چرا قرآن دقت در مراحل تکامل «جنین» را سبب «خداشناسی» و اثبات معادمی داند؟
قرآن مجید در آیاتی از سوره های مومنون، قیامت، کهف، غافر و … به مراحل تکامل «جنین» در رحم مادر اشاره می کند و با دعوت انسان ها به مطالعه این مراحل، آن را یکى از راه های رسیدن به شناخت خدا و اثبات معاد معرفی می کند. نظام پیچیده و بسیار شگفت انگیز تطوّرات جنین، یکى از آیات و نشانه هاى مهمّى است که از وجود علم و قدرت بى پایان پدید آورنده آن خبر می دهد؛ و از سوى دیگر توانائى او را بر مسأله معاد و زندگى پس از مرگ روشن می سازد.
قرآن مجید مکررا روى مساله مراحل تکامل «جنین» در رحم مادر تکیه کرده و انسان ها را به مطالعه دقیق آن دعوت می کند، و آن را یکى از راههای رسیدن به معرفه الله، و همچنین یکى از طرق اثبات معادبرمی شمرد. خداوند در آیات 12 الی 14 سورهمومنون نخست به آفرینش انسان از عصاره گِل، و سپس از نطفه اى که در قرارگاه مطمئن رحم جاى می گیرد اشاره کرده و بعد از ذکر این دو مرحله، به ذکر پنج مرحله دیگر پرداخته که مجموعا هفت مرحله را تشکیل می دهد:
1- مرحله «علقه» که نطفه تبدیل به خون بسته اى می شود که عروق فراوان در آن وجود دارد.
2- مرحله «مضغه» که این خون لخته شده به شکل قطعه گوشتى در می آید.
3- مرحله «عظام» که سلّول هاى گوشتى همگى تبدیل به سلّول هاى استخوانى می شود.
4- مرحله پوشش استخوان ها با گوشت فرا می رسد که عضلات سرتاسر استخوان ها را فرا می گیرد؛ «ثُمَّ کَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْمآ».
5- در اینجا لحن قرآنعوض شده و خبراز تحوّل و آفرینش مهم و جدیدى درباره جنین می دهد؛ و به صورت یک تعبیر سر بسته و اسرارآمیز می گوید: (سپس آن را آفرینش تازه اى بخشیدیم)؛ «ثَمَّ اَنْشَاناهُ خَلْقآ اَخَرَ».
هنگامی که این مراحل هفتگانه پایان می یابد با جمله: «فَتَبَارَکَ اللهُ اَحْسَنُ الخالِقِیْنَ» زیباترین توصیف را درباره این خلقت عجیب می کند؛ جمله اى که در هیچ آیهدیگر قرآنو درباره آفرینش هیچ موجودى به کار نرفته است. آفرین بر این خلقت، و آفرین بر این قدرت نمائى و آفرین بر آن خالق بزرگ!
در اینکه منظور از این جمله سربسته (آفرینش جدید) چیست؟! مفسّران تفسیرهاى گوناگونى ذکر کرده اند. اما آنچه از همه مناسب تر به نظر می رسد همان رسیدن جنین به مرحله حیات انسانى است که حسّ و حرکت در آن پیدا شده، و به جنبش در می آید، و گام به جهان حیوانات و انسان ها می گذارد. قرآناز این جهش بزرگ و عجیب تعبیر به «انشاء» کرده؛ که اشاره به راهى طولانى است که انسان آن را در مدت کوتاهى طى می کند. در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) می خوانیم که در تفسیر آیه«ثُمَّ اَنْشَاْناهُ خَلْقآ آخَرَ» فرمود: «هُوَ نَفْخُ الرُّوْحِ فِیْهِ»(1)؛ (منظور دمیدن روح در او است).
درست است که جنین از همان لحظه اول موجودى است زنده، ولى تا مدّتى در شکم مادر هیچ حسّ و حرکتى ندارد؛ و در حقیقت بیشتر شبیه به یک گیاه است تا حیوان یا انسان. ولى بعد از گذشتن چند ماه روح انسانى در او زنده می شود، و به همین دلیل در روایات اسلامی آمده است که جنین قبل از آنکه به این مرحله برسد هرگز دیه کامل ندارد. اما وقتى به این مرحله رسید دیه آن دیه کامل یک انسان خواهد بود.(2)
در آیات 36 الی 39 سوره قیامتنیز نخست به مرحله آغاز پیدایش انسان، یعنى آن زمان که قطره آب ناچیزى به نام «منى» بود، اشاره کرده؛ و بعد از آن فقط مرحله «علقه» را از مراحل تطوّر جنین بیان می دارد، و مراحل دیگر را تحت عنوان «فَخَلَقَ فَسَوّى»؛ (خداوند آفرید و نظام بخشید) که تعبیر بسیار جامعى است ذکر می کند، و مخصوصا روى تولّد جنس مذکّر و مونث که یکى از پیچیده ترین پدیده هاى مربوط به جنینشناسى است تکیه می کند؛ «فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ اْلاُنْثَى».
«سَوَّى» از ماده «تَسْوِیه» به معنى صاف کردن و نظام بخشیدن است. بعضى آن را اشاره به آفرینش روح می دانند که در آیهقبل به شکل دیگرى بیان شده بود. بعضى نیز «خلق» را اشاره به آفرینش روح، و جمله «سوّى» را اشاره به تنظیم و تعدیل اعضاء پیکر آدمی می شمرند؛ و بعضى دیگر آن را به تعدیل و تکمیل تفسیرکرده اند. ولى ظاهر این است که تعبیرات آیهچنان جامع و وسیع است که هرگونه آفرینش و تنظیم و تعدیل و تکاملى را که روى علقه تا هنگام وضع حمل، انجام می گیرد؛ شامل می شود.(3) راغب در کتاب مفردات می گوید: «تسویه» در جایى گفته می شود که چیزى را از افراط و تفریط، از نظر اندازه گیرى و کیفیّت، حفظ کند.
علاوه بر این در سوره«یس» روى نکته تازه دیگرى تکیه کرده و بعد از اشاره به آفرینش انسان از «نطفه» می فرماید: کار او به جائى می رسد که «خَصِیْمٌ مُبِیْن»؛ (جدال کننده آشکار) می شود. براى این تعبیر، تفسیرهاى متعدّدى شده است: گاه گفته اند اشاره به دو مرحله ضعف و قوّت انسان است که یک روز نطفه ناچیزى بود و روز دیگر آنچنان قوى و نیرومند می گردد که به پرخاشگرى برمی خیزد در برابر همه کس حتى در برابر الله! گاه گفته اند: اشاره به قوّه ناطقه و فهم و شعور انسان است که این نطفه ناچیز کارش به جائى می رسد که نه فقط سخن می گوید؛ بلکه به استدلال ها و منطق هاى گوناگون و نیروى عقل مجهّز می گردد، و می دانیم پدیده نطق و بیان و منطق و استدلال از مهمترین پدیده هاى وجود انسان است. گاه نیز گفته می شود: این تعبیر اشاره به تنازع عجیبى است که میان سلّول هاى نر (اسپرماتوزئید) براى تسلّط و ترکیب با سلّول مادّه (اوول) واقع می شود. زیرا هنگامی که نطفه نر وارد رحم می شود هزاران هزار اسپرم با سرعت زیاد به حرکت در می آیند تا به نطفه مادّه رسیده، و با آن ترکیب شوند.
اولین اسپرم که به آن می رسد و در آن نفوذ می کند، راه را بر بقیّه می بندد؛ زیرا قشر مقاومی اطراف (اوول) را فرا گرفته و مانع از نفوذ بقیّه می شود، و به این ترتیب در این مبارزه عجیب بقیّه شکست خورده و جذب خون می شوند، و لذا قرآنمجید بعد از ذکر مرحله نطفه به مساله «خصیم مبین» بودن آن اشاره کرده است.(4) در سورهکهف نیز اشاره به خلقت از خاک، و سپس نطفه، و بعد مرحله تسویه و نظامبندى شده؛ و در سورهغافر علاوه بر این به مرحله تولّد و خروج جنین از شکم مادر به صورت طفل نوزادى اشاره می کند؛ «ثُمَّ یُخْرِجُکُم طِفْلا».
چنانکه می دانیم یکی از مهم ترین شگفتى هاى جنین، پایان دوران آن است. چه عواملى سبب می شود که در لحظه معیّن فرمان خروج به جنین داده شود و او را از شکل عادى [در حالى عادى سرجنین به طرف بالا و صورتش به پشت مادر است] دگرگون سازد و سر او را به پائین بفرستد تا تولد او را آسان سازد؟! نخست کیسه آبى که جنین در آن شناور است پاره می شود! آب ها خارج می گردد و جنین به تنهایى آماده ورود به دنیا می شود! درد شدیدى مادر را فرا می گیرد؛ تمام عضلات شکم و پشت و پهلوى مادر روى جنین فشار می آورند، و او را به خارج هدایت می کنند. فعل و انفعالات شیمیائى و تغییرات فیزیکى که در بدن به هنگام تولّد صورت می گیرد به قدرى عجیب و شگفت انگیز است که همه حکایت از این دارد که علم و قدرت بى پایانى این برنامه ریزى را براى چنان هدف مهمی انجام داده است.
به این ترتیب از مجموع آیات فوق، به خوبى استفاده می شود که نظام پیچیده و بسیار شگفت انگیز تحولات جنین، یکى از آیات و نشانه هاى مهمّى است که از وجود علم و قدرت بى پایان پدید آورنده آن خبرمی دهد؛ و از سوى دیگر توانائى او را بر مساله معادو زندگى پس از مرگ روشن می سازد؛ چرا که جنین، هر زمان زندگى تازه ای به خود می گیرد، و بنابراین تحولات مزبور، هم دلیلى است بر توحیدو هم معاد.(5)
پی نوشت:
(1). تفسیر نور الثقلین، عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تحقیق: سید هاشم رسولى محلات، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1415 ق، چاپ چهارم، ج 3، ص 541، سوره مؤمنون، آیات 12 الى 17، ح 56.
(2).همان، ح 57.
(3). الجامع لأحکام القرآن، قرطبى، محمد بن احمد، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 ش، چاپ اول، ج 20، ص 117؛ روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، آلوسى، سید محمود، تحقیق: على عبدالبارى عطیه، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1415 ق، چاپ اول، ج 15، ص 165؛ فى ظلال القرآن، سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، دارالشروق، بیروت – قاهره، 1412 ق، چاپ هفدهم، ج 6، ص 3773، سوره قیامه، آیات 1 الى 40؛ المیزان فى تفسیر القرآن، طباطبایى، سید محمد حسین، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417 ق، چاپ پنجم، ج 20، ص 115؛ مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 ق، چاپ سوم، ج 20 ، ص 189.
(4). اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی، نیازمند، یدالله، انتشارات محمدی، تهران، ۱۳۶۳ش، ص 27.
(5). پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش، چاپ نهم، ج 2، ص 76.