دقت در زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم – از روزی که مامور شد شریعتخود را به بستگان نزدیک و سپس به کلمردم اعلان کند، تا لحظه مرگ آن حضرت – این مطلب را قطعی میسازد که آن حضرت بر مشخصات خلیفه بعد از خود، کرارا تصریح کرده و به اصطلاح در مسئله رهبری روش «تنصیص» را برگزیده است، نه روش «انتخاب مردم» را. این مطلب با امور یاد شده در زیر ثابت میشود: 1. حدیثیوم الدار پس از گذشت3 سال از آغاز بعثت، خدای متعال پیامبر را مامور ساخت که دعوت خود را آشکار سازد، و آیه ‹‹و انذر عشیرتک الاقربین››(شعراء/214) در این مورد نازل شد. پیامبر سران بنی هاشم را جمع کرد و فرمود: من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام. خداوند به من امر کرده است که شما را به آن دعوت کنم. کدامیک از شما مرا در نشر این آیین یاری میکند تا برادر و وصی و جانشین من در میان شما باشد؟ حضرت سه مرتبه این سخن را تکرار نمود و در هر بار تنها علی علیه السلام آمادگی خود را اعلان کرد. در این موقع پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم». (1) 2. حدیث منزلتپیامبرگرامی صلی الله علیه و آله و سلم در موارد مختلف، منزلت و مقام امیر مؤمنان را نسبتبه خود، همان منزلت و مقام هارون به موسی دانسته و فقط یک مقام از مقامات هارون را (که نبوت باشد) از علی علیه السلام سلب کرده و در حدیث قریب به تواتر فرموده: «یا علی انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی». (2) به نص قرآن کریم، هارون مقام نبوت (3) ، خلافت (4) ، و وزارت (5) را در زمان موسی دارا بود، وحدیث منزلت نیز همه مقامات هارون را – به استثنای مقام نبوت – برای علی علیه السلام ثابت میکند. طبعا اگر مقصود، اثبات همه مقامات جز نبوت برای وی علیه السلام نبود نیازی به استثنای نبوت وجود نداشت. 3. حدیثسفینه پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم، اهل بیتخویش را به کشتی نوح تشبیه میکند که هرکس بر آن نشست نجات یافت و هرکس که از آن تخلف جست غرقه طوفان شد، چنانکه میفرماید: «الا ان مثلاهل بیتی فیکم مثل سفینه نوح فی قومه من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق» (6) . میدانیم که کشتی نوح، یگانه ملجا و پناهگاه انسانها برای نجات از طوفان بود. بنابر این طبق حدیثسفینه، اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یگانه پناهگاه امتبرای نجات از حوادث ناگواری هستند که چه بسا مایه انحراف و گمراهی انسانها میگردد. 4. حدیث امان امتپیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اهل بیتخود را سبب وحدت کلمه و دوری امت از اختلاف معرفی میکند و میفرماید: «النجوم امان لاهل الارض من الغرق واهلبیتی امان لامتی من الاختلاف، فاذا خالفتها قبیله منالعرب اختلفوا فصاروا حزبابلیس» (7) : همان گونه که ستارگان وسیله نجات اهل زمین از غرق شدن در دریا هستند (زیرا، دریا نوردان به حکم ‹‹و بالنجم هم یهتدون›› (نحل/16)، به وسیله ستارگان راه را از میان امواج پیدا میکنند و به ساحل میرسند) ، اهل بیت من نیز مایه نجات امت از دو دستگی هستند. اگر گروهی از عرب با آنان به خالفتبرخیزند، دچار اختلاف شده و در نتیجه جزو حزب شیطان میگردند. 5. حدیث ثقلین حدیث ثقلین، از احادیث متواتر اسلامی است که علمای فریقین آن را در کتابهای حدیثخود نقل کردهاند. پیامبر در این حدیثخطاب به امت اسلام میفرماید:«در میان شما دو چیز گرانبها را به عنوان امانت میگذارم و میروم»، و سپس تمسک یکپارچه به هر دو را مایه هدایت امت و اعراض از یکی از آن دو را مایه ضلالت میداند، چنانکه میفرماید: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهلبیتی ما انتمسکتم بهما لن تضلوا ابدا و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض». (8) این حدیث، مرجعیت علمی اهل بیت را، دوش به دوش قرآن کریم، به روشنی ثابت میکند، وبر مسلمانان لازم میدارد که در امور دینی، همزمان به کتاب خدا و رهنمود اهل بیت تمسک بجویند. ولی جای بسی تاسف است که برخی از کسان همه درها را میزنند، جز در خانه اهل بیت را ! حدیث ثقلین، که شیعه وسنی در نقل آن اتفاق دارند، میتواند همه مسلمانان جهان را به صورت امتی واحد گرد آورد، زیرا اگر درموضوع تعیین خلیفه و زمامدار سیاسی امت پس از پیامبر، فریقین با هم اختلاف داشته و در برداشت تاریخی از مسئله منقسم به دو گروه باشند، مرجعیت علمی هیچ دلیلی برای تفرقه وجود نداشته و بایستی – بر طبق حدیث متفق علیه ثقلین – با هم یکدست و یک صدا باشند. اصولا در عصر خلافتخلفا نیز مرجعیت علمی، عملا از آن علی علیه السلام بود و اختلافات در امور دینی به وسیله علی علیه السلام برطرف میشد. در حقیقت، از روزی که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از ساحت مرجعیت کنار گذاشته شدند، فرقهگرایی نیز آغاز شد و فرقههای متعدد کلامی یکی پس از دیگری پدید آمدند. در احادیث گذشته پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم گاه به صورت کلی وگاه نیز به گونه مشخص، جانشین خویش را به نحو روشن معرفی کرده است، به گونهای که هر یک از آنها حجت را بر افراد آگاه و حقیقتجو تمام میکند. در عین حال آن حضرت برای آنکه پیام خود را به گوش همه مسلمانان از دور و نزدیک برساند و راه را بر هر گونه تردید و تشکیک در این زمینه کاملا ببندد، به هنگام مراجعت از حجه الوداع در سرزمینی به نام غدیر خم توقف نمود و به همراهان فرمود از جانب خداوند ماموریت دارد که پیامی را به آنان برساند; پیامی الهی که حاکی از انجام وظیفه بزرگی بوده و چنانچه انجام نگیرد، پیامبر رسالتخود را انجام نداده است. چنانکه میفرماید: ‹‹یا ایها الرسول بلغ ما انزلالیک من ربک و انلم تفعلفما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس›› (مائده/67): «ای رسول خدا آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن، و اگر این ماموریت را انجام ندهی رسالتخود را انجام ندادهای، و خداوند ترا از (شر) مردم حفظ میکند». (9) آنگاه منبری برای پیامبر ترتیب دادند و او بر فراز آن قرار گرفت و به مردم گفت: در آینده نزدیک دعوت حق را لبیک خواهم گفت، شما درباره من چه میگویید؟ در پاسخ گفتند: گواهی میدهیم تو آئین خدا را به ما ابلاغ کردی و خیرخواهی نمودی و تلاش بسیار کردی، خدا به تو جزای خیر دهد. آنگاه فرمود: آیا بر وحدانیتخدا، رسالت من، و واقعیت روز رستاخیز گواهی میدهید؟ همگی پاسخ مثبت دادند. سپس فرمود: من قبل از شما بر حوض (کوثر) وارد میشوم، بنگرید با دو جانشین گرانبهای من چگونه رفتار میکنید؟ شخصی پرسید: مقصود از دو جانشین گرانبها چیست؟ پیامبر پاسخ داد: یکی کتاب خدا و دیگری عترت من است، و خدای لطیف و خبیر به من خبر داده است که این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا آنکه در روز قیامت در کنار حوض به من برسند. بر آن دو پیشی نگیرید که هلاک میشوید، و از آنان فاصله نگیرید که هلاک میشوید. آنگاه دست علی علیه السلام را گرفت و بالا برد تا آنجا که همه حاضران آن دو را میدیدند، سپس چنین فرمود: «ایها الناس من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم؟»:چه کسی بر مؤمنان از خود آنان اولی(صاحب اختیارتر) است؟ در پاسخ گفتند: خدا و پیامبر او بهتر میدانند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:« ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفسهم»: خداوند مولای من، و من نیز مولای مؤمنان میباشم، و من بر مؤمنان از خود آنان صاحب اختیارترم. سپس سه بار فرمود: «فمن کنت مولاه فعلی مولاه»: آن کس که من مولای او هستم، علی مولای او است. آنگاه افزود: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله، و ادر الحق معه حیث دار، الا فلیبلغ الشاهد الغائب»: پروردگارا، دوستبدار آن کس را که علی را دوست میدارد و دشمن بدار آن کس را که با علی دشمن است، و مهربان باش با هرکس که نسبتبه علی مهربان است و خشم آور بر کسی که بر علی خشم آورد و یاری کن آن کس را که علی را یاری کند و خوار ساز آن کس را که علی را خوار سازد، وحق را با او و در مدار او قرار ده . حاضران این مطلب رابه غایبان ابلاغ کنند. حدیث غدیر از احادیث متواتر است و راویان حدیث، از صحابه و تابعین و محدثان اسلامی، آن را در هر قرنی به صورت متواتر نقل کردهاند. 110 نفر از صحابه،89 تن از تابعین، و 3500 نفر از علما و محدثان اسلامی حدیث غدیر را نقل کردهاند، و با این تواتر، در اصالت و اعتبار این حدیث جای هیچ تردیدی وجود ندارد. همچنین گروهی از علما به طور مستقل درباره حدیث غدیرکتاب نوشتهاند، که در آن میان، جامعترین کتابی که اسانید حدیث را یکجا گرد آورده است، کتاب شریف الغدیر نگارش علامه عبدالحسین امینی (1320-1390ه.ق) میباشد. اکنون باید دید مقصود از مولی بودن پیامبر، و مولی بودن علی چیست؟ قراین بسیاری گواهی میدهند که مقصود از این تعبیر، زعامت و رهبری است، که به برخی از آنها اشاره میکنیم: الف – در ماجرای غدیر، پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم کاروان زائران خانه خدا را در سرزمینی بیآب و علف، آن هم در نیمروزی بسیار گرم، متوقف ساخت. گرمی هوا به حدی بود که حاضران نیمی از عبای خویش را بر سر افکنده و نیم دیگر را نیز زیر انداز خود قرار داده بودند. با این تمهیدات، طبعا پیامبر باید سخنی بگوید که در هدایت امت، نقشی کلیدی و سرنوشتساز داشته باشد، و براستی چه کاری میتواند در سرنوشت مسلمانان از تعیین جانشین، که مایه وحدت کلمه مسلمین و حافظ دین است، سرنوشتسازتر باشد؟ ب – پیامبر گرامی قبل از طرح ولایت علی علیه السلام از اصول سهگانه توحید و نبوت و معاد سخن گفت و از مردم نسبتبه آنها اقرار گرفت، آنگاه پیام الهی را ابلاغ کرد. از تقارن پیام با اخذ اعتراف نسبتبه اصول، میتوان به اهمیت پیام پی برد و دریافت که هدف پیامبر از آن همایش عظیم و فوقالعاده، نمیتوانسته امری عادی همچون سفارش به «دوستی» با فردی خاص باشد! ج – حضرت در آغاز خطبه از رحلت قریبالوقوع خود خبر داد، و این نشان میدهد که او نگران وضع امت پس از خویش بوده است. پس چه بهتر که برای آینده چارهجویی شود تا آیین وی در طوفان حوادث آتیه دچار مخاطره نگردد. د – قبل از بیان پیام الهی درباره علی علیه السلام ، از مولویت واولویتخود سخن به میان آورد و فرمود: خدا مولای من، و من مولای مؤمنین میباشم، و نسبتبه آنان از خود آنان اولی هستم. ذکر این مطالب، گواه آن است که «مولی بودن» علی علیه السلام از سنخ همان مولویت و اولویت مربوط به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده و ایشان به فرمان الهی اولویت مزبور را برای علی علیه السلام نیز ثابت کرده است. ه – پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پس از بیان پیام الهی، از حاضران خواست آن را به گوش غایبان برسانند. پینوشتها: 1. مسند احمد، 1/159; تاریخ طبری:2/406; تفسیر طبری (جامع البیان)،19/74- 75، تفسیر سوره شعراء، آیه214. 2. صحیح بخاری:6/3، طبع 1314، در باب غزوه تبوک; صحیح مسلم،:7/120، در باب فضایل علیعلیه السلام ; سنن ابن ماجه،:1/55، باب فضائل اصحاب النبی; مسند امام احمد، 1/173، 175;177،179، 182، 185و 230; سیره نبویه، ابن هشام، 4/163 (غزوه تبوک). 3. ‹‹و وهبنا له من رحمتنا اخاه هارون نبیا›› (مریم/53). 4. ‹‹و اذقال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی…›› (اعراف/142). 5. ‹‹واجعل لی وزیرا من اهلی›› (طه/29;. 6. مستدرک حاکم،3/351; الصواعق المحرقه، ص 91 ; میزان الاعتدال، 1/224; تاریخ الخلفاء، ص573; الخصائص الکبری، 2/266; ینابیع الموده، ص 28; فتح القدیر، ص113 و کتب دیگر. 7. مستدرک حاکم،3/149. 18. صحیح مسلم:7/122; سنن ترمذی، 2/307; سنن دارمی، 2/432; مسند احمد،:3/14،17،26 و59، 4/366 و 371، 5/182 و189; خصائص علویه، نسائی ص 20; مستدرک حاکم:3/109، 148 و533، وکتب دیگر. در این باره ضمنا میتوان به رساله حدیث الثقلین از نشریات دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه (قاهره، مطبعه مخیمر) رجوع کرد. 9. محدثان و مفسران اسلامی به نزول این آیه در پایان حجه الوداع، روز غدیر، اشاره کردهاند. بنگرید به کتاب «الدرالمنثور»سیوطی، 2/298، فتح القدیر شوکانی 2/57، کشف الغمه اربلی، ص 94، ینابیع الموده قندوزی، ص 120، المنار،6/463 و غیره. منشور عقاید امامیه صفحه 154 استاد جعفر سبحانی