مذکور مدنی و در اواخر بعثت نازل شده است با حراست ابوطالب در مکه پیوندی ندارد. ثالثاَ قول کسانی که برای توجیه محافظت از پیامبر گفتهاند یکبار این آیه در اول بعثت که پیامبر توسط ابوطالب محافظت میشده نازل شده و یکبار در اواخر که توسط محافظان مخصوص حمایت میشده فایدهای ندارد چون محل شاهد این آیه برای دلالت بر ولایت امیرمؤمنان ابتدای آیه میباشد.[2]
شبهه دوم: نزول آیه در مورد حراست در مکه: سیوطی از ابنعباس نقل میکند که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد: کدام آیه بر شما گران و سنگین بود؟ حضرت فرمود در ایام موسم حج در منا بودم و مشرکان عرب و سایر مردم در آنجا بودند جبرئیل بر من نازل شد و گفت: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل….» من برخاستم و ندا دادم: ای مردم چه کسی مرا یاری میکند تا پیام پروردگارم را برسانم و برای او بهشت باشد. ای مردم بگوئید «لا اله الا الله» و من رسول خدایم تا رستگار شوید نجات یابید و به بهشت روید. پس هیچکس از مرد و زن و کودک نبود جز آنکه مرا با خاک و سنگ هدف قرار دادند و گفتند دروغگو و… پس عموی من عباس آمد و مرا نجات داد و آنان را به عقب راند.[3] پاسخ: این حدیث از احادیث موضوعه و جعلی بنی العباس بوده تا در برابر علویان فضیلتی برای خود بسازند چون: اولاً: آیه مذکور (بلغ ما انزل) به اتفاق شیعه و سنی در اوائل بعثت در مکه نازل نشده است و تکرار نزول هم وجهی ندارد اینکه بگوئیم دوبار نازل شده و دفعه دوم بیان شده صحیح نمیباشد. و ثانیاً: این حدیث خبر واحد است و مخالف با تمام احادیث معتبر؛ لذا کنار گذاشته میشود.
شبهه سوم: نزول آیه «بلغ ما انزل» در جنگ بنی انمار: ابن ابی حاتم به نقل از جابر بن عبدا… انصاری میگوید: «در جنگ پیامبر خدا با بنی انمار حضرت بر سر چاهی نشستند مردی به نام وارث یا غورث بن حارث از بنی نجار قصد کشتن حضرت را کرد و نزد پیامبر آمد و گفت شمشیرت را بده تا ببویم حضرت آن را به وی داد آنگاه از دستش لیز خورد و افتاد پیامبر به او فرمود خداوند بین تو و آنچه میخواستی انجام دهی مانع شد آنگاه این آیه نازل شد که «یا ایها الرسول…»[4]» پاسخ: اولاً: ابن کثیر بعد از نقل این حدیث میگوید حدیث جابر با این بیان و سند غریب و ضعیف است.[5] ثانیاً: در نقل این داستان اختلاف است زیرا ابوهریره آن را به نحو دیگری نقل میکند[6] و اختلاف در نقل سبب وهن و بیارزشی روایت است. ثالثاً: این داستان با متن آیه همخوانی ندارد چون در آن ضمانت بر حفظ پیامبر از مردم بخاطر تهدیداتی که از ابلاغ پیام الهی از طرف مردم به او میرسد میباشد نه چیز دیگر. رابعاً: توطئه قتل تازگی نداشته و قبلاً چندین بار این مسأله پیش آمده و باید آیه در اوائل بعثت نازل میشد، نه در اواخر بعثت. خامساً: این جریان با تمام روایاتی که از طریق شیعه و سنی نقل شده منافات دارد زیرا در آنها نگرانی پیامبر، از تبلیغ دستوری بوده که بر ایشان نازل شده است.
شبهه چهارم: نزول آیه دربارة رجم و قصاص: برخی از اهل سنت در شأن نزول آیه میگویند: خداوند به پیامبرش دستور داد تا آنچه را دربارة حکم رجم و قصاص بر وی نازل شده اعلان کند در واقع این اعلان برخورداری در برابر موضع یهود که میخواستند به نحوی از حکم رجم زنای محصنه و قصاص که در تورات آمده است فرار کنند از اینرو افرادی را نزد رسول خدا فرستادند تا از ایشان دربارة این دو موضوع سؤال کنند جبرئیل نازل شد و حکم رجم و قصاص را آورد.[7] این افراد از اهل سنت میگویند آیات 41 تا 43 که پیش از آیه مورد بحث در همین سوره مائده است در این باره بوده و شاهد و دلیل مدعای ماست. پاسخ: اولاً این قول، بدون دلیل و مستند تاریخی بوده و مخالف با اقوال تمام صحابه است. ثانیاً: متن این آیات در ردّ این قول کافی است چون یهود در زمان نزول این سوره در اواخر بعثت، تار و مار شده و از بین رفته بودند و در موقعیت خطر برای حضرت نبودند.
شبهه پنجم: نزول آیه در مورد مکر یهود: اولین کسی که آیه تبلیغ را در مورد مکر یهود تفسیر کرده مقاتل بن سلیمان است[8] و پس از وی طبری و بغوی و محمد بن ابیبکر رازی این قول و تفسیر را اختیار و قبول کردهاند[9] فخر رازی نیز پس از احتمالات فراوان در مورد نزول آیه مورد بحث همین قول را برگزیده و تنها دلیل آن را نیز سیاق یا تناسب آیات قبل و بعد دانسته که همگی درباره یهودیان است.[10]پاسخ: اولاً: سوره مائده آخرین سورهای است که بر پیامبر در حجة الوداع نازل شده و در آن موقع یهود شوکتی نداشتهاند تا پیامبر از آنها خوفی داشته باشند. ثانیاً: قرآن موجود بر اساس ترتیب نزول آن نبوده تا بتوان با سیاق آیات آن بر ظهور یک معنی و مفهوم استناد کرد. ثالثاً: سیاق آیات بر فرض ظهور داشتن بر این امر، قرینه مقامی است و در برابر نص و صریح روایات که قرینه کلامی است ظهوری ندارد. رابعاً: بنابر قول فخر رازی حکمی که خداوند برای یهود نازل کرد و به قدری بر آنان گران آمد که موجب تأخیر در ابلاغ آن از سوی رسول خدا گردید این آیه بود «یا اهل الکتاب لستم علی شی….» ای اهل کتاب شما بر هیچ چیزی نیستید در حالی که قرآن پیش از این آیه در آیه 64همین سوره (مائده) با خطاب تندتری به یهود دارد که « وَ قالَتِ الْیهُودُ یدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا …»[11] خامساً: وجود این آیه در بین آیات یهود ممکن است اشاره به این باشد که منافقان و کوتهنظران میان اصحاب پیامبر کمتر از یهودیان نمیباشد همان افرادی که اسلام آوردنشان به زور و ترس شمشیر حضرت علی (علیه السلام) بوده است و در جهالت و بدبختی بودند و برای رسیدن به آلاف و الوفی خود را پابند پیامبر نموده و با جا انداختن خود در بین مردم و یاران هر جا که احساس میکردند کسی جای آنان را تنگ میکند از صحنه روزگار طرد میکردند.[12]
شبهه ششم: تحریف (نقصان و زیادی) آیات ولایت: برخی از مفسران اهل سنت لبه تیز خود را به مبانی استدلالی شیعه نشانه رفتهاند تا از این طریق استدلالات آنان و از جمله استدلال به این آیه را بیارزش سازند و آن مسأله اعتقاد شیعه به پنهان کردن وحی از ناحیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. این مفسرین میگویند: شیعه اعتقاد دارد حضرت تعدادی از آیات شریفه را که بر وی نازل میشده به مردم نمیرساند و از آنان پنهان میکرده ولی وقتی آیه ابلاغ نازل گردید پیامبر مأمور شد که دیگر پنهان کاری نکند و همة آیات را به مردم برساند ابوبکر جصاص نویسنده احکام القرآن در اینباره نوشته است: دربارة آیة کریمه گزارش شده مبنی برآنکه در ابلاغ هر آنچه به حضرت فرستاده شده تا کنون تقیه و کتمانی صورت نگرفته و این مطلب دلالت بر ناروا بودن دیدگاه شیعه دارد که ادعا کرده پیامبر گرامی پارهای از آیات را به جهت ترس و تقیه پنهان میکرد.[13]
پاسخ: اتهام بیاستناد و استدلال عالمان اهل سنت به مسأله کتمان وحی به موضوع دروغ تحریف قرآن کریم برمیگردد و هیچ دلیل و سند مکتوبی از تألیفات شیعیان بر این امر وجود ندارد این اتهامات در گذشته بوده است و بلکه به خود اهل سنت نزدیکتر است چون از صحابه و خلفاء و عایشه نقل است که چه جسارتهایی به قرآن کرده و بلکه اهتمام زیادی به حفظ کتب تحریفی کعب الاحبار می کردند تا آیات قرآن، همواره عالمان امامیه در آثارشان به صراحت و به اتفاق، رأی به نفی مطلق تحریف کلام وحی دادهاند؛ شیخ صدوق مینویسد: اعتقاد ما بر این است که همانا قرآنی که بر پیامبر اسلام از ناحیه خداوند نازل شده همین قرآن موجود است و هیچ نقصان و کاستی در آن نمیباشد و کسی که نسبت زیادی و نقص به ما میدهد دروغگوست.[14]
شبهه هفتم: تردید یا نفی اعتبار اخبار غدیر: از عمدهترین نقدهای اهل سنت اشکال بر اسناد رجالی و دلالی روایات غدیر است . این گروه گاه با ضعیف شمردن سند روایت و گاه با تمام ندانستن دلالت، درصدد خدشه بر این مسأله هستند شهاب الدین آلوسی (1270ق) با اقتباس از رأی ابنکثیر دمشقی (774 ق) در تفسیر القرآن العظیم[15] مینویسد: مهمترین و عمدهترین دلیل شیعه بر خلافت حضرت علی (علیه السلام) خبر غدیر است شیعه به جهت تأمین هدفشان کلمات و جملاتی بر این خبر افزوده و در لابلای آن قرار داده و اشعاری سروده و صحابه پیامبر را سرزنش نموده که چرا از فرمان صریح پیامبر سرپیچی نمودهاند اما شما بدانید همانا روایات قصه غدیرخم که در آن موضوع جانشینی حضرت علی (علیه السلام) آمده در نزد اهل سنت نه صحیح و نه قطعی است و از دیگر سو خبر ماجرای غدیر را بخاری و مسلم به دلیل عدم وجود شرائط صحت نیاوردهاند و ثبت این احادیث در کتب دیگر مانند ابوجعفر طبری در تفسیر جامع البیان و ابوالقاسم عساکر در کتاب تاریخ دمشق در کنار همة احادیث ضعیف و قوی است و روش جمعآوری آنان همة احادیث بوده است.[16] صاحب تفسیر المنار از دیگر منتقدان به دیدگاه شیعه دربارة دلالت اخبار قصه غدیر بر ولایت امام علی (علیه السلام) است. رشید رضا در ابتداء این مسأله را یک مسأله علمی دانسته و دیگران و همه را از اظهارنظر متعصبانه بر حذر میدارد و میگوید به وحدت فرق اسلامی لطمه وارد مینماید ولی در ادامه تمامی احادیث و روایات که در حد تواتر است رد نموده و خود با تعصب کورکورانه بر مرکب جهل سوار شده و اختلاف را بیشتر میکند. خود اعتراف دارد که خبر غدیر را احمد بن حنبل، ترمذی، نسائی، ابنماجه و ذهبی با اسناد رجالی و طرق متعدد روایی در آثارشان یاد کردهاند ولی میگوید تمامی احادیث بعد از شکلگیری فرقههای مذهبی و جانبداری یکطرفه پیروانشان صادر شده و در نتیجه قابل استناد و اعتماد برای اثبات ولایت نمیباشد و نهایت دلالت این احادیث دوستی دوستداران امام علی (علیه السلام) و دشمنی با دشمنان او میباشد.[17] پاسخ: اخبار غدیر متواتر و یقینآور بوده و از زبان 110 نفر از صحابیان و 84 تن از تابعان و در بیش از 360 کتاب دانشمندان مذاهب مختلف اسلامی مختصر و مفصل بیان شده است. از مشاهیر مفسران اهل سنت فخر رازی است که ده صورت از اخبار صحابه و تابعین و اقوال مفسرین را بیان میکند. نویسنده کتاب غایة المرام 89 طریق روایی را از متون حدیثی اهل سنت و 43 طریق روایی را از دانشمندان شیعی به همراه اسناد رجالی آنها بیان میکند و شایسته نیست آلوسی و رشید رضا بدون توجه به این مسائل به نقد اعتبار اسناد و طرق نقل حدیث بروند زیرا اگر خبری با این قدرت و صحت سندی مردود و مورد شک واقع شود پس چگونه میتوان به خبر واحد اعتماد کرد با اینکه اهل سنت خبر واحد را حجت میدانند و به آن اعتماد میکنند؛ لذا نقد سند حدیث غدیر با هیچ معیار و ملاکی سازگار نیست.[18] ابنحجر عسقلانی از عالمان رجالی و حدیثی پرآوازه اهل سنت دربارة جایگاه و اعتبار حدیث غدیر مینویسد: حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» را ترمذی و نسائی نقل کردهاند و این خبر از احادیثی است که طرق روایی آن بسیار میباشد و ابنعقده (322ق) در کتاب خود طرق را که در اغلب آنها اسناد صحیح و حسن است بیان نموده است.
شبهه هشتم: قاعده سیاق و نفی دلالت آیة ابلاغ بر امامت[19]: فخر رازی و به پیروی از وی برخی از مفسرین دلالت آیه کریمه ابلاغ را بر امامت مورد تردید قرار داده مینویسد: آیات قبل و بعد از آیه ابلاغ دربارة احکام و مسائل یهودیان است و بر اساس قاعده سیاق تفسیر آیه شریفه چنین میباشد که خداوند متعال با فرستادن این آیه بر پیامبرش به آن حضرت دستور میدهد تا نگران قلّت و کثرت پیراونش در برابر دشمنان (یهود و نصاری) نباشد و قرینه «و الله یعصمک من الناس و الله لا یهدی القوم الکافرین» نیز دلیل بر این مدعا میباشد.[20] پاسخ: این آیه و بعض آیات دیگر در اواخر بعثت که زمان اضمحلال یهود و نصاری بود، نازل شده و سیاق آیات دلیل بر این مسأله نمیتواند باشد. و بلکه مفسرین دیگر اهل سنت نظری غیر از فخر رازی دارند و میگویند«ما انزل الیک» یعنی احکام دینی و نقشههای یهود و «الناس» یعنی منافقین و مردم ،نه یهود و نصاری .
نکات اختلافی بیان فخر رازی و مفسرین دیگر دربارة آیه تبلیغ
الف) فخر رازی متعلق عبارت «ما انزل الیک من ربک» در آیه تبلیغ را اسرار و دسیسههای پنهان یهود و نصاری تصور نموده است و اینگونه مقصود آیه را بیان کرده که خداوند به پیامبرش میفرماید ای پیامبر آنچه از اسرار و توطئهها و دسیسههای پنهان یهود و نصاری که میدانی، برای مقابله با آنان به مردم برسان تا آنان بدانند که اهل کتاب چه دشمنی با تو و مسلمانان دارند و….[21] ولی برخلاف نظر فخر رازی عموم هم مسلکان وی متعلق «ما انزل الیک من ربک» را احکام دینی مورد نیاز و مسائل و مصالح عمومی مسلمانان میدانند که خدا در این مدت به او فرموده و مهمترین مسأله که همة مسائل دیگر بر آن استوار است ولایت و جانشینی پیامبر بود.
ب) فخر رازی عبارت «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» را حکایت از تهدید شدید یهود و نصاری برای مسلمانان دانسته و میگوید خداوند دستور داده تا تمامی توطئههای یهود و نصاری بیان کنی و اگر این کار را انجام ندهی مشکلات زیادی از طرف یهود و نصاری گریبانگیر اسلام و مسلمان خواهد شد چرا که آنان در آسایش روانی بیشتری به توطئههای زهرآگین خود با اشعههای درخشان اسلام مقابله میکنند و مسلمانان را به سوی خواب زمستانی فرو خواهند برد و تاریکی جهل بر زمین بعد از روشنایی اسلام سیطره پیدا خواهد کرد ولی در مقابل، عموم مفسرین اهل سنت این عبارت را نفی کتمان وحی برشمردهاند.
ج) فخر رازی لفظ «الناس» را تنها جمعیت یهود و نصاری دانسته است ،لیکن اغلب مفسرین اهل سنت الناس را کافرین و مشرکین ،و مفسرین امامیه الناس را منافقین و توطئه گران و مخالفین علی (علیه السلام) بیان کردهاند.
د) نکته قابل توجه اینکه اصلاً در زمان نزول آیه تبلیغ، یهود و نصاری در ضعف و ناتوانی و زبونی به سر میبردند و اساساً هیچ تهدیدی از طرف آنان متصور نمیباشد.
شبهه نهم: پیدایش مذاهب فکری و موضوع امامت: نویسنده متعصب تفسیر المنار رشید رضا در استدلال مفسران شیعه به آیه ابلاغ در اثبات ولایت امیرمؤمنان (علیه السلام) برآشفته شده و از اساس، بحث ولایت و امامت را بحث جدید دانسته و جوّ زمان نزول آیه را دور از این مسائل میداند و با توهمزدگی میپندارد بحث ولایت توسط غلات و محبّین مولی در صده های اخیر صورت گرفته است و برای استدلال بر این موضوع به آیات قرآن پناه آوردهاند.[22]و اما پاسخ: ای کاش برای اثبات ادعای گزاف خود دلیلی ارائه میکرد و به پراکندهگویی و سخنپراکنی و شبههافکنی اکتفاء نمیکرد اگر چه همین، دلیل حقانیت طرف مدعاست. کافی بود ایشان به تاریخ مکتوب و موجود و مورد قبول اندیشمندان و صاحبنظران مراجعه نموده و اخبار قصه سقیفه بنی ساعده را مورد مطالعه و مداقّه قرار میداد تا به موضوع بحث برانگیز خلافت و تعیین خلیفه آگاه میشد.
وا عجبا مفسر قرآن که باید روشنائی زلال معارف قرآنی را به دیگران برساند با گلآلود کردن این زلال رحمانی نیت سیاه خود را از حنجره قلم خویش بر هوای پاک و فطرتهای آماده پذیرش حقیقت پاشیده و آنان را مسموم مینماید و چشمانش را بر تمام واقعیتهای مسلّم تاریخی میبندد وگرنه حتماً میفهمید پیامبر در جلسه فامیلی «و انذر عشیرتک الاقربین» تا 20 سال بعد از آن همیشه و در همه حال از فرصتهای بدست آمده برای معرفی علی (علیه السلام) به مردم تازه مسلمان دریغ نمیکردند تا حداقل آنان یاریگر مولی باشند چرا که بعضی از افراد را میشناختند که برای چه روز و شب دور او جمع میشوند و چه توطئههایی در سر میپرورانند.
شبهه دهم: عدم احتجاج امیرمؤمنان (علیه السلام) به آیه تبلیغ در مناظرات خود: نویسنده المنار میگوید: «یقین دارم اگر امامت از موضوعاتی بود که در قرآن کریم به صراحت بیان شده یا احادیث متواتر بر آن دلالت دارد نبایست هیچ اختلافی در بین مسلمین بعد از پیامبر بهوجود میآمد ولی میبینیم اختلاف بوده و مولی نیز در مقام احتجاج به این آیه استدلال نکرده است. و نه تنها امام علی (علیه السلام) این کار را انجام نداده بلکه هیچیک از اهل بیت وی و یارانش که علی (علیه السلام) را بر دیگران برتر و شایسته میدانستند به آیه یا حدیثی در اینباره احتجاج نکردند.»[23] و اما پاسخ: جای بسی تأسف است که این مفسر از ابتدائیترین علوم پایه و مقدمة تفسیر بیبهره میباشد. علم تاریخ شأن نزول، سبب نزول و… از علوم مقدماتی تفسیر میباشد و برای تفسیر هر آیه مسلح بودن مفسر به این علوم ضروری است البته میدانیم که حب الشی یعمی ویصم دوست داشتن چیزی انسان را نسبت به آن حساس نموده و چشم دل را بر حقایق میبندد تمام آن را خوب و عملش را خوبی تلقی نموده و غیر او را بد و بدی تصورمی کند و جای خون گریه کردن است که چه کسانی مفسر و مبین قرآن شدهاند بله این پاداش و جزای کسانی است که قلب خود را از لجنزار شیطان سیراب میکنند و به نور خورشید علوی پشت کرده و در جهل و نادانی غوطهورند و با القاءات شیطانی ابزار دست او شدهاند با کلام نورانی الهی و تابلوی تفسیر قرآن، شیطانی فکر کرده و عمل میکنند و در قسم خوردن شیطان بر گمراهی بندگان خدا شریک میشوند![24]
امیرمؤمنان علی پس از 25 سال خانهنشینی از ناحیه مردم دعوت به پذیرش تصدی و سرپرستی امورشان گردید ایشان در سال 35 ق در کوفه خطبهای خواندند که در آنجا 24 نفر از اصحاب نامور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر بودند. حضرت در آن خطبه برای حقانیت امامت و ولایتشان به آیاتی از قرآن کریم مانند آیه ابلاغ و اکمال و احادیثی همچون حدیث غدیر خم استناد و استشها د فرمودند و در آن مجلس صحابیان حاضر گواهی به صحت و درستی سخن امیرمؤمنان علی (علیه السلام) دادند. و البته این غیر از احتجاج امیرمؤمنان (علیه السلام) و یاران در جریان سقیفه و بعد از آن میباشد که بارها این احتجاج را انجام دادند و از آیات و روایات برای اثبات حقاینت ادعای خود استفاده نمودند.[25]
با مبعوث شدن پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و رشد و گسترش روزافزون ندای آسمانی ایشان و ایمان آوردن آزادانه عده زیادی و تسلیم شدن ظاهری تعدادی به زور و برخی برای تزویر در این میان عدهای که هیچ جایگاه اجتماعی نداشتند برای بدست آوردن آبرویی با نیت شیطانی خود اطراف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اجتماع نموده ،در ابتدا خود را مطیع و فدایی او و کم کم با جمع کردن مرید و یار، برای خود رأی و نظری قائل شدند. بعد از سالها برنامهریزی برای کسب وجهه و مقام اجتماعی و ارتباط خویشاوندی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی نشانههایی مبنی بر معرفی کس دیگری به عنوان جانشین وظیفه مسلمین بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوی ایشان آشکار گشت با طرحی زیرکانه نگذاشتند ایشان به هدف خود دست یابند. بعد از وفات پیامبر با منع کتابت و بیان حدیث که بیشتر احادیث در فضیلت علی (علیه السلام) بود و برخورد با اصحاب و یاران راستین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در ادامه جعل حدیث ساختگی و دروغین برای فضلیتهای نداشته کم کم تمامی دلائل منطقی عقلی و نقلی و روایات دال بر امامت و ولایت امیرمؤمنان (علیه السلام) و ائمه اطهار (علیهم السلام) به فراموشی سپرده شد. اما در کنار روایات و سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آیات واضح و روشن قرآن این کلام نورانی خداوند بود که بر ولایت و امامت ائمه اطهار مخصوصاً امیرمؤمنان علی (علیه السلام) دلالت داشت در این میان آیات سورة مائده مخصوصاً آیه تبلیغ از مهمترین آیات میباشد که با توجه به قرائن و دلائل موجود در آیه و شأن و سبب نزول آنکه در تفاسیر شیعه و اهل سنت بیان شده ثابت میشود که این آیه فقط و فقط دربارة ولایت امیرمؤمنان (علیه السلام) نازل شده و هدف معرفی ایشان به عنوان امام، خلیفه و رهبر بلافصل پیامبر بوده و هیچ شک و شبههای وجود نداشته و نخواهد داشت و هر عقل سلیم و قلب لطیف قبل از آلوده شدن به لجاجت، جهالت و خباثت آن را قبول خواهد کرد.
نتیجه
از جمله آیات صریح درباره ولایت امیر مومنان (علیه السلام) ، آیه تبلیغ می باشد . این آیه ، مهر پایان بر رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و مهر تأیید بر انجام آن بطور کامل می زند.ما در این مقاله ثابت کردیم حدود 10 قرینه و دلیل وجود دارد که ما را در دریافت و فهم مقصود خداوند متعال مبنی بر معرفی امیرمؤمنان (علیه السلام) به عنوان امام یاری میرساند و بیان کردیم با توجه به نیت و قصد شبههافکنان که گستاخانه و بدون رعایت عدل و انصاف با عناد وارد صحنه شده اند،تمامی شبهات و اشکالات هیچ جایگاه منطقی و عقلی ندارد و جالب اینکه این شبهات را توسط مفسرین اهل سنت به طور مشروح مورد پاسخگویی قرار دادیم.
پی نوشت ها:
[1] . برگرفته از تفاسیر مهم شیعی؛ المیزان، ج6، ص49 ـ تفسیر مجمع البیان، تفسیر نمونه.
[2] . تفسیر ابن کثیر، ج2، ص79.
[3] . درالمنثور، ح3، ص17؛ روح المعانی، ح4، ص290؛ فتح القدیر، ح2، ص61.
[4] . تفسیر القرآن العظیم، ح4، ص1173.
[5] . تفسیر ابن کثیر، ح2، ص79.
[6] . اسباب النزول سیوطی، ص152؛ درالمنثور، ح3، ص119؛ تفسیر ابن کثیر، ح2، ص79.
[7] . عمدة القاری، ح18، ص206؛ تفسیر معالم التنزیل، ح2، ص 51؛ مفاتیح الغیب، ح12، ص48.
[8] . تفسیر مقاتل بن سلیمان، ح1، ص491 و ص492.
[9] . جامع البیان طبری، ح4، ص307.
[10] . تفسیر مقاتل بن سلیمان، ح1، ص491.
[11] .جامع البیان طبری، ح4، ص307؛ تفسیر معالم التنزیل، ح2، ص51؛ تفسیر اسألة القرآن المجید و اجوبتها رازی ص74.
[12] . مفاتیح الغیب، ج12، ص50.
[13] . احکام القرآن، ج4، ص107
[14] .اعتقادات شیخ صدوق ،اعتقادات الإمامیه ص 106
[15] . القرآن العظیم، ح3، ص11 و 136.
[16] . روح المعانی فی تفسیر القرآن، ج3، ص331.
[17]. المنار، ح6، ص466 ـ 467.
[18] . ر.ک: الغدیر علامه امینی؛ عبقات الانوار، سیدحامد حسین الکفوی؛ احقاق الحق، قاضی نور ا… شوشتری.
[19] . فتح الباری، ح8، ص76؛ الغدیر، ح3، ص679.
[20] . تفسیر کبیر، ح1، ص283 و ح12، ص399؛ البحر المحیط، ح4، ص341؛ المنار، ح6، ص465.
[21] . تفسیر کبیر، ح1، ص283، ح12، ص399؛ البحر المحیط، ح4، ص341؛ المنار،ح6، ص465.
[22] . المنار، ح6، ص466.
[23] .المنار، ح6، ص466.
[24] .الغدیر، ح4، ص399.
[25]. احتجاج طبرسی، ص132؛ الغدیر، ح2، ص327.