معارف اسلامی

فروتنى و سخاوت امام‏ حسن مجتبی

فروتنى و سخاوت امام‏ حسن علیه السلام

مورخین درباره فروتنى و سخاوتش ده ها روایت ذکر کرده‏ اند

از جمله اینکه او بر گروهى از مستمندان که روى زمین نشسته بودند و نانى را که به همراه داشتند می‏ خوردند گذشت او را دعوت به همراهى با خود کردند با ایشان نشست و فرمود:خداوند مستکبران را دوست ندارد وقتى نان خوردنشان پایان گرفت آنان را دعوت به ضیافت خود کرد و خوراکشان داد و لباسشان پوشانید و بر آنها بخشش بسیار کرد،

یک بار دیگر بر فقرایى گذرش افتاد که مشغول خوردن بودند و وى را به همراهى دعوت کردند از مرکبش پیاده شد و با آنان به خوردن پرداخت سپس آنان را به خانه خود برد و به ایشان اطعام و بخشش داد و فرمود: آنها کرم بیشترى دارند زیرا هر آنچه داشتند در برابرم نهادند و ما به جز آنچه به ایشان دادیم داریم.
بهترین حالت در انجام کار خیر:
محدثین نقل می کنندکه مردى نیازمند نزدش آمد، و به او فرمود: نیازت را روى رقعه ‏اى بنویس و براى ما ارسال دار. او نیز نوشت و ارسال داشت دو برابرش را به او داد یکى از حاضران به او گفت: اى فرزند رسول خدا چرا این نوشته این قدر برکت داشت؟ به او فرمود:

برکتش براى ما بیشتر بود زیرا با این کار براى کار نیک، فرد سزاوارى یافتیم مگر نمی‏ دانید که انجام کار نیک بدون درخواست، مفهوم ندارد در حالى که اگر پس از درخواست او چیزى دادم در واقع در برابر آبروى او پرداخته‏ ام چه بسا او شب را در گیرودار بیم و هراس و امید گذرانده باشد و نمی‏ داند که چه مقدار از نیازش برآورده می‏شود و کامیاب می ‏شود یا ناکام می‏ ماند و در این حال نزد تو می ‏آید در حالى که لرزه بر اندامش افتاد، و قلبش ترسناک است در این حالت اگرنیازش را برآورده کنى برتر از آنى است که از تو بهره گرفته است.

بهترین بخشش:
و به یک شاعر مبلغ زیادى مال بخشید، یکى از حاضران به او گفت: پناه بر خدا آیا به شاعرى که خدا را معصیت می‏ کند و یاوه می‏ گوید، چیزى می‏ دهى؟ فرمود: اى عبد اللّه بهترین بخشش آن است که بدان وسیله خود را در امان نگاه داشته باشى و یکى از کارهاى نیک، دور گرداندن شر است.

بخشش بی اندازه
مردى دست نیاز به سویش دراز کرد به او پنجاه هزار درهم و پانصد دینار داد و به او فرمود: برو کسى را بیاور که پولها را برایت حمل کند. حمالى آورد لباس ابریشمین خود را به او داد و فرمود این هم مزد حمال.
یک نفر اعرابى به نیاز آمد فرمود: هر چه در خزانه هست به او بدهید در خزانه بیست هزار (درهم) بود که همه را به او دادند اعرابى گفت مولاى من نمی‏ خواستى نیازم را بگویم و مدحم را از تو بعمل آورم؟ امام (ع) فرمود:

ما مردمی هستیم که بخشش فراوانى داریم که همواره امید و آرزو را برآورده می‏ کنیم.

ما پیش از آنکه کسى از ما بخواهد، می‏ بخشیم چون پاس آب روى سؤال‏ کننده را می ‏دادیم.

کینه و نفرت شامی نسبت به امام حسن علیه السلام و عکس العمل ایشان
یکى از اهل شام از کسانى که معاویه آنان را سرشار از کین و نفرت نسبت به على (ع) و آل على ساخته بود بر امام حسن (ع) گذشت و امام را مورد دشنام و ناسزا- گویى قرار داد امام ساکت بود و می‏ دانست که او على و آل على را تنها از همان دیدى که معاویه بن هند تصویرشان کرده می ‏بیند. وقتى فرد شامی سخنان درشت و بى‏ادبانه خود را به پایان رساند امام لبخندى به او زد و به شیوه‏ اى آرام و برخاسته از بخشندگى و بزرگوارى با وى سخن گفت و به هر آنچه دیده یا شنیده بود وقعى نگذارد و فرمود: اى شامی گمان می ‏کنم غریب هستى اگر چیزى بخواهى به تو می‏ دهیم و اگر راهنمایى بخواهى ترا راهنمایى می ‏کنیم و اگر گرسنه‏ اى سیرت می‏ سازیم و اگر نیازمندى بى‏نیازت می ‏کنم و اگر بى‏پناهى، پناهت می ‏دهیم و به همین شیوه که سرشار عطوفت و مهربانى بود به سخن گفتن با وى ادامه داد تا بالاخره شگفت زده شد و شرم و خجالت بر او چیره گشت و به دست و پایش افتاد و طلب عفو و بخشایشش می‏ کرد و می‏ گفت:خداوند می ‏داند که رسالتش را در کجا بنهد.

اینگونه او در همه برخوردهایش، الگوى والایى از اخلاق متعالى اسلامی که‏ قرآن طى آیه ذیل بدان فرامی‏ خواند بشمار می ‏رفت: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» (همیشه بدى خلق را به بهترین عمل پاداش ده تا همان کس که گویى با تو در سر دشمنى دارد دوست و خویش تو گردد).

او همه اذیتها و آزارها از سوى دشمنان و رشک‏بران را با شکیبایى و گشادگى تمام رویاروى گردید تا جایى که کینه‏ توزترین دشمنان و تیره ‏بخت‏ترین نیز بدان معترفند؛ مورخین روایت می کنندکه مروان بن الحکم به شتاب در تشییع جنازه آن حضرت حضور یافت و در حالى که غم و اندوه، از سر تا پایش نمایان بود، در کنار تشییع کنندگان قدم می ‏زد؛ امام حسین به او فرمود: تو اینک جنازه ‏اش را بر دست دارى حال آنکه تا دیروز، کینه و نفرت و خشمش را در خود می ‏پروراندى پاسخ داد: این کار را با کسى می‏کردم که تحمل و بردباریش، با کوه ها، قابل مقایسه بود.

سفر به مکه؛ درخواست کمک؛بخشش بی اندازه
المدائنى و دیگران روایت کرده ‏اند که حسن و حسین و عبد اللّه بن جعفر براى اداى فریضه حج پاى پیاده از مدینه رهسپار مکه شده بودند و براى اینکه حجاج ناگزیر به پیاده شدن از مرکب خود نشوند از جاده اصلى، راه خود را در پیش نگرفتند لذا- باروبنه‏ اى با خود نداشتند و گرسنه و تشنه گردیدند. راه چادرى در یکى از نواحى صحرا پیش گرفتند پیرزنى را در آن یافتند از او خوردنى و آشامیدنى طلبیدند گفت: چیزى جز این گوسفند، در اختیار ندارم آن را بکشید؛ یکى از ایشان آن را کشت و پیر زن از گوشت آن برایشان کباب کرد وقتى می‏ خواستند مرخص شوند به او گفتند: اى بنده خدا ما چند نفر از قریش هستیم که عازم مکه شده‏ ایم وقتى به مدینه بازگشتیم به نزد ما شو که اگر خدا بخواهد می ‏توانیم جبران کنیم و به راه خود رفتند وقتى همسرش آمد ماجرا را برایش تعریف کرد به او گفت: خدا بگویم لعنتت کند گوسفندم را براى کسانى می‏ کشى که آنها را نمی‏ شناسى و می‏گویى گروهى از قریش بوده ‏اند.
مدتها گذشت با خشکسالى سختى درگیر شدند زن، به همراه همسرش به قصد لقمه نانى، قصد مدینه کردند امام حسن او را دید و شناخت ولى او امام را نمی ‏شناخت به او فرمود: ما در فلان روز میهمان تو بودیم و به او هزار گوسفند و هزار دینار داد و او را نزد برادرش امام حسین (ع) و عبد اللّه بن جعفر فرستاد آنها نیز هر کدام همین بخشش را به او کردند و پس از فقر و تنگدستى و تیره‏بختى، از جمله ثروتمندترین اهل آبادى خود گردیدند به آبادى بازگشتند این داستان را الغزالى در جلد سوم از احیاء العلوم خود و التسبانى در دائره المعارف، نقل کرده ‏اند.

نمونه های دیگر از بخشش مثال زدنی امام حسن علیه السلام:

مورخین همچنین در مورد سخاوت و بخشندگى‏ اش روایت می کنند

که گروهى از انصار صاحب باغى بودند که از آن زندگى خود می‏ گذرانیدند و وقتى بر اثر نیاز مجبور به فروختن آن شدند او آن را از ایشان به چهار صد هزار (درهم) خرید و پس از آن دچار آنچنان تنگنایى گردیدند که وادار شدند دست نیاز به سوى مردم دراز کنند در این حالت باغ را به ایشان برگرداند تا دیگر از مردم چیزى نخواهند.

ابن شهر آشوب در مناقب خود روایت می‏ کند که کنیزکى با یک دسته ریحان، سلامش گفت. به او فرمود: تو براى رضاى خدا آزادى یکى از همراهان از این کار، سرزنشش کرد به او فرمود: مگر نشنیده‏ اى که خداوند متعال می‏فرماید: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها» و چه چیزى از آزاد کردنش بهتر بود.
مردى به درخواست، پیش حضرت آمده بود، به او فرمود: تنها در حالت زیانى آشکار، یا فقرى تیره ‏بختانه و یا بر دوش داشتن خون‏بها و جریمه ‏اى بسیار سنگین پذیرفتنى است. پاسخش داد که: من تنها دچار یکى از آنها شده ‏ام، به او صد دینار داد؛ مرد پس از آن نزد امام حسین (ع) رفت و ایشان 99 دینار به وى داده و نخواستند در بخشش با برادر خود، برابرى کنند سپس نزد عبد اللّه بن جعفر شد او از هر دوى آنها به وى کمتر داد و هنگامی که داستان خود را با آنها برایش بازگفت به او گفت: ترا چه می‏ شود می ‏خواهى مرا با آنها مقایسه کنى آنها دانش و مال را فریفته خود ساخته ‏اند.

مورخین گونه ‏هاى بسیارى از نیکی ها و احسان و سخاوتش را که طى آنها نیازمندان، فقرا و محرومین را براى نجات ایشان از درد و رنج و نیاز و بدبختى غرق بخشش خود می‏ کرد و این کار را نه آنگونه که معاویه و دیگر حکام اموى و عباسى براى ثناگویى و مدیحه ‏سرایى از خود عمل می ‏کردند یا همچون کسانى که از ستایشها و جاه و مقام و قدرت خود لذت می‏ بردند در پاسخ مدح و ثنایى یا به منظور رسیدن به قدرت و موقعیتى و بلکه تنها براى رضاى خدا و طلب ثواب و پاداش الهى، انجام می ‏دادند.

درباره سخاوت و بذل و بخشش او به همین اندک از احادیث بسنده می ‏کنیم گواینکه بسیارى از آنچه روایت شده قابل نقد و تأمل هستند ولى همان اندکى که میان مورخین، متفق القول است خود کافى است تا او را سرآمد سخاوتمندان عربى سازد که براى پول و ثروت هیچ ارزشى قایل نیستند حال به همین جا بسنده می‏کنیم تا به آنچه که راویان در موارد گوناگون و موضوعهاى مختلف از وى نقل کرده‏اند، بپردازیم.

آنها روایت کرده‏ اند که او را «مسندى» است که ابو بشیر محمد بن محمد الدولابى در سال‏ 320 هجرى آن را گردآورى کرده و در ضمن کتابش «الذریه الطاهره» درج کرده است .

بنظر می‏ رسد که این مسند، مجموع احادیث وى از جدش رسول خداست با توجه به اینکه او به هنگام وفات آن حضرت بین شش تا هفت ‏ساله بود و این مانع از آن نمی‏ گردید که مستقیما آنچه را می‏توانسته از پیامبر گرفته باشد و بقیه را از پدرش.

منبع:
زندگانى دوازده امام علیهم السلام / نویسنده: هاشم معروف الحسنى / مترجم محمد مقدس‏، تهران‏:امیر کبیر،1382،ج1،صص505-515

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا