مقالات

هشت اصل در مساله عصمت پیامبران

اصل اول عصمت‏به معنی مصونیت‏بوده و در باب نبوت دارای مراتب زیر است: الف – عصمت در مقام دریافت، حفظ و ابلاغ وحی; ب – عصمت از معصیت و گناه; ج – عصمت از خطا و اشتباه در امور فردی و اجتماعی. عصمت پیامبران در مرحله نخست، مورد اتفاق همگان است، زیرا احتمال هر نوع لغزش و خطا در این مرحله، اطمینان و وثوق مردم را خدشه‏دار می‏سازد و دیگر پیامهای پیامبر مورد اعتماد و اطمینان نخواهد بود، در نتیجه هدف نبوت نقض می‏شود. گذشته از این، قرآن کریم یادآور می‏شود که خداوند پیامبر را تحت مراقبت کامل قرار داده است تا وحی الهی به صورت صحیح به بشر ابلاغ شود، چنانکه می‏فرماید:‹‹عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا× الا من ارتضی من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا× لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم واحاط بما لدیهم و احصی کل شی‏ء عددا›› (جن/26-28): او آگاه از غیب است، و حقایق غیبی را بر کسی آشکار نمی‏سازد، مگر آن کس که مانند پیامبر مورد رضایت او است، پس برای مراقبت از وی، پیش رو و پشت‏سر او، نگهبانی می‏گمارد تا بداند ( محقق شود) که آنان پیامهای پروردگارشان را رسانده‏اند، و خدا به آنچه نزد آنها است احاطه دارد، و همه چیز را شمارش کرده است. در آیه یاد شده، دو نوع نگهبان برای صیانت از وحی وارد شده است: الف – فرشتگانی که پیامبر را از هر سو احاطه می‏کنند; ب – خداوند بزرگ که بر پیامبر و فرشتگان احاطه دارد. علت این مراقبت کامل نیز تحقق یافتن غرض نبوت یعنی رسیدن وحی خداوند به بشر است. اصل دومپیامبران الهی، در عمل به احکام شریعت، از هرگونه گناه و لغزش مصونیت دارند، و اصولا هدف از بعثت پیامبران در صورتی تحقق می‏پذیرد که آنان از چنین مصونیتی برخوردار باشند. زیرا اگر آنان به احکام الهی که خود ابلاغ می‏کنند دقیقا پایبند نباشند، اعتماد به صدق گفتار آنها از میان می‏رود و در نتیجه هدف نبوت تحقق نمی‏یابد. محقق طوسی در عبارت کوتاه خود به این برهان چنین اشاره کرده است:«و یجب فی النبی العصمه لیحصل الوثوق فیحصل الغرض‏» (1) : عصمت‏برای پیامبران لازم است تا وثوق به گفتار آنها حاصل شود، وغرض از نبوت تحقق یابد. عصمت پیامبران از گناه، در آیات گوناگون مورد تاکید قرآن کریم قرار گرفته است، که به برخی از آنها اشاره می‏کنیم: الف – قرآن پیامبران را هدایت‏شدگان و برگزیدگان از جانب خداوند می‏داند: ‹‹واجتبیناهم وهدیناهم الی صراط مستقیم›› (انعام/87). ب – یادآور می‏شود آن کس را که خدا هدایت می‏کند، هیچ کس قادر به گمراه ساختن وی نیست: ‹‹ومن یهد الله فما له من مضل›› (زمر/37). ج – معصیت را ضلالت می‏داند: ‹‹و لقداضل منکم جبلا کثیرا›› (یس/62). از مجموع این آیات استفاده می‏شود که پیامبران از هر نوع ضلالت و معصیت پیراسته‏اند. افزون بر این، آن برهان عقلی که قبلا بر ضرورت عصمت پیامبران اقامه کردیم، بر لزوم عصمت آنان قبل از بعثت نیز دلالت می‏کند. زیرا اگر انسانی پاسی از عمر خود را در گناه و گمراهی صرف کند و سپس پرچم هدایت را به دست‏بگیرد، چندان مورد اعتماد مردم قرار نمی‏گیرد، ولی کسی که از آغاز عمر از هرگونه آلودگی پیراسته بوده به خوبی قادر به جلب اعتماد مردم خواهد بود. علاوه غرض‏ورزان و منکران رسالت می‏توانند به سادگی روی گذشته‏های تاریک وی انگشت نهاده و به ترور شخصیت و مخدوش ساختن پیام وی بپردازند. در چنین محیطی، تنها انسانی که در اثر یک عمر پاکی و درستی «محمد امین‏» لقب گرفته، می‏تواند با شخصیت تابناک خویش، آفتاب‏وار حجاب تبلیغات سوء دشمن را کنار زند و با پایداری واستقامت‏شگرف خویش، تدریجا محیط تاریک جاهلیت را روشن سازد. گذشته از این، بدیهی است انسانی که از آغاز زندگی دارای مقام عصمت از گناه بوده است، از انسانی که فقط پس از بعثت دارای چنین مقامی شده است، برتر است و نقش هدایتی او نیز بیشتر خواهد بود، و مقتضای حکمت الهی این است که فعل احسن و اکمل را برگزیند. اصل سومپیامبران، علاوه بر عصمت از گناه، در موارد زیر نیز مصون از خطا بوده‏اند: الف – داوری در منازعات: پیامبران از جانب خدا ماموریت داشته‏اند که بر طبق موازین قضا داوری کنند، یعنی از مدعی شاهد بطلبند، و اگر مدعی شاهدی نداشت، از منکر سوگند بخواهند، وهیچگاه با این میزان الهی مخالفت نکرده‏اند. ولی ممکن است‏شاهد عمدا یا سهوا بر خلاف واقع گواهی داده، ویا منکر به دروغ یا از روی اشتباه سوگند یاد کند و در نتیجه حکم پیامبر مطابق واقع نباشد، این نوع مخالفت ضرری به عصمت پیامبران نمی‏زند، زیرا او مامور است‏بر طبق میزان الهی قضاوت کند، و آنجا که داوری او بر خلاف واقع باشد، او از خطای حکم خود آگاه است، گرچه به خاطر مصالح اجتماعی مامور به عمل بر وفق آن نمی‏باشد. ب – تشخیص موضوعات احکام دینی مثلا فلان مایع شراب است‏یا نه. ج – مسائل اجتماعی و تشخیص مصالح ومفاسد امور. د – مسائل عادی زندگی. دلیل عصمت در موارد سه مورد اخیر، این است که در ذهن غالب افراد، خطا در این‏گونه مسائل با خطا در احکام دینی ملازمه دارد. در نتیجه، ارتکاب خطا در این مسائل، اطمینان مردم را نسبت‏به شخص پیامبر خدشه‏دار ساخته و نهایتا مایه خدشه‏دار شدن غرض بعثت می‏گردد. هرچند لزوم عصمت در دو صورت نخست، روشن‏تر از عصمت در صورت اخیر است. اصل چهارم یکی از مراتب عصمت آن است که در وجود پیامبران اموری نباشد که مایه دوری گزیدن مردم از آنان است. همگی می‏دانیم برخی از بیماریهای جسمی، یا برخی از خصلتهای روحی که حاکی از دنائت و پستی انسان است، مایه تنفر و انزجار مردم می‏کردد. طبعا پیامبران بایستی از این‏گونه معایب جسمی و روانی منزه باشند، زیرا انزجار مردم از پیامبر و دوری گزیدن از او، با هدف بعثت – که ابلاغ رسالات الهی توسط پیامبر به آنان است – منافات دارد. نیز یادآور می‏شویم که حکم عقل در اینجا به معنی کشف یک واقعیت است، و اینکه، با توجه به حکمت‏خدا باید کسانی به پیامبری برگزیده شوند که پیراسته از چنین عیوبی باشند. (2) اصل پنجم حکم قاطع عقل و داوری صریح قرآن را درباره لزوم عصمت پیامبران دانستیم، ولی در این زمینه برخی از آیات – در بدونظر – حاکی از صدور گناه از آنان می‏باشد (مانند آیات وارده در باره حضرت آدم و غیر آن). در این موارد چه باید گفت؟ در پاسخ باید خاطر نشان ساخت: مسلما، به حکم اینکه هیچگونه تناقضی در قرآن راه ندارد، باید با توجه به قرائن موجود در خود آیات، به مراد واقعی آنها پی برد، و در این موارد ظهور بدوی هرگز نمی‏تواند ملاک قضاوت و داوری عجولانه قرار گیرد. خوشبختانه مفسران و متکلمان بزرگ شیعه، به تفسیر این آیات پرداخته، و حتی برخی از آنان در این باره کتابهای مستقلی تالیف کرده‏اند. از آنجا که بحث درباره تک‏تک این آیات از گنجایش این رساله بیرون است، علاقمندان می‏توانند به کتب مزبور مراجعه کنند. (3) اصل ششم عامل و منشا عصمت را می‏توان در دو چیز خلاصه کرد: الف – پیامبران (و اولیای خاص الهی) از حیث معرفت و شناخت‏خداوند در پایه بسیار رفیعی قرار دارند که هیچگاه رضا و خشنودی حضرت حق را با چیزی عوض نمی‏کنند. به عبارت دیگر، درک آنان از عظمت الهی و جمال وجلال شگرف وی، مانع از آن می‏شود که به چیزی غیر از خدا توجه نمایند، و اندیشه‏ای جز رضای خدا را در سر بپرورند. این مرتبه از معرفت همان است که امیر مؤمنان علیه السلام می‏فرماید: ما رایت‏شیئا الاو رایت الله قبله وبعده و معه: هیچ چیز را ندیدم مگر آنکه پیش و پس و همراه با دیدن آن، خدا را دیدم. و امام صادق علیه السلام نیز می‏فرماید: «و لکنی اعبده حبا له وتلک عباده الکرام‏» (4) : من خدا را از روی دوستی با او پرستش می‏کنم، و چنین است عبادت بزرگواران. ب – آگاهی کامل پیامبران از نتایج درخشان طاعت وپی‏آمدهای سوء معصیت، سبب مصونیت آنان از نافرمانی خدا می‏باشد. البته عصمت گسترده و همه‏جانبه، مخصوص گروه خاصی از اولیای الهی است، ولی در عین حال برخی از مؤمنان پرهیزگار نیز، در بخش عظیمی از افعال خویش، از ارتکاب گناه مصون می‏باشند، مثلا یک فرد متقی هرگز به هیچ قیمتی دست‏به خودکشی نمی‏زند، یا افراد بی‏گناه را نمی‏کشد. (5) بالاتر از این، حتی افراد عادی هم نسبت‏به برخی از امور مصونیت دارند. فی‏المثل هیچ فردی به هیچ قیمت‏حاضر نمی‏شود به سیم لختی که برق در آن جریان دارد، دست‏بزند. پیداست که مصونیت در این‏گونه موارد، ناشی از علم قطعی شخص به آثار سوء عمل خویش است; حال اگر چنین علمی در مورد تبعات بسیار خطرناک گناهان نیز حاصل گردد، قویا مایه مصونیت فرد از گناه خواهد بود. اصل هفتم با توجه به منشا عصمت، یادآور می‏شویم که عصمت‏با آزادی و اختیار معصوم منافات ندارد، بلکه فرد معصوم با وجود داشتن معرفت کامل نسبت‏به خدا و آثار اطاعت و معصیت، می‏تواند گناهی را انجام دهد، هرچند از این قدرت هرگز استفاده نمی‏کند. درست مانند پدر مهربان نسبت‏به فرزند خود که بر کشتن فرزندش قدرت دارد، ولی هرگز این کار را انجام نمی‏دهد. روشنتر از این، عدم صدور قبیح از خداوند است. خدای قادر مطلق می‏تواند افراد مطیع را وارد دوزخ ساخته و بالعکس اشخاص عاصی را وارد بهشت نماید،ولی عدل وحکمت وی مانع از آن است که چنین فعلی را انجام دهد. از این بیان روشن می‏شود که ترک گناه و انجام عبادت و طاعت، برای معصومین افتخار بزرگی است، زیرا آنان در عین توانایی بر گناه، هیچ گاه مرتکب آن نمی‏شوند. اصل هشتم ما، در عین اعتقاد به عصمت تمام پیامبران، عصمت را ملازم با نبوت نمی‏دانیم. چه، ممکن است فردی معصوم باشد اما پیامبر نباشد. قرآن کریم درباره حضرت مریم می‏فرماید:‹‹یا مریم ان الله اصطفاک وطهرک واصطفاک علی نساءالعالمین›› (آل عمران/42): ای مریم خداوند تورا از میان زنان برگزید، و از گناه پاک گردانید، و بر زنان جهان برتری داد. از اینکه قرآن در مورد مریم لفظ «اصطفاء» را به کار برده، روشن می‏شود که وی معصوم بوده است، زیرا در باره پیامبران نیز واژه «اصطفاء» به کار رفته است:‹‹ان الله اصطفی آدم و نوحا وآل ابراهیم وآل عمران علی العالمین›› (آل عمران/32). گذشته از این، در آیه مزبور از تطهیر مریم سخن به میان آمد، و مقصود پاکی وی از هر نوع پلیدی است، نه تبرئه‏اش از اتهام گناه در مورد فرزندش که یهود او را متهم ساخته بودند. زیرا تبرئه مریم ازاین گناه، در همان روزهای نخست تولد عیسی علیه السلام با تکلم وی (6) به اثبات رسید و دیگر نیازی به این بیان مجدد نیست. گذشته از این، آیه تطهیر مریم به حکم سیاق آیات مربوط به دورانی است که او ملازم محراب بوده وهنوز به عیسی باردار نشده بود، بنابر این اتهامی به میان نیامده بود تا تطهیر مربوط به آن اتهام باشد. پی‏نوشت‏ها: 1. کشف المراد، ص‏349، بحث نبوت. 2.داوری خرد در این مورد یک داوری قطعی است. بنابر این، برخی از روایاتی که درباره «ایوب‏» پیامبر علیه السلام وارد شده و حاکی از ابتلای او به بیماریهای تنفرآور می‏باشد، گذشته از اینکه با حکم قطعی عقل مخالفت دارد، با روایاتی نیز که از ائمه اهل بیت علیهم السلام رسیده است مخالف است. امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوار خود نقل می‏کند: حضرت ایوب، در طول بیماری خود، بوی بد یا صورت نازیبا پیدا نکرد و هرگز از بدن او چرک و خون و چیزی که مردم از آن تنفر دارند بیرون نیامد. سنت‏خدا درباره انبیا و اولیای گرامی خود، چنین است. دوری مردم از ایوب، به علت فقر مالی وضعف ظاهری او بود، ولی آنان از مقام و منزلت او در نزد خدا آگاه نبودند (خصال، ج‏1، ابواب هفتگانه، حدیث‏107- ص‏400) طبعا روایاتی که بر خلاف این مطلب دلالت دارند، پایه اساسی نداشته و قابل قبول نیستند. 3. تنزیه الانبیاء، سید مرتضی; عصمه الانبیاء، فخر الدین رازی; مفاهیم القرآن، جعفر سبحانی، ج‏5، بخش عصمت پیامبران. 4. بحار الانوار، 70/22. 5. امیر مؤمنان درباره این گروه می‏فرماید:« هم والجنه کمن قد رآها و هم فیها منعمون، وهم و النار کمن قد رآها و هم فیها معذبون‏»: آنان نسبت‏به بهشت‏بسان کسی می‏باشند که آن را دیده و از نعمت‏های آن برخوردار می‏باشند، و نسبت‏به دوزخ همانند کسی می‏باشند که آن را دیده و گرفتار عذاب آن شده‏اند. (نهج البلاغه، خطبه همام شماره‏193). 6. فاشارت الی…(طه/29). منشور عقاید امامیه صفحه 110 استاد جعفر سبحانی

جعفر سبحانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا