ترجمه فارسی قرآن

ترجمه سوره انبیا – الهی قمشه‌ای

به نام خداوند بخشنده مهربان‏

روز حساب مردم بسیار نزدیک شده و مردم سخت غافلند و اعراض می‏کنند. (۱)

این مردم غافل را هیچ پند و موعظه‌ی تازه‏ای از جانب پروردگارشان نیاید جز آن‌که آن پند را شنیده و باز به بازی دنیا و لهو و لعب عمر می‏گذرانند. (۲)

دل‌هاشان به لهو و بازیچه‌ی دنیا متوجه است و مردم ستمکار پنهان و آهسته با یکدیگر می‏گویند: آیا این شخص جز آن است که بشری مانند شماست؟ چرا شما که مردمی بصیر و دانا هستید سحر او را می‏پذیرید؟ (۳)

پیامبر گفت: خدای من هر حرفی که خلق در آسمان و زمین گویند همه را می‏داند، که او خدای شنوا و داناست. (۴)

بلکه این مردم (غافل نادان) گفتند که سخنان قرآن خواب و خیالی بی‏اساس است، بلکه این کلمات را خود فرابافته بلکه شاعر بزرگی است و گر نه باید مانند پیغمبران گذشته آیت و معجزه‏ای برای ما بیاورد. (۵)

پیش از اهل مکه هم ما اهل هر شهری که ایمان (به خدا و روز قیامت) نیاوردند همه را هلاک کردیم آیا اهل مکه ایمان خواهند آورد؟ (۶)

و ما پیش از تو کسی را به رسالت نفرستادیم جز مردانی (پاک) را که به آن‌ها (هم مانند تو) وحی می‏فرستادیم شما اگر خود نمی‏دانید بروید و از اهل ذکر (و دانشمندان امت) سؤال کنید. (۷)

و ما پیغمبران را (چون فرشته) بدون بدن دنیوی قرار ندادیم تا به غذا و طعام محتاج نباشند و در دنیا هم همیشه زنده نماندند. (۸)

آن‌گاه ما به وعده‏ای که به آن‌ها دادیم وفا کردیم و آنان را با هر که خواستیم (از شر دشمنان) نجات دادیم و مسرفان ظالم را هلاک گردانیدیم. (۹)

همانا ما به سوی شما امت کتابی که مایه‌ی شرافت و عزت شماست فرستادیم، آیا نباید در این کتاب بزرگ تعقل کرده و حقایق آن را فهم کنید؟ (۱۰)

و چه بسیار مردم ستمگری در شهر و دیارها بودند که ما آن‌ها را درهم شکسته و هلاک ساختیم و قومی دیگر به جای آن‌ها بیافریدیم. (۱۱)

پس هنگامی که آن ستمکاران عذاب ما را به چشم مشاهده کردند از آن دیار رو به فرار نهادند. (۱۲)

(در آن حال به آن‌ها خطاب شد که) مگریزید و رو به کامرانی‌ها و خانه‏های خود آرید (و به اصلاح فسادکاری خویش بپردازید) که روزی ممکن است از آن بازخواست شوید. (۱۳)

ظالمان به حسرت و ندامت گفتند: وای بر ما که سخت ستمکار بودیم. (۱۴)

و پیوسته همین گفتار (حسرت بار) بر زبانشان بود تا آن‌که ما همه را طعمه‌ی شمشیر مرگ و خاموش هلاکت ساختیم. (۱۵)

و ما آسمان و زمین و آن‌چه را که بین زمین و آسمان است به بازیچه نیافریدیم. (۱۶)

اگر می‏خواستیم جهان را به بازی گرفته و کاری بیهوده انجام دهیم می‏کردیم. (۱۷)

بلکه ما همیشه حق را بر باطل غالب و فیروز می‏گردانیم تا باطل را محو و نابود سازد و باطل بی‏درنگ نابود می‏شود، و وای بر شما که خدا را به وصف کار باطل و بازیچه متّصف می‏گردانید. (۱۸)

و هر چه در آسمآن‌ها و زمین است همه ملک خداست، و فرشتگان و ارواح قدسی که در پیشگاه حضرتش مقربند هیچ گاه از بندگیش گردنکشی و سرپیچی نکنند و (از عبادتی که به شوق و رغبت می‏کنند) هرگز خسته و ملول نشوند. (۱۹)

همه به شب و روز بی‏آن‌که هیچ سستی کنند به تسبیح و ستایش او مشغولند. (۲۰)

مگر این مردم (مشرک نادان) خدایانی از همین زمین برگرفته‏اند که جان آفرین باشند؟ (۲۱)

اگر در آسمان و زمین غیر از خدای یکتا خدایانی وجود داشت همانا خلل و فساد در آسمان و زمین راه می‏یافت، پس (از نظم ثابت عالم) بدانید که پادشاه ملک وجود خدای یکتاست و از توصیف و اوهام مشرکان پاک و منزه است. (۲۲)

و او بر هر چه می‏کند بازخواست نشود ولی خلق از کردارشان بازخواست می‏شوند. (۲۳)

آیا خدا را رها کرده و خدایان باطل بی‏اثر را برگرفتند؟ بگو: برهانتان چیست؟ بیاورید. این ذکر (خدای یکتا و دعوت به توحید، سخن من و عالمان) امت من است و همه انبیاء و دانشمندان پیش از من، اما بیشتر این مشرکان به حق دانا نیستند که از آن اعراض می‏کنند. (۲۴)

و ما هیچ رسولی را پیش از تو به رسالت نفرستادیم جز آن‌که به او وحی کردیم که به جز من خدایی نیست، پس مرا به یکتایی پرستش کنید و بس. (۲۵)

و مشرکان گفتند که خدای رحمان دارای فرزند است، (حاشا) خدا پاک و منزه از آن است، بلکه (کسانی را که مشرکان فرزند خدا پنداشتند از فرشتگان و مسیح و عزیر) همه بندگان گرامی و مقرب خدا هستند. (۲۶)

که هرگز پیش از امر خدا کاری نخواهند کرد و هر چه کنند به فرمان او کنند. (۲۷)

هر چه آنان از ازل کرده و تا ابد می‏کنند همه را خدا می‏داند و هرگز از احدی جز آن کسی که خدا از او راضی است شفاعت نکنند و آن‌ها دائم از خوف (قهر) خدا هراسانند. (۲۸)

و هر کس از آن‌ها بگوید که من خدای عالمم دون خدای به حق، ما او را به آتش دوزخ کیفر خواهیم کرد، که سرکشان و ستمکاران را البته چنین مجازات می‏کنیم. (۲۹)

آیا کافران ندیدند که آسمآن‌ها و زمین بسته بود ما آن‌ها را بشکافتیم و از آب هر چیز زنده‏ای را آفریدیم؟ پس چرا باز (مردم طبیعت و ماده‏پرست) به خدا ایمان نمی‏آورند؟ (۳۰)

و در روی زمین کوه‏های استوار قرار دادیم تا خلق را از اضطراب زمین حفظ کند، و نیز راه‌ها در کوه و جاده‏های پهناور در زمین برای هدایت و راهیابی مردم مقرر فرمودیم. (۳۱)

و آسمان را سقفی محفوظ و طاقی محکم آفریدیم، و این کافران از مشاهده‌ی آیات آن اعراض می‏کنند. (۳۲)

و اوست خدایی که شب و روز و خورشید و ماه را بیافرید که هر یک در مدار معینی سیر می‏کنند. (۳۳)

و ما به هیچ کس پیش از تو عمر ابد ندادیم (تا به تو دهیم) آیا اگر تو بمیری آنان ابداً به دنیا زنده مانند؟! (۳۴)

هر نفسی مرگ را می‏چشد، و ما شما را به بد و نیک و خیرات و شرور عالم مبتلا کنیم تا شما را بیازماییم و (هنگام مرگ) به سوی ما بازگردانده می‏شوید. (۳۵)

و کافران هنگام ملاقات تو، تو را جز به استهزاء نگرفته (و گویند) آیا این شخص است که بتان را که خدایان شما هستند (به اهانت و بدی) یاد می‏کند؟ و (ای رسول ما بدان که) محققاً آن‌ها به ذکر خدای مهربان (و کتاب و آیات او) کافر هستند. (۳۶)

آدمی در خلقت و طبیعت بسیار شتابکار است، (ای مردم) ما آیات (قدرت و حکمت بالغه) خود را به زودی به شما می‏نمایانیم (و شما را عذاب می‏کنیم) پس تعجیل مدارید. (۳۷)

و کافران می‏گویند: این وعده قیامت اگر راست می‏گویید کی خواهد بود؟ (۳۸)

اگر کافران بدانند وقتی که آتش دوزخ هر طرف از پیش روی و پشت سر به آن‌ها احاطه می‏کند که نه خود دفع آن توانند و نه از سوی کسی یاری شوند (آن وقت از قیامت آگاه می‏شوند و دیگر درخواست عذاب نکنند). (۳۹)

بلکه واقعه‌ی مرگ و قیامت ناگهانی فرا رسد و آن‌ها را مبهوت و حیران کند که نه قدرت بر رد آن داشته و نه بر تأخیر آن مهلتی توانند یافت. (۴۰)

و همانا به رسولان پیش از تو نیز بسیار تمسخر و استهزاء شد تا آن‌که کیفر آن استهزاء به آن استهزا کنندگان احاطه کرد. (۴۱)

بگو: کیست که شما را در شب و روز از (قهر) خدای مهربان محافظت می‏کند؟ بلکه این مردم از یاد خدای خود اعراض می‏کنند. (۴۲)

آیا برای این مشرکان غیر ما خدایانی هست که بتوانند عذاب ما را از اینان منع کنند در صورتی که نه آن خدایان قدرت بر دفاع از خود دارند و نه آن‌ها از سوی ما همراهی و حمایت شوند؟ (۴۳)

بلکه تنها ماییم که این مردم و پدران پیشینشان را متمتّع (به نعمتهای دنیا) کردیم تا آن‌که عمر دراز کردند، آیا مردم نمی‏بینند که ماییم که اراده کنیم و زمین (و اهلش) را از هر طرف (به مرگ و فنا) می‏کاهیم، آیا این خلق (عاجز بر ما) غلبه توانند کرد؟ (۴۴)

بگو که من شما را به وحی خدا (از عذابش) می‏ترسانم ولی گوش کر هنگام وعظ و اندرز، سخن و دعوت حق را نمی‏شنود. (۴۵)

و اگر از جانب خدای تو بر این کافران شمّه‏ای از عذاب فرا رسد در آن حال (به حسرت و پشیمانی) خواهند گفت: ای وای بر ما که مردم ستمکاری بودیم. (۴۶)

و ما ترازوهای عدل را به روز قیامت خواهیم نهاد و هیچ ستمی به هیچ نفسی نخواهد شد و اگر عملی به قدر دانه‌ی خردلی باشد در حساب آریم و تنها علم ما برای حسابگری کفایت خواهد کرد. (۴۷)

و همانا ما به موسی و برادرش هارون کتاب تورات را عطا کردیم که جداسازنده‌ی میان حق و باطل و روشنی‏بخش (دل‌ها) و یادآور متقیان است. (۴۸)

متقیان همآن‌هایی هستند که از خدای خود در نهان می‏ترسند و از ساعت قیامت و روز جزا سخت هراسانند. (۴۹)

و این قرآن کتابی است با اندرز و تذکر و برکت بسیار که ما آن را فرستادیم، آیا شما آن را انکار خواهید کرد؟ (۵۰)

و همانا ما پیش از این ابراهیم را کاملاً به رشد و کمال خود رسانیدیم (تا بیرق توحید و خداپرستی را در عالم برافرازد) و ما به شایستگی او بر این مقام دانا بودیم. (۵۱)

هنگامی که با پدرش (یعنی عمویش) و با قومش گفت: این مجسمه‏های بی‏روح و بتهای بی‏اثر چیست که شما به خدایی می‏پرستید و بر آن عمری متوقف شده‏اید؟ (۵۲)

آن‌ها ابراهیم را پاسخ دادند که ما پدران خود را بر پرستش این بتان یافته‏ایم (و ما پیروی آن‌ها خواهیم کرد). (۵۳)

ابراهیم گفت: همانا شما خود و پدرانتان همه سخت در گمراهی بوده و هستید. (۵۴)

قوم به ابراهیم گفتند: آیا تو (بر علیه شرک و اثبات توحید) حرف حق و حجت قاطعی برای ما آورده‏ای یا سخنی به بازیچه و هزل می‏رانی؟ (۵۵)

ابراهیم پاسخ داد که خدای شما همان خدایی است که آفریننده آسمان‌ها و زمین است و من بر این سخن به یقین گواهی می‏دهم. (۵۶)

و به خدا قسم که من این بت‌های شما را چاره‏ای کنم (و با هر تدبیری توانم درهم می‏شکنم) بعد از آن‌که شما (برای تفرج و رسوم عید به صحرا روید و از بتخانه) روی گردانید. (۵۷)

(در آن موقع به بتخانه شد) و همه‌ی بت‌ها را درهم شکست به جز بت بزرگ آن‌ها را تا (در مقام شکایت) به او رجوع کنند. (۵۸)

قوم ابراهیم گفتند: کسی که چنین کاری با خدایان ما کرده همانا بسیار ستمکار است. (۵۹)

(آنان که لعن بتان را از ابراهیم شنیده بودند) گفتند که ما جوانی ابراهیم نام را شنیده‏ایم که بتان را (به بدی و زشتی) یاد می‏کرد. (۶۰)

قوم گفتند: او را حاضر سازید در حضور جماعت تا بر این کار او گواهی دهند. (۶۱)

به او گفتند: ای ابراهیم آیا تو با خدایان ما چنین کردی؟ (۶۲)

ابراهیم (در مقام احتجاج) گفت: بلکه این کار را بزرگ آن‌ها کرده است، شما از این بتان سؤال کنید اگر سخن می‏گویند. (۶۳)

آن گاه با خود فکر کردند و با هم گفتند: البته شما ستمکارید (که این بتان عاجز و بی‏اثر را می‏پرستید نه ابراهیم که آن‌ها را درهم شکسته است). (۶۴)

و سپس همه سر به زیر شدند و گفتند: تو می‏دانی که این بتان را نطق و گویایی نیست. (۶۵)

ابراهیم گفت: پس چرا خدا را (که هر نفعی به دست اوست) رها کرده و بت‌هایی را می‏پرستید که هیچ نفع و ضرری برای شما ندارند؟ (۶۶)

اف بر شما و بر آن‌چه به جز خدای یکتا می‏پرستید، آیا شما عقل خود را هیچ کار نمی‏بندید؟ (۶۷)

قوم گفتند: ابراهیم را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید اگر (بر رضای خدایان) کاری خواهید کرد. (۶۸)

(پس آن قوم آتشی سخت افروختند و ابراهیم را در آن افکندند) ما خطاب کردیم که ای آتش سرد و سالم برای ابراهیم باش (آتش به خطاب خدا گل و ریحان گردید). (۶۹)

و قوم در مقام کید و کینه‌ی او برآمدند و ما (کیدشان را باطل کرده) آن‌ها را به سخت‏ترین زیان و حسرت انداختیم. (۷۰)

و ما ابراهیم را با (برادرزاده‏اش) لوط (از شر نمرودیان) برهانیدیم و به (شام) سرزمینی که مایه‌ی برکت جهانیان قرار دادیم آن‌ها را بفرستادیم. (۷۱)

و به او اسحاق و افزون بر آن (فرزندزاده‏اش) یعقوب را عطا کردیم و همه را صالح و شایسته (مقام نبوت) گردانیدیم. (۷۲)

و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا (خلق را) به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو را (از انواع عبادات و خیرات) و خصوص اقامه نماز و ادای زکات را به آن‌ها وحی کردیم و آن‌ها هم به عبادت ما پرداختند. (۷۳)

و لوط را هم مقام حکمفرمایی (و یا حکمت و نبوت) و علم عطا نمودیم و او را از شهری که اهلش به اعمال زشت (و کار پلید لواط) می‏پرداختند نجات دادیم که آن‌ها بسیار بدکار و فاسق مردمی بودند. (۷۴)

و او را در رحمت خود داخل کردیم زیرا که از مردم بسیار صالح و نیکوکار به شمار بود. (۷۵)

و (یاد کن حکایت) نوح را که پیش از این (خدا را به یاری خود) خواند، ما هم او را پاسخ دادیم و او و اهل بیتش (و گرویدگانش) را از اندوه و بلای سخت (طوفان) نجات دادیم. (۷۶)

و او را بر دفع آن قومی که آیات ما را تکذیب کردند نصرت دادیم، که آن قوم بسیار بدکار (و کافر) بودند و ما همه‌ی آن‌ها را یکسر (به طوفان) غرق کردیم. (۷۷)

و (یاد کن احوال) داود و سلیمان را وقتی که درباره‌ی گوسفندان بی‏شبانی که در مزرعی چریدند (و آن را تباه کردند) قضاوت می‏نمودند (که از شیرشان صاحب زرع به قدر زراعتش استفاده کند) و ما بر حکم آن‌ها گواه بودیم. (۷۸)

و ما آن قضاوت را به سلیمان به وحی آموختیم و به هر یک (از سلیمان و داود) مقام حکمفرمایی و دانش عطا کردیم و کوه‏ها و مرغان را مسخر داود گردانیدیم که با (آهنگ تسبیح و نغمه) او تسبیح می‏کردند، و ما این معجزات را از او پدید آوردیم. (۷۹)

و ما به داود صنعت زره ساختن برای شما آموختیم تا شما را از زخم شمشیر و آزار یکدیگر محفوظ دارد، آیا شکر به جای می‏آورید؟ (۸۰)

و باد تند سیر صرصر را ما مسخر سلیمان گردانیدیم که به امر او بدان سرزمین (سرزمین شامات) که با برکت برای جهانیان کردیم حرکت می‏کرد، و ما به همه امور عالم داناییم. (۸۱)

و نیز برخی از دیوان را مسخر سلیمان کردیم که به دریا برای او غواصی کنند و یا به کارهای دیگر در دستگاه او بپردازند، و ما نگهبان دیوان (برای حفظ ملک سلیمان) بودیم. (۸۲)

و (یاد کن حال) ایوب را وقتی که پروردگار خود را خواند که مرا بیماری و رنج سخت رسیده و تو (بر بندگانت) از همه مهربانان عالم مهربان‏تری. (۸۳)

پس ما دعای او را مستجاب کردیم و درد و رنجش را برطرف ساختیم و اهل و فرزندانش را (که از او گرفته بودیم) با عده دیگر به مثل آن‌ها باز به او عطا کردیم تا هم لطف و رحمتی در حق او کرده باشیم و هم اهل عبادت متذکر (لطف و احسان ما) شوند. (۸۴)

و (نیز یاد آر حال) اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را که همه بندگان صابر ما بودند. (۸۵)

و ما آن‌ها را به رحمت (خاص) خود درآوردیم، زیرا آنان از نیکان عالم به شمار بودند. (۸۶)

و (یاد آر حال) ذوالنون (یعنی یونس) را هنگامی که (از میان قوم خود) غضبناک بیرون رفت و چنین پنداشت که ما هرگز او را در مضیقه و سختی نمی‏افکنیم (تا آن‌که به ظلمات دریا و شکم ماهی در شب تار گرفتار شد) آن گاه در آن ظلمت‌ها فریاد کرد که خدایی به جز ذات یکتای تو نیست، تو (از شریک و هر عیب و آلایش) پاک و منزهی و من از ستمکاران بودم (که بر نفس خود ستم کردم). (۸۷)

پس ما دعای او را مستجاب کردیم و او را از گرداب غم نجات دادیم و اهل ایمان را هم این گونه نجات می‏دهیم. (۸۸)

و (یاد آر حال) زکریا را هنگامی که خدای خود را ندا کرد که بار الها، مرا یک تن و تنها وامگذار (و به من فرزندی که وارث من باشد عطا فرما) که تو بهترین وارث اهل عالم هستی. (۸۹)

ما هم دعای او را مستجاب کردیم و یحیی را به او عطا فرمودیم و جفتش را (که نازا بود) برای او شایسته (همسری و قابل ولادت) گردانیدیم، زیرا آن‌ها در کارهای خیر تعجیل می‏کردند و در حال بیم و امید ما را می‏خواندند و همیشه به درگاه ما خاضع و خاشع بودند. (۹۰)

و (یاد کن حال) آن زن (یعنی مریم) را که دامنش را پاکیزه نگاه داشت و ما در آن از روح خود بدمیدیم و او را با فرزندش (عیسی) معجز و آیتی بزرگ برای اهل عالم قرار دادیم. (۹۱)

این طریقه شما آیین یگانه (و پاک اسلام) است و من یکتا پروردگار و آفریننده شما هستم، پس تنها مرا پرستش کنید. (۹۲)

و امت (با این سفارش) باز در کار دین، بین خود تفرقه و اختلاف انداختند (و ملت واحد را پریشان و متفرق ساختند ولی) باز رجوع همه به سوی ما خواهد بود. (۹۳)

پس هر کس اعمالش نیکو و دارای ایمان است سعیش (در راه دین) ضایع نخواهد شد و ما آن را کاملاً می‏نویسیم. (۹۴)

و اهل دیاری را که ما هلاک گردانیم دیگر زندگانی بر آن‌ها حرام است و هرگز (به دنیا یا به ایمان) باز نخواهند گشت. (۹۵)

تا روزی که راه یأجوج و مأجوج باز شود و آنان از هر جانب (پست و) بلند زمین شتابان درآیند (که روز قیامت یا قیام ولی عصر علیه السّلام مقصود است). (۹۶)

و وعده (ثواب و عقاب) حق بسیار نزدیک شود و ناگهان چشم کافران از حیرت بی‏حرکت فرو ماند (و فریاد کنند) ای وای بر ما که از این روز غافل بودیم بلکه سخت به راه ستمکاری شتافتیم. (۹۷)

(و به آن کافران خطاب شود) البته شما و آن‌چه غیر خدا می‏پرستید امروز همه آتش افروز دوزخید و در آن آتش وارد می‏شوید. (۹۸)

اگر این بتان (که شما می‏پرستید) به راستی خدایان بودند به دوزخ نمی‏شدند در صورتی که (شما و بتانتان) همه در آتش مخلد خواهید بود. (۹۹)

آن کافران را در دوزخ زفیر و ناله بسیار دردناکی است و در آن جا هیچ سخنی (که مایه امید و نشاط شود) نخواهند شنید. (۱۰۰)

و البته (مؤمنان) آنان که توفیق و وعده نیکوی ما (در سرنوشت ازلی) بر آن‌ها سبقت یافته از آن دوزخ به دور خواهند بود. (۱۰۱)

آن‌ها هرگز آواز جهنم را نخواهند شنید و به آن‌چه مشتاق و مایل آنند تا ابد متنعّمند. (۱۰۲)

و هیچ‌گاه فزع اکبر و هنگامه‌ی بزرگ قیامت آن‌ها را محزون نخواهد ساخت و با آنان فرشتگان (رحمت) ملاقات کنند (و گویند) این است آن روز (سعادت) شما که در دنیا به شما وعده می‏دادند. (۱۰۳)

روزی که آسمآن‌ها را مانند طومار در هم پیچیم و به حال اول که آفریدیم باز برگردانیم، این وعده ماست که البته انجام خواهیم داد. (۱۰۴)

و ما بعد از تورات در زبور (داود) نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد. (۱۰۵)

بی‏شک در این قرآن برای اهل عبادت مایه‌ی وصول به مقصد حق نهفته است. (۱۰۶)

و (ای رسول) ما تو را نفرستادیم مگر آن‌که رحمت برای اهل عالم باشی. (۱۰۷)

بگو که بر من به یقین و درست این وحی می‏رسد که خدای شما خدایی است یکتا، پس آیا شما تسلیم (امر او) خواهید شد؟ (۱۰۸)

و چنان‌چه کافران (از حق) رو گردانیدند به آنان بگو: من (بر حسب وظیفه رسالت) شما را یکسان آگاه کردم و دیگر نمی‏دانم که آن وعده روز سخت قیامت که به شما دادند دور یا نزدیک خواهد بود. (۱۰۹)

همانا خدا به همه‌ی سخنان آشکار و اندیشه‏های پنهان شما آگاه است. (۱۱۰)

و خود ندانم شاید این (تأخیر عذاب) برای شما امتحانی باشد و تمتّعی (در دنیا) تا به هنگامی (که مرگ فرا رسد). (۱۱۱)

رسول گفت: الها، تو به حق (میان ما) حکم کن، و پروردگار ما همان خدای مهربان است و بر ابطال آن‌چه شما بر خلاف حق می‏گویید تنها از او یاری باید خواست. (۱۱۲)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا