متن مداحی

متن مداحی بوسیدم آنجایی که پیغمبر نبوسید

بوسیدم آنجایی که پیغمبر نبوسید
آن‌دم که در دریای خون زینب شنا کرد
لب را به رگ‌های بریده آشنا کرد
گفت ای برادر، قربان رویت
بنما اجازه بوسم گلویت

هرگز کسی چون من تنِ بی‌سر نبوسید
بوسیدم آنجایی که پیغمبر نبوسید
حیدر نبوسید، زهرا نبوسید
حتی نسیم صحرا نبوسید

امشب چرا این خواهر محزون خسته
تا نیمه‌شب خوانده نمازش را شکسته
گل‌های زهرا، گردیده پرپر
خاموش اینجا گردیده اصغر
این سر که ریزد از لب‌اش شهد حلاوت
فردا به نوک نی کُند قرآن تلاوت
گفت ای برادر، قربان رویت
بنما اجازه بوسم گلویت

وقتـی که اهـل بیـت تـو محـمل نشـین شـد
وقتی که هنگام وداع آتشین شد
دیدم نشانی از پیکرت نیست
یا پیکرت هست اما سرت نیست
وقتی در آن دریای خون زینب شنا کرد
لب را به رگهای گلویت آشنا کرد
گفت ای برادر کو راس پاکت
تا کی ببینم من روی خاکت
هرگز کسی چون من تن بی سر نبوسید
بوسیده ام جایی که پیغمبر نبوسید
حیدر نبوسید زهرا نبوسید
حتی نسیم صحرا نبوسید
روزی که زلف چون شبت را من ببوسم
ای قاری قرآن لبت را من ببوسم
بر این لب لعل ای یار محکوم
ترسم که فردا دشمن زند چوب
مظلوم حسین جان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا