معارف اسلامی

نقد نظریه داروین در مصاحبه با مایکل بهی

مصاحبه با پروفسور مایکل بهی (نقد کننده نظریه داروین)

متن زیر گفت وگوی اختصاصی روزنامه اعتماد ملی با پروفسور «مایکل بهه» نویسنده کتاب جعبه سیاه داروین و طراح نظریه «پیچیدگی کاهش ناپذیر» است که به صورت جدی به نقد نظریه داروین می پردازد.

مایکل بهه: بسیاری از دانشمندان دوست دارند فکر کنند که می توانند همه ویژگی های جهان هستی را توضیح دهند، در نتیجه در مقابل کسانی که ادعا می کنند شاید علم نتواند این کار را انجام دهد، موضع می گیرند و نهایتاً برخی از دانشمندان، به ویژه در مراکز برگزیده و نخبه علمی، منکر خداوند هستند و نمی خواهند اصلاً خداوند یا هرچیزی فراتر از طبیعت وجود داشته باشد. آنها در مقابل هرچیزی که ممکن است به آنها ثابت کند شاید اشتباه می کنند، شدیداً خواهند ایستاد.

مباحثه و مناظره بین طرفداران دو مکتب علمی تکوین گرایی و خلقت گرایی در سال 2009 میلادی و همزمان با دویستمین سالروز تولد «چارلز داروین» دانشمند و زیست شناس انگلیسی و بنیانگذار نظریه تکامل که از او به عنوان پدر علوم بریتانیا یاد می کنند، به اوج خود رسید. نظریه های این زیست شناس برجسته که با انتشار یک اثر تحول آفرین و بی مانند به نام «اصل انواع» در سال 1895، آوازه جهانی خود را ماندگار کرد و بنیانگذار یک جنبش نوین در عرصه علوم طبیعی شد، 200 سال پس از تولد او همچنان با حرارت و اشتیاق در محافل علمی دنبال می شود. طرفداران مکتب فکری خلقت گرایی باور دارند که نظریه های «چارلز داروین» و آنچه او در کتاب «اصل انواع» به عنوان نظریه انتخاب طبیعی بسط و گسترش داده، متناقض هستند و قوانین اثبات شده خلقت رانفی می کنند. از سوی دیگر، طرفداران مکتب فکری تکوین گرایی که از آنها به عنوان «داروینیست» نیز یاد می شود، اعلام می کنند خلقت گرایان پایه های مستدل و مستندی برای اثبات باورهای خود ندارند و تنها پیرو عقایدی هستند که جهان سکولار، تمایلی به توقف روی آنها ندارد. پروفسور «مایکل بهه» بیوشیمی دان و زیست شناس شهیر امریکایی که با طرح نظریه «پیچیدگی کاهش ناپذیر» در رد نظریه انتخاب طبیعی، محافل خبری علمی در سراسر جهان را به خود معطوف کرد و انتشار کتاب جنجالی او با نام «جعبه سیاه داروین» در سال 1996، معادلات در مناظره بین «تکوین گرایان» و «خلقت گرایان» را دگرگون ساخت تا امروز به دلیل طرح دیدگاه هایی که جامعه علمی اروپا و امریکا معمولاً مشابه آن را نمی شنود، با اتهامات و حملات فراوانی مواجه شد، از جمله اینکه منتقدان، فرضیه های او را «استدلال از روی جهالت» خواندند. بنا به نظریه پیچیدگی کاهش ناپذیر (که به دلیل ارتباطات مفهومی با مکتب «طراحی هوشمند» در جامعه امریکا با واکنشی پرخاشگرانه مواجه شده) برخی سیستم های بیوشیمیایی وجود دارند که به شکلی ناکاستنی و ساده نشدنی، پیچیده و غامضند و از همین رو نمی توانند در طول زمان، از شکل های ساده تر به شکل های پیچیده تر ارتقا یافته باشند. اگر با استفاده از برخی مثال های عینی در سیستم عصبی یا گوارشی بدن، این امر ثابت شود که بافت های سلولی، لزوماً در طول زمان تکوین نیافته اند و در یک فرآیند تاریخی پیچیده تر نشده اند، نظریه تکوین «چارلز داروین» با چالشی اساسی روبه رو خواهد شد. گروه علم روزنامه اعتماد برای بررسی دقیق تر مکتب فکری «خلقت گرایی» گفت وگویی اینترنتی با پروفسور «مایکل بهه» ترتیب داد تا تصویر روشن تری از این نظریه ترسیم شود.

سازمان ها و نهادهای بین المللی هر کدام به فراخور وظایف و اختیارات خود، بر سال 2009 میلادی نام هایی گذاشته اند که از جمله آنها سال جهانی «سیب زمینی»، سال جهانی «نیکلای گوگول»، سال جهانی «آشتی» و سال جهانی «نجوم» را شنیده ایم. با این حال سال 2009 به واسطه اینکه دویستمین سالگرد تولد «چارلز داروین» دانشمند پرآوازه انگلیسی و واضع نظریه «تکوین» به شمار می رود، در جامعه بین الملل و محافل علمی سراسر جهان ارج و اهمیت خاصی داشته و تلاش های زیادی برای تمایز این سال به خصوص انجام شده تا در آن بازخوانی نظریه ها و دیدگاه های «داروین» و بزرگداشت او به شکل چشمگیر و خیره کننده یی انجام شود. جشنواره ها، مسابقات، سمپوزیوم ها و کنفرانس های بزرگ بین المللی با صرف میلیون ها دلار و با رهبری دانشگاه ها و موسسه های علمی انگلیس در این سال برپا شدند تا میراث «داروین» که در کنار «ایزاک نیوتن» سمبل علم و دانش بریتانیای کبیر به شمار می رود، به شایستگی حفظ و حراست شود. با این حال پس از گذشت بیش از 50 سال از طرح نظریه «تکوین» در کتاب «منشاء انواع» که در آن وجود یک ساز و کار هوشمند و ازپیش برنامه ریزی شده برای خلقت موجودات به چالش گرفته شده و از همین رو نیز بسیاری از دانشمندان دین گرا، نظریه های «داروین» را زیربنای آغاز عصر جدید سکولاریسم در اروپا می دانند، هنوز ابهام ها و پرسش های متعددی درباره صحت و اتقان علمی نظریه های او وجود دارد و کتاب «جعبه سیاه داروین» نوشته پروفسور «مایکل بهه» نیز از جمله کتاب هایی است که سوالات چالش برانگیزی درباره اصل انتخاب طبیعی، موتاسیون، «تکوین» و سایر نظریه های «داروین» مطرح می کند. با وجود اینکه دانشمندان خلقت گرا به دلیل طرح و بحث درباره آنچه جامعه علمی اروپا غالباً «شبه علم» می خواند، تحت فشارها و محدودیت بوده اند و اغلب اوقات نیز به دادگاه کشیده می شوند، پروفسور «مایکل بهه» که با طرح نظریه «پیچیدگی کاهش ناپذیر» در سال 2006 به شهرت جهانی دست یافت، از جمله نظریه پردازان علوم طبیعی است که به رغم مواجهه با حملات و تهدیدهای متعدد، همچنان دیدگاه های خود را تبلیغ می کند و در سال 2007 نیز با دریافت 20 هزار دلار حاضر شد نظریه های علمی خود را به عنوان یک «شاهد متخصص» در دادگاه ACSIv.Roman Sterns مطرح کند. خلاصه نظریه پیچیدگی کاهش ناپذیر از دیدگاه پروفسور «بهه» این است که برخلاف آنچه «داروین» ادعا می کند، برخی از ساختارهای بیولوژیک، آنقدر پیچیده هستند که نمی توانند در طول زمان و پس از مدتی «غیاب» و «عدم»، ناگهان بروز کرده باشند و وجود آنها از ابتدا برای رشد و تکامل موجود زنده «حیاتی» و «اجتناب ناپذیر» بوده است، در نتیجه این گونه نیست که بر اثر تعامل با محیط اطراف یا به دلیل جبر زمانی، برخی ویژگی های جدید در موجودات زنده بروز کند. البته برخی از دانشمندان در پاسخ به نظریه «مایکل بهه»، «زرافه» را مثال زدند که در ابتدا یک موجود کوتاه قد بوده، اما در طول هزاران سال و برای دستیابی به برگ های درختانی که به مرور بلندتر می شدند، خود را بالاتر کشیده و نهایتاً به موجودی با گردن بسیار دراز تبدیل شده است. با این حال پروفسور «مایکل بهه» بیوشیمیدان امریکایی و استاد Lehigh University در پنسیلوانیا در گفت وگوی اختصاصی با «اعتماد» از نظریه های خود دفاع می کند و پاسخ برخی از ابهامات رایج در جامعه علمی را نیز می دهد. در این گفت وگو همچنین به طرح دعوای قضایی عده یی از والدین دانش آموزان مدرسه Dover Area School District علیه مسوولان مدرسه که تصمیم داشتند در کنار نظریه های تکوین گرایانه «داروین»، نظریه «طراحی هوشمند» را نیز در واحدهای درسی دانش آموزان بگنجانند، اشاره شده است. در نتیجه برگزاری این دادگاه، انتخاباتی برگزار شد که اعضای هیات مدیره قدیم همگی در آن باختند و یک هیات مدیره جدید روی کار آمد. همچنین با استناد به قانون اساسی ایالات متحده امریکا و به حکم قاضی «جان ادوارد جونز سوم»، تدریس نظریه خلقت تا اطلاع ثانوی در مدارس ایالت پنسیلوانیا ممنوع شد.

-آقای پروفسور «بهه»، دانشمندان به طور طبیعی و به عنوان بخشی از وظایف علمی خود، نظریه هایی را مطرح می کنند و این نظریه ها در محیط دانشگاهی مورد بحث قرار می گیرند: یا مورد پذیرش قرار می گیرند یا در نتیجه بحث و بررسی ها رد می شوند. اما دیده می شود بعضی از این نظریه های علمی، مورد برخوردهای سیاسی قرار می گیرند. حتی زمانی که شما نظریه «پیچیدگی کاهش ناپذیر» را مطرح کردید، دانشگاه Lehigh بیانیه یی صادر کرد و به طور آشکار، از این نظریه برائت جست و گفت از آن حمایت نمی کند. دلیل این گونه عکس العمل ها به یک نظریه علمی چیست؟

فرضیه های علمی معمولاً جنجال برانگیز نیستند مگر اینکه دلالت های سیاسی، اخلاقی یا هستی شناسانه داشته باشند. نظریه «طراحی هوشمند» هم نمونه یی از یک تئوری علمی با دلالت های هستی شناسانه است، به این معنا که «چه چیزهایی وجود دارند». با این حال بعید است این نظریه ، اولین نمونه باشد. در قرن هفدهم «نیوتن» هم فرضیه گرانش را مطرح کرد. در زمان خود، این نظریه بسیار جنجال آفرین شد، چرا که «نیوتن» عملاً می گفت اجسام بدون اینکه با یکدیگر تماس فیزیکی داشته باشند، می توانند تعامل کنند. این نظریه برخلاف دیدگاه های رایج آن زمان بود و به نظر می رسید «نیوتن» می خواهد ادعا کند در جهان ما چیزهای بیشتری از آنچه دیده می شود، وجود دارد. نمونه دیگر هم تئوری «انفجار بزرگ» است. صد سال پیش دانشمندان تصور می کردند جهان هستی پایان ناپذیر و اساساً غیرقابل تغییر است. اما نجوم اثبات کرد کهکشان ها در حال فاصله گرفتن از یکدیگر و از زمین هستند، و این آغاز نظریه انفجار بزرگ بود. برخی از دانشمندان از این نظریه متنفر بودند، چرا که باور داشتند این دیدگاه می تواند به یک مبدا اشاره کند و آن مبدا خلقت هستی است. من تصور می کنم نظریه «طراحی هوشمند» هم به همین دلایل بحث برانگیز بوده است. همانند نظریه «انفجار بزرگ»، این دیدگاه هم به چیزی که فراتر از توضیح ما برای جهان هستی است، اشاره می کند.

-یعنی آیا جهان مدرن و توسعه یافته غرب از باور مردم به یک خالق هوشمند که ما به عنوان «خداوند» می شناسیم و معتقدیم در چارچوب مفاهیم علم لمس شدنی و عینی قابل تعبیر و تعریف نیست، هراسان خواهد بود؟ چرا آنها اجازه تدریس نظریه «طراحی هوشمند» را در مدارس خود نمی دهند؟

دلایل مختلفی وجود دارد که چرا در مجامع علمی، چنین واکنش های سختی نسبت به نظریه «طراحی هوشمند» وجود دارد. نخست اینکه حداقل در ایالات متحده، تاریخچه یی از درگیری بین علم و برخی از گروه های مذهبی، که برای زمین عمر کمی قائل هستند، وجود دارد، در نتیجه برخی هم نظریه طراحی هوشمند را در چارچوب همان درگیری ها می بینند. دلیل دوم این است که بسیاری از دانشمندان دوست دارند فکر کنند که می توانند همه ویژگی های جهان هستی را توضیح دهند، در نتیجه در مقابل کسانی که ادعا می کنند شاید علم نتواند این کار را انجام دهد، موضع می گیرند و نهایتاً برخی از دانشمندان، به ویژه در مراکز برگزیده و نخبه علمی، منکر خداوند هستند و نمی خواهند اصلاً خداوند یا هرچیزی فراتر از طبیعت وجود داشته باشد. آنها در مقابل هرچیزی که ممکن است به آنها ثابت کند شاید اشتباه می کنند، شدیداً خواهند ایستاد.

-گفته می شود دادگاه «کیتزمیلر» و مدرسه Dover Area School District در سال 2005، که شما نیز در آن به حمایت از تصمیم هیات مدیره مدرسه شهادت دادید، یکی از نخستین نمونه های مقاومت رسمی در برابر نظریات خلقت گرایانه در امریکا بوده و در آن تدریس نظریه «طراحی هوشمند»، مغایر با قانون اساسی تشخیص داده شده است. آیا تصور می کنید حکم پایانی قاضی «جان ادوارد جونز سوم» بی طرفانه و عینی بوده است؟

نه، من تصور نمی کنم حکم قاضی «جونز» بی طرف و عاری از تعصب بوده است. من فکر نمی کنم قاضی هیچ کدام از استدلال های آکادمیک را که در دادگاه او، چه از دیدگاه علمی، فلسفی، خداشناسی و چه از طرف شکات و متهمان مطرح شد، متوجه شده باشد. اگر شما اسناد مربوط به دادگاه را بررسی کنید، خواهید دید که وقتی در حکم قاضی از ماهیت علم صحبت به میان آمده، دیدگاه های قاضی به طور کلی از سندی که توسط وکیل یکی از شاکیان به او داده شده، کپی برداری شده است. هیچ مدرکی در دست نیست که بدانیم او آنچه رونویسی می کرده را متوجه شده است. اما وقتی مجامع علمی معتبر همگی با قدرت در برابر هیات مدیره یک مدرسه محلی در سوی دیگر صف کشیدند، قاضی هم به سمت آنانی رفت که در جامعه از قدرت فرهنگی برخوردار هستند.

من از تصمیم قاضی متاسفم، اما تصور می کنم انتخاب هیات مدیره که در آن اعضای قدیمی باختند و یک گروه جدید روی کار آمد، نمونه یی معقول از یک حرکت دموکراتیک بوده است. موضوع اصلی برای بسیاری از ساکنان محلی، مطالبی که در مدرسه تدریس می شد، نبود بلکه هزینه های دادگاه بود که از یک میلیون دلار فراتر رفت. شهروندانی که فرزندان شان در آن مدرسه نبودند یا اطلاع کمی از موضوع داشتند، باید همچنان مالیات های بیشتر بپردازند تا بتوانند مخارج قانونی دادگاه را بپردازند. این بسیاری از آنها را عصبانی کرد و در نتیجه آنها علیه هیات مدیره قدیم رای دادند.

-آقای پروفسور «بهه» چرا عده یی از دانشمندان اروپایی معتقدند یک دیدگاه خلقت گرایانه درباره ماهیت هستی با صحت علمی نظریه «تکوین» در تعارض است و در نتیجه علم و دین نمی توانند با یکدیگر سازگار باشند؟ آیا این تنها به دلیل ذکر مدت خلقت جهان در شش روز است که انجیل به آن اشاره می کند یا ارتباطی به دیدگاه برخی از خلقت گرایان که معتقدند جهان در 10 هزار سال پیش شکل گرفت، دارد؟

در واقع اختلاف اصلی بر سر نقش «تصادفی بودن» در نظریه تکامل است. بسیاری از دانشمندان، تعابیر مذهبی درباره خلقت و حتی آنانی که به قدمت طولانی زمین اذعان می کنند را هم نادیده می گیرند چرا که نظریه داروین مستلزم این است که حیات تنها بر اساس تغییرات تصادفی و انتخاب طبیعی اتفاق بیفتد. اگر خداوند به هر شکلی در حال هدایت کردن تحولات زندگی است، در نتیجه حیات تنها بر اساس «شانس» توسعه نیافته، بلکه براساس هدایت و طراحی به رشد رسیده است. بسیاری از دانشمندان این احتمال را بنا به دلایلی که در سوالات قبلی توضیح دادم، دوست ندارند. تنها این نیست که عده یی معتقد باشند جهان 10 هزار سال پیش متولد شده است. بسیاری از دانشمندان، به شدت در برابر هر نظریه یی که دلالت بر طراحی هوشمندانه جهان داشته باشد، می ایستند. سازمان های رسمی علمی همان قدر مخالف ادعاهای محدود نظریه «طراحی هوشمند» هستند که مخالف باورمندان به یک جهان کم سن و سال.

-با این تفاسیر، یکی از نظرسنجی های منتشرشده در فوریه 2009 توسط موسسه گالوپ نشان می دهد تنها 39 درصد از مردم امریکا اذعان کرده اند «به فرضیه تکامل باور دارند» و در انگلستان هم به طور مشابه، نظرسنجی «نجات داروین» نشان داد تنها 25 درصد از بریتانیایی ها باور دارند تئوری تکامل «چارلز داروین»، «کاملاً صحیح» است. دلیل این تردیدها به نظر شما چیست؟

من فکر می کنم دلیل اصلی این اختلاف، تفاوت بین فلسفه عناصر نخبه جامعه و مردم عادی است. بسیاری از نخبگان جامعه ما مانند دانشگاهیان، رسانه ها، صاحبان صنایع، هنر و… معتقد به سکولاریسم هستند و در نتیجه نظریه «داروین» با جهان بینی آنها سازگار است. اما توده های مردم عادی دارای دیدگاه های مذهبی هستند و نگاه آنها محدود به این نیاز نیست که همه چیز در جهان را براساس شانس و قوانین طبیعی توضیح دهند. در نتیجه وقتی آنها شواهد نظریه «داروین» را می بینند، بسیاری از مردم نسبت به آن رغبتی ندارند.

-و در پایان اینکه مخالفان نظریه طراحی هوشمند، استدلال خلقت گرایان را که سیستم های بیولوژیک پیچیده نمی توانند به مرور زمان و تدریجاً ایجاد شده باشند رد می کنند و آن را «استدلال از روی جهالت» می دانند. با این حال علم هنوز از پاسخ به بسیاری از سوالات رایج، از جمله چرایی روی دادن توانایی ویژه صحبت به چندین زبان مختلف در مبتلایان به سندرم آسپرگر عاجز است و کارکرد مغز در این زمینه را شناسایی نمی کند. شما در این زمینه چه فکر می کنید؟

من موافقم که علم توضیح بسیار کمی درباره کارکرد ذهن انسان ارائه داده است. این امر به خودی خود تعجب آور نیست چرا که سوالات زیادی وجود دارد که علم حتی در آنچه مردم به عنوان قلمرو اصلی علم می شناسند هم نمی تواند پاسخی به آنها بدهد. این اختلاف بزرگ به این دلیل رخ می دهد که بسیاری از دانشمندان تصدیق نمی کنند چیزهایی فراتر از قلمرو علم هم وجود دارد. آنها برخلاف همه شواهد، فرض می کنند مغز انسان تنها یک فشرده پیچیده از مواد است و به چیز بیشتری اشاره نمی کنند. این دیدگاه برای بسیاری از غیردانشمندان نامفهوم است، اما به این دلیل که بسیاری از دانشمندان، خود را باهوش تر و بهتر از اکثریت انسان ها می دانند، به دیدگاه های آنان هم احترام نمی گذارند. یقیناً این امر به تناقض هایی منجر می شود و در نتیجه یک دانشمند باید فکر کند که ذهن خود او هم تنها ترکیبی از مواد است که برای بقا ساخته شده اند، اما اکثر دانشمندان، فلاسفه خوبی نیستند و تناقض ها را نمی بینند .

منبع:
گفت وگوی اختصاصی با پروفسور «مایکل بهه» درباره داروین : دانشمندان، فیلسوفان خوبی نیستند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا