مقالات

تفسیر وحی در الهیات مسیحی

وحی نبوت(5) در بخش پایانی بحث وحی نبوت، با عنوان «تفسیر وحی در الهیات مسیحی‏» مسایل زیر را ملاحظه می‏کنیم: 1. مصادیق چهارگانه‏ی وحی در دایره المعارف بریتانیکا. 2. تفسیر پدیدار شناسانه‏ی وحی و تبیین عناصر پنجگانه‏ی آن. 3. کاربردهای وحی در کتاب مقدس. 4. وحی تاریخی ناقص و کامل، کمال آن در فرجام تاریخ است (انتقال انسان به جهان دیگر) . 5. وحی زبانی و غیر زبانی، و مقصود از دومی حلول ویا تجلی خدا در مسیح، در این صورت او وحی مجسم است. 6. تحلیلی از مسیح: وحی مجسم. 7. کتاب مقدس وحی مجسم را رد کرده، او را فقط پیامبری بیش نمی‏داند.
مصادیق چهارگانه‏ی وحی در دایره المعارف «بریتانیکا» برای وحی، مصادیق زیر ذکر شده است: 1. تجلی اراده و تدبیر الهی در عقل انسان و ضمیر و وجدان او. (1) 2. ظهور قدرت و حکمت الهی در طبیعت. (2) 3. حقیقتی که از جانب خداوند و از طریق کلام مکتوب و پیام خاص الهی به «قدیسین‏» رسیده است، آنهایی که با روح القدس هم سخن شده‏اند. این صریحترین نوع وحی است. (3) یادآور می‏شویم: دو معنی نخست را «وحی تکوینی‏» ، و معنی سوم را «وحی تشریعی‏» می‏نامند. و قرآن کریم در دو مورد نخست لفظ «وحی‏» را به کار می‏برد.چنان‏که در پاورقی به آن اشاره شد، و معنی سوم، معنی معروف وحی نبوتی است که نیاز به ذکر نمونه ندارد. 4. وحی، حالتی است که انسان تحت تاثیر مستقیم خدا قرار گیرد و وحی به این معنی به طریق یا کانال جریان کلام و شیت‏خداوند می‏گردد، تفسیر شده است. (4) و در حقیقت وحی در این مورد مساوی با اشراق و الهام است و داستان مادر موسی «و اوحینا الی ام موسی…» (قصص/7) مصداق روشن این قسم است.
تفسیر پدیدار شناسانه‏ی وحی پدیدار شناسان دینی برای وحی، ابعاد و نشانه‏های پنجگانه‏ای بیان کرده‏اند. 1. مبدا و سرچشمه‏ی وحی: امری فوق طبیعی یا اسرار آمیز است، خدا، نیاکان، قدرت (مانا) و نیرو. 2. وسیله و ابزار وحی: علایم مقدس در طبیعت (همچون ستارگان، حیوانات، مکانها یا زمان مقدس) رؤیاها، بصیرتها، جذبه و وجدها و سرانجام کلمات یا کتاب مقدس. 3. هدف وحی: یاد دادن ، کمک کردن، تنبیه کردن، حضور، فعالیت، ماموریت دینی. 4. مخاطبان یا دریافت کنندگان: جادوگر و ساحر، حکیم، کاهن و کشیش فداکار، پیامبران. 5. نتیجه یا اثر دریافت وحی: اعتقاد راسخ، تبلیغ الهی، عبادت. (5)
کاربردهای وحی در کتاب مقدس در قاموس کتاب مقدس نوشته‏ی «مستر هاکس‏» امریکایی با تتبع در کتاب مقدس موارد زیر برای وحی ذکر شده است: الف: نبوت مخصوص شهری یا مملکتی یا قومی: سفر اعداد24: 2، کتاب دوم سموئیل 23: 1 و 15: 1. ب: رئیس یعنی آیتی برای قومی: سفر خروج 12: 10. ج: وحی الهام: سفر خروج: 13: 6، کتاب ملاکی‏1: 1، رساله رومیان‏11: 4. وحی به این معنا حلول روح اقدس الهی در مصنفین می‏باشد، و بر این اساس است که گفته می‏شود تمام کتب از الهام خداست، رساله دوم تیموتادس 3/16.
اقسام وحی الهام 1. القا و افاده‏ی مطالبی از حقایق روحانی و حوادث آینده. 2. ارشاد آنان برای تالیف حوادث معروف یا حقایق مقرر تا آنها را بدون خطا ذکر نمایند. (6)
وحی تاریخی، ناقص و کامل در کتاب معجم اللاهوت الکتابی زیر عنوان وحی Revelation وحی تاریخی را مبنای دینی که کتاب مقدس ترسیم می‏کند دانسته و آن را وجه امتیاز آن، از ادیانی از قبیل دین «بودا» که هیچ گونه ارتباطی با وحی ندارند به شمار آورده است، پس وحی بدان صورت که در کتاب مقدس آمده، یک حقیقت تاریخی است. وحی که مبدا آن عهد عتیق بود در عهدجدید به کمال می‏نشیند و متمرکز در مسیح است که خود صاحب و موضوع اصلی وحی است، و دارای سه مرحله متمایز است: 1. وحی به دست‏خود مسیح اتمام می‏یابد و او به رسولان می‏سپارد. 2. وحی از طریق رسولان و شاگردان مسیح و نیز از طریق کلیسا و با ارشاد و رهنمود روح القدس به مردم می‏رسد. 3. عصر کمال نهایی وحی که ایمان مردم به نقطه شهود مستقیم سر الهی می‏رسد. وحی که مسیح آورد و نیز آنچه که از طریق رسولان وکلیسا به ما رسیده، هنوز ناقص است، زیرا حقایق الهی زیر پرده علامتها و نشانه‏ها محجوب است و آن علایم تنها خبر از وحی کاملی داده‏اند که در فرجام تاریخ رخ خواهد داد. و در آن هنگام پسر انسان با عزت، ظاهر خواهد شد، و مردم از این عالم به عالم دیگری منتقل می‏شوند. (7)
دیدگاه زبانی و غیر زبانی در باره وحی اندیشه مسیحی شامل دو برداشت کاملا متفاوت در باب ماهیت وحی است: الف. دیدگاهی که در دوره قرون وسطیغایب بوده است و امروزه صورتهای سنتی‏تر را که مذهب کاتولیک رومی نماینده آن است، می‏توان تلقی زبانی از وحی نامید; بر اساس این نظر، وحی مجموعه‏ای از حقایق است که در احکام یا قضایا بیان گردیده است، و حقایق اصیل و معتبر الهی را به بشر انتقال می‏دهد. به گفته‏ی دایره المعارف کاتولیک، وحی را می‏توان به عنوان «انتقال برخی حقایق از جانب خداوند به موجودات عاقل از طریق وسایطی که ورای جریان معمول طبیعت است‏» تعریف نمود» . (8) ب. دیدگاه متفاوتی از وحی که در مقابل دیدگاه پیشین می‏توان آن را دیدگاه «غیر زبانی‏» نامید (یا اگر بخواهیم می‏توان اصطلاح «دیدگاه تاریخ نجات بخش‏» را به کار برد) و در مسیحیت پروتستانت طی قرن حاضر به‏طور گسترده رواج یافته است. این دیدگاه مدعی است که در اندیشه مصلحان دینی قرن شانزدهم (لوتر وکالون و اقران آنان) وحتی جلوتر از آن در عهد جدید و کلیسای نخستین ریشه دارد. بر طبق دیدگاه غیر زبانی، مضمون وحی مجموعه‏ای از حقایق در باره خداوند نیست، بلکه خداوند از راه تاثیر گذاشتن در تاریخ به قلمرو تجربه بشر وارد می‏گردد.این تلقی غیر زبانی از وحی با تاکید دوباره در دوره جدید بر خصوصیت‏شخصی‏وار خداوند و این اندیشه که ارتباط شخصی وار الهی بشری شامل چیزی بیشتر از ابلاغ و پذیرش حقایق کلامی است، مناسبت دارد. (9) این دیدگاه مورد قبول کارل بارت (1886 – 1968) متکلم پروتستان سوئیسی نیز بود. وی بر آن بود که وحی اصلی، شخص مسیح است، کلمه الله در هیات انسانی، و کتاب مقدس یک مکتوب بشری است که شهادت بر این واقعه وحیانی می‏دهد، فعل خداوند در وجود مسیح و از طریق اوست، نه در املای یک کتاب معصوم. (10)
وحی غیر لفظی و درونی در دیدگاه وحی غیر لفظی به تفسیر پیشین خصوصیت تاریخی بودن وحی حفظ شده بود، و تنها به جای این که لفظی باشد، جنبه عینی و فعلی یافته بود، یعنی وجود مسیح که محل حلول یا تجلی خداوند بود، خود وحی مجسم به شمار می‏رفت، و کتاب مقدس چیزی جز روایت‏بشری از حلول خداوند در مسیح و آثار عینی آن نیست. ولی در این جا دیدگاه دیگری است که علاوه بر این‏که بر ویژگی غیر لفظی بودن وحی تکیه می‏کند، تاریخی بودن آن را نیز غیر مهم می‏شمارد و بر درونی بودن آن به عنوان حضور خداوند در ضمیر مؤمنان تاکید می‏ورزد. شلایر ماخر (1768 – 1834) که وی را مؤسس الهیات اعتدالی می‏شمارند از طرفداران این نظریه است. به اعتقاد وی، دیانت، موضوع تجربه زنده است، نه عقاید رسمی مرده، و قابل تحویل بر حکمت عملی یا حکمت نظری نیست، به تعبیر او عنصر مشترک ادیان، «احساس وابستگی مطلق‏» است، احساس تباهی در برابر نامتناهی. از نظر وی، ارزش کتاب مقدس فقط در این است که سابقه احوال و تجارب دینی اسرائیل و مسیح و سرگذشت مؤمنان صدر اول را باز می‏گوید، در روش کلامی او، وحی واقعی تاریخی، جای کمی داشت. (11) آلبرشت ریچل (1822 – 1889) متکلم پروتستانی آلمانی نیز همانند «شلایر ماخر» ، در جست وجوی مبنای قلبی و تجربی یانت‏بود، و این در درجه اول آن را به اراده اخلاقی انسان تعبیر می‏کرد و نسبت می‏داد. وی بر آن بود که تجربه اصلی مسیحی دگرگون شدن حیات و سلوک معنوی و تخلق به اخلاق و شخصیت مسیح است، و به همین جهت‏به تحقیقات تاریخی مربوط به زندگانی مسیح علاقه داشت، ولی در آثارش تصریح شده است که دیانت قلبی، فراتر از شناخت گذشته است. (12)
تحلیلی از «مسیح وحی مجسم‏» خواننده ، توجه دارد که چگونه پدیده‏ی وحی در آیین مسیحیت، به شکلهای گوناگون و تفسیرهای مختلف، توجیه می‏شود و این رابطه‏ی مرموز و الهام بخش میان انسان وخدا که پیامبران الهی، حقیقت و مشروعیت‏خود را، از آن یافته‏اند چگونه در متون دین مسیحی و دایره المعارف‏های بشری، تفسیر می‏شود. این پدیده، در نخستین روزهای رسالت پیامبران، گاهی به بخشهای بسیاری نازله آن تفسیر گردیده که حتی الهام کاهنان وپیش‏گویی غیب گویان و فالگیران، وحی تلقی شده و زمانی وحی در آن اوج الهامی به عنوان، روشنی بخش تجربه دینی و یا منبع و سرچشمه قوانین و تشریع الهی، تفسیر می‏گردد. اما از طرف دیگر آیین مسیحیت و پیچیدگیهای عقاید، و سر مگوی «تثلیث‏» در آن، دانشمندان معاصر و بعد از رنسانس اروپا را (آنهایی که به نوعی به دین و وحی، اعتقاد دارند) به آن واداشته است که این پدیده را، گاهی روانی، و زمانی به نحو «حلول‏» که عبارت دیگر تجربه دینی است و صریحتر «وحی مجسم‏» عیسی مسیح تفسیر نمایند. از این جهت ضرورت دارد که این پدیده را از متون معتبر مسیحی (کتابهای مقدس) که محکمترین سند داوری در باره عقیده‏ی مسیحیت است، پی‏گیری نماییم، و چگونگی و تطور این پدیده را در آن، رد یابی کنیم. تا روشن شود این نوع تفسیرهای متنوع که زاییده‏ی تخیل است هیچ ارتباطی به وحی درکتاب مقدس و آیین مسیح ندارد و این نوع تفسیرها را نباید به آیین مسیح نسبت داد.
جایگاه عیسی در عقیده مسیحیان رهیابی و فهم وحی مسیحی، لازم دارد که محقق، در راه تحقیق حقیقت وحی در آیین مسیحیت‏به شناخت و طرز اعتقاد مسیحیان درباره عیسی مسیح، اطلاع کافی داشته باشد. جایگاه مسیح در نظام هستی و رسالت او روشن شود. زیرا شخص مسیح (در نظر مسیحیان نه انجیل)، روشنترین ظهور «الوهیت‏» و «کلمه الله‏» است. دین خداست که فرود آمده و در پیکر عیسی متحد شده است.و یا مسیح همان وحی مجسم می‏باشد که ذات الوهیت در پیکر او تبلور یافته است . آیا به راستی این عقیده، در دوران مسیحیت نخستین، نیز چنین بود و یا این‏که بعدها در تاریخ آن آیین، چنین اعتقادی به ظهور رسیده یا پدید آمده است؟ ! لذا جا دارد که عقیده مسیح را در تاریخ قوم اسرائیل که جایگاه اولیه عیسی مسیح است، ردیابی کرده و ظهور چنین اعتقاد (حلول) را در آیین عیسوی پی‏گیری نماییم.
عقیده به پیامبری و انسان بودن عیسی بدون شک عیسی مسیح، خود را در نخستین روزهای قیام خود، انسان و بنده و فرستاده‏ی خدا می‏دانست و یقین داشت که خداوند او را به پیامبری برانگیخته و مانند دیگر پیامبران بنی اسرائیل: موسی، اشعیاء، عاسوی، برای راهنمایی و ارشاد مردم آمده است. (13) عیسی مسیح، شریعت موسی و یهود را قبول داشته و خود را «کامل کننده‏» ی آن معرفی می‏کرد. در عهد جدید، انجیل «متی‏» و «لوقا» ، چنین می‏گوید: «گمان مبرید که آمده‏ام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم. نیامده‏ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم. زیرا هر آینه به شما می‏گویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطه‏ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود.پس هر که یکی از این احکام، کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمانی، کمترین شمرده شود، اما هر که به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خواهد شد». (14) چنانچه ملاحظه می‏شود عیسی مسیح با صراحت تمام به انسان بودن و پیامبر بودن خود اعتراف دارد و بیان می‏کند که او تکمیل کننده‏ی شریعت موسی می‏باشد. در مطاوی عهد جدید، بارها می‏خوانیم که عیسی خود را بنده و فرستاده‏ی خدا می‏داند و از دیگران هم می‏خواهد که خدای یگانه را بپرستند. «ای اسرائیل! بشنو، خداوندی که خدای ماست‏یک خداوند است‏» : مرقس 12: 29. «شما سامریان، آنچه را نمی‏شناسید، می‏پرستید اما ما آنچه را که می‏شناسیم، عبادت می‏کنیم‏» یوحنا: 3: 13. «خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب، خدای اجداد ما، بنده خود عیسی را به جلال رسانیده است‏» اعمال رسولان: 263.
شواهد گویا بر انسان بودن مسیح مطالعه‏ی اناجیل و عهد جدید، به روشنی مدلل می‏دارد که عیسی مسیح، خود را بنده خدا و پیامبر می‏دانسته است این حقیقت در مطاوی آیات زیاد عهد جدید، به وفور به چشم می‏خورد. اینک شواهد: 1. در انجیل متی، جریان تلاش ابلیس را در فریب او با این واکنش نقل می‏کند که فرمود: «دور شو ای شیطان، کتاب مقدس می‏فرماید: باید خداوند خود را بپرستی و فقط او را خدمت نمایی‏» . متی: 11104. 2. یهودیان مسیحی شده نخستین: عیسی یک پیامبر یهودی است آنها، لقب پیامبران بنی اسرائیل ربی و استاد به او می‏دادند و او را پسر انسان می‏خواندند. «گفتند این است عیسی نبی از ناصره جلیل‏» متی: 21: 12. 3. حتی در انجیل یوحنا، جریان ملاقات زن سامری را با عیسی چنین نقل می‏کند. به عیسی گفت: «ای آقا می‏بینم تو نبی هستی‏» یوحنا: 14: 19. 4. یهودیان مسیحی شده رابطه استاد و شاگردی میان خود و او می‏دانستند. «یکی از روحانیان بزرگ سامریان به عیسی گفت: ای استاد، ما روحانیان این شهر می‏دانیم که شما از طرف خدا برای هدایت ما آمده‏اید» یوحنا: 3: 21. 5. در آغاز رسالت مسیح، تمام حواریون و شاگردان او، مسیح را به عنوان یکی از انبیای یهود می‏شناختند، یوحنا: 5: 36 اعمال رسولان: 17: 9. مسیح در نخستین دوره از رسالت‏خود اناجیل موجود و عهد جدید برای زندگانی حضرت عیسی مسیح، ادوار چندی را ترسیم می‏کنند: 1. دوره تولد مسیح; 2. دوران کودکی; 3. دوران رسالت و موعظه‏های او; 4. دوره مبارزه با امپراطوری روم; 5. جاسوسی شاگردان و گرفتاری او; 6. بالای دار رفتن; 7. سرانجام دفن و رستاخیز مسیح. طبق شواهد اناجیل، عیسی مسیح در دوره رسالت‏خود در میان حواریون و در سرزمین ماورای اردن و هنگامی که برای راهنمایی «گوسفندان‏» به شهرهای قیصریه، جلیله و دیگر شهرهای فلسطین می‏رود، تنها یک پیامبر بوده است. حتی اعتقاد حواریون و شاگردان او در این دوره، این بوده است که جانشین یحیی تعمید دهنده و ناجی بنی اسرائیل است. سخنان «پطرس‏» کلمنت اسکندرانی، این ادعا را ثابت می‏کند. (15) حتی در اولین کلیسای اورشلیمی، تمام آداب و رسوم شریعت‏یهود به طور کامل رعایت می‏شد. (16) تنها چیزی منشا امتیاز نودینان از یهودیان سنتی به حساب می‏آید، عقیده به عیسی پیامبر به عنوان همان پیامبر موعود از نسل داوود است که در کتابهای انبیای بنی اسرائیل بشارت داده شده است. برای آنان مسیح موجود الهی نبوده است، بلکه پیغمبر پیش گویی شده‏ی انبیای سلف می‏باشد. در این جامعه یهودی مسیحی شده اسرائیلی، (پیش از تحریر اناجیل جدید) توحید به عنوان یک اصل مسلم دینی به شمار می‏رود، اساسا چنین چیزی مطرح نیست که خداوند پسری دارد که هم ذات اوست. ظاهرا پطرس و یعقوب طرفدار چنین عقیده‏ای هستند که بعدها مورد مخالفت پولس و یوحنا قرار می‏گیرند. (17) مردم زمان او، او را پیامبری می‏دانند که مؤید با معجزات و کرامات می‏باشد و آنها با شگفتی ، ناتوان از تحلیل هستند.
دعوت مسیح در قیصریه «و عیسی با شاگردان خود به روستاهای قیصریه فیلپس رفتند و در راه از شاگردانش پرسید و گفت: مردم مرا چه کسی می‏دانند؟ ایشان جواب دادند که : یحیی تعمید دهنده و بعضی گویند: تو الیاس هستی و بعضی گویند: یکی از انبیاء هستی. او از ایشان پرسید: شما مرا که می‏شناسید؟ پطرس در جواب او گفت: تو مسیح هستی. پس به آنان دستور داد که درباره او به هیچ کس چیزی نگویند». (18) «به شهر خود «ناصره‏» برگشت و به تعلیم دادن در عبادتگاههای آنها شروع کرد. مردم از این همه حکمت و معجزه‏ای که از او می‏دیدند در حیرت افتادند و گفتند: چطور ممکن است چنین چیزی بشود. او پسر یک نجار است ومادرش مریم را می‏شناسیم. برادرهایش هم که یعقوب و یوسف و شمعون و یهودا هستند. تمام خواهرهایش هم که همین جا زندگی می‏کنند، پس این چیزها را از کجا یاد گرفته؟ به این ترتیب به حرفهایش اعتنایی نکردند. آن وقت عیسی گفت: یک پیغمبر همه جا مورد احترام مردم است، جز در وطن خود و بین مردم خویش، پس عیسی به علت‏بی ایمانی آنها معجزات زیادی در آنجا نکرد». (19) «عیسی پرسید: راجع به چه موضوعی این قدر سخت مشغول گفتگو هستید؟ چرا این قدر ناراحتید؟ یک لحظه ایستادند و به هم نگاه کردند. عیسی پرسید چه وقایعی؟ گفتند آنچه برای عیسای ناصری اتفاق افتاد، او یک پیامبر و استاد توانایی بود. معجزه‏های باور نکردنی انجام می‏داد و مورد توجه خدا و انسان بود. ولی کاهنان اعظم و…». (20)
او تنها یک پیامبر استبنابه نوشته‏های اناجیل و فرموده‏های عیسی مسیح در عهد جدید، او جز یک پیامبر نبود و همانند دیگر انبیای اولو العزم رسالت راهنمایی و ارشاد و پیام رسانی خداوند متعال را انجام می‏داد و هرگز ادعایی همچون فرزند خدا و متحد ذات حق نبوده است. «پس عیسی به ایشان فرمود: آنچه به شما می‏گویم، از فکر و نظر خودم نیست، بلکه از خدایی است که مرا فرستاده است. اگر کسی خواست واقعا بخواهد، مطابق خواست‏خدا زندگی کند، فورا می‏فهمد که آنچه من می‏گویم از زبان خدا است نه از خودم، کسی که نظر شخصی خودش را بگوید، معلوم می‏شود می‏خواهد، مورد توجه مردم قرار بگیرد، ولی کسی که بخواهد مردم خدا را تمجید و ستایش کنند، او شخص درستکار و بی ریا است‏». (21) مسیح فقط پیامهای خداوند را می‏رساند و از خود چیزی ندارد: «من حقایقی را که از خدا شنیده‏ام به شما گفته‏ام، با این حال، شما می‏خواهید مرا بکشید. ابراهیم هرگز چنین نمی‏کرد، وقتی این طور می‏کنید، از پدر واقعیتان اطاعت می‏کنید. مردم جواب دادند: ما حرامزاده نیستیم، پدر ما، خدا است. عیسی جواب داد اگر خدا پدر شما می‏بود، مرا دوست می‏داشتید. زیرا من از طرف خدا پیش شما آمده‏ام من خودسرانه پیش شما نیامده‏ام، بلکه خدا مرا پیش شما فرستاده است. چرا نمی‏توانید حرفهای مرا بفهمید؟ زیرا از پدر واقعیتان ابلیس می‏باشید و می‏خواهید خواهشهای پدر خود را به عمل آورید، شیطان از همان اول قاتل بود و از حقیقت نفرت داشت. در وجود او، یک ذره حقیقت هم پیدا نمی‏شود، چون ذاتا دروغگو و پدر دروغگویان است. به همین دلیل است که وقتی من حقیقت را به شما می‏گویم، نمی‏توانید باور کنید. کدام یک از شما می‏تواند حتی یک گناه به من نسبت‏بدهد؟ هیچ کدام…». (22) با این اعترافات صریح، معلوم می‏شود که عیسای ناصری، یک بشر بود و هرگز ادعا نکرد که او عنصری فرا طبیعی و الوهی است. (23) همچنین اعتقاد اصحاب و حواریون او نیز همین بوده است، آنها او را به پیامبری قبول داشتند نه به خدایی. جالب این‏که هم اناجیل موجود، برای او نسب نامه خاصی می‏نویسند که او از نسل داوود و یا از مادری به نام مریم متولد شده است، جز این‏که مریم او را از روح القدس باردار شده است . این اعتراف در انجیل لوقا در رابطه با بشارت مریم چنین آمده است: «روح القدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند و به این سبب آن نوزاد مقدس پسر خدا نامیده می‏شود». (24) تعبیر «پسر خدا بودن‏» در این عبارت جز یک عبارت تشریفاتی بیش نیست که به معنی بنده مقرب خداوند می‏باشد و گرنه او انسان بود فنا پذیر و زاییده از زن و مبتلا به حوادث گرما و سرما که البته پیامبر است (برنابا، 52: 10) .
مسیح در معرفت قرآنی از امتیازات قرآن کریم، این است که تاریخ گذشته را آنجا که جنبه معرفتی، تبلیغی و ارشادی دارد، بازگو می‏کند و به عنوان یک کتاب بازنگر و اصلاح کننده که نسبت‏به کتابهای مقدس دارد «مهیمن‏» (25) جنبه‏های غلو آمیز عهد عتیق و عهد جدید را انتقاد می‏کند و عقاید مشترک ادیان ابراهیمی را به عنوان یک بحث تطبیقی ادیان، نقل می‏کند. از این جهت قرآن زندگانی پیامبری و رسالتی عیسای مسیح و مادر بزرگوار او مریم مقدس را به تفصیل نقل می‏کند و انگیزه‏های انحرافی و تهمتهای ناروای بنی اسرائیل را نسبت‏به مسیح و مریم، بازگو کرده و رد می‏کند. اینک مجموع نظریات قرآن را در باره عیسای مسیح به طور اجمال در زیر می‏آوریم: 1. عیسی مسیح انسان، مخلوق و بنده خداوند است که آفرینش ویژه همانند آدم دارد. اما وجود وی هرگز خارج از نظام طبیعت و تدبیر خداوندی نیست. او در زمان خاصی تولد یافته و قانون عمومی مرگ شامل حال او نیز می‏باشد. «ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون‏» (آل عمران/59) . «در واقع مثل عیسی پیش خداوند به مانند مثل (آفرینش) آدم است که او را از خاک آفرید، پس بدو گفت: “باش”، پس وجود یافت‏» . «…ان الله یبشرک بکلمه منه آسمه المسیح عیسی ابن مریم…» (آل عمران/45) . «فرشتگان گفتند: ای مریم، خداوند تو را به کلمه‏ای از جانب خود که نامش مسیح عیسی پسر مریم است مژده می‏دهد» . «قال انی عبد الله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا» (مریم/30) . «عیسی گفت: منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است‏» . «لن یستنکف المسیح ان یکون عبدالله…» (نساء/172) . «مسیح از این‏که بنده خدا باشد هرگز ابا نمی‏کند» . «ان هو الا عبد انعمنا علیه و جعلناه مثلا لبنی اسرائیل‏» (زخرف/59) . «عیسی جز بنده‏ای که بر وی منت نهاده و او را برای فرزندان اسرائیل سرمشق و آیتی گردانیده است نیست‏» . «و السلام علی یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث‏حیا» (مریم/33) . «درود بر من، روزی که تولد یافتم و روزی که می‏میرم و روزی که زنده و برانگیخته می‏شوم‏» . 2. عیسی، هرگز ادعای الوهیت نکرد، آنهایی که او را به خدایی گرفتند، هوای نفس خود را به پرستش گرفتند نه عیسی را. «واذ قال الله یا عیسی بن مریم ء انت قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون الله قال سبحانک ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحق ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسک انک انت علام الغیوب ما قلت لهم الا ما امرتنی به ان اعبدوا الله ربی و ربکم…» (مائده/116-117) . «یاد کن هنگامی را که خدا فرمود: ای عیسی پسر مریم، آیا تو به مردم گفتی: من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بپرستید؟ عیسی گفت: منزهی تو، من در باره‏ی خویش، چیزی را که حق نیست، بگویم. اگر آن را گفته بودم قطعا آن را می‏دانستی. آنچه در نفس من است تو می‏دانی و آنچه در ذات توست من نمی‏دانم. چرا که تو خود ، دانای رازهای پنهانی، جز آنچه مرا بدان فرمان دادی، چیزی به آنان نگفتم . گفتم که خدا، پروردگار من و خدای خود را عبادت کنید…» . «لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم و قال المسیح یا بنی اسرائیل اعبدوا الله ربی و ربکم انه من یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنه و ماواه النار و ما للظالمین من انصار لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه و ما من اله الا اله واحد…» (مائده/72-73) . «کسانی که گفتند: خدا همان مسیح پسر مریم است، قطعا کافر شده‏اند، وحال آن‏که مسیح، می‏گفت: ای فرزندان اسرائیل، خدای من و خدای خودتان را بپرستید، که هرکس به خدا شرک بورزد، قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جایگاهش آتش است وبرای ستمکاران یاوران نیست. کسانی که به تثلیث قائل شده و گفتند: خدا سومین (شخص از) سه اقنوم است، قطعا کافر شده‏اند و حال آن که هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست‏» . 3. عیسی یک پیامبر، دارای رسالت و برخوردار از علم و حکمت است و کتاب او انجیل است: «…و آتیناه الانجیل فیه هدی و نور…» (مائده/46) . «و به او انجیل دادیم که در آن، هدایت و نور است‏» . «و یعلمه الکتاب و الحکمه و التوراه و الانجیل و رسولا الی بنی اسرائیل…» (آل عمران/48-49) . «به او کتاب و حکمت، تورات و انجیل می‏آموزد و او را به عنوان پیامبری به سوی بنی اسرائیل می‏فرستد» . «و اذ قال عیسی بن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم…» (صف/6) . «یاد آر هنگامی که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل من پیامبر خدا به سوی شما هستم‏» . 4. عیسی همانند دیگر پیامبران است و در سلسله‏ی انبیای خداست: «و لقد ارسلنا نوحا و ابراهیم … ثم قفینا علی آثارهم برسلنا و قفینا بعیسی ابن مریم و آتیناه الانجیل و جعلنا فی قلوب الذین اتبعوه رافه و رحمه…» (حدید/26 – 27) . «ما نوح و ابراهیم را فرستادیم… آنگاه به دنبال آنان پیامبران خود را پی در پی، آوردیم عیسی پسر مریم را به دنبال آنان آوردیم و به او انجیل دادیم و در دل کسانی که پیرو او بودند، مهربانی و محبت قرار دادیم‏» . «…و اوحینا الی ابراهیم… و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان…» (نساء/163) . «ما به ابراهیم … و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان پیامبر وحی فرستادیم‏» . «…مصدقا لما بین یدی من التوراه و لاحل لکم بعض الذی حرم…» (آل عمران/50) . «و می‏گوید: آمده‏ام تا تورات را که پیش از من نازل شده است تصدیق کنم و تا پاره‏ای از آن چیزهایی که بر شما حرام شده، حلال گردانم‏» . 5. عیسی، معجزات را به اجازه خداوند اقامه می‏نمود: «…و ابری الاکمه و الابرص و احی الموتی باذن الله و انبئکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم…» (آل عمران/49) . «و به اذن خدا نابینای مادر زاد و مبتلا به پیسی را شفا می‏بخشم و مردگان را زنده می‏گردانم و شما را از آنچه می‏خورید و در خانه‏هایتان ذخیره می‏کنید، خبر می‏دهم‏» . 6. عیسی در قیامت‏شاهد مردم خواهد بود. «و ان من اهل الکتاب الا لیؤمنن به قبل موته و یوم القیامه یکون علیهم شهیدا» (نساء/159) . «از اهل کتاب کسی نیست مگر این که پیش از مرگ او به او ایمان می‏آورد و روز قیامت نیز عیسی بر آنان شاهد خواهد بود» . تطابق محتوای قرآن و انجیل با کوچکترین ملاحظه آیات قرآن کریم در باره عیسی مسیح، به خوبی روشن می‏شود، که تعالیم و معارف اسلامی در مورد مسیح، کاملا با مفاهیم و محتوای گزارشهای عهد جدید، تطابق دارد. هر دوی کتابهای مقدس (به زعم مسیحیان) به انسان بودن ، پیامبر بودن و مؤید بودن مسیح از طرف خداوند تاکید دارند و این که او ، در سلسله انبیای بنی اسرائیل، متمم پیام و رسالت آنان بوده است. او و مادرش هرگز ادعای خدایی یا جزء ذات الوهیت نداشته و به جز بندگان مقرب درگاه الهی ، چیزی نبوده‏اند. نظارت و اصلاحگری و مهیمن بودن قرآن کریم نسبت‏به عهدین به ویژه عهد جدید، کاملا روشن می‏کند که چگونه قرآن عقاید مسیحیان را در مورد عیسی مسیح و پیام او، اصلاح می‏کند و او را به راستی یکی از پیامبران اولو العزم الهی و مبشران حمت‏خداوندی می‏داند. لذا اگر ما، درباره او ادعا کنیم، عیسی، پیامبر اسلام است، چندان ادعای گزافی نبوده و او مبشر اسلام و پیام آور او بوده است. از این جهت‏سرگذشت پدیده‏ی وحی در جهان مسیحیت و معانی و مفاهیم گونه گونی که در باره این پدیده اظهار می‏شود و سرگذشت تفسیر وحی به عنوان «وحی تجسم یافته‏» که خداوند از طریق عیسی مسیح خودش را به انسانها نشان می‏دهدو باعث نجات آنها می‏شود، انگیزه‏ای بوده است که دانشمندان مسیحی در طول تاریخ آن، برداشتها و تفسیرهای مختلفی از آن ارایه بدهند و احیانا سبب انحراف و انکار دین مسیحی شده و به ظهور و پدید آمدن عصر روشنگرایی و انکار معنویات در اروپای غربی منجر شود. مطالعه کتاب ارزشمند «راهنمای الهیات پروتستان‏» نوشته ویلیام هوردرن و ترجمه ط میکائیلیان را به خوانندگان گرامی توصیه می‏کنیم. پی‏نوشت‏ها: 1. در قرآن نیز، وحی در این مورد به کار برده شد: «ونفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها» (شمس/7 – 8) . 2. در قرآن نیز در این مورد به کار رفته است: «…و اوحی فی کل سماء امرها…» (فصلت/12) . 3. دایره المعارف بریتانیکا: 23/440. به نقل از: تحلیل وحی از دیدگاه اسلام و مسیحیت، ص 102.قابل یادآوری است که در این مقاله، از کتاب مذکور جهت نقل برخی از مطالب استفاده شده است. 4. همان: 15/ 783. 5. دایره المعارف دین، الیاده: 12/396. 6. قاموس کتاب مقدس، جیمزهاکس، ص 905. 7. معجم اللاهوت الکتابی، ص 840. 8. فلسفه دین، جان هیک، ص 119. 9. همان، ص 133 134. 10. علم و دین، ص 145 در این مورد باز در همین مقاله توضیح خواهیم داد. 11. علم و دین، ص 131 132. 12. همان، ص 132. 13. تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، فصل 3. 14. متی: 5، 17، 19 و لوقا: 1716. 15. به نقل از رامیار: نبوت اسرائیلی‏215. 1.Preachiny of peter :6 :15 16.تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، فصل 4. 17.الاسلام، دعوه نصرانیه: یوسف حداد، فصلهای اول و دوم، صفحه 97 60، لبنان. 18. انجیل مرقس: 8: 27 30 و انجیل لوقا: 9: 18 30. 19.انجیل متی: 13: 54 56; انجیل مرقس: 6: 62. 20. انجیل لوقا: 24: 17 21. 21. انجیل یوحنا 7: 1916، نیز انجیل مرقس: 9: 37 (یوحنا8: 16)، (یوحنا 11: 43)، (یوحنا 12: 44 50) . 22. انجیل یوحنا8: 474) نیز (یوحنا14: 24) . 23. ر.ک: دایره المعارف بریتانیکا: 5/636. 24. انجیل لوقا: 1: 28 36. 25. مائده/48.

جعفر سبحانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا