مقالات

چه کسانی اهل بیت پیامبر هستند

در فصل پیش راجع به ممتاز کردن خاندان پیامبر در دینـبا درود فرستادن برایشانـسخن گفتیم و ثابت کردیم که اعطای این مقام والا به ایشان،با اصل اسلامی که اعلان می‏دارد:گرامی‏ترین مردم نزد خدا پرهیزکارترین آنهاست،منافاتی ندارد.توضیح این که برتری دادن خداوند به این خاندان کاشف از فضیلت آنان و شایستگی ایشان برای چنین برتر شمردن است و هم این که آنان در بالاترین درجات تقوایند.و بحق دیدیم که اعمالشان با این نتیجه گیری هماهنگی داشت،و شهادتهای پیامبر در مورد آنان این شایستگی را آشکار می‏کند.سپس کشف کردیم که در تاریخ نبوت وجود بندگان عالیقدر در میان خاندان پیامبر مطلب تازه‏ای نبوده است.قرآن ما را آگاه می‏سازد که نبوتهای پیشین در همین راستا حرکت کرده‏اند،آن جا که خداوند،خاندان ابراهیم و خاندان عمران را برگزید و آنان را بر جهانیان برتری بخشید،و آنگاه که خداوند،هارون را در رسالت برادرش موسی شریک ساخت و خداوند دعای زکریا را مستجاب کرد و به او،جانشینی مرحمت فرمود تا وارث او و وارث خاندان یعقوب باشد. از همه اینها سخن گفتیم اما در صدد محدود کردن شمار اهل بیت پیامبر بر نیامدیم،البته یادآور شدیم که علی بن ابی طالب و همسرش فاطمه زهرا و فرزندانش حسن و حسین (ع) اعضای این خاندان گرامی هستند،استناد ما در آن گفتار بر اتفاق همه مسلمانان بود بر این که این چهار تن از اعضای آن خانواده مبارک هستند.و قصد آن نداشتیم تا دلیل دیگری بر این که آنان از خاندان پیامبرند بیاوریم.همانطور که،قصد آوردن نام دیگران را چه به صورت اثبات یا نفی نیز نداشتیم،و هدف ما از تنظیم این فصل،همان دست یافتن بر اندیشه روشنی است که بدان وسیله افراد مورد نظر را از کلمه«آل محمد (ص) »می‏شناسیم. آنچه در این مورد،شایسته اعتماد است،همان احادیثی است که از پیامبر خدا روایت شده است و در آنها ذکر«آل محمد»یا«اهل بیت او»و یا«عترت او»آمده است.در این جا مقصود از همه این عبارات یک چیز است.روایتهای صریحی را که از پیامبر (ص) در این باره نقل شده است می‏توان به دو دسته تقسیم کرد: (1) احادیثی که در بردارنده اوصاف این خانواده گرامی است،و ما به وسیله آن اوصاف می‏توانیم از کلمه«آل محمد»خروج افرادی را که دارای آن اوصاف نیستند،و هم ورود کسانی را که متصف به آن اوصافند،در آن مفهوم بشناسیم. (2) احادیثی که متضمن گواهیی است که بروشنی دلالت دارند بر این که اشخاص معینی در زمره«آل محمد»یا«اهل بیت محمد»و یا«عترت او»یند. احادیث بیانگر اوصاف‏[اهل البیت‏] از جمله روایتهای صریح نبوی که بیانگر اوصاف است،احادیث ذیل است: از جابر بن عبد الله نقل شده است که رسول خدا فرمود:«ای مردم!من در میان شما،چیزهایی را بر جای گذاشتم،اگر آنها را بپذیرید،هرگز گمراه نخواهید شد:کتاب خدا،و عترتم،خاندانم» (1) . و از زید بن ارقم است که رسول خدا فرمود:«براستی که در میان شما چیزهایی بر جای گذاشتم که اگر بدانها چنگ زنید،هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد:کتاب خداـرشته کشیده شده میان آسمان و زمینـو عترتم،خاندانم؛و آن دو هرگز از هم جدا نمی‏شوند تا کنار حوض‏[کوثر]به سوی من باز گردند.پس مواظب باشید،بعد از من‏چگونه درباره آن دو جای مرا خواهید گرفت» (2) . و از زید بن ثابت است که پیامبر خدا گفت:«من پس از خود در میان شما دو جانشین می‏گذارم :کتاب خداـرشته امتداد یافته بین آسمان و زمین (یا ما بین آسمان تا زمین) ـو عترتم،اهل بیتم و آن دو هرگز جدا نگردند تا کنار حوض‏[کوثر]به سوی من باز گردند» (3) . و از زید بن ارقم است که رسول خدا در روز غدیر خم فرمود:«گویا من‏[به لقاء الله‏]دعوت شدم و اجابت کردم‏[کنایه از این که:پس از رحلتم از دنیا]در میان شما دو شئ گرانقدر گذاشته‏امـیکی از آنها بزرگتر از دیگری است:کتاب خدای بزرگ و عترتم.پس مواظب باشید که چگونه نسبت به آنها جای مرا پر خواهید کرد،چه آنها هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض‏[کوثر]بر من باز گردند.»و بعد فرمود:«براستی که خدای بزرگ صاحب اختیار من است،و من صاحب اختیار هر مؤمنی هستم.»آن گاه دست علی را گرفت و گفت:«هر که را من صاحب اختیارم،این‏[علی‏]صاحب اختیار اوست.پروردگارا دوست بدار هر کس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر آن کس را که با او دشمنی کند» (4) . البته این احادیث و بسیاری از احادیث مشابه آنها دلالت دارند بر این که اهل بیت پیامبر منحصر به کسانی هستند که به فراوانی از صفات زیر برخوردارند: (1) آنان عترت پیامبرند،و عترت مرد،نزدیکترین خویشاوندان او از گذشتگان و باقی ماندگان خاندان و نسل اوست.و به این ترتیب از محدوده اهل بیت پیامبر،زنان و یاران پیامبر و اصحاب غیر هاشمی خارج می‏شوند (5) . (2) آنان در بالاترین درجات تقوا و شایستگی‏اند،زیرا که ایشان از قرآن جدایی ناپذیرند،در صورتی که ناپرهیزکاران در جهت خلاف قرآنند.و از آن رو هاشمیان گناهکار که از خدا نافرمانی می‏کنند و هم به طریق اولی گناهکاران غیر هاشمی از شمار اینان خارج می‏شوند. (3) آنان در بالاترین درجات از بینش دینی و داناترین مردم به زبان قرآنی‏اند هاشمیانی که نادانند و از بینش دینی محدودی برخوردارندـهر چند شرف خویشاوندی پیامبر (ص) را دارندـاز فرزندان معنوی او نیستند،زیرا شخص نادان و آن که بینش محدودی داردـدانسته یا ندانستهـدر معرض مخالفت با قرآن است.و هیچ گونه ضمانتی برای موافقت در گفتار و رفتار او با قرآن وجود ندارد.تبعیت مردم از مثل او و پیروی اوـگاهیـمنجر به مخالفت با کتاب خدا خواهد شد. (4) موافقت بعضی از خاندان پیامبر با بعضی ضروری است تا بتوانند با قرآن متفق شوند،چه،به یقین یک طرف از آن دو گروه که آموزشهای آنها با هم متناقض است،بر خطایند.زیرا که دو گروه بر حق،با یکدیگر تضادی ندارند.و چه بسا که همگی بر خطایند،زیرا خطا همانطوری که بار است،تناقض دارد،ممکن است با خطای دیگر هم متناقض باشد.حال اگر تعلیمات گروهی از دانشمندان با هم در تناقض باشند،امکان ندارد که همه آنان موافق با قرآن باشند! (5) معرفت دینی آنان یقینی است.و بدان جهت،همه مجتهدان هاشمی،اصحاب،تابعین و دیگرانـاز دایره اهل بیت پیامبر به لحاظ معنی و حقیقتـخارج می‏شوند.سر مطلب این است که معرفت یک مجتهد در بیشتر موارد غیر یقینی و بلکه ظنی است. ما بر آنیم که معرفت اهل بیت پیامبر (ص) باید یقینی باشد،زیرا مجتهدی که به گمان خود برترین احتمالها را می‏پذیرد،گاهی ناخودآگاه نظر او با قرآن مخالفت دارد! تا وقتی که معرفت یک مجتهد بر اساس ظن باشد،نه پیش او ضمانتی برای موافقت با قرآن وجود دارد و نه نزد پیروانش.و از آن روست که می‏بینیم مجتهدان بایکدیگر اختلاف نظر دارند و در آرایشان تناقض وجود دارد. احادیثی که گذشت بوضوح دلالت دارند بر این که معرفت دینی خاندان پیامبر،معرفتی است یقینی نه اجتهادی،و گرنه می‏بایست در اکثر اوقات از قرآن جدا می‏بودند.به همین دلیل مجتهدی،چون ابن عباسـبا وجود علو مقام و این که پسر عموی پیامبر استـاز محدوده اهل بیت پیامبرـبه حسب معناـخارج است،تا چه رسد به دیگر اصحاب که از بستگان پیامبر نبوده‏اند و به مقامی چون مقام ابن عباس نایل نشده‏اند.پس هیچ یک از مجتهدانـهر چند برای اجتهاد خالصانه خودـچه به حق رسیده باشند و یا خطا کنند دارای پاداش و اجرند،از خاندان پیامبرـبر طبق روایات صریح قبلیـنیستند. چگونه همه دانستنیهای آنان یقینی است؟ گاهی این پرسش برای خواننده پیش می‏آید که؛چگونه ممکن است برای اعضای خاندان پیامبر در تمام آیات قرآن و جمیع احکام شرعی و سنتهای نبوی،معرفت یقینی حاصل شود؟ پاسخ این است که،دستیابی آنان بر معرفت یقینی به طور قطع امکان دارد.البته برای پیامبر این امکان بوده است که به شاگرد زیرک و برجسته‏ای چون علی بن ابی‏طالبـتمام مفاهیم آیات قرآن و تمامی آنچه را که به بینش اسلامی مربوط است و همه قوانین اسلامی را که تعدادشان از چند هزار تجاوز نمی‏کندـتعلیم دهد.بدیهی است که علی به دو پسرشـحسن و حسینـتمام آنچه را که پیامبر به او آموخته است،تعلیم می‏دهد.بدین گونه،برای ما امکان این تصور پیدا می‏شود که علی و دو فرزندش بر معرفت یقینی کامل رسیده‏اند. البته این فرضـبه طور قطعـبا واقع،مطابقت دارد،چه علی از کودکی تا روز وفات پیامبر با او بود؛نیز او شاگردی امین و مراقب بود،پیوسته در جلسات عمومی پیامبر حاضر می‏شد و در خلوتهای ویژه او نیز با وی همراه بود.و او در آشکار و نهان در راه خدابیدار دل و صمیمی بود.و فرزندانشـحسن و حسینـسالهای دراز با وی زندگی کردند،و آن دو نیز،همانند نیا و پدر خود راستانی پاک بودند.آنچه را می‏دانستند به برترین فرزندان پیامبر و علی،تعلیم دادند. چگونه گروهی را مشخص کنیم؟ گاهی خواننده می‏پرسد:با توجه به این که دو گروه از دانشمندان وجود دارند که هر دو انتساب به پیامبر دارند و از طرفی اعضای هر یک از دو گروه با خودشان متفقند و با اعضای گروه دیگر اختلاف نظر دارند،چگونه برای ما امکان دارد که تشخیص دهیم کدام یک از دو گروه،همان عترتی است که پیامبر به پیروی از آن ارشاد کرده است؟ اما خواننده خودـدر صورت پیشامد چنین اشتباهیـمی‏تواند رفع شبهه کند،به این ترتیب که یک بار دیگر به حدیث زید بن ارقمـکه پیشتر گذشتـباز گردد و آن را بخواند.همان حدیثی که حاکم در جزء سوم از صحیح خود«المستدرک»آورده است،آن که به نام یکی از اعضای عترت تصریح می‏فرماید و او امام علی است. پس گروه حقی که با این فرد برجسته هماهنگ است،همان عترت است.و گروهی که مخالف اوست از عترت نیست،هر چند که همه افراد آن به پیامبر خدا انتساب داشته باشند. صرف نظر از آنچه گفته شد این شبهه یا شبهه‏های همانند آنـموقعی که به این احادیث بیانگر اوصافـاحادیث تسمیه را نیز بیفزاییم،به تمامی از بین می‏روند. احادیث تسمیه از جمله احادیثی که از اعضای خانواده پیامبر به نام،یاد کرده،احادیث ذیل است:مسلم در صحیح خود از سعد بن ابی وقاص روایت کرده است که او گفت:«…و هنگامی که این آیه نازل شد:پس بگو:بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان،زنانمان و زنانتان…را بخوانیم…،پیامبر خدا،علی،فاطمه،حسن و حسین را طلبید،پس فرمود:بار خدایا اینان خاندان منند» (6) . ترمذی در صحیح خود از عمر بن ابی سلمه روایت کرده است که او گفت:«این آیه در خانه ام سلمه بر پیامبر (ص) نازل شد:«اراده خداوند تعلق گرفته است تا از شماـخاندان پیامبر (ص) ـناپاکی را دور کند،و شما را به طور کامل پاک دارد.».پس پیامبر،فاطمه،حسن و حسین را طلبید،و آنان را با کسا پوشانید و علی را نیز که پشت سرش بود با عبایی پوشاند،سپس فرمود:بار خدایا اینان اهل بیت منند پس،پلیدی را از آنان بزدای و آنان را به طور کامل پاک بدار.ام سلمه گفت:یا رسول الله آیا من هم با آنان هستم؟فرمود:تو بر جایگاه خود هستی و روی به سوی خیر و سعادت داری.».ترمذی گوید:و در همین باب از ام سلمه،معقل بن یسار،ابی الحمراء و انس بن مالک،روایت شده است (7) . امام احمد در مسند خود از ام سلمه همسر پیامبر (ص) روایت کرده است که او گفت:«این آیه در خانه من نازل گردید:خداوند اراده فرموده است تا از شما خانواده پلیدی را دور سازد و شما را به طور کامل پاک دارد،و در آن خانه،فاطمه،علی،حسن و حسین بودند،پس پیامبر آنان را با عبایی که روی خود داشت پوشانید،سپس گفت: (بار خدایا) اینان خاندان منند،پس از آنان پلیدی را دور کن و آنان را کاملا پاک گردان.» (8) . و مسلم از عایشه همسر پیامبر روایت کرده است که او گفت:پیامبر خدا بیرون آمد در حالی که عبایی بافته از موی سیاه بر دوش او بود،پس حسن آمد،او را داخل عبا کرد،بعد حسین آمد،او را نیز داخل کرد،و بعد فاطمه آمد،او را هم به زیر عبا جای داد،سپس علی آمد و او را هم با عبا پوشاند،آن گاه فرمود:«خداوند اراده فرموده است تا از شما خانواده پلیدی را دور سازد و شما را کاملا پاک گرداند» (9) . در در المنثور سیوطی (در تفسیر قرآن) به دو روایت زیر برمی‏خوریم: ابو الحمراء (از اصحاب پیامبر) می‏گوید:مدت هشت ماه در مدینه مراقب پیامبر بودم هیچ گاه برای نماز بیرون نیامد،مگر اینکه اول به در خانه علی می‏آمد،دستش را دو طرف در قرار می‏داد و می‏گفت:«نماز!نماز!خداوند اراده کرده است فقط از شما خانواده پلیدی را دور کند و شما را به تمام پاک دارد» (10) . و از ابن عباس است که گفت:نه ماه پیامبر خدا را می‏دیدیم که هر روز موقع نماز در خانه علی بن ابی طالب می‏آمد و می‏گفت:«درود و رحمت خدا بر شما خانواده،خداوند اراده کرده است تا از شما خانواده پلیدی را دور سازد و شما را کاملا پاک دارد» (11) . و انس بن مالک روایت کرده است که پیامبر خدا شش ماه به طور مداوم آن جمله را می‏گفت (12) . البته این احادیث بوضوح دلالت دارد که هر یک از این چهار تن فردی از افراد خاندان پیامبرند،همچنان که عضویت هر شخص دیگری راـاز کسانی که در زمان پیامبر در قید حیات بودند،چه از هاشمیان و یا از زنان پیامبرـمنتفی می‏داند.این قول پیامبر (ص) :بار خدایا اینان خاندان منند،دلالت روشنی دارد بر این که عضویت خاندان پیامبر در دوران زندگانی آن بزرگوار منحصر بر آن چهار تن بوده است.بنابراین،همه افراد دیگرـحتی عمویش عباس،جعفر بن ابی طالب و سایر افراد حاضر در زمان بیان این مطلبـاز دایره عترت مورد نظر خارجند،هر چند که همگی از خویشان نزدیک او بودند. با این همه،این انحصار همه بنی هاشم را که پس از وفات آن حضرت،به دنیا آمده‏اندـاز جرگه اهل بیت خارج نمی‏کند.آنچه در احادیث نوع اول آمده است دلالت دارد بر این که اعضایی از خانواده و عترت اوـپس از حیات او در ضمن چند قرن به وجودخواهند آمد.پیامبر در آن احادیث به صراحت گفته است که قرآن و اهل بیتش از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر او باز گردند. اما چگونه عضویت افرادی را که پس از پیامبر به دنیا می‏آیند،بشناسیم،این مطلبی است که به اعضای همعصر آن حضرت مربوط می‏شود و این که کدام یک از اینان را می‏توان خلف آن حضرت نامید و اگر خلف او بود از اعضای عترت او نیز هست.مردم خود گواه شایستگی و علو مقام او در تقوا و درستی و علم و حکمت اویند،و خلف آن حضرت در زمان او همان کسی است که وی را خلیفه خود می‏نامد. اکنون که مقام اهل بیت را در اسلام و نیز اعضای خاندان محترمی را که در زمان پیامبر بودند،شناختیم سزاوار است که در صفحه‏های آینده از شاخص‏ترین فرد این خانواده سخن بگوییم .آن فرد،امام علی (ع) پسر عموی پیامبر است که پیامبر او را به بالاترین مراتب بزرگداشت،گرامی داشته است. پی‏نوشتها: 1ـترمذی در صحیح خود ج 5 ص 328 آورده است.شماره حدیث 3874 است. 2ـترمذی در صحیح خود ج 5 ص 329 روایت کرده است شماره حدیث .38763ـامام احمد در جزء پنجم از مسند خود ص 181 آورده است.البته از دو طریق صحیح روایت کرده است. 4ـحاکم در صحیح خود«مستدرک»ج 3 ص 109 آن حدیث را آورده است. 5ـدر«فاکهه البستان»آمده است:عترتـبه کسرعـفرزندان و نسل او و همچنین نزدیکترین وابستگان او،از گذشتگان و غیر آنها می‏باشند. 6ـج 15 ص 176.البته ترمذی،حاکم و بیهقی نیز آن را نقل کرده‏اند. 7ـج 5 ص 328 (شماره حدیث 3875) . 8ـج 6 ص 292 سید تقی حکیم در کتاب«اصول فقه»مقارن ص 155ـ156 به نقل از کتاب در المنثور سیوطی ج 5 ص 198 آورده است که حاکم و بیهقی این حدیث را روایت کرده‏اند. 9ـصحیح مسلم ج 15 ص 192ـ .19510 و 11ـج 5 ص 198 (الفقه المقارن از حکیم ص 155) . 12ـاحمد در مسند خود ج 3 ص 286 آن را نقل کرده است. امیرالمؤمنین اسوه وحدت صفحه 56محمد جواد شری

محمد جواد شری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا