دوران قبل از قرآن
این یک حقیقت مسلم و تاریخى است که قبل از طلوع خورشید تابناک اسلام دورانى بود، تاریک وحشت زا، مردمش در جهل و نادانى، در انحطاط علمی و اخلاقى و در وحشیّت و بربریت به سر میبردند. در آن دوران تاریک، اختلافات نژادى و طبقاتى، قانون زور، پستى، فرومایگى و هرج و مرج اجتماعى بر مللل جهان خاصه بر عرب حکومت می کرد
دلها به سوى غارت و یغماگرى متوجه بود. قدمها به سوى برافراختن آتش جنگ و خونریزى میشتافت.
عرب قبل از اسلام از عقیدههاى خرافى و روشهاى وحشى گرى، بهره فراوانى داشتند نه داراى عقیده و مذهبى بودند که همه آنها را در یک نقطع متمرکز سازد و نه داراى یک قانون و نظام اجتماعى واحد بودند که ارتباط و هماهنگى در میان آنان برقرار کند. پیروى از عادات و روشهاى نیاکان، آنان را متحیر ساخته به هر سو سوقشان میداد. بتپرستى از رواج خاصى برخوردار بود و مردم عصر جاهلى داراى بتهاى متعددى بودند که آنها را پرستش نموده، وسیله شفاعت به پروردگارشان میدانستند. در میان آنان بر پایه شانس موهوم تقسیم میشد و قمار بازى براى آنان یک عمل عادى و شایع بود، به طورى که این عمل فاسد یک نوع مایه افتخار و مباهات در اجتماع آنان محسوب میشد. یکى دیگر از عادات زشت آنان ازدواج با همسران پدران و زشتتر از آن، کشتن دختران و زنده به گور کردن آنها بود.
عصر قرآن
آرى اینها قسمتى از عادات زشت عرب بود در دوران جاهلیت و قبل از اسلام و قبل از نزول قرآن. ولى موقعى که نور محمد در مکه بدرخشید و آفتاب اسلام از جزیزهالعرب سر زد دلهاى تاریک مردم جاهلى با معارف الهى روشن و از آلودگىها پاک گردید.
توحید و یگانه پرستى جایگزین بت و بت پرستى شد، جهل و نادانى جاى خود را به علم و دانش داد. رذایل اخلاقى به اوصاف نیک، اختلاف و دشمنى به محبت و دوستى مبدل گردید. از همین مردم غارت گر، سست و پراکنده یک ملت متحد و منسجم و پر مهر به وجود آمده که توانست، نفوذ و حکومت خویش را در سر تا سر جهان گسترش داده و پرچم علم، تمدن، انسانیت و تقوا را در تمام دنیا به اهتزاز درآورد. «دورى» یکى از وزراى فرانسه در این باره چنین میگوید:
محمد (ص) پیامبر مسلمانان با تعالیم عالى و آسمانى خویش به آسانى توانست قبایل پراکنده عرب را متحد سازد و از آنها ملت واحدى تشکیل داده، حکومت و نفوذ خویش را از اسپانیا تا شبه قاره هند گسترش دهد و در تمام جهان پرچم تمدن را به اهتزاز در آورد. آن مرد بزرگ این تحول عجیب و همه جانبه را در موقعى به وجود آورد که هنوز اروپا در ظلمت قرون و سطایى به سر میبرد. و سپس میگوید:
در قرون وسطى، تنها مردمی که داراى علم و دانش بودند و گوى سبقت را در این میدان از همگان ربودند، همان ملت عرب بود که ابرهاى ضخیم جهالت، وحشیت و بربریت را که بر آسمان اروپا کشانده شده بود از هم پاشیدند و آفتاب تمدن، علم و اخلاق را به آن سرزمین تاباندند. (1) این همه پیشرفت، ترقى، تعالى و افتخارات عظیمی هم که نصیب عرب گردید، در اثر همان تعالیم عالیه قرآن مجید و کتاب آسمانى بود که بر تمام کتابهاى آسمانى دیگر تفوق و برترى دارد، قوانینش بر پایه عقل، استوار و پىریزى گردیده تعالیمش داراى یک روش خاص، جالب و استثنایى است.
اعتدال در قرآن
یکى دیگر از ویژگىهاى قرآن و جنبههاى اعجاز آن، اعتدال و میانه روى در قانون گذارى و دستورات اخلاقى است. قرآن در قانون گذارى، روش اعتدال و میانه روى را در پیش گرفته و از هر گونه افراط و تفریط اجتناب نموده است. قرآن تا آن جا به موضوع اعتدال توجه داشته است که آن را براى افراد انسان نیز یک امر لازم و ضرورى دانسته، با زبان آنان از خداوند راه اعتدال و خالى از اعوجاج و روش دور از افراط و تفریط را میطلبد، آن جا که میگوید: «اهدنا الصراط المستقیم» (2)
(خداوندا!) ما را به راه راست هدایت فرماى». این جمله در عین اختصار معناى عمیق و ژرفى را در بردارد که توضیح آن را در تفسیر سوره حمد خواهید خواند.
قرآن مجید در آیات زیادى به اعتدال و میانهروى در تمام امور دعوت مینماید و به یک روش عادلانه که از افراط و تفریط به دور باشد، رهبرى میکند؛ آن جا که میگوید: «ان اللَّه یأمرکم ان تودوا الامانات الى اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل. (3)
خداوندا اکیداً به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانشان برگردانید و در هنگام داورى، راه عدالت در پیش گیرید». «اعدلوا هو اقرب للتقوى. (4)
عدالت بورزید، زیرا که آن به تقوا و پرهیزکارى نزدیک است». «و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذاقربى. (5)
هنگام سخن گفتن، حق و عدالت را رعایت کنید، گرچه به ضرر خویشان شما باشد». «ان اللَّه یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى یعظکم لعلکم تذکرون. (6)
خداوند شما را به عدل و نیکى و به احسان براى خویشاوندان اکیداً فرمان میدهد و از کارهاى زشت و از ظلم و ستم نهىتان میکند و بدن گونه پندتان میدهد، شاید که بپذیرید». قرآن در تمام ابعاد و امور زندگى راه اعتدال و میانهاى را در پیش پاى میگذارد که ذیلاً قسمتى از آنها را براى شاهد گفتار، در این جا میآوریم.
1- اعتدال در بخشش
قرآن مجید انسان را به اقتصاد و میانه روى در به کارگیرى مال و بهرهبردارى از ثروت فرمان میدهد، از طرفى صفت بخل را نکوهش و از طرف دیگر اسراف در زندگى را مذمت میکند. قرآن در آیات متعدد از بخل و آز، نهى نموده و عواقب زیانبار آن گوشزد میکند و میگوید: «و لا یحسبن الذین یبخلون بما اتاهم اللَّه من فضله هو خیراً لهم بل هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه و للَّه میراث السماوات و الارض و اللَّه بما تعملون خبیر. (7)
آنان که خداوند از فضل و کرم خویش نعمت و ثروت فراوان به آنان داده است. از بذل و بخشش خوددارى میکنند، خیال نکنند که این عمل به سود آنهاست بلکه به ضرر آنهاست، زیرا همان اموال را به زودى همانند طوقى بر گردنشان میافکنند و آن چه در آسمانها و زمین است، ملک خاص و ماندگار خداست و خداوند بر اعمال شما آگاه است». در برابر این گروه آیات که انسان را به بذل و بخشش تشویق میکند، آیات دیگرى نیز وجود دارد که از اسراف و تبذیر نهى کرده، مردم را از مفاسد آن برحذر میدارد و چنین میگوید:
«و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین. (8) و اسراف نکنید زیرا که خداوند مسرفان را دوست ندارد».
«ان المبذّرین کانوا اخوان الشیاطین. (9) اسراف کنندگان برادر شیطانند».
«و لا تجعل یدک مغلوله الى عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً (10) . نه دستت را بر بذل و بخشش ببند و نه آن را بیش از حد بگشاى تا مورد سرزنش قرارگیرى و از زندگى فرو مانى».
2- اعتدال در عفو و انتقام
قرآن انسان را به تحمل، صبر و استقامت در برابر مصائب و مشکلات فرمان میدهد. افراد صبور را میستاید و به آنان پاداش بزرگى را نوید میدهد و میگوید: «انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب. (11)
صابران اجر و پاداش خود را بىحساب دریافت میکردند». «و اللَّه یحب الصابرین ( 12) .
خداوند صبر کنندگان را دوست دارد». ولى باید توجه داشت که قرآن در برابر ظالم دست مظلوم را نبسته و او را از گرفتن حق خویش باز نداشته است، بلکه براى این که ریشه ظلم و فساد قطع شود و براى این که قانون عدالت در روى زمین حکم فرما باشد، به مظلوم اجازه و بلکه فرمان میدهد که در برابر ظلم و ستمگر مقاومت و ایستادگى نماید و عادلانه از وى انتقام بگیرد. قرآن در این مورد میگوید:
«فمن اعتدى علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدى علیکم (13) . هر کس بر شما تعدى کند، شما نیز به اندازه تعدى وى از او انتقام بگیرید».
قرآن به اولیاى مقتول اجازه داده است که در صورت عمدى بودن قتل، قاتل را قصاص کنند و به تاوان مقتول او را بکشند:
«و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً فلا یسرف فى القتل. (14) هر کس مظلوم کشته شود، به ولىاش سلطه (حق قصاص) دادیم ولى او هم نباید در قتل اسراف ورزد».
3- اعتدال در جنبههاى مادى و معنوى
قرآن مجید چون بر پایه اعتدال و میانهروى، تشریع و قانون گذارى میکند این است که نظام و قوانین اجتماعى این عالم را با قوانین آخرت تطبیق نموده، در میان آنها نیز هماهنگى به وجود آورده است. از یک طرف اصلاح امور این جهان را به عهده گرفته، از طرف دیگر سعادت اخروى افراد بشر را تضمین میکند. این قرآن، همان قانون بزرگ و ناموس اکبرى است که پیامبر بزرگ اسلام آن را آورده تا بدان وسیله جهان بشریت را به سعادت هر دو جهان برساند.
قرآن مانند تورات فعلى نیست که قانون آن اختصاص به زندگى مادى داشته و تنها مربوط به این جهان باشد و به جهان دیگر توجه نکند. آرى، تورات آن چنان در چهارچوبه جهان مادى غرق شده که کوچکترین توجهى به جهان آخرت ندارد و حتى پاداش اعمال نیک را نیز مال و منال دنیا و مسلط بودن بر مردم میشناسد، نتیجه و مجازات گناهان را از دست دادن تسلط و ثروت این جهان معرفى میکند. و همچنین قرآن مانند انجیل فعلى نیست که در تشریع و قانون گذارى به جنبههاى اخروى بپردازد و از نظام اجتماع و امور زندگى غفلت ورزد و آن را اساساً نادیده بگیرد، بلکه قانون قرآن یک قانون کامل و گستردهاى است که هم به امور زندگى و نظامات اجتماعى این جهان نظارت دارد و هم به اصلاح شئون جهان آخرت میپردازد و هیچ یک از دو جنبه مادى و معنوى بشر را فرو گذار نمیکند.
قرآن مجید در تعالیم خود گاهى انسان را به عالم آخرت سوق میدهد و گاهى به امور زندگى این جهان متوجه میکند و در مقام توجه به جهان آخرت میگوید: «و من یطع اللَّه و رسوله یدخله جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک الفوز العظیم و من یعص اللَّه و رسوله و یتعد حدوده یدخله ناراً خالداً فیها و له عذاب مهین (15) .
هر کسى که از خدا و پیامبرش پیروى کند، خداوند او را به باغهایى وارد میسازد که همواره از زیر درختانش نهرها جارى است، در آن جا همیشگى خواهند بود و این است پیروزى بزرگ و هر کس نسبت به خدا و پیامبر او عصیان ورزد و از حدودش تجاوز کند، او رإ؛ککچز به آتش دوزخ میافکند که جاودانه در آن خواهد ماند و بر اوست، شکنجه دردناک و مذلت بار». فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره. و من یعمل مثقال ذره شراً یره. (16)
هر کس به اندازه ذرهاى کار نیک انجام دهد» پاداش آن را خواهد دید و هر کس به اندازه ذرهاى عمل بد انجام دهد، کیفر آن را هم خواهد چشید». «و ابتغ فیما اتاک اللَّه الدار الاخره و لا تنس نصیبک من الدنیا (17)
در آن چه خدا (از اموال دنیا) به تو داده است، سراى آخرت را بطلب»! قرآن در آیات زیادى مردم را به فرا گرفتن علم و دانش پیروى از تقوا ترغیب و تشویق نموده، در عین حال براى آنان لذایذ زندگى و بهره بردارى از نعمتهاى پروردگار را مباح و جایز میداند و این حقیقت را چنین بیان میکند:
«قل من حرّم زینهاللَّه التى اخرج لعباده و الطیبات من الرزق (18) . بگو: چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده است و روزىهاى پاکیزه را حرام کرده است».
قرآن مجید، در عین توجه به امور زندگى انسان در دنیا، به امور معنوى و اخروى نیز توجه ویژه دارد و مردم را به عبادت خدا و به تفکر در آیات و آثار تشریعى و تکوینى خداوند و به تأمل در موجودات جهان هستى و در اسرار و دقایق وجود انسان، با تأکید دعوت میکند ولى در عین حال تنها به این که انسان را به خدا برساند و بنده را با خدا مرتبط سازد، اکتفا نمیکند؛ بلکه به جنبه دیگرى نیز که افراد بشر را به همدیگر مربوط میسازد و در میان آنان الفت و محبت ایجاد میکند، توجه خاصى مبذول میدارد.
4- اعتدال در اقتصاد
خرید و فروش و معاملات را تجویز، ربا و فزونطلبى را تحریم نموده، آن جا که میگوید:
«و احل اللَّه البیع و حرم الربوا. (19) خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام نموده است».
قرآن به افراد بشر دستور داده است که بر عهد و پیمانهاى خود وفادار باشند:
«یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود. (20)
اى کسانى که ایمان آوردهاید، به عقود و پیمانهاى خویش وفا کنید».
5- اعتدال در انتخاب همسر
چون بقاى نوع بشر متکى به امر ازدواج است، خداوند نیز در قرآن براى تأمین همان احتیاج فطرى انسان، او را به ازدواج امر نموده و چنین فرمود است:
«و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقرآء یغنهم اللَّه من فضله و اللَّه واسع علیم. (21) مردان و زنان بىهمسر را همسر دهید و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را به نکاح یکدیگر در بیاورید و اگر فقیر و تنگدست باشند، خدا آنان را از فضل خود بىنیاز میسازد، خداوند وسعت بخش و داناست».
«فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنى و ثلاث و رباع فان خفتم الا تعدلوا فواحده (22) ازدواج کنید از زنانى که بر شما حلال گردیده است، دو یا سه یا چهار زن و اگر بترسید که نتوانید در میانشان با عدالت رفتار کنید، در این صورت تنها به یکى کفایت بورزید».
6- اعتدال در معاشرت
قرآن به انسان امر میکند که با همسرش خوشرفتارى کند و تمام احتیاجات زندگى او را برطرف سازد و همچنین دستور میدهد که انسان با تمام مسلمانان مخصوصاً با پدر، مادر، اقوام و عشیره خویش با نیکى، ملایمت و خوشى رفتار نماید بلکه از نظر قرآن نیکى و خوشرفتارى یک برنامه وسیع و همگانى است که در برابر افراد بشر خواه مسلمان و غیر مسلمان باید رعایت شود. قرآن در این مورد میگوید: «و عاشروهن بالمعروف (23) .
با همسرانتان به طور شایسته رفتار کنید». «و لهن مثل الذى علیهن بالمعروف (24) .
و به همان مقدار که زنانتان وظایفى در قبال شما دارند، حقوقى نیز بر گردن شما دارند و از حقوق متقابل برخوردارند». و اعبدوا اللَّه و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً و بذى القربى و الیتامی و المساکین و الجار ذى القربى و الجار الجنب و الصاحب بالجنب و ابن السبیل و ما ملکت ایمانکم ان اللَّه لا یحب من کان مختالاً فخوراً (25) .
و خدا را پرستش کنید و چیزى را بر وى شریک قرار ندهید و به پدر و مادر نیکى کنید، همچنین به خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، همسایگان دور و نزدیک و دوست و همنشین، واماندگان در سفر و بردگانى که مالک آنها هستید (به همه آنها نیکى کنید) خداوند کسى را که متکبر و فخر فروش است (و از اداى حقوق دیگران سر باز میزند) دوست نمیدارد». «و احسن کما احسن اللَّه الیک و لا تبغ الفساد فى الارض ان اللَّه لا یحب المفسدین (26)
نیکى کن، همان گونه که خدا به تو نیکى نموده است و هرگز در زمین در جست و جوى فساد مباش که خدا مفسدان را دوست نمیدارد». «ان رحمت اللَّه قریب من المحسنین (27) .
رحمت خداوند جداً به نیکوکاران نزدیک است». «و احسنوا ان اللَّه یحب المحسنین (28) .
و نیکى کنید، زیرا خداوند نیکوکاران را دوست دارد». اینها نمونههایى است از تعالیم قرآن در رابطه با اعتدال و میانهروى در تمام ابعاد و اجتناب از افراط و تفریط در تمام امور!!
قانون نظارت عمومی در قرآن
قرآن امر به معروف و نهى از منکر را که نظارت عمومی و کنتزل مردمی گسترده و در عین حال ساده و بىمعونه اجتماعى است، بر تمام افراد امت واجب کرده، آن را به طایفه و افراد خاصى منحصر ندانسته است. قرآن با این ماده قانون، موجبات گسترش تعالیم خویش را فراهم ساخته و بر تعالیمش روح حیات و بقا دمیده و پشتوانه نیرومند تداوام و استمرار بخشیده است.
اسلام افراد اجتماع و اعضاى خانوادهها را بر یکدیگر ناظر و راهنما قرار داده و هر فرد را بر دیگر مراقب و هدایتگر نموده است و در واقع به تمام افراد مسلمان وظیفه یک فرد پلیس را داده که افراد دیگر جامعه را به سعادت و راه نیک راهنمایى کنند و از ظلم، ستم و فساد بازشان بدارند، یعنى به طور کلى همه مسلمانان به تبلیغ و اجراى قوانین اسلام و نظارت بر حسن اجراى آن، مأمور و موظف میباشند. خواننده عزیز! آیا میتوان سپاهى بزرگتر، نیرومندتر و مؤثرتر از این سپاه، آن هم به رایگان به وجود آورد و این چنین به سازندگى مادى و معنوى جامعه پرداخت؟!
در عصر کنونى براى نظارت بر امور کشور نیروى وسیع انتظامی مهیا میکنند ولى با این حال نمیتوانند، از تخلفات و قانون شکنىها جلوگیرى نمایند؛ زیرا نیروى انتظامی هر چه وسیع و مجهز باشد، باز هم نمیتواند در همه اوقات و نقاط با تمام افراد ملت همراه بوده، بر اعمال وى نظارت کند. اما اسلام با یک طرح و برنامه عالى و با واجب نمودن «امر به معروف و نهى از منکر» یک سپاه انتظامی و نیرومند و گستردهاى را به وجود آورده، بسیج عمومی نموده است که با تمام سپاه و نیروهاى انتظامی جهان تفاوت اصولى و ماهوى دارد که بدون بودجه و هزینه اداره میگردد و در همه جا و در همه زمانها و مکانها حضور دارد و بر همه نظارت میکند و ناظر و ضامن اجراى قوانین عالیه اسلام میباشد.
قانون برابرى و ملاک برترى در قرآن
از بزرگترین و عمیقترین قوانین و تعالیم قرآن، قانون مساوات و برابرى است که قرآن با تشریع این ماده قانون، در میان مسلمانان اتحاد، یگانگى، برابرى و برادرى برقرار میسازد و همه آنان را در صف واحد قرار میدهد و هر گونه امتیازات و اختلافات نژادى و طبقاتى را در میانشان لغو میسازد و تمام برترىها و فزونطلبىها را از ریشه بر میکند و تنها در این میان علم و تقوا را ملاک فضیلت و برترى قرار میدهد، آن جا که میگوید: «ان اکرمکم عنداللَّه اتقاکم. (29)
گرامیترین شما در نزد خداوند باتقواترین شماست». «قل هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون. (30)
(و بگو آیا آنان که میدانند با آنان که نمیدانند، یکسان و برابرند؟ رسول خدا نیز میفرماید: «خداوند بزرگ، کسانى را که در دوران جاهلیت خوار و ذلیل بودند، در سایه اسلام، عزت بخشید و به وسیله اسلام نخوت و تکبر دوران جاهلیت و تفاخر به اقوام و عشیره و مباهات به پدران و نیاکان و هر گونه اختلافات طبقاتى و نژادى را از بین برد، تمام مردم جهان از سپید و سیاه و از عرب و عجم همه و همه فرزندان آدمند و خداوند آدم را از خاک آفریده است و در روز رستاخیر محبوبترین مردم در پیشگاه خدا پرهیزکارترین آنها خواهد بود». (31)
باز میفرماید: «فضیلت دانشمندان نسبت به سایر مردم مانند فضیلت من است، نسبت به کمترین شما (32) ». اسلام، سلمان فارسى بیگانه را به خاطر کمال ایمانش بر دیگر مسلمانان مقدم داشت تا جایى که او را از اعضاى اهل بیت خود پیامبر قرار داد. (33) ولى ابولهب عموى پیامبر را به علت کفر و بىدینى به عقب راند.
تاریخ زندگانى پیامبر اسلام هم نشان میدهد که وى در هیچ مورد با نسب و نژاد خویش بر دیگران برترى نجسته و با ملاکها و امتیازات دیگرى از آنها برخوردار بوده است و معمولاً مردم آن عصر و دوران به وسیله آنها فخر و مباهات میکردند، به خود نبالیده است، بلکه مردم را تنها به سوى ایمان به خدا و روز رستاخیز دعوت نموده و به اتحاد و یگانه پرستى رهنمونشان بوده است و از این راه توانست بر قلوب مردم حکومت کند و ریشههاى عمیق تکبر و زمینههاى افتخارات بىجا را از دلشان برکند و به جاى آن، نهال محبت و اخوت بنشاند تا جایى که افراد ثروتمند و خاندانهاى شریف حاضر میگردیدند دخترانشان را به ازدواج افراد فقیر و افرادى که به نظر آنان از خاندانهاى به اصطلاح پست و عقب افتاده به شمار میرفتند در بیاورند و با آنان پیوند قوم و خویشى برقرار سازند. (34)
نتیجه
این است که قانون قرآن و تعالیم اسلام، تمام مصالح فردى و اجتماعى را در نظر گرفته است و قوانینى را تشریع و تنظیم نموده است که میتواند پاسخگوى تمام نیازمندىهاى مختلف جوامع بشرى بوده، بر تمام جنبههاى دنیوى و زندگى مادى انسان نظارت کند و تمام جنبههاى دنیوى و اخروى را نیز تأمین نماید.
آیا با این حال در نبوت و پیامبرى کسى که این همه قوانین متعالى و مترقى را آورده است، جاى شک و تردید باقى میماند؟! آن هم با توجه به این که: پیامبر اسلام در میان یک مشت مردم وحشى و نادان به دنیا آمده و در میان مردمی نشو و نما نموده است که کوچکترین ارتباط و آشنایى با این گونه تعالیم عالى آسمانى نداشتهاند و این تعالیم از افق فکر آنان برتر و از سطح تصورشان بالاتر بود.
آیت الله العظمی خوئى (ره)
________________________________________
1 ) صفوه العرفان، محمد فرید وجدى، ص 119.
2 ) فاتحه/ 6.
3 ) نساء/ 58.
4 ) مائده/ 8.
5 ) انعام/ 152.
6 ) نمل/ 90.
7 ) آل عمران/ 180.
8 ) انعام/ 141.
9 ) اسراء/ 27.
10 ) اسراء/ 27.
11 ) زمر/ 10.
12 ) آل عمران/ 146.
13 ) بقره/ 194.
14 ) اسراء/ 32.
15 ) نساء، 13، 14.
16 ) زلزله، 7، 8.
17 ) قصص/ 77.
18 ) اعراف/ 32.
19 ) بقره/ 275.
20 ) مائده/ 1.
21 ) نور، 32.
22 ) نساء/ 3.
23 ) نساء/ 19.
24 ) بقره/ 228.
25 ) نساء/ 36.
26 ) قصص/ 77.
27 ) اعراف/ 56.
28 ) بقره/ 195.
29 ) حجرات/ 13.
30 ) زمر/ 9.
31 ) فروع کافى، ج 2، باب 21 «ان المؤمن کفو المؤمنه»
32 ) الجامع الصغیر با شرح مناوى، 432/4 «فضل العالم على سائر الناس کفضلى على ادناکم.»
33 ) بحارالانوار، فضایل سلمان، ج 4، باب 76 «فالاسلام قدم سلمان الفارسى لکمال ایمانه حتى جعله من اهل البیت و اخر ابى لهب عم رسول اللَّه لکفره»
34 ) زیاد بن لبید که از ثروتمندان و بزرگان مدینه بود، به فرمان رسول خدا (ص) دختر زیبا و شایستهاش زلفا را به ازدواج یک مسلمان سیاه، کوتاه قد و بىچیز سودانى به نام جویبر در آورد، در صورتى که جز اصل برابرى در اسلام، عامل دیگرى براى این ازدواج وجود نداشت؛ فروع کافى، ج 2، باب 21.
ترجمه البیان، ص 94 – 105