از میان هفتاد و دو تن شهید حادثه عاشورا، اجمالا بر زندگیتعداد اندکی از آنها میتوان دستیافت. تعجبی هم ندارد، زیراتاریخ نویسانی که گاه در زندگی برخی از افراد که هیچ نقطهروشنی در زندگی ندارند آن قدر سخن پراکنی کردهاند، نسبتبهبرخی دیگر با داشتن آن همه سوابق درخشان به قدری بی مهریکردهاند که حتی از ذکر نامشان هم خود داری نمودهاند. شخصی مانند «سعیدبن عبدالله حنفی» که از بزرگان شیعه اهلبیت در کوفه و یکی از شجاعان عرب بوده و فردی ممتاز از نظرعبادت و تهجد و زهد و تقوا به شمار میرود، چرا از او و امثالاو غفلتشده است ; شخصیتی که آن همه در کوفه و کربلا حماسهآفرید و مردانه در راه هدفی مقدس به شرف شهادت نائل آمد وبهترین درس را برای چگونه زیستن به آیندگان تقدیم کرد؟! اینک، ما بر آن شدیم که در این نوشتار کوتاه خواننده محترمرا با گوشهای از زندگی این مرد و نقش او در حوادث کوفه و کربلاآشنا سازیم، اگر چه به علتی که ذکرشد، اطلاع دقیقی از شرح زندگیاو در دست نداریم. نقش سعید در حوادث کوفه: ظلم بیش از حد حکومتبنی امیه بر مسلمانان به ویژه بر مردمکوفه، آنها را وادار به واکنش سختی در برابر یزید و کارگزارانشکرد. سعید هم از همان ابتدا با قرار گرفتن در صف مخالفین، بادیگر انقلابیون کوفه همکاری صمیمانهای داشت. بدین جهت گامهایمهمی در جهت رشد حرکت مردمی و دعوت از حضرت ابی عبدالله علیهالسلام برداشت. آخرین پیک مردم کوفه به امام حسین علیه السلام: از زمانی که مردم کوفه بر آن شدند که از فرزند رسول خدا،حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام رسما دعوت نمایند ونامههای فراوان با گروهها و پیکهای متعدد به خدمت آن حضرتفرستادند، سعید بن عبدالله حنفی بود که به خدمت امام علیهالسلام رفت و نامه دعوت عدهای از مردم کوفه را به همراه خودبرد. گفتگوی امام علیه السلام و سعید: امام نخست از سعید بن عبدالله پرسیدند که نویسندگان نامه چهکسانی هستند. سعید و همراهش «هانی بن هانی السبیعی» گفتند: «یابن رسول الله، دعوت کنندگان «شبثبن ربعی التمیمی» ;«حجار بن ابجر العجلی» ، «یزیدبن حارث بن یزید الشیبانی» ، «یزید بن الحارث بن رویم» ، «عزره(عروه)بن قیس الاحمسی» ،«عمرو بن الحجاج الزبیدی» و «محمدبن عمر بن عطارد بن حاجبالتمیمی» میباشند. » آنگاه امام نامهها را قرائت فرمود و از نمایندگان و رسولان،در باره اوضاع مردم کوفه سوالاتی کرد و آنها هم اطلاعات خود رابه حضرت گزارش کردند. سپس حضرت از جای برخاسته و بین رکن و مقام، دو رکعت نمازگزارده و از پروردگار متعال طلب خیر کرد و پس از آن، «مسلم بنعقیل» را فرا خواند و از حقیقتحال و وضعیت مردم کوفه وی راآگاه ساخت. سعید پیک امام حسین علیهالسلام: با شنیدن آخرین گزارشات از سعید و تصمیم بر اعزام نمایندهجهتبیعت گرفتن از مردم، حضرت نخست نامهای نوشته و به همراههانی بن هانی و سعید بن عبدالله حنفی برای مردم کوفه فرستادند. امام در این نامه چنین نگاشتند: «بسم الله الرحمن الرحیم. ازحسین بن علی به گروه مسلمانان و مومنان. اما بعد، بدرستی کههانی و سعید نامههای شما را برایم آوردند، و این دو نفر آخرینگروه از فرستادگان شما به نزد من بودند، و بر آنچه که همگانبرای من نوشتید آگاهی یافتم. خواستبیشتر شما این بود که امام و رهبری نداریم، به زودی بهسوی ما بیا، شاید خداوند ما را به برکت تو برحق و هدایت جمعگرداند. اینک برادر و پسر عم و مورد ثقه و اعتماد اهل بیتخودمرا به سوی شما فرستادم. به او دستور دادهام مرا در جریان رای ونظرتان قرار دهد…» سومین سخنران در جمع بیعتکنندگان: با آمدن سعید بن عبدالله و دیگر هیئتها به کوفه و بازگوییمشاهداتشان از امام حسین برای یکدیگر، عشق او و سایر انقلابیونبه امام زیادتر گردید و لذا از این که دانستند امام به ندایآنها پاسخ مثبت داده و نمایندهای را گسیل میدارد اشک شوقریختند و در انتظار نماینده آن حضرت لحظه شماری میکردند تااینکه مسلم بن عقیل وارد کوفه گردید و در خانه مختار ثقفیمستقر شد. مردم کوفه گروه گروه به دیدار مسلم رفته و بیعت میکردند وبرخی دیگر جهت تایید حرکت مسلم و اظهار وفاداری به ابیعبدالله سخنان شیرین و دلنشینی در این دیدارها ایراد مینمودندکه سعید سومین نفری بود که به هنگام ورود مسلم به کوفه از جابرخاست و پس از خوش آمد گویی به آن حضرت سخنان پر شوری بیانکرد. سعید بن عبدالله پس از بیانات «عابس بن ابی شبیب شاکری» و«حبیب بن مظاهر اسدی» سوگند یادکرد که خود را آماده یاری ابیعبدالله کرده و جانش را فدای او خواهدکرد. بار دیگر سفر به سوی محبوب: مراتب عشق سعید به امام و محبوب خودش بگونهای بود که دو باروی را به سوی محبوب و معشوقش از کوفه به مکه کشانید، ولی سعیدنه از دوری راه رنجید و نه از خستگی سفر و دوری زن و فرزند وفاصله گرفتن از کار و زندگی روزمره نالید. سعید دو نوبتبه خدمت ابی عبدالله شتافت و در نوبت دوم نامهحضرت مسلم بن عقیل را که در آن به تشریح احوال و اوضاع اهلکوفه پرداخته بود، همراه خود به مکه برد. سعید هم چنان در مکهبود تا به همراه ابی عبدالله علیه السلام به کربلا آمد و بهشهادت رسید. جالب این است که اگر مجموع آن روزها را حساب کنیم، چیزی درحدود شش ماه خواهد شد که این مرد بزرگ و انقلابی، به عشق امام ورهبرش در دشت و بیابان در رفت و آمد بود تا اینکه به مقصود ومراد خود که فوز عظیم شهادت در رکاب ولی الله الاعظم، کعبهدلها، حضرت امام حسین علیه السلام بود رسید. نقش سعید در کربلا: از عملکرد سعید و نقش او در حوادث کوفه روشن است که در کربلاچه کرده و چه حماسهای آفریده و در این راستا چه درسی بهآیندگان داده است. کاری که سعید در کربلا در دفاع از امام ورهبرش انجام داد، شاید در تاریخ عالم نمونه و نظیری نداشتهباشد. سخنان سعید در شب عاشورا: و در شب عاشورا به هنگامی که امام خطبه خواند و از یارانشخواست تا از تاریکی شب جهت رفتن استفاده کنند، دومین نفر ازاصحاب که از جای برخاست و در تایید مواضع بحق امام سخن گفت وشوری به پا کرد، سعید بن عبدالله حنفی بود. وی چنین گفت: «به خدا قسم، هرگز تو را تنها نمیگذاریم و رهایت نمیکنیم تاخداوند بداند که ما حرمت پیامبر را در تو حفظ کردیم! به خداسوگند، اگر میدانستم که کشته میشوم، سپس زنده شده و بار دیگرزنده زنده سوزانده میشوم و خاکسترم را بر باد میدهند و این کارهفتاد مرتبه در باره من انجام میشود، هرگز دست از تو برنمیداشتم تا اینکه در راه تو به آرزوی خود برسم! چه گونه چنیننکنم در حالی که این، یک مرگ بیشتر نیست و پس از آن کرامتی استکه هرگز پایان ندارد.» دقت در فرمایشات این عارف بزرگوار، این درس را به ما میدهدکه سعید چه یقین بالایی را نسبتبه راهش کسب کرده بود که سهمرتبه سوگند یاد میکند و این گونه در جمع یاران امام حسین درمحضر ابی عبدالله سخن میگوید که حاضر است هفتاد مرتبه کشته وسوزانده شود اما دست از امامش برندارد. سعید در روز عاشورا عاشورا، روزی بود که میبایستسعید به تمام گفتههای پیشین خودجامه عمل بپوشاند و به آیندگان ثابت کند که آنچه را گفتیم بدانعمل کردیم و یک قدم از مواضع خود عقب نشینی ننمودیم! آری، او در روز عاشورا کاری کرد که موجب رضایت امام خویشبود; کاری که از بسیاری انسانها هرگز ساخته نیست زیرا نه جراتآن را دارند و نه تحملش را. سینه سعید سپر امام: با اینکه امام حسین علیه السلام در اول ظهر روز عاشوراجهت ادای نماز پیشنهاد آتش بس موقتبه دشمن دادند، اما دشمن آنرا نپذیرفت. امام حسین علیه السلام بدون توجه به حملات لشکر«عمر سعد» به نماز ایستاد و به دو تن از یاران به نامهایسعید بن عبدالله و «عمروبن قرظه الانصاری» دستور داد تا درپیش روی آن حضرت قرار گیرند. سید در لهوف مینویسد: «هنگامی که وقت نماز ظهر رسید، امامعلیه السلام به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی دستور دادتا به همراه نیمی از یاران باقی مانده در مقابل او قرار گیرندتا به همراه نیم دیگر از یاران نماز بخواند. در حال نماز خوفتیری از طرف دشمن به حضرت نشانه رفت، این جا بود که سعید بنعبدالله پیش رفته، سینه خود را سپر امام علیه السلام قرارداد و پیوسته بر این حال بود تا از شدت جراحات بر زمینافتاد…» آیا سعید جنگید یا فقط…؟ در اینکه آیا سعید بن عبدالله در کربلا جنگید یا اینکه فقط درظهر عاشورا پیشاپیش امام قرار گرفته و آن قدر تیرباران شد تابه شهادت رسید دو نظریه وجود دارد. بیشتر بر این عقیده هستندکه سعید در ظهر عاشورا به دستور امام پیشاپیش آن حضرت بود و براثر شدت جراحات وارده به زمین افتاد. البته ناگفته نماند کهاین نظر با جنگیدن سعید بن عبدالله هیچ منافاتی ندارد زیرا وی،هم در حمله صبح عاشورا شرکت داشته و هم در میمنه یا میسره سپاهحضرت به جنگ با دشمن پرداخته است. ثانیا از نقل سید در لهوف برمیآید که سعید در زمانی که سینهخود را سپر امام حسین علیه السلام قرار داده بود، با شمشیربه جنگ دشمن هم رفته بود، زیرا علاوه بر آن سیزده تیری که هنگامنماز بر او فرود آمد آثار نیزه و شمشیر نیز بر بدن شریفشفراوان دیده میشد. نظر دوم آن است که سعید همانند دیگر یاران پس از اجازه نبرداز امام خویش راهی میدان شده و پس از نبردی بی امان بر زمینافتاده و به شهادت رسید. محتمل است این نظر را مرحوم مجلسی بهنقل از «محمدبن ابی طالب» آورده باشد. وی مینویسد: «سپس سعیدبن عبدالله حنفی به میدان رفت در حالیکه این رجز را میخواند: به پیش ای حسین که امروز به ملاقات احمد مختار خواهی رفت، همچنین به دیدار وصیش علی و صاحب مشورت خواهی رفت… و جنگید تاکشته شد.» هم چنین با نقل علامه مجلسی میسازد که در روز عاشورا امام ویارانش نماز را به صورت فرادی و آن هم به وسیله ایماء و اشارهخواندند. اما «بلاذری» نظرش این است که پس از انجام فریضه ظهر، دشمنشدیدترین حملات خود را به امام و یارانش آغاز کرد و سعی داشت تاخود را به ابی عبدالله برساند. در این جا بود که سعید بنعبدالله خود را سپر امام قرار داد و آن قدر جنگید تا بر زمینافتاد. بدین ترتیب، به هر یک از دو نظر که معتقد باشیم معلوم است کهسعید هم با دشمنان خدا جنگیده و هم آن فداکاری بی نظیر را ازخود به یادگار گذاشته است اضافه بر این که اگر یاران امام ازآن حضرت اجازه رفتن به میدان نبرد میگرفتند، خود امام به سعیدامر فرمود که چنین کاری کند. آیا این انتخاب دلیل بر این نمیباشد که حضرت امام حسینعلیه السلام میدانستند که سعید قادر بر انجام چنین ماموریتیاست و به همین جهت از بین یاران باقی مانده او را انتخابفرمودند؟ پرده برداری طبری از عمق فداکاری سعید: طبری در تاریخ مینویسد: «در پایان نماز خوفی که امام حسین علیه السلام در اولظهر عاشورا خواند، درگیری سختی پیش آمد و زمانی که دشمن خود رابه امام حسین علیه السلام رساند، سعید حنفی پیش روی امامقرار گرفت و خود را هدف تیرهای دشمنان قرار داد. سپاه عمر سعد از چپ و راستبه سوی امام تیراندازی میکردند وسعید گاهی با صورت، گاهی با سینه، گاهی به دو دست و گاهی هم بهپهلوی خود پذیرای تیرها میشد بگونهای که حتی یک تیر هم به اماماصابت نکرد تا این که به زمین افتاد…» . آخرین مناجات با پروردگار: سعید که بر اثر کثرت جراحات وارده به زمین افتاده بود، پیشاز آن که آخرین دیدار را با امام داشته باشد، نخستبا همانحالت ضعف شدید و بدن خون آلود، پروردگار خویش را مخاطب قرارداده و گفت: «خدایا، به این مردم لعنت و عذاب بفرست، مانندعذابی که بر قوم عاد و ثمود فرستادی و سلام مرا به پیامبرتبرسان و از این درد و رنجی که به من رسیده است او را مطلعبگردان، زیرا هدف من از این جانبازی و تحمل آن همه درد و رنج،رسیدن به اجر و پاداش تو از راه یاری نمودن به پیامبر تواست.» آخرین گفتگوی سیعد با امام حسین علیه السلام : سعید که آخرین لحظات عمر خویش را سپری میکرد و در انتظارپرکشیدن به سوی معبود خویش بود که یک مرتبه احساس کرد امام ومحبوبش بالای سر او ایستاده است. با این که سعید در شب عاشورابه اشاره امام، جای خود را در بهشت دیده بود اما در آخرینلحظات چشم خود را باز کرد و بار دیگر امام را مخاطب قرار دادتا از دو لب او بشنود که عملش مورد قبول حجتخدا قرار گرفتهاستیا نه، لذا گفت: «اوفیتیابن رسول الله» ای فرزند رسولخدا، آیا وفا کردم؟ امام پاسخ دادند: «نعم انت امامی فیالجنه» آری. تو وظیفه اسلامی و انسانی خود را به خوبی انجامدادی و تو پیشاپیش من در بهشتبرین هستی. سعید در منظر مهدی آل محمد علیه السلام دویستسال از حادثه عاشورا و از شهادت سعید بن عبدالله حنفیمیگذشت و همواره کار او مورد تقدیر و تشویق معصومین علیهمالسلام بود تا اینکه مورد تقدیر حضرت بقیهالله نیز قرار گرفت. چنانچه در زیارت ناحیه آمده استحضرت پس از سلام به سعید واشاره به گفتار وی در شب عاشورا، در بارهاش چنین میفرماید: «این تویی که به آرزوی خود رسیدی و امامت را مواساه و یاریدادی و از خداوند کرامت را در دار اقامت دریافت کردی. خداوندما را با شما در زمره شهدا محشور بگرداند و در اعلی علیینهمراهی و همنشینی شما را به ما روزی دهد!» درود فراوان و بی پایان خداوند بر تو باد ای سعید و رحمهاللهو برکاته. ماهنامه پاسدار اسلام شماره 20
محمد جواد طبسی